نوستالژیهای دانشآموزان دهه ۶۰ که این روزها مردان و زنانی شدهاند گرفتار در چمبره زندگی، فقط "ریزعلی فداکار"، "آبگوشت غذای لذیذی است"، "گاو کوکب خانم" و "زاغکی قالب پنیری دید" نیست؛ کابل و شلنگ دفتر مدرسه و مبصر حاضر به یراقی که گوش به فرمان معلم میدوید برای آوردنش و طفلکانی که پای تخته به خود میپیچیدند از درد ضربات بیامان آن زمزمه محبت، از خاطرات کودکان دیروز است.
این روزها اما، دیگر از این خبرها نیست، دستکم نه به آن شدت. اما همچنان زمزمههایی به گوش میرسد وگاه رسانهای هم میشود.
"علی نوروزی" دانشآموز کلاس چهارم ابتدایی شهر لالی در استان خوزستان بود که به علت تأخیر در ورود به کلاس توسط معلم با کابل برق آن چنان تنبیه شد که به اغما رفت و از ناحیه کمر دچار آسیب شدید شد. (فارس و دیگر رسانهها/ 11 اردیبهشت 87 )
مدیر کل دفتر ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات مردمی وزارت آموزش و پرورش در زمان انتشار این خبر در این باره به خبرنگار مهر گفته بود: « بستری شدن دانش آموز اهوازی در بیمارستان برای تنبیه بدنی نبوده و باید پزشک متخصص نظر نهایی را اعلام کند و هنوز بررسی های ما در این زمینه نهایی نشده است.»
عباس رهی ادامه داده بود: « ما منکر این نیستیم که تنبیه از سوی معلم صورت گرفته، اما ممکن است دانش آموز اهوازی دچار بیماری خاصی بوده و به این خاطر در بیمارستان بستری شده باشد.»
وی در حالی این موضوع را مطرح می کرد که دانش آموز اهوازی از شدت ضربات معلم از هوش رفته بود.(خبرگزاری مهر/ 7 فروردین 88)
"آنیاز بازیار" هم دانشآموز کلاس اولی دیگری بود در روستای "منصورخانی" شهرستان یاسوج که وقتی نتوانست شکل دایره را روی تختهسیاه بکشد، یک چشم خود را از دست داد چرا که وقتی معلم عصبانی خطکش آهنی را به لبه میز کوبید، خطکش برگشت و محکم به چشم دانشآموز خورد و آن را برای همیشه نابینا کرد.( واحد مرکزی خبر و دیگر رسانهها/ 24 آذر 89)
در نیکشهر از توابع استان سیستان و بلوچستان هم "سعید" هم دانش آموز کلاس سوم مدرسه راهنمایی شهید باهنر چون کتاب درسیاش را به همراه نداشت، مورد مواخذه معلمش قرار گرفت و بعد هم با گوشه کتاب چنان بر سرش کوبیده شد که به اغما رفت و بعد هم به هوش نیامد.(ایرنا و دیگر رسانهها، آبان 89)
از این دست فجایع را البته نه با این شدت و حدت، در پایتخت و شهرهای بزرگ هم هنوز میتوان سراغ گرفت.
***
معلم یک مدرسه دخترانه ابتدایی در منطقه ۱۳ تهران: «همیشه برایم سوال بود که چرا دانشآموزان کلاس همجوار دستخط بهتری از شاگردان من دارند. از معلمشان سوال کردم، گفت که مداد میگذارد میان انگشتان دخترکان ۷ ساله و آنقدر میفشارد تا رسمالخط یاد بگیرند.»
تصور کنید انگشتان ظریف دستان یک دختر که نه، فرشته کوچک را. حلقه مفقوده در این میان مهر مادری و حس زنانگی معلم است...
***
یک آموزگار مقطع راهنمایی پسرانه در منطقه ۱۵ تهران: «ناظمی داشتیم که حتی معلمها هم محتاط با او برخورد میکردند. در کنار مدرسه، ساختمانی را میساختند و سگ نگهبانی بزرگ را برای مواظبت از مصالح مقابل آن بسته بودند.
روزی معمار ساختمان برای شکایت از دانشآموزی به ناظم مراجعه کرد که این پسر به سگ، سنگ انداخته است. ناظم سر صف صبحگاهی و مقابل چشم همه دانشآموزان، خاطی را بیرون کشید و اصرار داشت که باید برود و پای سگ را ببوسد و کشانکشان پسر را به طرف ساختمان نیمهکاره برد تا خواستهاش را عملی کند.
معلمها جرات جلو آمدن را نداشتند اما همان معمار که انتظار چنین شدت عملی را نداشت، واسطه شد و با هزار خواهش و تمنا کودک را رهانید. دانشآموز خاطی چنان ترسیده بود که خودش را خیس کرد.»
معلم راوی در برابر این پرسش که چرا گزارش عملکرد ناظم را به اداره آموزش و پرورش منطقه نمیدادید، "عالم همکاری" را بهانه میکند و میگوید که نمیخواستند نانبری کنند.
***
دبیر یکی از دبیرستانهای منطقه ۶ تهران: «تنبیه بدنی به آن صورت که نداریم اما چک و لگد چرا. اگر چک و لگد نباشد که نمیشود دانشآموزان را کنترل کرد!»
***
معلمی که میزند، مریض است
اما چه دلایلی موجب میشود آموزگار، عنان اختیار از کف داده، دانشآموزش را تنبیه بدنی کند؟
به اعتقاد دبیر انجمن علمی روانپزشکان ایران، تنها دلیل تنبیه بدنی آن است که معلم خود دچار مشکلات فردی، روانی و شخصیتی است.
"پرویز مظاهری" با تاکید بر اینکه تنبیه بدنی توسط معلمان به هیچ عنوان قابل توجیه نیست، میگوید: «اضطراب یا مشکلات خانوادگی و حتی مالی یک معلم، آستانه تحریکپذیری وی را به شدت کم میکند و موجب میشود کوچکترین عمل دانشآموزان را با عکسالعمل شدید پاسخ بگوید و خودش را موقتا تخلیه کند و آرام بگیرد.»
این روانپزشک که مدیرعامل انجمن ارتقای بهداشت روان هم هست، این مشکلات شخصیتی را گاه به گذشتهها مربوط میداند و معتقد است که ریشه و خاستگاهش را باید در زندگی پیشینه و نوع تربیت خانوادگی و اجتماعی افراد واکاوی کرد.
عوارض روحی تنبیه بدنی از جسمانیاش بیشتر است؛ مظاهری تنبیه بدنی را در درجه نخست باعث سرخوردگی و افسردگی دانشآموز میداند: « تنبیه بدنی کودک یا نوجوان آن هم مقابل دوستانش، باعث تحقیر او میشود و یک حس خشم و نفرت را نسبت به خود و معلم در درونش پدید میآورد و از آنجا که به دلیل ترس، امکان بروز این احساس را ندارد، شروع به خودخوری کرده، به مرور زمان دچار ناامیدی، سرخوردگی و افسردگی میشود.»
این متخصص، عارضه دیگر تنبیه بدنی در دانشآموزان را بیتفاوتی و افت تحصیلی ذکر میکند: « مواردی داشتهایم که دانشآموزی با ضریب هوشی بالا تنها به خاطر رفتارهای نامناسب معلم، از درس و تحصیل بازمانده و حتی مسیر زندگیاش به کلی عوض شدهاست.
اخیرا نیز متخصصان روانشناس در کانادا هشدار دادهاند که تنبیه بدنی باعث میشود کودکان برای پنهان کردن خطاهای خود بیشتر به دروغگویی متوسل شوند. »
تنبیه بدنی در مدارس ممنوع و جرم است
به گفته دبیر کل شورای عالی وزارت آموزش و پرورش، براساس مصوبات این شورا تنبیه بدنی دانشآموزان توسط معلم به هر بهانهای ممنوع است.
"مهدی نویدی" تاکید میکند که نمیتوان دانشآموز را به خاطر انجام ندادن تکالیف درسی و مسایل انضباطی تنبیه کرد.
وی تذکر، درج در پرونده، جابهجایی مدرسه، استان و حتی برکناری از مسوولیت را مراتب برخورد با معلمان خاطی عنوان میکند.
معلم خاطی را به مراکز درمانی معرفی کنید
مظاهری اما به مسوولان آموزش و پرورش توصیه میکند که به جای برخورد قضایی و حقوقی با معلمان خاطی، آنها را برای معالجه به مراکز درمانی معرفی کنند.
مدیرعامل انجمن ارتقای بهداشت و روان معتقد است برخوردهای قهرآمیز، مشکلات معلم را مضاعف کرده و چه بسا که حساسترش هم بکند.
وی میگوید: « پس از معرفی معلم به مرکز درمانی، با تشخیص نوع بیماری، درمان آغاز میشود. به طور مثال، اگر معلم افسرده است یا اضطراب دارد، درمان ضدافسردگی در یک دوره مشخص توسط متخصص در نظر گرفته میشود. یا ممکن است معلم، مشکل شخصیتی حادی نداشته باشد اما در زندگی خانوادگی با گرفتاریهایی دست و پنجه نرم کند که این هم با کمک مددکاران اجتماعی قابل رفع است.»
مظاهری در عین حال که معلمی را شغلی با چاشنی عشق و علاقه معرفی میکند، تاکید دارد معلمان هم مانند انسانهای دیگر نیازهایی دارند که باید به آنها توجه شود.
دبیر انجمن علمی روانپزشکان ایران البته از متولیان وزارت آموزش و پرورش هم میخواهد که دستکم مشکلات مالی معلمان را تا جایی که میسر است رفع کنند تا عوارضش گریبان طفلکان معصوم را نگیرد.
والدین ماجرا را علنی کنند
این روزها کار بر مدار دیگری میچرخد؛ والدین هوشیار شدهاند و بچهها شاید عزیزتر. دوران عزیز بودن کودکان در چشم و دل و خوار بودن به زبان و عمل گذشته و عصر پدرسالاری جایش را به روزگار کودکسالاری واگذارده است.
در سالهای نه چندان دور، اگر دانشآموزی از معلمش نزد والدین شکایت میکرد، بعید نبود که کتکی هم از آنها نوشجان کند. اما امروزه، ارتقای سطح دانش و فرهنگ جامعه، آشنایی با حقوق عمومی و شهروندی را به ارمغان آورده و مردم را نسبت به آنچه در اطرافشان میگذرد، حساستر کرده است.
مظاهری به والدین توصیه میکند که در مواجهه با تنبیه بدنی کودکانشان حتما ماجرا را علنی کنند و از ترس به خطر افتادن موقعیت فرزند خود در مدرسه، موضوع را مسکوت نگذارند.
وی میگوید: « والدین ابتدا باید از معلم به مدیر مدرسه شکایت برند و اگر به نتیجه نرسیدند، به ادارههای آموزش و پرورش مراجعه و طرح شکایت کنند.
گزینش روانی هم لازم است
هرچند براساس بخشنامههای وزارت آموزش و پرورش، معلمان هم به مانند دیگر کارکنان دولت برای استخدام از فیلترهای مختلف از جمله گزینش، سوءپیشینه، معاینات پزشکی و... عبور میکنند اما به دلیل حساس بودن شغلشان و سروکار داشتنشان با آینده سازان مملکت، چه بهتر که صلاحیتشان از لحاظ روحی و روانی هم تایید شود.»
دبیر انجمن علمی روانپزشکان ایران شرکت افراد داوطلب را در یک مصاحبه ۱۰ تا ۱۵ دقیقهای روانپزشکی هم مکفی میداند: « در همین زمان کوتاه هم میتوان با انجام تستهایی تخصصی، زمینههای اضطراب، افسردگی و دیگر معضلات روحی و روانی را شناسایی و درمان را آغاز کرد.»
پاسخ مظاهری در برابر این پرسش که آیا تا به حال از سوی آموزش و پرورش درخواستی برای انجام از این دست مصاحبهها به انجمن علمی روانپزشکان ایران رسیده، منفی است.
دیوار بلند حاشا
متاسفانه در سالهای اخیر، مسوولان آموزش و پرورش در برابر رسانهای شدن مواردی از تنبیهات شدید اعمال شده در مدارس، ابتدا از در حاشا و انکار وارد شده، سپس نادربودن را منطقی برای نادیده انگاشتن عنوان میکنند و در نهایت، طرح خطاها، کاستیها و انتقادات را توطئه میدانند.
امسال در فضای مجازی فیلمی منتشر شد که معلمی، دو دانشآموز را در مقابل هم قرار داده و آنها را به کتک زدن یکدیگر ترغیب میکرد؛ گفته میشد این حادثه رقتانگیز در یکی از روستاهای جیرفت رخ داده است اما وزیر آموزش و پرورش اصل این فیلم را دروغین و ساخته آمریکا و اسرائیل عنوان کرد. "
حمیدرضا حاجی بابایی" حتی نعل وارونه زد و از همه فرهنگیان و معلمان به خاطر انتشار این فیلم عذرخواهی کرد!!
وزیر آموزش و پرورش حتی اعلام اینکه در برخی از مدارس هنوز تنبیه بدنی وجود دارد را نوعی توهین به فرهنگیان میداند و اصرار دارد که معلمان تحت هیچ شرایطی دست به تنبیه دانشآموزان نمیزنند.
"ذکریا یازرلو"، معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش هم فیلمهایی را که گاه از تنبیه دانشآموزان منتشر میشود، "آن طرف آبی" مینامد؛ وی نیز همانند مسوول بالا دستیاش مطرح کردن موضوع تنبیه در مدرسهها را توهین به معلمان میپندارد.
"عباس زهی"، مدیر کل دفتر پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش اما همه چیز را انکار نمیکند از بیخ و بن، بلکه تاکید دارد که میزان تنبیه بدنی آنقدر کم و ناچیز است که اصلا به حساب نمیآید و قابل طرح نیست.
در اینکه تنبیه بدنی این روزها مثل سابق در مدارس اعمال نمیشود، هیچ شک و گمانی نیست، اما انکار یک مساله به بهانه کمیاب بودنش هم منطقی و عقلایی به نظر نمیرسد.
تنبیه بدنی فارغ از عوارض جسمانی و روانیاش، نوعی کودکآزاری است و براساس قوانین هرچند کمرنگ مصوب کودکآزاری، قابلیت پیگیری قضایی و حقوقی را دارد.
دستاندرکاران وزارت آموزش و پرورش چه بپذیرند یا نپذیرند و چه خوششان بیاید یا نیاید، باید بدانند همچنان در بعضی از مدارس و به ویژه در شهرستانها و روستاهای کوچک و دورافتاده، گاه دانشآموزان مورد تنبیهات شدید قرار میگیرند و آنچه هر از گاهی رسانهای میشود، به قله کوه یخی میماند که از آب بیرون میزند.
اعمال و رفتار متولیان فرهنگ و دانش به علت مسوولیت خطیری که بر عهده دارند، بیشک بیش از سایر بخشها زیر ذرهبین و مداقه افکار عمومی و رسانههای جمعی است، بنابراین به نظر میرسد به جای انکار و توهم و اتهام، شفافسازی و پاسخگویی باید رد اولویت قرار گیرد.
منبع: ایلنا
یادl میاد وقتی معلم با چوب نازکش رو کف دستم می زد.بخدا 1 بار اونم فقط بخاطر نوشتن جمله<<<IN THE NAME OF GOD>>> بالای دفتر مشقم تو کلاس چهارم ابتدائی معلمم منو زد.وحشی اصلا انسانیت سرش نمی شد.بس که دستم درد می گرفت می چسبوندم به سنگ نمای دیوار کلاس اونم تا دردش کم نشده بازم می گفت اون دستتو بیار...طفلی من 10 سالم بود.یعنی کوزت باندازه من سختی نکشید...
بخدا بعد16-17 سال دیدمش پیر مردی شده بود.رفتم جلو سلام کردم و بهش یادآوری کردم و خیلی بهش احترام کردم بخدا...اونم حسابی شرمنده شده بود.