این موسسه عضو اتحادیهی جهانی حفظ طبیعت(IUCN) و رابط منطقهای غیردولتی اصلی برای تسهیلات جهانی محیطزیست (GEF) و معاهدهی بیابان زدائی سازمان ملل (UNCCD-RIOD) است و توسط GEF و UNCCD و UNCCC به ثبت رسیده است.
همچنین میزبان جهانی کمیسیونِ سیاست های زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی وابسته به اتحادیهی جهانی حفظطبیعت (IUCN)، (CEESP) میباشد. زمینههای کاری کمیسیون فوق عبارتند از: معیشت پایدار، همگردانی منابع طبیعی، امنیت زیست محیطی و تجارت و محیط زیست.
در حال حاضر این مؤسسه دارای 80 عضو در تهران و استانهای مختلف و 15 تشکل محلی وابسته در سه استان (کردستان، کهگیلویه و بویراحمد وهرمزگان) میباشد. بنا به هدف اصلی این مؤسسه که توانمند سازی جوامع محلی است، تشکل های محلی غالباً عبارتند از صندوقهای توسعهیپایدار روستاهای مناطق فوق الذکر و صندوق معیشت پایدار طرح عشایر تیره کوهی که اعضای آن خانوارهای روستایی و عشایری مربوط میباشد.
تعداد کارکنان طرحهای مؤسسه بسته به فعالیتهای در حال اجرا بین 12 تا بیش از 100 نفر متغییر بوده است.
مؤسسة توسعة پایدار و محیط زیست پایة اصلی کار خود را خدمت به جوامع محلی (بویژه جوامع روستائی) برای ارتقاء مشارکتی معیشت پایدار نهاده است. هدفهای این سازمان غیر دولتی عبارتند از:
• توانمندکردن جوامع محلی از طریق برنامههای مشارکتی توسعه با هدف پایداری معیشت، برابری اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی؛
• کمک به تامین بهداشت جوامع محلی، بهداشت محیط زیست و کنترل آلودگی؛
• کمک به تدوین سیاستهای مناسب ملی و بین المللی در امر توسعه پایدار؛
• ارتباط و آموزش دو طرفه با جوامع محلی؛
• جلب سرمایه گذاری و تلاش در توسعهی انرژیهای نو (خورشید، باد و بیوگاز)؛
• تحقق کشاورزی پایدار از طریق بهکارگیری روشهای کشت آلی و غیرشیمیایی؛
• همگردانی میراث طبیعی و فرهنگی (مدیریت مشارکتی منابع طبیعی و سایر دارائی های جوامع محلی، نهادهای مدیریت سنتی آبخیزداری، آبزیان، آب، مرتع، جنگل و حیات وحش)؛
• جلوگیری از بیابانزائی از طریق اصلاح سیاستها و برنامه های عمل در سرزمینهای خشک و نیمخشک؛ • تقویت سنتهای احیا و مدیریت مراتع توسط عشایرِدامدار کوچرو،
• شناخت و پیش اگاهی آب و هوا و معماری اقلیمی و سنتی؛
• تاکید در بهبود وضعیت زیستمحیطی در همه امورِ علمی، عملی و اجرائی.
منبع: راه ابریشم
آرش نورآقایی
امروز روز جمعه است. تصمیم گرفتم در خانه بمانم. در بخشی از روز تلویزیون را روشن کردم و متوجه شدم یکی از شبکهها فیلم “هایدی”، محصول سوئیس را نشان میدهد. با اینکه نیمی پخش شده بود، بقیه را تماشا کردم. دیدار این فیلم بهانهای شد برای نوشتن سطرهای زیر: به نظرم، فیلم “هایدی” را میتوان به زبان ساده اینگونه خلاصه و تفسیر کرد:
یک دختر سالم (انتخاب سن و سال کودک و انتخاب جنس مونث مهم است) از یک محیط کوچک روستایی - کوهستانی (طبیعی) به یک محیط بزرگ شهری (فرهنگی) انتقال داده میشود تا دوست یک دختر بیمار باشد.
در این میان، چند اتفاق میافتد:
?- به دختر طبیعت، درس و مشق (فرهنگ) آموخته میشود. ?- دختر طبیعت و دختر فرهنگ با هم دوست میشوند. ?- دختر فرهنگ به مرور مداوا میشود. ?- دختر طبیعت به مکان اصلی خود بازمیگردد در حالیکه سوغاتی فرهنگ (نان باگت، سوسیس، پیپ و کتاب) را با خود به طبیعت میبرد.
درواقع کل داستان کمک از طبیعت برای بازگرداندن سلامت به فرهنگ است. و نتیجه بهوجود آمدن یک محیط طبیعی - فرهنگی است.
موضوعی که بنده را واداشت تا این متن را بنویسم، وجود یک دیالوگ جالب در این فیلم است. در جایی از “هایدی” پرسیده میشود چرا علاقهای به یادگیری خواندن ندارد و او (از قول دوستش که یک پسربچه است و در همان روستای کوهستانی زندگی میکند) جواب میدهد: “کسی که کتاب میخونه نمیتونه بره کوه.” او از تضاد طبیعت و فرهنگ بهروشنی سخن میگوید.
بعد مادربزرگی که در فیلم هست نظر او را تغییر میدهد و داستانی مربوط به یک چوپان (اِلمان طبیعی) از یک کتاب (اِلمان فرهنگی) برای او میخواند. و همین انگیزهای میشود برای یادگیری خواندن برای دختر طبیعت.
در کشوری همچون سوئیس، چنین فیلمی باید هم در ?? سال پیش ساخته شده باشد. کشوری که توانسته فرهنگ و طبیعت را آشتی دهد و از مردمش حتی برای ساخت یک پل بر روی دریاچهی “لِمان” یا همان دریاچهی “ژنو”، رای بگیرد.
شاید برایتان عجیب باشد اما در بسیاری از کشورهای دنیا یک موضوع اصلی حلنشده، هنوز همان جملهی ” کسی که کتاب میخونه نمیتونه بره کوه” است.
برای این گفتهام دو دلیل، یکی از امروز و یکی از دیروز برایتان ذکر میکنم.
امروز:
چندی پیش نوشتاری ارائه کردم با عنوان “نظری اجمالی به فهرست میراث جهانی یونسکو” که شرح آن را میتوانید در آدرس http://nooraghayee.com/?p=7790 بیابید. در آنجا بعد از بررسی آثار ثبتی میراث جهانی در یونسکو نوشتهام:
“کشورهایی که «تمدن» دیرینهای ندارند، «میراث طبیعی» بیشتری دارند و این میتواند بیانگر این موضوع باشد که ایجاد تمدن در بسیاری از مواقع، طبیعت را مورد تهاجم و تخریب قرار داده است.”
دیروز:
میخواهم به اسطورهی جالب “گیلگمش” اشاره کنم و جدال فرهنگ و طبیعت را در آن بازگو نمایم.
ضمن اینکه شما میتوانید همهی تفسیری که از این اسطوره ارائه دادهام را در همین سایت بخوانید، بار دیگر در اینجا عرض میکنم که به نظرم “انکیدو” نماد طبیعت و “گیلگمش” نماد فرهنگ است. در این تفسیر، داستان جدال (در ابتدا) این دو و بعد دوستی (در انتها) آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
دقت فرمایید:
“اینک انکیدوست. موی بر همهی اندامش رسته، تنها در میان دشت ایستاده است… موی سرش چون موی زنان چین بر چین فروریخته است. موی سرش بهسان گندم رسته است. از سرزمینها و از آدمیان آگاه نیست و پیکرش از پوست جانوران دشت پوشیده است…انکیدو با غزالان علف مرغزار میخورد، با جانوران بزرگ از یک آبدان میآشامد،…” (گیلگمش، برگردان احمد شاملو)
از این تعریف برمیآید که انکیدو هر چند انسان است، اما با گیلگمش بسیار فرق دارد. گیلگمش شاه است و در شهر زندگی میکند و با فرهنگ است. اما انکیدو به حیوانات میماند و با آنها دمخور است، از فرهنگ و شهرنشینی چیزی نمیداند، با آدمیان سر و کاری نداشته است.
در یک کلام گیلگمش نماد فرهنگ و انکیدو نماد طبیعت است. در ادامه میبینیم که گیلگمش و انکیدو با هم مبارزه میکنند و بعدش به سازش میرسند. هم در هنگام مبارزه و هم در هنگام سازش، به ما فهمانده میشود که گیلگمش (فرهنگ) از انکیدو (طبیعت) برتر است. بعد از دوستی و همکاری انکیدو با گیلگمش، انکیدو به مرگ محکوم میشود و گیلگمش هم به جاودانگی نمیرسد. همهی این اتفاقات، جدال میان فرهنگ و طبیعت را روایت میکنند. فرهنگ برای غالب شدن، همیشه بخشی از طبیعت را نابود میکند و خود فرهنگ نیز جاودانه نیست، چرا که بدون طبیعت، فرهنگ محکوم به فناست.
من عقیده دارم که سازش میان گیلگمش و انکیدو را به زبان امروزی میتوان، تلاشی برای «توسعه پایدار» عنوان کرد، چرا که توافق میان این دو است که از بین رفتن دشمنان را باعث میشود. با اینکه مرگ تومار زندگی گیلگمش را در هم میپیچد، اما در جایی از داستان میبینیم، انسانی هست که به جاودانگی دست یافته. او همان کسی است که جان انسانها و جانوران را از بلای طبیعی توفان نجات داده است. او، در یک کشتی انسانها و حیوانات و گیاهان را جای داده و آنها را به ساحل سلامت رسانده و این یعنی همزیستی انسان و جانور یا به قولی فرهنگ و طبیعت. به عبارت دیگر، طبیعت بر کشتی فرهنگ سوار شده و با هدایت کسی به نقطهی امن میرسد که لیاقت جاودانگی پیدا میکند. جاودانگی این انسان، مفهوم «توسعه پایدار» را تداعی میکند.
در جای دیگری نوشتهام:
در زورآزمایی گیلگمش و انکیدو، گیلگمش پیروز است و میخوانیم که انکیدو گریه میکند. و این به معنی برتری فرهنگ بر طبیعت در مکان شهری (فرهنگ) و مکانی که به دور از جنگل (طبیعت) است. (همچون فیلم هایدی)
در خاتمهی زورآزمایی، با پادرمیانی یک زن که ظاهرا مادر گیلگمش است، دشمنی به دوستی مبدل میشود و باز هم در اینجا از وجود یک زن به عنوان واسط میان فرهنگ و طبیعت باخبر میشویم. (در فیلم هایدی، مادربزرگ دختر فرهنگ همین نقش را بازی میکند)
بعد از خاتمهی زورآزمایی و تبدیل دشمنی به دوستی، گیلگمش به انکیدو میگوید: “تو یاور منی. اکنون دوشادوش من به پیکار برخیز” (گیلگمش، احمد شاملو) (همچون دوستی دختر طبیعت و دختر فرهنگ در فیلم هایدی)
در اینجا گویی هر دو درمییابند که نه برای دشمنی با هم، بلکه برای دوستی آفریده شدهاند. بنابراین میتوان دریافت که فرهنگ هرچند که گاهی طبیعت را تخریب میکند، اما چارهای جز آشتی با آن ندارد. فرهنگ از عوامل مختلف بهره برده تا نیروی سرکش طبیعت را رام کند، ولی به زودی درمییابد که نباید طبیعت را نابود کند. http://nooraghayee.com/?p=5039#more-5039
به نظرم، فیلم “هایدی” برداشت نوینی از اسطورهی “گیلگمش” است.
اگر بخواهم موضوع جدیدی را به این نوشتار اضافه کنم، باید بنویسم که:
بنده شخصیت فرهنگ را مرد (مذکر) میبینم و شخصیت طبیعت را زن (مونث). در حماسهی گیلگمش، انکیدو توسط زن رام میشود. یعنی از آنجا که زن به طبیعت نزدیکتر است برای رام کردن انکیدو که خود یک وحشی طبیعی است در نظر گرفته میشود. شخصیت هایدی هم دقیقا به همین دلیل یک دختربچه در نظر گرفته شده است. دختر بودن او را به طبیعت نزدیک میکند و بچه بودنش، عدم شکلگیری شخصیتش قبل از مواجه شدن با فرهنگ (همچون انکیدوی بیسواد) را متذکر میشود.
دوست دارم نتیجهی دیگری از این بحث را با شما در میان بگذارم و آن این است که بنده احساس میکنم، در جوامعی که چالش میان فرهنگ و طبیعت حل شده و یا حداقل کمتر شده است، به طور ناخودآگاه برابری جنسیتی هم دیده میشود. یعنی احترام به طبیعت در جوامع، با تکریم زن در ارتباط مستقیم است. حتی در فیلم هایدی دختری که در شهر (فرهنگ) زندگی میکند بیمار است ولی دختر طبیعت، سالم و مورد توجه پدربزرگش است. هرچند دختر فرهنگ نیز مورد توجه اطرافیان است اما دلیل آن بیشتر حس ترحم است.
بنابراین شاید ما روزی که دیگر سنگهای جنگل گلستان را برای جادهسازی از سر راهمان برنداریم، همان روز دیگر همان سنگها را برای سنگسار ثریا بهکار نخواهیم بست.
منبع:خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران ایرن
سخنرانی سورن سوزوکی دختر ۱۲ ساله در اجلاس زیست محیطی ملل متحد (سال ۱۹۹۲ برزیل):
سلام من سورن سوزکی هستم و از طرف اکو (؟) یک سازمان حفاظت از محیط زیست کودکان صحبت می کنم. ما گروهی کودک دوازده و سیزده ساله هستیم که می خواهیم منشا اثری باشیم. ونسا، مورگن و میشل و من. ما پول لازم برای سفر به اینجا رو خودمان فراهم کردیم، تا پنج هزار مایل سفر کنیم و به اینجا بیاییم تا به شما بزرگسالان بگوییم که شما باید روشهای خود را تغییر دهید.
امروز و در این مکان، من هیچ هدف پنهانی ندارم و فقط برای آینده ام می جنگم، باختن آینده ام مثل باختن در انتخابات یا از دست دادن چند واحد از شاخص ارزش بورس نیست، من از طرف تمام نسلهای آینده صحبت می کنم. من اینجا از طرف کودکان گرسنه در سرتاسر دنیا صحبت می کنم که فریادهایشان به گوش کسی نمی رسد. من اینجا از طرف تمام حیوانات بیشماری صحبت می کنم که در حال مرگ و انقراض هستند چون دیگر جایی برای زندگی ندارند. من می ترسم که به زیر نور خورشید بروم، به دلیل وجود سوراخ در لایه اوزون. من می ترسم که نفس بکشم، چون نمی دانم که چه مواد شیمیایی در هوا هستند. قبلا با پدرم در شهرم، ونکوور، به ماهیگیری می رفتم تا همین چند سال قبل که ما متوجه شدیم که ماهی ها سرطان دارند. و امروز می شنویم که حیوانات و گیاهان منقرض می شوند، هرروزه، و برای همیشه از روی کره زمین ناپدید می شوند. در طول زندگی ام گله های حیوانات وحشی و جنگلهای حاره ای و پرندگاه رنگانگی را شاهد بوده ام که فکر نمی کنم در زمان کودکان من باقیمانده باشند که آنها هم شاهدشان باشند.
آیا شما هم وقتی همسن من بودید باید که نگران این موارد می بودید؟ تمام این اتفاقات در برابر چشمان ما رخ می دهند و ما طوری رفتار می کنیم که انگار تمام وقت دنیا را در اختیار داریم، و تمام راه حلها (ی این مشکلات) را می دانیم. من تنها یک کودک هستم و تمام راه حلها را نمی دانم، ولی می خواهم شما هم بدایند که شما نیز (تمام راه حلها را) نمی دانید. شما نمی دانید که چگونه می توان سوراخ های لایه اوزون را ترمیم کرد، شما نمی دانید که چگونه می شود ماهی آزاد را به رود خشک شده برگرداند،و شما نمی توانید حیواناتی را اکنون منقرض شده اند برگردانید و شما نمی توانید جنگلهایی را برگردانید که روزی در جایی که امروز بیابان است می روییدند. اگر نمی دایند که چگونه ترمیمش کنید، خواهش می کنم که به آسیب رساندن به آن (محیط زیست) خاتمه دهید. اینجا شما شاید نمایندگان کشورتان، اهل تجارت، خبرنگار یا سیاستمدار باشید، اما همه شما، پدران و مادران شما، برادران و خواهرانتان، عمو ها و عمه هایتان، فرزند کسی هستید.
من فقط کودکی هستم، ولی می دانم که همه ما اعضای یک خانواده هستیم، خانواده ای متشکل از پنج میلیارد نفر هستیم، در واقع متشکل از سی میلیون گونه (جاندار) هستیم و مرزها و حکومتها هرگز این (واقعیت) را تغییر نخواهند داد. من کودکی بیش نیستم ولی می دانم که در این قضیه ما باید همه دست به دست هم بدهیم و به عنوان یک دنیای متحد و واحد و برای نیل به یک هدف واحد، عمل بکنیم. با وجود خشمم، نابینا نیستم، و با وجود ترسم از این نمی ترسم که به دنیا بگویم که چه احساسی دارم.
در کشور من، ما زباله بسیار زیادی تولید می کنم، ما می خریم و دور می اندازیم، می خریم و دور می اندازیم، با این وجود کشورهای شمالی از کمک به کشورهای نیازمند خودداری می کنند، حتی وقتی که ما بیشتر از احتیاجمان در اختیار داریم از قسمت کردن آنها با بقیه هراس داریم، ما می ترسیم که قسمتی از ثروتمان را در اختیار بقیه قرار دهیم. در کانادا ما زندگی مرفهی داریم، با آب و غذا و سرپناه فراوان. ما ساعت مچی، دوچرخه، کامپیوتر و تلویزیون داریم. خواندن لیست اموال ما می تواند برای دو روز ادامه پیدا بکند. دو روز قبل، اینجا در برزیل، ما شگفت زده شدیم وقتی که با کودکانی مواجه شدیم که در خیابان ها زندگی می کنند، یکی از این کودکان به ما گفت: "کاشکی من ثروتمند بودم، و اگر ثروتمند بودم به تمام کودکان خیابانی، غذا، پوشاک، دارو، سرپناه و عشق و محبت می دادم. "
منبع: انجمن حمایت از حقوق حیوانان
یک کودک 13 ساله آلمانی با هدف حفظ طبیعت و داشتن دنیایی سبز در مدت 4 سال بیش از یک میلیون درخت کاشته است. | |
به گزارش خبرگزاری مهر، فیلیکس فینکباینر، کودک 13 ساله ای است که از 9 سالگی شروع به کاشت درخت کرده و تاکنون بیش از یک میلیون درخت داشته است. |
کودک 13 ساله آلمانی انجمنی با عنوان Plant For The Planet (گیاه برای سیاره) را با شعار "حرف زدن را بس کن، درختکاری را شروع کن!" تاسیس کرده است.
این کودک زمانی که تنها 9 سال داشت گفت: "یک میلیون درخت در آلمان خواهم کاشت." وی این حرف را در کلاس علوم و پس از آموختن درس فتوسنتز کلروفیلی زد.
این پسر که امروز 13 سال دارد تا پایان سال گذشته یک میلیون درخت داشت. وی اولین درخت خود را زیر پنجره کلاس مدرسه در مونیخ کاشت.
لهام بخش وی در اجرای این پروژه، تلاشهای "وانگاری ماتهای"، برنده جایزه نوبل صلح، طبیعت شناس، فعال محیط زیست و زیست شناس کنیایی بود که به کاشت بیش از 30 میلیون درخت کمک کرد.
فیلیکس که در ابتدا تنها به کاشت درخت در آلمان فکر می کرد در هر سال 250 هزار درخت حدود 30 درخت در ساعت کاشته و به تدریج این پروژه مدرسه ای را به سازمان "گیاه برای سیاره" تبدیل کرده است.
این شورای همکاری کودکان توسط 23 کودک 12 ساله اداره می شود. این سفیران کوچک محیط زیست به سراسر دنیا سفر می کنند و رویای خود را به سایر کودکان منتقل می کنند.
این کودکان حق دارند: اگر اکسیژن کم باشد تنها راه نجات کاشت درختان است. برنامه آنها بر روی سه اصل استوار است: حذف تمام آن چیزی که از دیدگاه فناوری دی اکسید کربن تولید می کند، جلوگیری از انتشار کربن در سطح جهانی و در پایان، جنگل زایی دوباره.
براساس گزارش GreenStyle ، درحال حاضر این انجمن اهداف خود را در 131 کشور معرفی کرده است.
در پشت فیلیکس، خانواده ای ایستاده است که به شدت به محیط زیست اعتقاد دارند. به طوریکه پدر این کودک نیز پیش از این مبارزه خود را برای نجات سیاره آغاز کرده بود. زمانی که فیلیکس برای اشاعه ایده های خود به دور دنیا سفر می کند خانواده اش به وی در درسها کمک می کنند.
منبع:موج پیشرو
در سالهای اخیر بحث در مورد ایجاد فرهنگ آشتی با طبیعت و پاسداشت کره زمین داغ تر شده که البته علت آن آشکار شدن اثرات زیست محیطی گرمایش زمین، انقراض گونه ها و آلودگی آب و خاک و از همه بحث انگیزتر ذخیره رو به پایان آب شیرین روی زمین و ... است.
البته کارشناسان جملگی بر این باورند که نجات کره زمین به معنای نجات آینده بشریت و سایر موجودات در گرو حفظ محیط زیست و جبران خسارات وارده بر آن توسط انسان است که این مهم نیز نیاز به همکاری مشترک بین دول و ملل در سطح کلان و آگاهی و احساس مسئولیت تک تک افراد در حوزه فردی دارد. از این رو بحث فرهنگ سازی و آموزش کودکان در فهرست اولویت های کارشناسان محیط زیست و دولت ها قرار گرفته است البته بگذریم از اینکه چنین اولویتی در همه جا رعایت نمی شود و جای آن در کشورهای مختلف بر اساس میزان پیشرفت فرهنگی و سطح آگاهی اجتماعیشان متفاوت است.
اما آنچه من بالشخصه به آن معتقدم این است که چیزی که از دیده ها پنهان مانده است انکه حفظ محیط زیست تنها کاری کارشناسی شده و موضوعی با ابعاد علمی صرف نیست. بلکه به نظرم انچه باید هم پایه سایر موارد به آن بها داد بیداری وجدان جامعه در مورد زندگی، هدف خلقت و جهان پیرامون ما است . یعنی انچه به بودن ما به عنوان یک انسان و مسئولیت ما در قبال خود، جامعه و محیط اطرافمان حائز اهمیت است نیاز به اگاهی و از آن مهم تر بیداری ضمیر بشری ما دارد.
برای مثال می توانیم جوامع بدوی یا اقوام بومی در جای جای زمین را ببینیم که چون عناصر طبیعت برای آنها با مصادیق و تعابیر مذهبی عجین و آمیخته بود، در پاسداشت طبیعت غیرت و حمیت خاصی داشتند ولی در جوامع معاصر که دغدغه های مذهبی بیشتر در قشر و لایه های سطحی آن از جمله خرافه و تقالید خلاصه شده، طبیعت دوستی نیز به فراموشی سپرده شده است و حتی طبیعت دوستان به سخره و استهزاء اربابان صنعت و تجارت گرفته می شوند.
فکر می کنم زمان آن رسیده است که دوست داشتن طبیعت، انس با آن و قبول مسئولیت در مقابل تعامل با طبیعت را جزوی از اساس و بنیان تربیتی هر کودکی قرار دهیم. هر والدین مسئول و آگاهی می توانند از همان بدو تولد و خردسالی عشق و مسئولیت پذیری در قبال هر فرد، جامعه و محیط زندگی را به کودکان بیاموزند.
این مطلب ادامه خواهد داشت...
یکی از مسائلی که سالها از دغدغه های اصلی من بوده اطلاع رسانی و البته بیش از آن بالا بردن فرهنگ آشتی با طبیعت و محیط زیست بوده است. با وجود تلاش هایی که توسط دولت یا رسانه ها و البته گروه های مردم نهاد و فعالین محیط زیست، متاسفانه هنوز فرهنگ طبیعت دوستی و حفظ محیط زیست بسیار پایین است.
پر واضح است که یکی از مهم ترین و نخستین گام ها برای تغییر این وضعیت و بیداری وجدان عمومی در مورد خطراتی که کره زمین را تهدید می کند که بیشتر آنها منشاء انسانی دارد، آموزش کودکان است. تا زمانی که از همان نخستین سالهای زندگی کودک، مفاهیم اصلی دوستی با طبیعت، آشنایی با عناصر اصلی آن مثل خاک، آب، باد و ... و تاثیر و تاثر همه موجودات و زمین به او آموخته نشده است و در عمق جان و وجدان کودک ریشه ندوانده است، در سالهای بعد نیز نمی توان انتظار داشت که تنها با مطالعه مقالات یا شنیدن اخبار محیط زیست کسی دلش برای آب و خاک زمین بسوزد و اصلا درک همه جانبه ای از رابطه متقابل انسان و طبیعت پیدا کند.
نظر به این امر سعی خواهیم کرد در این وبلاگ نهایت تلاش خود را برای قرار دادن مطالبی که به بچه ها و بزرگ تر ها در مورد مسئولیت شان در قبال کره خاکی و تمام موجودات آن تاکید می کند به کار بریم و سایت ها و وبلاگها، کتاب ها و انجمن هایی که در این راستا فعالیت می کنند را برای آشنایی بیشتر کودکان و والدین و مربیانشان معرفی کنیم.
برای شروع چند وبلاگ را برای آشنایی بیشتر معرفی می کنیم:
پیک محیط زیست سبز
http://mohitzistesabz.blogfa.com/
جمعیت حامیان زمین