حسن سالاری
محبت الله همتی
به طور کلی، کتابها را در دو دستهی ادبیات خیالی (Fiction) و ادبیات واقعی (Nonfiction) قرار میدهند. ادبیات خیالی شاخهای از ادبیات است که از خیال نویسنده ریشه میگیرد و شامل ادبیات داستانی و شعر است. ادبیات واقعی دربارهی جهان واقعی سخن میگوید و دربارهی مردمان واقعی، رویدادهای واقعی زندگی و مکانهای واقعی به خواننده اطلاعات میدهد. زندگینامهها، کتابهای تاریخ، کتابهای علوم ، فرهنگنامهها، کتابهایی دربارهی موضوعهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی یا ورزشی، کتابهای دینی، کتابهای جغرافیا،کتابهای خاطره ، گفت وگو و نامهها، در گروه ادبیات واقعی قرار میگیرند. البته، گاهی ادبیات واقعی با خیال آراسته میشود تا مخاطب را بیشتر جذب کند. البته، کتابهای معروف به علمی و تخیلی مورد نظر نیست؛ بلکه کتابهایی مورد نظر است که از خیال بهره میگیرند تا مفاهیم واقعی را آموزش دهند. مجموعه کتابهای سفرهای علمی نمونهی خوبی در این زمینه است.
پرسش اول: منظور از کتابهای علمی برای کودک و نوجوان، چیست؟
• آیا منظور کتابهای علوم تجربی و علوم پایه است؟
• آیا کتابهای تاریخ را شامل نمیشود؟
• فرهنگنامهها را چهطور؟
• آیا کتابی که رشتهی ورزشی خاصی را آموزش میدهد، یک کتاب علمی نیست؟
• آیا کتابی که مفاهیم دینی را آموزش میدهد، یک کتاب علمی نیست؟
• آیا کتابهای مربوط به جغرافیا، شامل کتابهای ایرانگردی و جهانگردی، کتاب علمی هستند؟
• آیا کتابی که فلسفه را به زبان ساده آموزش میدهد، کتاب علمی نیست؟
در گزارش شورای کتاب کودک که آذر و اسفند سال 1363 منتشر شده است، کتابهای کودک و نوجوان به صورت زیر طبقهبندی شدهاند:
الف) کتابهای داستانی
ب) کتابهای غیرداستانی
ج) کتابهای تصویری
د) کتابهای شعر
و در ادامه، کتابهای غیرداستانی به شاخههای زیر تقسیم شدهاند:
1. کتابهای علمی
2. کتابهای دینی
3. کتابهای دانش اجتماعی
4. کتابهای هنری
5. زندگینامهها
6. کتابهای بازی و سرگرمی
کتابهای علمی نیز این گونه تعریف شدهاند:" کتابهایی هستند که کودکان و نوجوانان را با جهان و تفکر علمی آشنا میکنند و دید علمی آنها را گسترش میدهند." با این تعریف، کتابهای جغرافیا و تاریخ نیز از کتابهای علمی به حساب میآیند؛ زیرا کودکان و نوجوانان را با جهان پیرامون و جهان گذشته آشنا میکنند. بنابراین، به نظر میرسد استفاده از اصطلاح کلیتر ادبیات واقعی(ادبیات غیرداستانی) به جای کتابهای علمی مناسبتر باشد. با وجود این، شاید با تعریف گستردهتری از کتابهای علمی بتوانیم حوزهی بحث خود را از حوزهی بسیار گسترهتر ادبیات واقعی، اندکی محدودتر کنیم.
در اینجا منظور ما از کتابهای علمی، دستهای از کتابهای ویژهی کودک و نوجوان است که در زمینهی علوم، تاریخ، جغرافیا، ریاضی و حوزههای اجتماعی یا تلفیقی از اینها، که در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاست، نوشته شدهاند و نقش کلیدی در فرایند آموزش بازی میکنند. البته، یادآور میشویم که بهتر است در هر یک از حوزههای ادبیات واقعی کودک و نوجوان، به صورت تخصصی بحث شود؛ یعنی موضوعهایی مانند: بررسی کتابهای تاریخ ویژهی کودک و نوجوان، ؛ بررسی کتابهای جغرافیا ویژهی کودک و نوجوان؛ بررسی کتابهای علوم ویژهی کودک و نوجوان و بررسی کتابهای ریاضی ویژهی کودک و نوجوان. امیدواریم سخن ما آغازی بر این حرکت باشد.
پرسش دوم: کتابهای علمی برای کودک و نوجوان، چه ویژگیهایی دارند؟
1) کنجکاوی کودک و نوجوان را دربارهی جهان پیرامونش پاسخ میدهند.
2) دانستنیهایی را عرضه میکنند که برای زندگی روزمره لازم هستند.
3) تفکر علمی و روش علمی را در کودک و نوجوان گسترش میدهند.
4) دانش پایه و اطلاعاتی را عرضه میکنند که به درک یافتههای نو کمک میکنند.
5) به سطح خواندن و واژگان پایه توجه دارند.
6) تصویر سازی آموزشی و عکس جایگاه ویژهای در آنها دارد.
7) به استانداردهای آموزشی توجه دارند.
8) گاهی ارتباط تنگاتنگی با برنامهی آموزشی دارند.
9) گاهی به صورت بستهی آموزشی تهیه میشوند.
10) روزآمد هستند و پیوسته به روز میشوند.
پرسش سوم: فرایند تولیدکتابهای علمی برای کودک و نوجوان، چگونه است؟
تولید کتاب علمی، خطی نیست بلکه فرآیندی است و در تعامل بین پدیدآورندگان شکل می گیرد . یعنی از آغاز نگارش تا تولید نهایی کتاب، با یک کار گروهی منسجم همراه است و این گونه کارها، رفت و برگشتهای زیادی بین هر یک از عضوهای گروه و ناشر دارند. کافی است به شناسنامهی کتابهای علمی که ناشران مطرح دنیا منتشر کردهاند، نگاهی بیفکنیم تا مفهوم کار گروهی را بهتر دریابیم. این وضعیت در مورد کتابهای داستانی کمتر به چشم میخورد؛ نویسنده ، اثر خود را به ناشر میدهد و ناشر آن را به تصویرگر میسپارد تا با توجه به فضای کار، تصویرهایی چند برای آن تهیه کند. در بهترین حالت نیز، گفت و گویی بین نویسنده و تصویرگر رخ میدهد.
اما در کتاب علمی، به خصوص کتابهایی که در سالهای اخیر منتشر شده است، عکس و تصویرگری نقشی اساسی در انتقال مفهوم دارد. در گذشته، از تصویرگری بیشتر برای توضیح و تقویت متن و جذب مخاطب استفاده شده است، اما در ربع پایانی قرن نوزدهم سه تصویرگر برجسته، والتر کِرین، کِیت گریناوی و راندولف گالدِکوت، بعد دیگری به تصویرگری بخشیدند. آنان داستانهای تصویری ویژهای طراحی کردند که در آنها متن و تصویر به یک اندازه اهمیت داشتند. به زودی تصویر به عنوان یک عامل اصلی در انتقال مفهوم مطرح شد و از حالت نقش کمکی صرف، فاصله گرفت. در این حالت، رابطهی نویسنده و تصویرگر، بسیار تنگاتنگ و مهم میشود. نویسنده باید دید تصویری نیز داشته باشد و تصویرگر نیز با مفاهیم چندان بیگانه نباشد.
امروزه کتابهای علمی برای کودکان و نوجوانان چنان با هنر آمیخته شده است که یکی از ویژگیهای برجستهی این گونه کتابها را میتوان هنری بودن آنها نیز دانست. اگر یک کتاب علمی از این ویژگی کم بهره باشد، میتوان گفت که نمیتواند با مخاطب خود ارتباط صمیمی و عمیقی برقرار کند. از این رو است که ناشر در تبلیغ اثر خود بر تعداد و کیفیت تصویر تکیه میکند. برای مثال، در فرهنگنامهی کودک و نوجوان کینگفیشر، متن و تصویر به یک اندازه در انتقال مفهوم نقش دارند. متن اصلی بیش از 2 هزار تصویرسازی و عکس دارد که با کنار نویسهای مشروح جاذبهی دیداری به اثر بخشیدهاند. خواننده با نگاه کردن به این تصویرها و خواندن کنار نویسهای آنها، بی آن که حتی به متن مراجعه کند، به اطلاعات مفیدی دست مییابد.
پرسش چهارم: کتابهای علمی برای کودک و نوجوان، با چه آفتهای رو به رو هستند؟
1) آفت ترجمهی صرف
اغلب کتابهایی که ترجمه میشوند، بهخصوص فرهنگنامهها، بیش از آن که برای دانشآموزان ایرانی مناسب باشند، برای دانشآموزان کشورهای غربی مناسب هستند. زیرا به موضوعهای فرهنگی خاص آن جامعهها بیشتر پرداختهاند و حتی در زمینهی موضوعهای علمی، که به گمان برخی جنبهی جهانی و عام دارند، با نگاه خاص به نیازهای دانشآموزان کشورهای غربی و فرهنگ جامعهی غربی نوشته شدهاند.
به عنوان مثال، کتابهای زیادی در زمینهی گیاهان و جانوران ترجمه شده است که دانشآموز ایرانی را با گیاهانی از جای جای جهان آشنا میکنند، که البته تا اندازهای لازم و مفید است، اما در مورد گیاهانی که در کشور ما رویش دارند و جانورانی که در کشور ما زندگی میکنند، اطلاعات چندانی ندارند. آیا دانشآموزی که با طبیعت کشور خود آشنا نیست، برای حفظ آن تلاش میکند؟
به عنوان نمونهی دیگر، وقتی به تاریخ علم و فناوری پرداخته میشود، نام دانشمندان شرقی کمتر به چشم میخورد. جالب است بدانیدشرح کتاب طب منصوری، نوشتهی پروفسور گراف فراری، نخستین کتاب پزشکی است که در سال 1469 میلادی با فن چاپ گوتنبرگی به چاپ رسیده است. جالب است بدانید گراف فراری در این کتاب بیش از سه هزار بار از ابنسینا، هزار بار از زکریای رازی و جالینوس و یکصد و چهل بار از بقراط نام برده است. حتی پدر علم آناتومی و در اصل پدر پزشکی نوین اروپا، آندریاس وسالیوس، زبان عربی میآموزد تا بخش نهم کتاب منصوری را به لاتین تصحیح کند و منتشر سازد. اما این پزشک نامدار در بیشتر فرهنگنامهها و کتابهای علمی غربی، جایی ندارد! حتی وقتی به تاریخ پزشکی میپردازند، اشاره نمیکنند که رازی نخستین دانشمندی است که آبله را از سرخک متمایز دانست و آن را به طور علمی توصیف کرد.
این وضعیت در مورد موضوعهای تاریخی بیشتر به چشم میخورد. اغلب این کتابها دربارهی تمدن باستانی ایران اطلاعات چندانی ندارند و این در حالی است که حجم زیادی از نوشتههای تاریخنگاران یونان باستان، دربارهی تمدن باستانی ایران است! برای مثال، در فرهنگنامهی کودک و نوجوان کینگفیشر فقط یک پاراگراف، در مقالهی امپراتوری، به ایران باستان اختصاص داده شده است.
گاهی نیز به تحریف واقعیتهای تاریخی روی میآورند. برای مثال، در فرهنگنامهی تاریخ کینگفیشر، صحنهی زانو زدن امپراتور روم در برابر شاپور ساسانی به تصویر کشیده شده و در زیر نویس آن نیز به دستگیر شدن امپراتور روم اشاره شده است. اما شاه ایران پیراهن بر تن ندارد؛ ندیم شاه ایران نیز که در کنار اسب او ایستاده است، پیراهن ندارد و فضای تصویر نیز به گونهای است که به نظر میرسد سپاهیان ایران، که در نمای دور دیده میشوند، نیز پیراهن ندارند! آری، به گمان ویراستاران کینگفیشر، رومیها با گروهی وحشی میجنگیدند و اگر هم شکست خوردند، از گروهی وحشی شکست خوردند!
در خوشبینانهترین حالت باید بگوییم که مناسب بودن این فرهنگنامهها و کتابها برای دانشآموزان غربی، ضعف آنها نیست و باید به کسانی که با توجه به فرهنگ و نیاز دانشآموزان خود، فرهنگنامه مینویسند، آفرین گفت، از آنان درس گرفت و کتابهایی سازگار با فرهنگ و نیاز دانشآموزان ایرانی نوشت. انتظار این که دیگری سازگار با نیاز ما بنویسد، شاید به جا نباشد.
2) آفت مترجم نامناسب
بسیاری از کتابهای که در حوزهی کتابهای علمی ترجمه شدهاند، فرآوردهی ذهن افرادی هستند که یا در خود ترجمه مهارت کافی ندارند یا از سواد علمی کافی برخوردار نیستند. از این رو، ترجمهها روان و شفاف نیستند و کودک و نوجوان را با دشواری در خواندن و فهمیدن رو به رو میکنند و برخی نیز علاوه بر این مشکل، ایرادهای علمی دارند.
بخشی از این مشکل نتیجهی ساده انگاشتن کار برای کودک و نوجوان است؛ در نظر برخی مترجمان، کتابی کم حجم که خیلی زود ترجمه میشود و فروش خوبی هم دارد، بهترین کتاب برای ترجمه است. این سادهانگاری باعث میشود مترجم ناآشنا به ادبیات کودک و نوجوان و مترجمی که در سال شاید یک کتاب دربارهی ادبیات کودک و نوجوان مطالعه نکند، به ترجمهی کتابی علمی روی آورد که سطح خواندن و واژگان پایه در آن رعایت شده است، اما در ترجمهی آن چنین چیزی دیده نمیشود!
برخی از افرادی که به ترجمهی این کتابها روی میآورند، با ساختار جمله و متن در زبان اصلی و نیز با ساختار جمله و متن در زبان فارسی آشنایی کافی ندارند. ترجمهی این افراد به جاگذاری چند واژه در برابر چند واژهی دیگر میماند، حال آن که، نقش اصلی مترجم، برگردان ساختار جملههای بیگانه به جملههای فارسی است؛ یعنی، ساختاری که مخاطب فارسی زبان با آن آشنایی بیشتر دارد و مفاهیم را در چارچوب آن بهتر میآموزد. کمبود ویراستار علمی آشنا به زبان کودک و نوجوان نیز بر این مشکل افزوده است.
3) آفت کمبود نویسندهی علمی
در زمینهی آموزش زبان فارسی و آموزش زبانهای خارجی در کشور با مشکل رو به رو هستیم. زنگ انشا چندان جدی گرفته نمیشود و در کشور ما ادبیات بیشتر با مفهوم ادبیات داستانی گره خورده است. هر جا بحث از نویسنده میشود، منظور فردی است که یا شاعر است یا داستان مینویسد. از هر فردی اگر بپرسید چند نویسنده یا مترجم خوب را نام ببر، بدون شک از محمود بهزاد یا احمد خواجه نصیر طوسی، یاد نمیکند.
بارها از معلمان ادبیات پرسیده شده است که ادبیات برای دانش آموزی که در رشتهی غیر ادبی تحصیل میکند چه فایدهای دارد و اغلب پاسخ چنین بوده است که:" هر ایرانی باید با ادبیات کشورش و بزرگان عرصهی ادب آشنا شود". شکی نیست که چنین چیزی اهمیت بسیار فراوان دارد و فردی که با ادب فارسی بیگانه باشد، نویسنده یا مترجم خوبی حتی برای موضوعهای علمی نمیشود. اما آیا ادبیات کارکرد دیگری ندارد؟ آیا نگارش فقط در نوشتن وکالت نامه، اجارهنامه و نامهای به دوست خلاصه میشود؟ آیا فردی که در رشتهی فیزیک یا شیمی تحصیل کرده است، نباید بتواند موضوع مرتبط با رشتهی خود را ساده، روان و شفاف بنویسد و به دیگران انتقال دهد؟ دیگران در آموزش زبان به دانشآموزان و دانشگاهیان خود چه شیوه ای را در پیش گرفتهاند که چنین کتابهای ساده و شفافی در رشتههای مختلف دانشگاهی و کودک و نوجوان تولید میکنند؟
در حوزهی آموزش زبان خارجی نیز مشکل داریم. با وجودی که دانشآموزان و دانشجویان ما زمان به نسبت قابل ملاحظهای را به فراگیری زبان خارجی میپردازند، بسیاری حتی در درک جملههای زبان خارجی مشکل دارند. این مشکل را حتی در دانشجویان و فارغالتحصیلهای زبانهای خارجی نیز میبینیم. حجم قابل ملاحظهای از کتابهای علمی ترجمهای، دستاورد دانشجویان و فارغالتحصیلهای زبانهای خارجی است. گاهی دیده میشود که جملهای را نه به خاطر ناآشنایی با مفهوم علمی، بلکه به خاطر درک نادرست مفهوم آن، به نادرست ترجمه کردهاند.
4) آفت کمترین هزینه
بدون شک نگارش یک کتاب علمی مناسب، با ویژگیهایی که در بالا گفته شد، همچنین بازپرداخت ترجمهها برای جلوگیری از آفت ترجمهی صرف و حتی ترجمهی مناسب، به هزینه کافی نیاز دارد. اگر کتاب تالیفی باشد، هزینهی پژوهش، برنامهریزی و تصویر سازی دارد؛ اگر کتاب ترجمه و بازپرداخت شود، بازپرداخت آن به هزینه برای محتوا و تصویر نیاز دارد؛ اگر ترجمهی مناسب مورد توجه باشد، مترجم خوب و ویراستار کاردان، هزینهی کافی میخواهند. اگر هم بخواهیم هزینهها را کاهش بدهیم، شاید چارهای جز وضعیت فعلی نداشته باشیم.
کمتر دیده میشود که مترجمی کاردان با 3 درصد قیمت روی جلد یا صفحهای هزار تومان به ترجمهی اثری روی آورد. مترجم کاردان، ترجمهی خود را اثری هنری میداند که قابل فروش نیست، اما حاضر میشود با درصدی مناسب در سود فروش آن با ناشر شریک شود. بدون شک اگر وضعیت مالی مترجمان بهبود پیدا کند و ناشران برای ترجمهی باکیفیت ارزش بیشتری در نظر بگیرند، مترجم با صرف وقت بیشتر برای بهبود اثر تلاش میکند.
در زمینهی کارهای تالیفی نیز ناشر باید برای تصویرسازی کتاب علمی هزینهی کافی در نظر گیرد، زیرا در مورد کتابهای علمی، دست ک م نصف بار انتقال مفهوم به خواننده بر دوش تصویر است. دوری از این هزینه ، که به همت "مخترع اسکنر" بسیار آسان شده ، باعث شده است که با وجود توان بالقوه تصویرگران ایرانی در زمینهی تصویرگری آموزشی، با مشکل رو به رو باشیم. خوشبختانه، برگزاری جشنوارهی تصویرگری کتابهای درسی تا حدودی جرقههای امیدی در این زمینه روشن کرده است. البته، اگر این جشنواره فقط به کتابهای درسی محدود نشود، شاید به بهبود وضعیت کتابهای غیردرسی نیز کمک کند.
5) آفت کمبود ویراستار علمی
مترجمانی که به ترجمه ی آثار علمی کودکان و نوجوانان روری می آورند به طور عمده فاقد تخصص موضوعی هستند. این امر ناشی از این شائبه است که ترجمه ی کتاب علمی کودک و نوجوان نیازی به تخصص موضوعی در یکی ازرشته های علمی مرتبط زمینه کتاب ندارد چرا که ترجمه ی این گونه آثار برای گروه سنی کودک و نوجوان اساساً نیاز به تخصص ندارد. این مطلب زمانی به یک مسئله تبدیل می شود که ممکن است اصل متن زبان مبدأ از نظر علمی دچار کج فهمی و بد فهمی باشد در آن صورت قوز بالای قوز می شود. نگارندگان این مقاله بارها و بارها شامل چنین مشکلاتی در ترجمه ی آثار علمی برای کودکان و نوجوانان بوده اند. در شرایط نبود مترجم متخصص ـ که می تواند نقایص علمی متن اصلی را به شکلی بر طرف کند ـ وجود ویراستار علمی برای ویرایش متن ترجمه شده می تواند تا حدود مسئله را حل کند. البته بگذریم که هنوز ویراستار علمی کتاب های کودکان و نوجوانان به عنوان یک پدیده تأثیرگذار در جامعه فرهنگی ما پذیرفته نشده است.
پرسش پنجم: چه نمونههای موفقی را میتوان به عنوان الگو مطرح کرد؟
با وجود همهی کاستیهایی که در زمینهی تولید و نشر کتابهای علمی برای کودک و نوجوان داشتهایم، برخی نمونههای موفق میتواند در چگونگی پیمودن راه بهبود بخشی به وضعیت این گونه کتابها به ما کمک کند. در اینجا دو نمونه را به عنوان مثال یاد میکنیم و البته، یاد آور میشویم که نمونههای موفق به این دوخلاصه نمیشوند.
کتاب احمد نوشتهی عبدالرحیم تبریزی
کتاب احمد 1 اثر جاودانه ی کی از شخص ی ت های فرهنگی برجسته ی کشورمان ی عنی عبد الرح ی م بن ابوطالب نجار تبر ی زی مشهور به طالبوف ( 1909-1830 ) است که بیش از یک قرن پیش منتشر شد. این کتاب در واقع یک فرهنگنامه ی سه جلدی ویژهی کودک و نوجوان است که در قالب پرسش و پاسخ به برخی از مهم ترین نظرات مفاهیم علمی، اجتماعی، تربیتی، تاریخی، فلسفی و مذهبی پرداخته است.
وی در مقدمهی کتاب خود علاوه بر مشخص کردن هدف تهیهی چنین اثری، به روشنی مشخص میکند که آن را برای چه مخاطبی نوشته است:" این بنده هیچ نیرزنده، عب د الرحیم بن طالبوف تبریزی در این عصر که انوار معرفت روی زمین را فراگرفته مگر وطن عزیز ما که بدبختانه به واسطه پاره ای اسباب نگفتنی از این فیوض محروم مانده سهل است که ابواب تعلیمات ابتدائیه سؤال را نیز به روی اذهان کودکان بسته اند. بنابراین، محض ملت خواهی خواست کتابی به عنوان سؤال و جواب که حاوی مقدمات مسایل علم و فنون جدیده و اخبار صحیحه و آثار قدیمه باشد از زبان اطفال در لباسی که متعلمان را به کار آید و مبتدیان را بصیرت افزاید ، ترتیب بدهد، شاید بدین وسیله ذهن ابنای وطن در ابتدای تعلیم فی الجمله باز و روشن شده، در آتی از برای تعلیم فنون عالیه مستعد شوند ."
طالبوف در کتاب احمد مفاهیم علمی را به صورت رسمی، که در یک کتاب درسی می توان یافت، عرضه نکرده، بلکه از داستان سرایی و خیال پردازی استفاده کرده است تا توجه مخاطب کودک یا نوجوان خود را به آن جلب کند. به علاوه، هر جا که لازم دیده حکایت های جذاب و آموزنده ای را چاشنی برنامه ی آموزشی خود کرده است . وی در این کتاب به پرسش های فرزند خیالی خود، احمد، پاسخ می دهد. در کتاب اول و دوم این پرسش ها را در چند گفتار( به زبان خودش در چند صحبت ) دسته بندی کرده است؛ جلد اول شامل 18 صحبت، جلد دوم 4 صحبت. اما در جلد سوم چنین ساختاری را رعاین نکرده و این جلد بیش تر به یک وقایع نگاری آموزشی خیالی شبیه است .
احمد که پسر کنجکاو و پر جنب و جوشی است همگام با پیشرفت کتاب هم به لحاظ سن و هم به لحاظ دانایی پیشرفت می کند، به طوری که در کتاب سوم، تحصیلات خود را تمام کرده و مهندس شده است، صاحب تالیف هایی شده است و این بار اوست که برای پدر از تازه های علم و فن می گوید و پدر را به وجد می آورد. برای مثال، وقتی پدر از او می پرسد در جراید چه اخبار تازه ای خوانده است، احمد درباره ی کشف اشعه ی رادیو اکتیو می گوید و بین پدر و پسر بحث گرمی در این باره درمی گیرد .
نویسنده پرسش های هر گفتار را از یک سنخ، علمی، اجتماعی یا مذهبی، انتخاب نکرده ، بلکه در بیشتر گفتارها آمیزه ای از آنها را آورده است. پرسش ها در ابتدای هر گفتار فهرست شده اند و در متن گفتار با ماجراهایی که در یک زندگی روزمره خیالی رخ می دهند به هم ارتباط پیدا می کنند. برای مثال، در صحبت 4 از کتاب اول پیرامون مفاهیم زیر نوشته است :
" وقت آدمی گرانبهاست. گبرها کیستند و کجایی هستند. تحصیل آتش و کبریت فرنگی، انکشاف فسفر و تحصیل او. شرح مختصر از قوه حرارت ."
نویسنده بحث را این گونه آغاز می کند که با احمد قرار گذاشته است هر وقت میل دارد با پدر صحبت کند، اول بپرسد آیا وقت دارد و مطالبی از یک کتاب امریکایی درباره ی اهمیت برنامه ریزی برای وقت نقل می کند. سپس برخورد احمد با یک فقیر آتش پرست را نقل می کند که بنا به گفته احمد، پسر همسایه او را آزرده است . نویسنده در ادامه ضمن معرفی باورهای زردشتیان و تاریخ و مکان های گسترش آنان به اهمیت احترام گذاشتن به مذهب های دیگر اشاره می کند .
نویسنده چنین ادامه می دهد که احمد می خواست پرسش دیگری مطرح کند که صدای بزغاله اش بلند شد. احمد برای تیمار بزغاله می رود که متوجه می شود صادق با چرخ از چاه آب می کشیده که ناگهان میل میان چرخ از زور سایش آتش گرفته است. احمد دوان دوان خود را به پدر می رساند تا او را از آتش گرفتن خود به خود میل میان چرخ آگاه کند. پدر می گوید تعجبی ندارد و بشر نخستین که کبریت نداشته و با ساییدن آتش درست می کرده است. حال نویسنده به ماجرای کشف فسفر و نحوه ی ساختن کبریت اشاره می کند و در پایان تاسف می خورد که در کشور ما هنوز کارخانه ای نیست که چیز به این مهمی را تولید کند و محتاج فرنگی ها هستیم .
اگر به این نمونه گفتار بیش تر دقت کنید، درمی یابید که نویسنده پیش از پرداختن به یک مفهوم و طرح پرسش، ماجرای جالبی را نقل می کند تا توجه خواننده را به موضوع جلب و او را درگیر موضوع کند، نکته ای که امروزه از آن به گیرایی ( Engagement ) یاد می شود و جایگاه وی ژ ه ای در برنامه ها آموزشی پیدا کرده است .
نویسنده به نحو دیگری نیزخواننده را به خواندن هرگفتار ترغیب می کند. وی پرسش های ابتدای هر گفتار را به نحو جذابی مطرح می کند. به نمونه های زیر دقت کنید :
" پادشاه ماهیان نیزه دارد. ماهی اره دار نجار است. دهن پلنگ دریا دروازه است. ماهی هشت پا کفش ندارد. فیل اطفال را دایگی می کند. درخت بائوباب یا نان مبارک. مورچه پنجاه و پروانه بیست و پنج هزار چشم دارد. به واسطه مفتول از چهل فرسخ می توان دید. از تار عنکبوت پارچه می بافند. از آسمان خون، شیر و برگ می بارد ."
از ویزگی های دیگر این کتاب پرداخت خیالی برخی موضوع ها است که جذابیت خاصی به اثر بخشیده است. البته، همان طور که گفتیم ماجراهایی که محمل بیان مفاهیم علمی و آموزشی این کتاب هستند، تا حدود زیادی ساخته ی ذهن نویسنده اند. با وجود این، نویسنده در برخی گفتارها تصویر خیالی از جامعه متمدن آینده که سرانجام باید جای ایران عقب مانده آن روزی را بگیرد، مطرح می کند. برای مثال، در صحبت12 از کتاب اول می گوید که در باغچه نشسته بود که خبر دادند نماینده ی شرکت گاز، قرارداد ده ساله چراغ گاز را آورده و او برای پرداخت مبلغ قرارداد اقدام می کند. سپس برای احمد از فایدههای چراغ گازسوز و امکانات رفاهی سرزمینهای متمدن سخن می گوید. البته، چنین امکاناتی در ایران آن زمان وجود نداشته است و نویسنده به طور غیر مستقیم از خرابی های کشور و بی تدبیری های حکام وقت سخن می گوید .
برای آگاهی بیشتر از آثار طالبوف مراجعه کنید به:
مقدمه عبد الرحیم تبریزی بر جلد اول کتاب احمد
مجموعهی نگاهی به تاریخ علم
مجموعهی نگاهی به تاریخ علم (33 جلدی) را آیزاک آسیموف، نویسندهی مشهور کتابهای علمی، نوشته است و گروهی از مترجمان زبده با همراهی سه نفر از برجستهترین ویراستاران علمی کشور، شادروان ایرج جهانشاهی، شادروان هوشنگ شریفزاده و احمد خواجه نصیر طوسی، آن را به زبان فارسی بازگردانده و تا اندازهای بازپرداخت کردهاند.
یکی از کتابهای این مجموعه، عدد 2 نام دارد که ترجمه و بازپرداخت خود جهانشاهی است. وی در پیشگفتار این اثر نوشته است:" چون کتاب بیشتر برای خوانندگان انگلیسی زبان نوشته شده است، ناگزیر برخی از نکتههای آن کنار گذاشته شد و بسیاری نکتهها بر آن افزوده شد تا برای نوجوانان فارسی زبان ایرانی سودمندتر و آموزندهتر باشد." برای مثال، در صفحهی 64 کتاب عدد دربارهی خوارزمی و کتاب معروف او، جبر و مقابله نوشته است و این که این کتاب تا پنج قرن پایهی مطالعهی ریاضیدانان اروپایی بود.
این اثر و دیگر جلدهای این مجموعه، به نحو شفاف و بسیار روان نیز ترجمهشدهاند. به نحوی که هنگام مطالعهی صفحه به صفحهی آنها کمتر احساس میکنید که با یک متن ترجمهای رو به رو هستید. البته، با در نظر گرفتن تلاش مترجمان خوب آنها، باید گفت که این ویژگی تا اندازهی زیادی نتیجهی دقت و آگاهی ویراستاران آنها از ساختار زبان انگلیسی و زبان مخاطبان فارسی زبان است. برای نمونه، بخشی از کتاب عدد آورده میشود:
" همه مردم روی زمین به یک زبان سخن نمیگویند. به همین سبب هم، همه آنها کلمه یک را به کار نمیبرند. هر زبانی برای کلم ه ی یک، یک کلم ه ی مخصوص همان زبان را دارد. بیشتر زبانهایی که ریشهای یکسان دارند، کلمهای برای یک به کار میبرند که کم و بیش یکسان است. برای مثال، در زبانهای اروپایی کلمههایی که به جای یک به کار میروند شبیه هستند. یک را در زبان یونانی اِن یا مونوس، در زبان لاتینی، که زبان مردم روم قدیم بوده است، اُنوس، در زبان انگلیسی وان یا اّن، در زبان فرانسوی اّن، در زبان اسپانیایی اُنو، در زبان آلمانی اّین و در زبان روسی اُدین میگویند. اگر نگاهی به هر یک از این کلمهها بیندازیم، میبینیم که حرف نون در تمامی این کلمهها به کار رفته است. اگر تلفظ این کلمهها را با هم بشنویم، میبینیم که کمابیش نزدیک به یکدیگرند.
به ریشهی این کلمهها یا کلمههایی که به جای یک در زبانهای دیگر به کار میرود کاری نداریم، زیرا نیاز به بحثی دراز دارد. از این گذشته، هیچ یک از این کلمهها شبیه کلمه یک فارسی نیست. اما در زبان سانسکریت، که یکی از زبانهای هند و ایرانی و همریشه با زبان فارسی است، کلمه یک را اِکا میگفتند. سانسکریت در حدود سه هزار و چهارصد سال پیش از زبانهای باستانی هند بود و بسیاری از کتابهای دینی و ادبی هند باستان به این زبان نوشته شده است."
همانطور که مشاهده میکنید، جهانشاهی به معادلگذاری واژههای فارسی در برابر واژههای بیگانه بسنده نکرده است، بلکه واژهها را با ساختار زبان فارسی کنار هم چیده و ترجمهای روان آفریده است. به علاوه، از ترجمه ی صرف دوری کرده و نکتههایی بر حسب نیاز به متن افزوده است. این شیوهی دوری از ترجمهی صرف را در آثار دیگر جهانشاهی نیز مشاهده میکنیم و چه خوب است مترجمان و ناشران گرامی این شیوه را سرمشق کارهای خود قرار دهند. البته، چنین شیوهای به مترجم آگاه و بهخصوص ویراستاران خاص کارهای علمی نیاز دارد که متاسفانه کمتر به آن توجه کردهایم و دیگر از وجود افرادی همچون جهانشاهی، به سختی میتوانیم بهرهمند شویم.
پرسش ششم : برای بهبود وضعیت کتابهای علمی کودک و نوجوان چه باید کرد؟
1. نبود ” نقد “ جدی و مستند کتاب علمی کودک و نوجوان یک مبحث بسیار جدی است که ادبیات مستند کودکان و نوجوانان به طور عموم و کتاب های علمی کودکان و نوجوانان به طور خاص از آن رنج می برند. در ” بستر “ نقد است که جریان ترجمه و تألیف کتاب های علمی این گروه سنی روند رو به رشدی را طی می کند و این امر در ظرف زمانی داراز مدت به شرط جهت گیری های اصولی نهادهای تأثیرگذار فرهنگی و علمی کشور امکان پذیر خواهد بود.
2. ناشران دولتی و ناشرانی که از بودجه عمومی جامعه تغذیه می کنند رسالتی دو چندان در این انتشار کتاب علمی کودکان و نوجوانان به خصوص تألیف این گونه آثار به عهده دارند. آن ها با انتشار الگوهای مناسب می توانند راهگشا باشند.
3. به رسمیت شناختن کپی رایت زمینه ی مناسبی را می تواند برای روی آوردن ناشران و مؤلفان به سوی تألیف برای کودکان و نوجوانان ایرانی متناسب با ویژگی های بومی و فرهنگی ایجاد کند. از آنجا که کتاب به عنوان یک کالا در کشور ما، کالای ارزان قیمتی است و قیمت تمام شده تألیف این گونه آثار نسبت به ترجمه آن بسیار بالاتر است کپی رایت و هزینه های مترتب بر آن انگیزه ی ناشران را برای ترجمه ی آثار علمی کودکان و نوجوانان کمرنگ تر خواهد کرد.
بی تردید راه های بی شمار دیگری را می توان جست و جو کرد و بر شمرد و آنچه که گفته شد در حوصله این یادداشت بوده است.
پینوشتها
1. عبدالرحیم طالبوف: کتاب احمد ویراستهی باقر مؤمنی تهران 1356 . این کتاب گزیدهای از اثر سه جلدی طالبوف است.
2 . آیزاک آسیموف، جهانشاهی ایرج، عدد(نگاهی به تاریخ علم)، انتشارات فاطمی، چاپ هشتم 1381
منبع: جزیره دانش
اینترنت و کودکان
اکثر کودکان اینترنت را ابزاری برای سرگرمی میدانند نه برای کسب آگاهی، از همین رو خطری که کودکان را تهدید میکند بسیار بیشتر است چون نمیدانند چه میخواهند و به کجا میخواهند بروند و این ناآگاهی باعث نگرانی بیشتر والدین خواهد شد در نتیجه به نظر میرسد که اگرکودکان بدانند که به کجا میخواهند بروند پس احتمال خطر کمتر می شود که در ادامه به آن میپردازیم .
والدین و اینترنت
شاید بیشترین استفاده والدین از اینترنت بخاطر سرگرمی باشد به همین دلیل اهمیت استفاده اینترنت توسط کودک را درک نکرده واینترنت را برای کودک مناسب ندانند. با شناساندن مزایای اینترنت به والدین این مشکل نیز حل خواهد شد و خود والدین جهت حل مشکلاتی که برای کودکان وجود دارد اقدام خواهند کرد.
مزایای اینترنت
اینترنت دارای مزایای زیادی است از جمله آن می توان به این موارد اشاره کرد:» کودکان ساکن روستاها می توانند با استفاده از اینترنت موزه ها یا مکان های دیدنی شهرها و سایر کشورها را ببینند کودکان بیمار و ناتوان می توانند با سایر همسالان خود گفتگو کنند و از احساس تنهایی خود بکاهند . در رابطه با موضوع های مختلف می توان به مطالعه و تحقیق و بررسی پرداخت . همچنین نوجوانان هنگام گفتگو کردن با دوستان اینترنتی خود در مورد افکار و احساسات مهم و ناراحت کنندهای که در خویش سراغ دارند راحت تر سازگاری پیدا می کنند.
معایب اینترنت
یکی دیگر از معایب بزرگ اینترنت ارائه مطالب و موضوعات خوب و بد در کنار یکدیگر است . وقتی به دنبال موضوع خاصی در اینترنت میگردید ناگزیر باید به سراغ یکی از موتورهای جستجو بروید. این موتورهای جستجو نیز غالبا توان تفکیک موضوع مورد درخواستی را به شکل مفهومی ندارند. در فضای گفتگو شناخت مخاطب به طور واقعی تقریبا غیر ممکن است. و این موضوع می تواند آسیب رسان باشد. به دلیل جذابیت زیاد افراد را در حد اعتیاد به خود جذب می کند و گاه ساعت ها بدون آنکه شخص متوجه باشد او را سرگرم می کند .
سن 2تا 4سالگی
طی این دوره استفاده از اینترنت مستلزم حضور والدین است. این کودکان توجه محدودی به فعالیتهای آنلاین دارند اما تصاویر و اصوات اینترنتی میتواند به بازسازی قوای تجسمی آنها کمک کرده و تجربیاتشان را دو چندان نماید.
اینترنت به دلیل مزایای بیشمار خود فناوری است که بی شک هرفرد نیازمند استفاده از آن می باشد و اگر کودکان از این فناوری منع شوند در نتیجه از پیشرفت منع می شوند پس مخالفت با اینترنت به عنوان فناوری نوین کاری غیر معقول است
کودک 5تا6سالگی
وقتی کودکان به 5 سالگی می رسند احتمالا خودشان می خواهند به مکاشفه در اینترنت بپردازند . بعضی از سایت ها نیز برای این کودکان زیر 8 سال طراحی شده اند و ابزار مناسبی را برای جستجو در اختیار کودکان قرار می دهند. این کودکان بیشتر از موس استفاده می کنند و بازیهای کامپیوتری را دوست دارند. البته وابستگی بسیار زیادی نیز دارند. در این سن باید به نکات مهمی توجه کنیم که کاربرد بسیاری برای ما دارد مثلا باید کامپیوتر را طوری قرار دهیم که صفحه آن را ببینیم و بدانیم کودک دارد چه کارهایی انجام می دهد کودک باید یاد بگیرد که مسائل خصوصی خود را به دیگران نگوید چه وقتی آنلاین است و چه زمانی که در زندگی واقعی هستند. در این سن بهتراست کاربرد ایمیل و چت را یاد نگیرند و اینکه اگر مسئله در اینترنت او را ناراحت کرد به شما بگوید.
کودک 7تا 8 سال
بچههای این سن بدنبال انجام کارهایی که از آن منع شده اند می روند. وقتی آنلاین هستند به سایتهایی میروند که اجازه ندارند و یا با کسی صحبت می کنند که نباید. در این سن دوست دارد در مورد جنسیت و توانمندی عقلی خود بداند، اعتماد می کند و سوالی درباره شناسایی طرف خود نمی کند. در این سن بهتر است یک قانون برای استفاده از اینترنت طراحی کنید و سایتهای مرتبط به کودک را به آنها معرفی کنید. یک آدرس ایمیل خانوادگی بسازید. از فیلتر های ایمیل برای جلو گیری از ایمیل هایی که نمی خواهید به کودک شما برسد استفاده کنید .
درباره فریب های جنسی با کودک صحبت کنید چون او میتواند به راحتی به این سایتها دسترسی پیدا کند. البته این را مد نظر داشته باشید که در این قانون باید از کودک نیز کمک بگیرید. کودک باید به این مفهوم برسد که بگوید با پدر و مادر صحبت کردم و مقررات استفاده از اینترنت را یاد گرفتهام و میدانم که به کجاها بروم. من فهمیدم که چه مدتی می توانم آنلاین باشم. من هیچگاه اطلاعات شخصی، مانند آدرس منزل، شماره تلفن ، آدرس محل کار پدر و مادر را نخواهم گفت اگر چیزی مرا ناراحت کرد به پدر و مادرم می گویم. در اینترنت ، وقتی آنلاین هستم درست عمل می کنم که به کسی آسیب نرسانم یا مخالف قانون نباشد.
سن 9 تا 12 سالگی
در این سال شاید بتوان کودکان را بر حسب جنسیت نیز از هم جدا کرد دخترها بیشتر از پسرها تجربیات ناخوشایند اینترنتی را گزارش میکنند. بیشتر آنها از اینکه تصاویر مستهجن را ببینند به عنوان یک مسئله آزاردهنده نام میبرند ولی پسران این موارد را بیشتر هیجانآور میدانند .با ایجاد سرگرمی های مفید انها را از غرق شدن در مسایل پوچ و بی هدف دور نگه دارید . معنویت را از کودکی در انها پررنگ کنید تا به دلیل کرامت وجودی خود به سمت و سوی سایت های مبتذل و گفتگوهای بی هدف نروند .
معرفی چند سایت مناسب برای کودکان
سایتهای دوستانه و کودکان از جمله سایتهای مناسب برای کودکان زیر 13 سال است که دارای شباهتهای زیادی میباشند اما تفاوتهایی هم دارند سایت دوستانه بیشتر جنبه ادبیاتی دارد وسایت کودکان بیشتر جنبه سرگرمی که تفاوت عمده این دو سایت با یکدیگر است. رحماندوست در مقاله آیا کودکان را در خیابان اینترنت رها کنیم میگوید: سایت دوستانه یک کتابخانه صد و یک عنوانی اینترنتی است که بچهها بتوانند هر روز از سال یک کتاب بخوانند . همچنین بخش کودک و نوجوان سایت تبیان نیز می تواند به کودکان شما دنیایی تازه را معرفی کند .
اینترنت به دلیل مزایای بیشمار خود فناوری است که بی شک هرفرد نیازمند استفاده از آن می باشد و اگر کودکان از این فناوری منع شوند در نتیجه از پیشرفت منع می شوند پس مخالفت با اینترنت به عنوان فناوری نوین کاری غیر معقول است اما شناخت اینترنت و اینکه هر فرد به چه میزان نیازمند استفاده از آن است برحسب تفاوت فردی متفاوت می باشد. پس در فضای اینترنت مانند خیابان باید مراقب کودکانمان باشیم.
پیشنهادها
1- کودک خود را بشناسید و بدانید که علایق او چیست آنگاه سایت های مرتبط با علایق کودکان خود را که مناسب سن آنها می باشد پیدا کنید و خودتان به کودکانتان معرفی کنید.
2- از سایتهای معرفی شده برای کودکان استفاده کنید وآنها رابه کودک خود معرفی کنید.
3- کامپیوتر را در فضای عمومی قرار دهید.
4- مراقب ایجاد اعتیاد کودکان خود باشید در این موارد اضطراب و افسردگی و هیجان و بیقراری و تفکرات وسواسی به سراغ کودک میآید.
5- به کودکان معایب و مضرات چت و گفتگو را بگویید وبه آنها اجازه گفتگو با افراد ناشناس را ندهید.
6- قانونی مانند قانونی که در مقاله به آن اشاره شد ایجاد کنید.
7- با استفاده از فایل history میتوان دید که بچه ها به کجا رفتهاند.
منبع: Iran kids creativity
محتوای داستان های کودکان – تفریح یا تهدید –آموزش یا بدآموزی
حتما بسیاری از شما در دوران کودکی همچون من عاشق بسیاری از داستان های مشهور از سیندرلا گرفته تا دیو و دلبر و از الیس در سرزمین عجایب گرفته تا دختر شنل قرمزی بودید. بسیاری از مادرها و مادربزرگ ها بر بالین کودکی های ما، قصه شنگول و منگول و حبه انگور و جدالشان با گرگ ناقلا را به تصویر می کشیدند.
همه این داستان ها را تا چندی پیش نمونه اعلای ادبیات کودک و پر از خلاقیت و دارای قدرت به پرواز درآوردن قوه تخیل کودکان می دانستم، اما شاید از زمانی که کمی بزرگ تر شده ام و حالا درگیر بزرگ کردن فرزندان خود هستم نگاه متفاوتی پیدا کرده ام.
حالا که همراه بچه ها تماشاگر فیلم ها ، کارتون ها و خواننده کتاب ها و قصه های کودکانه هستم حساسیت بیشتری به خرج می دهم شاید از آن رو که تاثیر هر کدام از این ها را بر روحیات و خلقیات کودکانم به عینه مشاهده می کنم.
قصه ها و کتاب های کودکان
سالها شنیده ایم که روان شناسان بر قصه خوانی بر بالین فرزندان اهمیت ویژه ای قائل هستند ولی به راستی چه نوع داستانی مناسب چه سنی است. آِیا به صرف اینکه روی جلد کتابی تصاویر کودکانه وجود دارد یا قصه مشهوری است کافی است که ان را به هر نحو شده برای کودک بخواینم و کتابش را تهیه کنیم؟
برای مثال از چند داستان ساده و بسیار معروف شروع می کنم.
قصه شنل قرمزی و گرگ ناقلا: این داستان پر است از حضور ترسناک و خشونت آمیز گرگ و جدالش برای خوردن آدم ها از قبیل مادربزرگ و شنل قرمزی. از همه بدتر نحوه تعریف کردن داستان است. یادم می آید دو سال پیش یک دوست خانوادگی برای دختر من از نمایشگاه کتاب همین کتاب را البته با صورت برجسته خریداری کرده بود و من هر کاری کردم دیدم محال است که بتوانم متن کتاب را برای کودک سه ساله ام بخوانم چون نه تنها خشونت و خونخواری گرگ برجسته شده بود بلکه آخر داستان هم مرد شکارچی برای نجات شنل قرمزی به تبر به جان گرگ می افتاد و او را می کشت. این ترسناک ترین قصه ای است که می شود برای یک کودک معصوم سه چهار ساله خواند.
چنین است قصه شنگول و منگول و قصه هایی از این دست که به حمله گرگ ها خرس ها و حیوانات درنده به انسان ها یا قهرمانان داستان صحبت می شود و در کودکان ترس و کابوس ایجاد می کند.
نوع دیگر این قصه ها، داستان هایی است که محتوای آنها بر بدجنسی، حیله و نیرنگ، دروغ گویی، جادوگری،حسادت، جنگ و جدال و خشونت بنا شده است این قصه ها نیز گرچه در نهایت قهرمان داستان را پیروز میدان می کنند ولی در بافت خود رنگ و لعابی هستند برای موجه کردن خشونت و اعمال ناشایست که حتی اگر هم برای شخصیت های منفی داستان تعریف شده باشند باز هم تاثیر مخربی بر روحیات کودکان دارند و ترویج خشونت و بی اخلاقی می کنند ( از جمله این قصه ها زیبای خفته، سپیدبرفی و هفت کوتوله و ...).
فیلم و کارتون کودکانه
شاید شما هم به خوبی متوجه تغییر شکل و محتوای فیلم ها و کارتون های کودکان شده اید. امروزه کمتر کارتونی است که حاوی صحنه های تند و باشتاب، و به اصلاح اکشن نباشد. شخصیت های داستانی اغلب ظاهری اغراق آمیز دارند مثلا خیلی بزرگ یا کج و معوج، و بی تناسب هستند مثلا سر خیلی بزرگ یا دماغ کج یا بدن کوچک دارند و یا در صحنه هایی از داستان به فراخور قصه شکل و شمایلشان عوض می شود و حالت ترسناکی ایجاد می کنند.
بهترین قاضی کودکانند که اگر همراه انها به تماشا بنشینید بلافاصله متوجه چنین صحنه ها و تاثیر آنها بر چهره و حرکات کودکان می شوید.
هیجان تبدیل به جزءلاینفک برنامه های کودکان شده است و دیگر کمتر خبری از آرامش و سکون است. البته این در مورد داستان هایی است که جنبه خشونت آمیز به معنای تصویر صحنه های جنگ و کتک کاری ندارند و الا تکلیف بیننده با چنین برنامه های خشنی روشن است.
صحنه های زد و خورد، کتک کاری، شمشیر بازی و قتل و غارت در برنامه های ویژه کودکان کم نیست. اگر به کودکان بسیار کم سن در حدود 2 یا 3 ساله نیز نگاه کنید در هنگام یا پس از مشاهده چنین برنامه هایی فورا چوب و چماق یا حتی شده قاشق و کارد و چنگال برمی دارند و به جان همدیگر می افتند و حالا چقدر از این نزاع های کودکانه منجر به حوادث و جراحات می شود خود بحث دیگری است.
والدین اغلب از جدال بین کودکان شکوه می کنند ولی کمتر به انچه کودکان می بینند و می آموزند توجه نشان می دهند.
دوبله
اگر شما هم برنامه های کودکانه بیست تا سی سال پیش را یادتان مانده باشد به خاطر می آورید که ترجمه و دوبله کارتون ها و فیلم ها، بسیار لطیف، دلنشین و فاقد کلمات رکیک بودند و اگر هر کدام از شما یک لحظه چشمتان را ببندید و به گذشته برگردید حسی حاکی از آرامش و لطافت روحتان را می نوازد ولی اکنون دیگر از آن حال و هوا خبری نیست.
اگر بخواهم صادق باشم نه تنها خودم بلکه بسیاری از والدین سخت گیر را می شناسم که حاضر نیستند بچه هایشان با دوبله فارسی کارتون ببینند و ترجیح می دهند از نسخه زبان اصلی استفاده کنند که لااقل کودکان اصطلاحات و یا لغات ناشایست را فرا نگیرند.
ممکن است یکی از دلایل ورود استودیو های خصوصی دوبله باشد که دیگر از قوانین صدا و سیما هم پیروی نمی کنند و دوبله هایی البته جذاب ولی بسیار متفاوت ارائه می دهند.
برای مثال گویا تحقیر و توهین جزو جدایی ناپذیر از این ترجمه ها و دوبله ها شده، کلماتی مانند احمق، کودن ، کله پوک، نادان، بی شعور و اصطلاحات جعلی و نو سازی مانند تپه، مخ خراب، گامبالو آی کیو، و .... که با لحن توهین آمیز مرتب برای انواع شخصیت های فیلم از جانب قهرمان های داستان به کار می رود سیر صعودی دارد. بعد از دیدن چنین برنامه هایی کار والدین می شود خنثی کردن اثرات نامطلوب این گروه برنامه ها بر گفتار و رفتار فرزندانشان.
مشکل از کجاست؟
مطمئن نیستم که به ریشه مشکل پی برده باشم ولی آنچه به فکرم خطور می کند این است که سهل گیری و شادی بهتر است بگویم سهل انگاری در حوزه ادبیات کودک و برنامه های تلویزیونی کودکان یکی از ریشه های مشکلات است. امروزه انواع پکیج ها در هر سوپرمارکت برای کودکان پیدا می شوند که مثلا با هزار تومان یک بسته حاوی چند سی دی و کتاب جیبی برای کودکان فراهم می کنند و اگر به متن داستانی این برنامه ها نگاه کنی به کلی فاقد هر گونه محتوای مثبت و قابل قبول برای کودکان هستند.
بی توجهی یا کمبود وقت والدین اغلب شاغل برای کنترل آنچه کودکان می بینند و می خوانند یکی دیگر از عوامل است. امروزه برنامه های کودکان دیگر از انحصار صدا و سیما خارج شده و به شکل سی دی و دی وی دی و نیز برنامه های ماهواره ای در دسترس همه قرار دارد انتخاب صحیح بسیار مشکل است و والدین بدون آگاهی هر برنامه ای که شکل کارتونی یا کودکانه داشته باشند را برای بچه هایشان خریداری می کنند.
بی توجهی به سن و سال بچه ها و ورود زودهنگام انها به دوران بزرگسالی که ناشی از دیدن برنامه های بزرگسالان در تلویزیون و در جریان اخبار قتل و خشونت و ترور قرار گفتن از همان سالهای نخست کودکی در جریان مکالمات بزرگسالان، که منجر به ایجاد ترس و کابوس و تخیل های دلهره آور در کودکان می شود.
بی توجهی به آرامش و و سکون برای کودکان، به طوری که احساس می شود کودکان تنها به دویدن و پریدن و کشتی گرفتن نیاز دارند در حلیکه هر کودکی علاوه بر هیجان و تخلیه انرژی به دقایق یا حتی ساعات سکون و آرامش و حتی سکوت نیز نیاز دارد و برنامه های کودکان نباید لزوما پر از هیجان و به اصلاح اکشن باشند.
بی محتوایی داستان های کودکان که بیش از همه بر عدم توجه کافی و سرمایه گذاری بر بخش تحقیق و رشد ادبیات کودکان وابسته است.
فقدان منبع یا مرکز مشاوره ای که بتواند به انتخاب اگاهانه محتوای اموزشی و تفریحی برای کودکان بپردازد یا دست کم رده بندی صحیحی برای سنین مختلف انجام دهد و این آگاهی را به والدین و مربیان آموزشی، منتقل نماید. برای مثال اگر مرکزی یا سایتی یا هر مجموعه دیگری وجود داشته باشد که با نگاه کارشناسانه به نقد و بررسی محتوای داستانی کتاب ها ، شعر ها و فیلم و کارتون های کودکان بپردازد و آن را در اختیار والدین مشتاق قرار دهد بسیاری از این چنین مشکلاتی به وجود نخواهد آمد.
در پایان این سوالات را همچنان باز می گذارم و پاسخ آن را به وجدان عمومی می سپارم:
به راستی آیا نباید یک موج آگاهی بخشی در جامعه بر خیزد و به تصفیه و پاکسازی آنچه در ذهن کودکان نقش می بندد بر آید؟
آیا وقت آن نرسیده است که با این همه دانشی که از علوم روان شناسی و تربیت کودک در دست است، انتخاب آگاهانه تر و مناسب تر ی برای آنچه کودکان می بینند و می شنوند و می خوانند صورت داد؟
آیا این کافی است که فقط با گذاشتن یک برچسب کودکانه، هر چیزی را به خورد ذهن و روان ناخوآگاه کودکان داد چه بسا که در آینده نزدیک یا دور اثرات مخرب و ویرانگری بر شخصیت و بهداشت روانی فرزندان و نسل آینده باقی گذارد؟
و ....
نویسنده: کودک یار
پت پستچی
سنت یا تجدد مسئله این است
ممکن است بیشتر شما سریال عروسکی پت پستچی را به یاد داشته باشید. این مجموعه به لحاظ محتوای داستانی با صفا و صمیمیت و ساده آن با بسیاری از مخاطبانش به راحتی ارتباط برقرار کرده است به طوری که پس از سال های نیز با شنیدن موسیقی تیتراژ آن یا دیدن عروسک های این مجموعه، خاطرات خوبی را در ذهن همه ما بازخوانی می کند.
اولین سری از این مجموعه داستانی در آغاز دهه 80 قرن بیستم توسط شرکت انیمیشن وودلند Woodland Animations تولید شد و به سبب استقبال چشمگیر از آن، تقریبا تهیه و تولید آن تا کنون هرگز قطع نشده است. محوریت داستان بر روی پت یک پستچی مهربان، مسئول و وقت شناس بنا شده است که در یک روستای کوچک در انگلستان زندگی می کند. محتوای داستان ها بر روی ماجراهایی که در این روستا و البته در ارتباط با شغل نامه رسانی پت پستچی روی می دهد دور می زند.
جالب اینکه گرچه شخصیت اصلی این روایت داستانی یک مرد بزرگسال است و بچه هایی که در این مجموعه هستند، شخصیت های حاشیه ای تلقی می شوند ولی این کارکتر به عنوان الگو و سمبل یک ابرمرد نمایاینده می شود. البته ممکن است واژ] ابرمرد اصطلاح درستی نباشد زیرا در این مجموعه سعی شده است علاوه بر مطرح کردن نقاط قوت و شخصیت برجسته پت، نقطه ضعف ها و اشتباهات او نیز موضوع داستان ها باشد. پت که از احساس مسئولیت شدید در قبال شغل خود و وظیفه رساندن نامه ها برخوردار است، گاه با اشتباهات یا اتفاقاتی که روی می دهد در انجام وظیفه شغلی خود دچار چالش یا مشکل می شود و داتسان روی پیدا کردن راه حل این چالش ها بنا می شود.
سادگی و صفایی که در روابط بین انسان ها در این مجموعه وجود دارد کاملا تداعی کننده یک جامعه روستایی است که تمام افراد با شناخت و احاطه ای که بر روابط بین فردی دارند، سعی در عمران و آبادی و کمک به همنوعان خود دارند و از احساس مسئولیت جمعی و همکاری و مشارکت عمومی در مواجهه با مسائل برخوردار هستند.
این مجموعه تا دهه 90 میلادی همچنان به روند خود به همین صورت ( پستچی در یک روستا) ادامه داد تا اینکه پس از سال 2000 این ایده برای تهیه کنندگان آن مطرح شد که این سریال را با پیشرفت های جهان معاصر هماهنگ کنند. از این پس یعنی مجموعه هایی که به خصوص پس از سال 2008 تولید شده اند این سریال به کلی حال و هوایش را تغییر داده و منطبق با زندگی مدرن کرده است. یعنی نوعی از زندگی که امروزه بچه ها بسیار نزدیک تر شده است. در اینجا برخی از این وجوه تمایز را بررسی می کنیم.
مجموعه قدیمی
پت پستچی: پت یک مامور اداره پست مرکزی کشور است که مسئول رساندن نامه ها، کارت های تبریک و بسته های پستی است.
نهادها و مشاغل: نهادها تقریبا به صورتی که ما می شناسیم در این روستا وجود ندارد و مسئولیت آن به عهده افراد مختلف است. برای مثال یک کشیش در یک کلیسا نماد تدین و تعلق دینی است. تد یک مکانیک و تعمیرکار یا حتی مخترع وسایل و ابزار ساده است. یک خانم سالمند گرداننده یک فروشگاه کوچک است که حتی نامه ها و بسته های پستی به مغازه او ارسال می شود.. یک خانم دکتر در منزلش به ویزیت بیماران مشغول است. یک مامور پلیس مسئول حفظ نظم و امنیت روستا است...
وسایل نقلیه: پت یک ون قرمز برای جا دادن نامه ها و بسته های پستی دارد. در این روستا یک تراکتور، یک وانت، یک موتور سیکلت و یک قطار بین شهری نیز وجود دارد. و حتی پلیس هم با دوچرخه عبور و مرور می کند.
مدرسه: دانش آموزان در یک مدرسه یک کلاسه با میز و نیمکت هایی تقریبا مشابه انچه ما در مدارس خودمان داریم با یک معلم تحصیل می کنند. شکل و فرم کلاس درس نیز مشابه مدارس ماست به جز اینکه بچه ها درس موسیقی هم دارند.
مجموعه جدید
پت پستچی: پت دیگر نامه رسان نیست زیرا در دنیای مدرن کمتر کسی هست که به جای استفاده از ایمیل قصد نامه نوشتن داشته باشد. او مامور رساندن بسته های پستی یا چیزی شبیه مامور پست سفارشی است.
تکنولوژی: فناوری جدید در این مجموعه همه جا دیده می شود. موبایل، کامپیوتر، روبات، تلویزیون، دروبین های دیجیتال، و اسباب بازی های کنترل از راه دور و سایر ابزار و وسایل مدرن در این مجموعه وجود دارند.
نهادها و مشاغل: این جامعه جدید دیگر دارای انواع نهادهای اداری و آموزشی است. برای مثال از نظر خرید و فروش، دیگر از آن مغازه همه کاره خبری نیست و یک بازار روز در این شهر کوچک به وجود آمده است. کلیسا شکل مدرن تری دارد. پزشک در یک کلینیک به ویزیت بیماران می پردازد و نه در منزل شخصیش. پلیس دارای دفتر و اداره است. تد که سابقا تنها یک مکانیک بود حالا دارای یک مجموعه بزرگ پمپ بنزین، کارواش و تعمیرگاهی است که در آن ابزار پیشرفته و مدرن اختراع می کند.
وسایل نقلیه: وسایل نقلیه در این مجموعه کاملا تغییر کرده و پت پستچی به جز ون، حالاد ارای انواع وسایل نقلیه از قبیل موتور سیکلت، هلیکوپتر، کامیونت و غیره است که به فراخور بسته سفارشی خود از یکی از این مجموعه ها استفاده می کند. قطار کوچک قبلی تبدیل به یک متروبین شهری یا قطار سریع السیر برقی شده است. پلیس از خودرو استفاده می کند و انواع خودروهای چند منظوره در این جامعه کوچک ولی مدرن وجود دارد.
مدرسه: کاملا مشخص ایت که تغییراتی که در مدرسه به وجود آمده است منطبق با تغییرات و اصلاحات نظام آموزشی جهان مدرن است. شکل و فرم کلاس عوض شده دیوارهای کلاس به رنگ روشن و شاد پر از پوستر های آموزشی، وسایل کمک آموزشی و کامپیوتر، ادوات موسیقی و سایر وسایل مدرن آموزشی است. حتی فرم و چیدمان کلاس تغیییر کرده نیمکت ها دیگر پشت سر هم به صف نشده اند. کلاس به حالت نمیدایره چیده می شود و شاگردان در یک روند فراگیری فعال درگیر هستند.
اضافه شدن نکات و مسائل جدید به مجموعه اخیر
علاوه بر تغییرات شکلی که یک جامعه روستایی سنتی را تبدیل به یک جامعه شهری کوچ ولی مدرن کرده، مسائل و دیدگاه های جدید نیز در مجموعه جدید پت پستچی گنجانده شده است. از آن جمله است:
پرداختن به مسئله معلولیت: در بین بچه ها شخصیت جدیدی هست که دارای معلولیتی که که به علت آن پرداخته نشده ولی او روی صندلی چرخدار می نشیند. در این مجموعه سعی شده که معلولیت به عنوان یک کمبود مطرح نشود بلکه مرتب بر توانایی ها و شخصیت و رفتار مثبت و سازنده یک کودک معلول جسمی تاکید شده است.
پرداختن به مسئله محیط زیست و حقوق حیوانات: یک دامپزشک در این مجموعه مسئول پرداختن و مطرح کردن و آشنا نمودن مخاطبان این سریال با حقوق حیوانات، محبت و توجه به آنها و در کل محیط زیست است.
همزیستی نژادی و ملیتی: از سایر موارد جدید این سریال، مطرح کردن پنهان و غیر مستقیم مهاجرت، تداخل و همزیستی نژاد هاو ملیت های مختلف است. قرار گرفتن کاراکترهایی مثل دامپزشک سیاه پوست، فروشنده چینی الاصل، خانواده هندی از جمله این تغییرات است که در جهت آشنا کردن مخاطبان با پدیده مهاجرت و تداخل نژآدی در جهان معاصر اضافه شده است.
نقد و بررسی
پیش از این برای شخص من سوال بود که آیا مجموعه های قدیمی که در دوران کودکی ما محبوب بودند که اکثرا از عناصر سنتی و قدیمی که در جهان مدرن امروز دیگر غریب و ناآشنا هستند، همچنان می توانند مخاطبان کودک امروز را جذب کنند یا نه؟ البته به تجربه متوجه شده بودم که حتی بچه های امروز و از جمله کودکان خودم به همان اندازه از مجموعه قدیمی لذت می برند که ما. اما از آن رو که احتمالا هدف تولید کنندگان این مجموعه ها تنها سرگرمی و ایجاد لذت در مخاطب نیست و به جنبه های آموزشی و پرورشی سریال های تولید شده نیز توجه دارند این چالش وجود دارد که چگونه مجموعه های داستانی جدید و مدرن تولید کنند که همزمان دارای صفا و صمیمیت و سادگی کودکانه باشند و از طرف دیگر با زندگی معاصر و عصر ماشینی و روابط ضروریه جدید منطبق باشند. فکر می کنم سریال پت پستچی یکی از موفق ترین مجموعه ها در این باب باشد که توانسته همزمان چه با مجموعه قدیمی و منطبق با سنت و هم با مجموعه مدرن و امروزیش مخاطبانش را جذب خود کند.
نویسنده: کودک یار
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد مجموعه جدید به سایت انگلیسی برای همه مراجعه کنید.
آناهیتا محمدی
مقدمه:
شکوفایی خلاقیت و نوآوری از مباحث مهم و با اهمیت دنیای امروز است. و پیشرفت و توسعه کشورها به این عامل نیز بستگی دارد دنیای امروز مشابه میدان ستیزی است که خلاقیت و نو آوری میتواند عامل برد باشد، بنابراین باید کوشش کرد که در جهت پرورش خلاقیت ذهنی کودکان و نوجوانان کشورمان گام برداریم و به عواملی که در این راستا موثر هستند توجه کنیم و مبانی آموزش و پرورش خلاقیت را در سطح جامعه ترویج دهیم. از آنجا که تقویت خلاقیت در دوران کودکی در تمام مدت عمر شخص موثر است باید آنرا بسیار مهم دانست گارد نر معتقد است که تصور و تخیلی که در اوایل دوران کودکی شکل میگیرد و مبنای خلاقیت در دوران بلوغ است و در این راستا پژوهشهای بسیاری انجام شده که با بررسی و مطالعه آنها سعی میکنیم در این مقاله به سوالات زیر پاسخ دهیم.
خلاقیت چیست؟ هوش و خلاقیت چه رابطه با هم دارند؟
آیا خلاقیت را میتوان آموزش و پرورش داد؟
3-فضاها تا چه اندازه در بروز خلاقیت موثر هستند؟
خلاقیت چیست؟
ارائه تعریف دقیقی از خلاقیت کار دشواری است و هنوز تعریف جامعی که مورد قبول اکثریت باشد ارائه نشده محققان و روانشناسان به جای ارائه تعریف جامعی از خلاقیت بیشتر به بررسی ویژگیهای افراد خلاق پرداخته اند. آنچه مهم دانسته شده این است که ما به کودکانمان نه تنها مهارتهای لازم برای خلاق بودن را میآموزیم، بلکه ارزشهایی را که برای استفاده از آن خلاقیت در جهت مثبت نیاز دارند نیز یاد میدهیم لزوما کارهای خلاق نیاز به استعدادهای خارق العاده ندارد و کار وگفتاری خلاقانه است که حداقل دو شراط زیر را دارا باشند.
1-با کارهایی که کودک قبلا انجام داده و چیزهای که دیده وشنیده متفاوت باشد (تازگی)
2- صحیح بودن و در جهت رسیدن به یک هدف مفید باشد و جذاب و معنی دار باشد (متناسب)
هوش و خلاقیت
گیلفورد با تحقیقات فراوان به این نتیجه رسید که توانایی های فکری انسان را نمیتوان در یک بعد خلاصه کرد و آن را هوش نامید به نظر او برخی از خصیصه های فکری انسان مستقیما درظهور خلاقیت موثر است. روانی جریان فکرو انعطاف پذیری قوای فکری از این خصیصه ها هستند که تشکیل تفکر واگرا میدهند. تفکر واگرا یعنی دور شدن از یک نقطه مشترک که همان رسم و سنت و عرف اجتماع است و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه. البته تنها هنگامیکه تفکر واگرا به نتیجه مثبت و ثمر بخش منتهی میشود، خلاقیت نام دارد.
گیلفورد معتقد است که خلاقیت یعنی استعداد واگرا، ارائه راه حلهای جدید و و منحصربه فرد اما دراین مسیر تفکر همگرا هم موثر است و نباید از ترویج تفکر همگرا غافل شویم. جایی که تفکر واگرا پرورش داده میشود تفکر همگرا نیز پرورش مییابد. بسیاری از افراد موفق اجتماع از هوش خوبی برخوردارند ولی از تفکر و اگرا و خلاقیت بهره نبرده اند. اما کسانی که خلاق هستند اگر بسیار تیز هوش نباشند، از هوش خوبی برخوردار هستند. برخی از پژوهشگران بر این اعتقاد هستند که میزان معینی از هوش برای ظهور خلاقیت لازم است ولی بعد از این میزان که همان آستانه خلاقیت است. رشد و ظهور خلاقیت بستگی به عواملی به جز هوش دارد که از مهترین آنها میتوان ساخت شخصیت فرد و وضیعت محیطی و اجتماعی و فضایی که کودک در آن پرورش مییابد نام برد.
آموزش وپرورش خلاقیت :
پژوهشهای انجام شده نشان میدهدکه استعداد خلاقیت با شدت و ضعف در همه افراد وجود دارد و میتوان آنرا آموزش وپرورش داد بسیاری از پژوهشگران معتقدند که بخش چپ مغز مسئوول فعالیتهای ذهنی ای است که در حیطه تفکر همگرا است مانند حفظ کردن و بخش راست مغز فعالیتهایی که در حیطه تفکر واگرا است را سازماندهی میکند. متاسفانه سیستم آموزشی ما بیشتر از بخش چپ مغز استفاده میکند و مانع پیشرفت خلاقیت کودکان میشوند. مربیان باید با ارائه مسائل و فعالیتهایی که بیش از یک راه حل داشته باشد، با شکستن چهار چوب های قدیم و سنتی، کودکان را وادار به نواندیشی کنند. آنها را در معرض سوالات باز بگذارند و ازآنها بخواهند اشیا و امور نیمه تمام را تکمیل کنند.
و...
یکی از ویژگیهای افراد خلاق، استقلال شخصیت و اعتماد به نفس است. که با تقویت این خصوصیات در کودکان آنها میتوانند فکرهای جدید و نو ارائه دهند و از تمسخر دیگران هراسی نداشته باشند.
همانطور که گفته شد نقش فضا و محیط را نیز نباید نادیده گرفت. باید فضاهایی را به وجود آوریم که به تحریک خلاقیت کودکان بپردازد و حس کنجکاوی آنها را بر انگیزد. آنان به محیطی شور انگیز و مشوق نیاز دارند که انگیزه لازم را برای ارائه بهترین تلاش در آنان ایجاد کند محیط های بی روح و کسل کننده و یکنواخت مانع رشد خلاقیت کودکان است.
معماران باید در طراحی ساختمانهای کودکان فضاهایی برای نقاشی کشیدن اجرای تئاتر و موسیقی، تماشای فیلم، قصه گویی و کارگاههای ساخت وساز در نظر بگیرند. همچنین فضاهایی برای بازی کردن بصورت سر باز و سرپوشیده زیرا که بازی یکی از عوامل مهم در شکوفایی خلاقیت است. باید کودکان تشویق شوند درحین بازی به تجربه مستقیم، مشاهده و تفکر بپردازند.
پرورش خلاقیت باید ازهمان سالهای نخست کودکی آغاز شود تا تدریجاً شکل گیرد و رشد یابد زیرا اوج خلاقیت تاسنین 7-6 سالگی است. پس باید از محدود کردن کودک در این دوران خودداری کنیم.
چگونه میتوان فضایی مناسب برای کودکان طراحی کرد:
یکی از منابع مهم الهام برای معماری کودکان شناخت رفتار و واکنش های کودکان است. کودک برای رشد، قبل هر چیز به ارضای عاطفی واحساس پیوند با محیط فیزیکی و اجتماعی خود نیازمند است. بنابراین مشخصه محیط مناسب، وجود محرک ها و انگیزه های لازم ومنطبق با هر مرحله رشد کودک است. مسئله مهم دیگر وضوح و خوانایی محیط برای کودک است محیطی که به سهولت درک شود. معماران باید فارغ از محدودیت های طرح ها و نقشه های شهر سازی تخیلات کودکی را در ذهن ایجاد کرده وراههای به نمایش گذاشتن این تصورات و تخیلات را پیدا کنند.
رهیافتهای طراحی برای کودکان :
با توجه به علایق کودکان باید نکات زیر را در نظر بگیریم.
1-کودکان فضاهای بزرگ را برای فعالیتهای پر تحرک و فضای کوچک را برای خلوت گزینی دوست دارند.
2-طبیعت ( خورشید،آب، آتش، گیاهان، حیوانات) را دوست دارند و به کشف قوانین طبیعی تمایل دارند.
3-فضاهایی برای بازی تخیلی نیاز دارندکه از این طریق میتوان باعث رشد اجتماعی آنها شد
4- بهتر است مقیاس عناصری مانند درها، پنجره ها و پله ها و.... را متناسب با ابعاد بدن آنها طراحی کنیم که احساس استقلال در انجام کارهایشان را داشته باشند.
5-زمین های بازی ماجرا جویانه برای طبیعت کنجکاو و فعال کودکان لازم است زیرا که انها به تخریب کردن و ساختن علاقه دارند.
6-ایجاد فضاهایی که بتوانند روی در و دیوار و کف آن نقاشی کنند.
7-بهتر است فضای خارجی برای موسیقی آنها در نظر گرفت که لوازم موسیقی به عنوان بخشی از طراحی در آن باشد مانند سنج، زنگ و سطوحی که با ضربه چکش و توپ صدا ایجا د کند.
8- با در نظر گرفتن مکانهایی برای نگهداری حیوانات اهلی میتوانند ملایم بودن، مشارکت و مراقبت کردن را از طریق تماس با آنها فرا گیرند.
دریافت حسی و هوشی فضای معماری :
فضا و ساختمان باید با روحیه کودکان و نوجوانان رابطه خطی، رنگی و شکلی داشته باشند. معماری برای سنین مختلف کودکان خصوصیات متفاوت دارد. معماری برای کودکان 1تا3 ساله باید آسان، سهل بدون ریزه کاری باشد تا کودک سریع وضعیت فضا را درک کند و پرسپکتیوها و نور پردازیهای ساده داشته باشند و از تضادهای رنگی پرهیز کرد.
معماری برای کودکان 4تا6 ساله باید درعین واقع گرایی، خیال انگیز باشد. از تضاد و تناقص به صورت محدود و مختصر میتوان استفاده کرد . فرم ها باید ساده اما نه به سادگی محدودۀ قبل باشد. باید از رنگهای ملایم و لغزنده، شاد و سبک استفاده شوند نه از رنگهای با چگالی زیاد و ضخیم. قواعد برای کودکان 7تا9 ساله کمیمتفاوت است آنها درک عمیق تر و ژرف تر نسبت به فضا دارند مدرسه امکانات جدیدی را دراین راه فراهم میسازد. کودک در ابتدا به واقع بینی اداراکی میرسد یعنی چیزهایی را میکشد که میداند درشیء مورد نظر وجود دارد. و در سن 8تا9 سالگی به واقع گرایی بصری میرسد او متوجه میشود که واقعیت اشیاء با تصویر ظاهری آنها فرق دارند. در این سن میتوانند پرسپکیتو را درک کنند.برای این سنین رنگها را میتوان عمیق تر کرد و تعداد و انواع آنها را توسعه داد.
طراحی برای کودکان 10-12 ساله که در آخرین مرحله کودکی قرار دارند. کمیسخت است زیرا او لحظه ای خود را بزرگ میداند و لحظه ای کودک البته معمار باید توجه کند که مخاطب او هنوز کودک است و معماری تفکر انگیز و الهام بخش داشته باشد و فضاهایی را با استفاده از تمهیدات بصری وهویتی معمارانه در آنها ایجاد تفکرو تخیل میکند خلق کند. فضاها میتواند رنگهای جدی تر و بصورت تک رنگ داشته باشند البته بدون رنگ های تیره و فضاها باید القاء کننده نوعی حرکت جنبش، پرواز و زندگی باشد، پویا باشد و مخیله را به اوج های جدیدی برساند.
منابع و مآخذ
1-آرام فرد - منصوره -"راههای پرورش خلاقیت در کودکان " - موفقیت - 1380 - دوره 4شماره 42 - صفحه 24-25
2-استیمن آر، "اهمیت بازی در رشد شناختی و خلاقیت کودکان، ترجمه آزیتا علقیلی پور فرزانی، رشد تکنولوژی آموزشی، دی ماه 1380 دوره 16 شماره 4- صفحه 8-7
3-دکتر آمابلی، ت،1375، شکوفایی خلاقیت کودکان، دکتر حسن قائم زاده - پروین عظیمی، تهران، نشر دنیای نو
4- جلایی فرشته، " چگونه را در کودکان پرورش دهیم " فرزند سالم، دی ماه 1377، شماره 16- ص14-16
5-صبحی قرا ملکی، ناصر، "خلاقیت و روشهای پرورش آن در کودکان" رشد تکنولوژی آموزشی، اسفند 78 دوره 15، شماره 6 صفحه 3-9
6-طباطبایی نیا، سید محمد مهدی. 1366، اسباب بازی، آموزش، درمان، واحد انتشارات جهاد در دانشگاه علوم پزشکی ایران
7- قاسم زاده، فاطمه،" بازی و خلاقیت"، نامه مربی، اردیبهشت ماه 1382، شماره 25، ص 40-43
8- قاسم زاده، فاطمه، "کودک و خلاقیت"، ماهنامه جامعه سالم، دی ماه 1370،دوره 1 شماره 3 صفحه 44-45
9- کراو، آیس ولستر، 1375، روانشناسی کودک، مشفق همدانی ، انتشارات امیر کبیر
10- کرونر، والتر، 1385، معماری برای کودکان، ترجمه دکتر احمد خوشنویس، مهندس المیر امیر رحمتی، گنج هنر
11- دکتر مهجور، سیامک رضا - تابستان 1370، روانشناس بازی
12-Broto , Carles, 2006 , Great kids, Spaces , translated by Amber Ockrassa , links
کودک در ابتدای تولد موجودی زیستی است که برای ادامه حیات و تحول جسمانی و روانی خود نیاز به توجه و مراقبت دلسوزانه دارد.
هر چند پیوند مادر و کودک در نه ماه بارداری مادر ایجاد شده، اما پس از تولد نیز تا مدتی نوزاد بخشی از وجود اوست، بخشی که بنا به شرایط روانی، اجتماعی مادر، می تواند خواستنی و مطلوب و یا ناخواسته باشد. همین امر بر کیفیت ارتباط مادر و کودک تأثیر می گذارد و نه تنها در میزان توجه و ارضاء نیازهای مادی و جسمانی کودک موثر می افتد، بلکه رشد و تحول هیجانی و هوشی وی را نیز متأثر می سازد. سرعت رشد انسان از تولد و حتی پیش از تولد تا هفت سالگی مسئله ای است که کم و بیش در سرتاسر جهان به آن توجه کرده اند. اکنون این مرحله را از حساسترین و مهمترین مراحل رشد انسان می دانند، پژوهشهای گوناگون عصر ما نشان داده که اگر در این مرحله ی رشد از نظر جسمی، روانی، تربیتی نسبت به کودک غفلت و کوتاهی شود در مراحل بعد تنها پنجاه درصد از این کوتاهی ها را می توان جبران و پنجاه درصد دیگر جبران ناپذیر خواهد بود.
حال ممکن است بنا به شرایط مادر، مراقبت از کودک از ۲ تا ۳ ماهگی به مربیان مهد کودک سپرده شود که این امر به نوعی موجب ملازمت، همکاری و پیوستگی مادر و مربی می گردد که لازم به بذل و توجه است.
تعریف مهد کودک: مهد کودک محلی است برای مراقبت ، شناخت استعدادها، پرورش عاطفی، جسمی، هوشی، رفتاری (اجتماعی) گفتاری و رشد خلاقیت کودکان در سنین قبل از دبستان در شش بخش:
۱ | ۱۲-۳ ماهگی | شیر خوار |
۲ | ۱۲-۲۴ ماهگی ۱-۲ سالگی | نوپا ۱ |
۳ | ۲۴-۳۶ماهگی ۲-۳ سالگی | نوپا ۲ |
۴ | ۳۶-۴۸ ماهگی ۳-۴ سالگی | نوباوه |
۵ | ۴۸-۶۰ ماهگی ۴-۵ سالگی | پیش آمادگی |
۶ | ۶۰-۷۲ ماهگی ۵-۶ سالگی | آمادگی |
هدفهای کلی آموزش و پرورش قبل از دبستان (مهد کودک) را اینگونه می توان فهرست بندی کرد:
۱– جایگزین حضور مادر شدن در همه اوقاتی که به نیروی کار او در جامعه مورد نیاز است. منظور فقط نگهداری و پرستاری نیست بلکه بهترین جایگزین یعنی توجه به همه ی جوانب پرورش جسمی و معنوی است.
۲- پایه گذاری ارزشهای انسانی – اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی و مذهبی، در کودکان
۳- شکوفا کردن استعدادها و توانایی های کودک
۴- آماده کردن کودک برای ورود به دبستان
با توجه به تعاریف فوق، هنگام ورود کودک به مهد کودک، مهمترین مسئله تأمین امنیت روانی محیط جدید و ایجاد آرامش برای وی است. خصوصاً کودکان زیر ۳ سال که به علت وابستگی شدید به خانواد در بدو ورود نیاز به توجه و مراقبت عاطفی بیشتری دارند. پذیرش در مهد کودک بایستی از ساعات کم و به تدریج و همراه با مادر شروع و هر روز نسبت به روز قبل، مدت ماندن کودک بیشتر شود.بعد از مدتی (که نمی توان به طور ثابت و مشخص مدت آن را برای همه بچه ها یکسان در نظر گرفت) کم کم از حضور مادر در مهد کودک کم شود و کودک در غیاب مادر، به صورت کوتاه مدت در مهد بماند و مدتی به همین صورت ادامه پیدا کند تا کودک تدریجاً مورد را بپذیرد. به هیچ وجه ماندن کودک در روزهای اول ورود به مهد کودک به صورت طولانی مدت و بدون همراهی پدر و مادر توصیه نمی شود. اگر کودکی تا سه هفته نتوانست با مهد کودک سازگاری برقرار کند می بایست از نگهداری او در مهد کودک صرف نظر کرد و راه دیگری برای مراقبت او پیدا کرد.
کودکان از ۵/۲ سالگی به تنهایی رضایت نمی دهند و بازی فردی آنها را ارضاء نمی کند، از دیدن سایر بچه ها خوشحال می شوند و به بودن با همبازی رغبت نشان می دهند. بنابراین سن اجتماعی و وارد گروه شدن در شرایط فعلی جامعه ما را، از حدود ۵/۲ تا ۳ سالگی می توان در نظر گرفت. بنابراین نقش مهد کودک در این سن اهمیت پیدا میکند مادرانی که به علل اشتغال یا تحصیل یا غیره ناچارند کودکان شیرخوار خود را حتی از ۲ یا ۳ ماهگی به مهد بسپارند ابتدا باید نسبت به انتخاب مهد بسیار دقت و اطلاعات داشته باشند. چون این کودکان حتی قادر نیستند که تنزل اوضاع را بازگو نمایند که بر آنها چه گذشته، بنابراین، بایستی به جایی سپرده شوند که از جهت نیازهای عاطفی، جسمی مختص این سن، مورد اعتماد باشد.
مهد کودک می بایست با انتخاب مربی دلسوز و مهربان و آگاه نسبت به مسائل و آموزش کودکان به عنوان جانشین مادر و یک مراقبت کننده ، بتوانند کمبود عاطفی مادر را به خوبی پر کند، در واقع آغوش مربی می بایستی جای آغوش مادر باشد.
تحقیقات روان شناسی بر روی کودکان زیر ۳ سال نشان می دهد، فقط عاطفی کودکان به علت عدم وجود محبت مادر یا جانشین وی باعث می گردد در آینده، این کودکان آسیب پذیر تر بوده و دچار بیماری های روانی گردند.
دلبستگی ، پیوند عاطفی مستحکمی بین کودک و مراقبت کننده است و اساس انطباق اجتماعی و شناختی آتی کوچک می باشد.
مکرراً مشاهده شده کودکانی که در روزهای اولیه ورود به مهد در جلوی در ورودی از آغوش والدین گرفته می شوند و با گریه و شیون بلافاصله به مربی سپرده می شوند دچار شب ادراری، تب و دردهای جسمی، بی خوابی، ترس هایی با علل نامعلوم و لکنت شده اند واین نشانگر اضطرابی است که کودک در روبرو شدن با محیط جدید به علت عدم احساس امنیت روانی – عاطفی به ان دچار شده است. از این رو کیفیت و نحوه ارتباط اولیه کودک با مربی یا مراقبت کننده خود، به تدریج ابعاد گسترده تری می یابد و اهمیت آن بیش از پیش نمایان می گردد. مراقبت کنندگانی که به دلیل عدم علاقه به کودک مشغله و گرفتاری زیاد، عدم تأمین مالی و ... مسائل دیگر، تمایلی در رسیدگی به نیازهای کودکان ندارند، به جای اینکه فضای مناسب برای رشد و تحول، زمینه های رشد نا به هنجار را در کودک فراهم می آورند و توانمندیها و قابلیتهای وی را محدود و حتی نابود می سازند. از این رو ویژگیهای مربی کودکان به طور خلاصه چنین ذکر می گردد.
علاقه مندی به کار با کودکان، داشتن سلامت روانی و جسمانی ، صبوری و شکیبایی، داشتن تجربه و احساس مادری برای کودکان، سرحال و با نشاط بودن، احساس تعهد ایمانی و اخلاقی در کار با کودکان آگاهی از مسایل و نیازهای کودکان ، توجه به رشد در ابعاد مختلف جسمانی، حرکتی، عاطفی، روانی،ذ هنی، اجتماعی و زبان آموزی کودکان، ظاهری اراسته و مرتب، با محبت و دلسوز بودن، بذل توجه یکسان به کودکان، داشتن توانایی و صلاحیت لازم در نگهداری از کودکان، عدم تبعیض بین کودکان به عبارت ساده تر، مربی این گروه سنی می بایست فردی متعهد، کاردان ، آگاه و سازمان دهنده به امور مربوط به کودکان باشد.
بخش عظیمی از آموزش و پرورش و دستور عمل هایی که در مهد کودکها اعمال می شود برای پیشبرد همه جانبه ی رشد عاطفی، جسمانی، ذهنی، اخلاقی و ذهنی هنری و خلاقیت کودکان است و آنان را برای ورود به دبستان آماده می سازد. تحقیقات روان شناسی در سالهای اخیر بیشتر در زمینه این مرحله از زندگی کودک (مقطع پیش دبستان) انجام شده و ثابت کرده اند که منش و هوش، تا آن درجه که در قدیم فکر می کرده اند، ذاتی و ارثی نیست، بلکه متأثر از شرایط محیط است. هر قدر محیط نشو و نمای کودک آگاهانه تر، غنی و درجهت شکوفایی کامل او باشد، هوش کودک بیشتر و خلق و خوی او متعادل تر است. به همین دلیل تعلیم و تربیت دوره ی پیش دبستان در زمان ما اهمیتی دیگر یافته است.
در واقع انطباق با محیط، درک نیازهای کودکان و فعال کردن آنان باید محور اصلی فعالیتهای قرار گیرد.
ماکارنگو معتقد است: شیوه ی آموزش و پرورش کودک در دوره پیش از مدرسه تعیین مکننده موفقیتهای تحصیلی او در دوران مدرسه است و نیز مطمئناً موقعیت های بعدی او در زمینه فعالیتهای علمی و هنری تأمین می کند و موفقیت اجتماعی و خوشبختی او در زندگی خصوصی رقم می زند.
خواندن، فرایند دریافت معنای واژگان مکتوب است. خواندن، فرایند درک یک متن از راه رمزخوانی است. خواندن چنانچه تنها به رمزخوانی مکانیکی واژگان بیانجامد و درک آنها را درپی نداشته باشد، بینتیجه است و بدون آنکه کنشهای بعدی را به همراه داشته باشد، در همان نقطه به پایان میرسد. اما اگر خواندن با درک عمیق مطلب همراه باشد، کنشهای بعدی همچون ایجاد لذت، پاسخگویی به پرسشها و کنجکاویها، ایجاد تخیل، ایجاد سنجش و ایجاد تفکر را در پی خواهد داشت. به این گونه خواندن، خواندن خلاق میگویند. هنگامی که کودک الفبای زبانی را میآموزد و در پی آن، خواندن واژهها را فرا میگیرد، به مهارت خواندن از راه کدهای نوشتاری که همان الفبا هستند، دست یافته است. اما رمزخوانی کدهای نوشتاری به تنهایی نمیتواند درک مطلب و در پی آن روانخوانی را به همراه داشته باشد. برای خواندن خلاق یا به عبارت دیگر، درک مطلب و ایجاد کنشهای متوالی، ذهن خواننده باید در مراحل خواندن فعال باشد و با متن درگیر شود.
یادگیری خواندن از چه هنگام آغاز میشود؟
از هنگامی که کودک با زبان نوشتاری در دنیای پیرامون خود برخورد میکند، فرایند یادگیری خواندن آغاز میشود. بین مهارتهای گفتاری و خواندن و نوشتن پیوند نزدیکی وجود دارد. یادگیری خواندن به همان دلیلی آغاز میشود که کودک حرف زدن را یاد میگیرد. هنگامی که کودک تلاش میکند از محیط خودآگاه شود، به سرعت در حال آگاه شدن از ارزش ارتباطات است. بنابراین هر چه زودتر خواندن را با کودک آغاز کنید، او زودتر مهارتهای اولیه برای رسیدن به مرحلهی خواندن خلاق و عمیق را کسب خواهد کرد.
خواندن خلاق روندی است که از ابتدای تولد آغاز میشود. کودک واژهها را که از آواهای گوناگون تشکیل شده است، میشنود، آنها را به ذهن میسپارد، سپس تعمیمشان میدهد، به تدریج معنی جملهها را که از ترکیب واژهها ساخته شدهاند، درک میکند و جایگاه فاعل، مفعول و فعل را میشناسد. با پشت سر گذاشتن این روند چند ساله، در آغاز آموزش رسمی، به هنگام آموزش الفبا (رمز خوانی متن) ، با یک نگاه گذرا به متن ، واژههایی را که با ماهیت آنها به خوبی آشنا شده است، حدس میزند و به راحتی میخواند. در چنین شرایطی، کودک نیاز به مکث روی تکتک صداها و آواها ندارد. او با پیشبینی و حدس خود که براساس درک معنا به وجود آمده است، متن را به شکلی روان میخواند. ادبیات اثر بزرگی بر رشد زبانی کودک دارد.
کتابهای خوب، مجال گوش سپردن به آواهای زبانی و تمرین و تجربه با این آواها را برای کودکان فراهم میآورند. رشد و پرورش زبانی، همپای ورود کودکان به دبستان تداوم مییابد و با ارتقای آنها به کلاسهای بالاتر تقویت میشود آن دسته از کودکان که در دورهی آمادگی و پایه اول در زبان و بیان شفاهی مهارت بیشتری دارند، در پایههای بعدی در خواندن و نوشتن نیز از بهترینها هستند. زبان و بیان نوشتاری روانی دارند و گنجینهی واژگانشان پربارتر است و از حروف ربط و ترکیبات پیچیده برای بیان مطالب و افکار خود و توصیف استفاده میکنند. بنابراین آموزگاران، کتابداران و پدران و مادران باید نسبت به رشد و پرورش زبان شفاهی کودکان بیشتر توجه نشان دهند و این مرحله را نادیده نگیرند. ادبیات با ارائهی الگوهای زبانی و محرکهایی برای انجام فعالیتهای مربوط به گفتار و نوشتار، گنجینهای اساسی و سرنوشتساز به شمار میآید.
نقش خواندن خلاق در یادگیری کودکان
خواندن خلاق یا به عبارت دیگر خواندن همراه با درک مطلب، کودک را در همهی درسها یاری میرساند. در حال حاضر دانش آموزان به سبب کسب مهارتهای خواندن مکانیکی، در یادگیری مطالب بیش از درک مطلب، به حفظ کردن آنها اکتفا میکنند. ضعف بسیاری از دانشآموزان در یادگیری ریاضی، فیزیک یا علوم انسانی نیز مربوط به همین عدم درک مطلب است . به عبارت کلی آن ها به روش خلاق متن را نمیخوانند.
روند خواندن خلاق
روند خواندن خلاق از بدو تولد با کودک آغاز میشود و بنابراین بخشی از اجرای آن به عهدهی خانواده است. متاسفانه خواندن با کودکان در خانوادههای ما جای اندکی دارد. بنابراین، مربیان و آموزگاران وظیفه دشوارتری بر عهده دارند. بار سنگین آشنا کردن کودکان با جادوی کتاب، بر دوش بزرگسالان است. اینکه کتاب تا چه اندازه در زندگی کودک چشمگیر باشد، بستگی به شگردها و تلاش بزرگسالان دارد. بزرگسالان، کتاب در اختیار کودکان میگذارند و با مطرح کردن ادبیات، میراث ادبی را که در برگیرندهی شعرهای کودکانه، داستانهای تصویری و قصههای عامیانه است، منتقل میکنند. یکی از مهمترین ارزشهای ادبیات، لذتوسرگرمی است. نقش برجستهی دیگری که ادبیات دارد، شناخت میراث فرهنگی خود و ارج نهادن به آن است.
کودک به کمک ادبیات با شیوههای برخورد انسانها و دشواریهای زندگی خود آشنا میشود و از شخصیتهای داستانها میآموزد که چگونه با گرفتاریهای مشابه برخورد کند و احساسات دیگران را درک کند. در هر بحثی دربارهی ارزش ادبیات باید بر نقش آن در رشد و پرورش و گسترش تخیل تاکید کرد. کودکان با کتاب به دنیاهایی سفر میکنند که بر تجربههای مبتنی بر تخیل آنها میافزاید. انسان در دوران کودکی به ارزشهایی از ادبیات دست مییابد که آثار ژرف آنها در بزرگسالی بر او پدیدار میشوند. کودکان در هر مرحله از رشد خود به کتابهایی ویژه نیاز دارند. این کتابها پیشروی آنان را به سوی مرحلهی بعدی ممکن میسازند. مربیان و آموزگاران میتوانند با به کار گیری متنهای خلاق ، کودکان را از دورهی آمادگی در مسیر خواندن خلاق قرار دهند تا آنها گام به گام مهارتهای لازم را کسب کنند.
آموزش رسمی و گامهای نخستین در خواندن خلاق
در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی آموزشگران بر این باور بودند که آموزش رسمی خواندن نباید پیش از سن شش و نیم سالگی آغاز شود. آنها معتقد بودند که کودک باید به سطح مناسبی از رشد برسد تا به اطلاعات بنیادی دربارهی سواد دست یابد. امروزه این نظریه رد شده است. زیرا روشن شده است که خواندن مانند راه رفتن یا دویدن از یک زمان خاص در روند رشد کودک آغاز نمی شود ، بلکه مهارتی است که در یک طول زمانی به دست می آید . کودک پیش از شروع آموزش رسمی، مهارت هایی همچون سخن گفتن و بیان کردن را که مهارتهای پایه در جهت خواندن خلاق است، فرامیگیرد. کودک برای رسیدن به سطح خاصی از ادراک که لازمه خواندن خلاق است، مراحل مختلفی از شناخت را طی میکند و مهارتهای گوناگونی را به دست میآورد. بنابراین برای آن که آموزش رسمی با موفقیت انجام گیرد و کودک به سطح بالایی از ادراک به هنگام خواندن برسد، والدین و مربیان باید با سهیم شدن کتابهای گوناگون با کودکان، از زمان تولد تا هنگام ورود به مدرسه، کودک را در کسب مهارت های زبانی و شناختی یاری رسانند.
خواندن خلاق به چه نوع موادی نیازمند است؟
بحث یادگیری زبان یا سواد از راه ادبیات، بحثی است که سالهاست در سامانهی آموزشی کشورهای پیشرفته آغاز شده است و اکنون به عنوان یک اصل ثابت در مدارس پیاده میشود و مواد گوناگونی نیز برای آن فراهم شده است.
بلندخوانی کتابهایی که مهارت زبانی کودکان را افزایش میدهند و فضای بحث و گفتوگو، بازیهای نمایشی خلاق، نویسندگی و قصهگویی خلاق و لذت و سرگرمی برای آنان ایجاد میکنند، از جملهی این فعالیتها هستند. آثاری که کودکان را به ساختن قصههای پرداختهی ذهن خود یا تمام کردن قصههای نیمه تمام تشویق میکنند یا قصههای "چه میشد اگر" میتوانند کودکان را به شیوهی غیرمستیقم به کاوش در دنیاهای نو برانگیزند و به بیان دستاوردهایی که در همراهی با شخصیت ادبی توانستهاند به دست آورند، تشویق کنند. به خاطر سپردن، پیشبینی کردن، همانندسازی و شکل دادن مفاهیم کلی که یکی از راههای آن کتابخوانی است به رشد و پرورش شناختی کودکان یاری میرسانند.
ادبیات در مفهوم عام، و داستانهای تصویری و مصور در مفهوم خاص بهترین مواد خواندنی برای کسب مهارتهای لازم خواندن در کودکان است. کتابهای تصویری ، که دارای تصاویر زیاد و متنهای کوتاه هستند، کلامی موزون دارند و جملههایی که در طول داستان تکرار میشوند و مهمتر از همه داستانی پر کشش و به یاد ماندنی را بیان میکنند، بهترین مواد برای کسب مهارتهای خواندن خلاق در کودکاناند.
بررسی واکنشهای شفاهی و مکتوب کودکان به ادبیات، هنگامی که گزیدهی داستانی را بازگو میکنند یا در بازبینی واکنشهای آنان وقتی که دربارهی داستانی سخن میگویند، میتوانند ما را با دیدگاه مختلف آنان آشنا کند. امروزه در کشورهای پیشرفته افزون بر کتاب های داستانی تصویری که به فراوانی در اختیار کودکان قرار می گیرند، کتابهایی درمرحلهی آمادگی و کلاس اول به بالا تهیه میشوند که به کتابهای آسانخوان یا کتابهای آموزش مقدماتی معروفاند . این کتابها پلی میان کتابهای تصویری داستانی و کتابهای آموزشی هستند.
کتابهای آسانخوان یا کتابهای آموزش مقدماتی، کودکان را گام به گام به سوی کسب مهارتهای سواد هدایت میکنند. این کتابها، دارای داستان یا داستانهایی به زبان ساده و با واژههای کنترل شدهاند تا نوآموز بتواند آنها را به طور مستقل بخواند. داستانها در کتابهای آموزش مقدماتی از بسیار ساده شروع و به تدریج پیچیده میشوند.
در ایران به جز کتاب درسی کلاس اول، کتابهایی ویژهی گسترش یادگیری خواندن در اختیار آموزگاران قرار ندارد. تهیهی کتابهای فارسی آموز ادبی (۱) و (۲) و (۳) و واژه نامه چیستانی پاسخی به این کمبود در آموزش زبان به کودکان فارسی زبان است. تقویت مهارتهای شفاهی، ایجاد انگیزه در بیان داستان یا مطلب، ایجاد لذت و شادی، گسترش گنجینهی واژگان کودک، رشد مهارت روان خوانی و بالا بردن درک مطلب، از ویژگیهای این کتابهاست.
آموزگاران میتوانند در کنار کتابهای درسی که بر پایهی روش آوایی آماده شدهاند، از کتابهای فارسیآموز بر پایهی روش تفکر مدار یا کلام مدار استفاده کنند و کودکان را در یک روند گام به گام، به کسب مهارتهای خواندن خلاق یاری رسانند.
منابع برای مطالعه بیشتر:
100 سال رویکرد رفتارگرا در آموزش و پرورش ایران؛ لکهگیریهای نظام آموزشی جزیی است
به گفته مدیرکل چاپ و توزیع کتابهای درسی آموزش و پرورش برخی کتابهای درسی در سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان جدیدالتالیف هستند. وزارت آموزش در تلاش است تغییراتی را در سیستم آموزشی ایجاد کند اما برخی کارشناسان عقیده دارند این تلاشها لکهگیریهایی جزیی است که تغییرات اساسی را موجب نمیشود چراکه نظام آموزش و پرورش همچون سالهای سال پیش یک نظام تکرویکردی است و بر رویکرد رفتارگرایی که میراث دهههای گذشته است اصرار دارد.
رفتارگرا بودن نظام آموزشی را میتوان با مروری بر کتاب «رویکردهای آموزشی در کار با کودکان خردسال» فهمید، این رویکرد هم مثل همه رویکردهای دیگر آموزشی ویژگیهایی دارد که برای کسانی که در نظام آموزشی کشور آموزش دیدهاند آشناست: برنامههای درسی از پیش تعیین شده است و در قالب کتابهای مشخص از طرف کارشناسان تعیین میشود، تفاوتهای فردی جایگاهی ندارد و اصل مهمی در جریان آموزش نیست (به تفاوتهای فرهنگی، قومی، مذهبی و اجتماعی توجهی نمیشود)، خواستهها و علایق دانشآموزان و کودکان تعیینکننده جریان و روند آموزش نیست، معلمان بر اساس امتحانات دانستههای کودکان را ارزیابی میکنند، کودکانی که نتوانند نمره مطلوبی در امتحان بگیرند باید آن درس یا آن سطح را تکرار کنند تا وارد سطح بعدی شوند، از آنجا که جامعه آموزشی قرار نیست به سطحی از آموزش عمومی و فراگیر دست یابد، محتوای آموزشی برای هر گروه سنی یکسان است و دیگر اینکه شاگرد اول شدن امتیاز ویژهیی در سیستم دارد. این همان رویکرد ثابتی است که دانشآموزان دیروز و امروز، معلمان و مسوولان نظام آموزشی بر اساس آن درس خواندهاند. رویکردی که بوده و هست.
تاثیرپذیری از آموزش و پرورش امریکا
«در دهه 40 خورشیدی با به وجود آوردن ارتباط نزدیکتر با امریکا، آموزش و پرورش ایران نیز گرایش بیشتری به نظام آموزش و پرورش امریکا پیدا کرد. سفرهای متعدد آموزشی کارشناسان آموزش و پرورش در دهههای 40 و 50 موجب شد تا بسیاری از الگوهای رایج آموزشی این کشور وارد سیستم آموزش و پرورش ایران شود. اما در این دوران فقط انتقال یافتهها و دستاوردهای آن جامعه مطرح بود و اینکه چگونه میتوان با انتقال دانش به جایگاه مطلوب رسید.
این نگرش کلی موجب شد تمام کارشناسانی که در حوزه آموزش و پرورش کار میکردند فقط در زمینه محتوا و روشهای آموزش انتقال دانش متمرکز شوند.» با اینکه در دهههای بعد صاحبنظران حوزه آموزش دستاوردهای تازهیی به دست آوردند و رویکردهای دیگری را به دنیا معرفی کردند، نظام آموزش و پرورش ایران همچنان به رویکرد رفتارگرا وفادار مانده است و گویا تلاشی هم برای شنیدن ضعفهای رویکرد رفتارگرا و رویکردهای تازه آموزشی مورد استفاده در دنیا ندارد.
ناصر یوسفی، نویسنده کتاب «رویکردهای آموزشی» در گفتوگو با «اعتماد» میگوید: «در سال 84 موسسه پژوهشی کودکان دنیا سمیناری با عنوان رفتارگرایی برگزار کرد و از کارشناسان حوزه آموزش و پرورش و وزارتخانه دعوت کرد که تعدادی از تئوریسینهای مدافع این سیستم را برای شرکت در سمینار معرفی کنند اما آنها اعلام کردند نظام آموزشی کشور ما رفتارگرا نیست، در حالی که ما در این سیستم یک کتاب درسی واحد را برای هر گروه سنی تعریف کردهایم. سیستم امتیازبندی، نخبهگرایی و برنامه از پیش تعیینشده و همه فاکتورهای رویکرد رفتارگرا را داریم.
اگر رویکرد نظام آموزشی ما رفتارگرا نیست، پس چیست؟ برخی معتقدند این نظام شناختگرا است اما برای اثبات شناختگرا بودن هم تاکنون کسی دلایلی را ارایه نکرده است. متاسفانه در نظام آموزش و پرورش نظریهپردازی نداریم که این مسائل را توضیح دهد.
البته باید بگویم که ما در آموزش و پرورش کارشناس و مسوولان خوبی داریم که میخواهند آموزش و پرورش را متحول کنند اما کسی پاسخگوی سیستم موجود نیست و کسی از آن دفاع نکرده یا آن را رد نمیکند. اصلا مشکل بزرگ آموزش و پرورش این است که در خلأ نظریهپردازان، سیستم غالب به راه خود ادامه میدهد. این ماجرا هم ربطی به قبل و بعد از انقلاب ندارد. ماجرای کهنهیی است و صد سال است که از آن رنج میکشیم. در 50 سال گذشته اتفاقهای دیگری در روند آموزش دنیا افتاده و حرفهای تازهیی زده شده است اما بنیان آموزش و پرورش در ایران تغییری نکرده و حتی همان سیستم رفتارگرا هم تبدیل به یک سیستم رفتارگرای نامنظم، بیبرنامه و مخرب شده است. کاش هنوز همان سیستم رفتارگرای علمی را داشتیم! اما اکنون با به هم ریختن سیستم و متزلزل شدن مبانی و ابزار، یک سیستم بیسر و پیکر به وجود آمده است. نظام آموزش و پرورش در حال حاضر بشدت این سیستم رفتارگرایی را سخت، سنگین و غیرانعطاف میکند تا جایی که بچهها به هیچ چیز جز کتابهای درسی فکر نکنند.» به گفته این کارشناس این سیستم رفتارگرای نامنظم، دانشآموزان را تبدیل به آدمهای متظاهر میکند که به خاطر خوشایند دیگران رفتار میکنند.
او در پاسخ به این سوال «اعتماد» که کدام کشورها تنها از رویکرد رفتارگرا بهره میبرند، میگوید: «در حال حاضر حتی کشورهای افغانستان و ترکیه نیز این سیستم را تنها سیستم رایج در کشور خود قرار ندادهاند.» وزارت آموزش و پرورش گاه در مقاطعی دست به تغییراتی در شیوه، روش و ترکیب آموزش میزند.
آیا این تغییرات در تغییر رویکردها موثر بوده است؟ یوسفی در پاسخ به این سوال میگوید: «تا زمانی که رویکرد را تغییر ندهیم ابزارها کاری برای ما انجام نمیدهند. در دهه 60 طرح کاد به سیستم آموزشی اضافه شد که طرح بدی نبود و دانشآموز یک روز در هفته فن و حرفهیی میآموخت اما در همین طرح هم به شیوه رفتارگراها نمره میدادند. درس مهارتهای زندگی هماکنون نمره دارد یعنی به درجه دوستیابی نمره میدهند. تا زمانی که آموزش و پرورش رسما رویکرد خود را تغییر ندهد تغییر کتاب و برنامههای آموزشی بیفایده است.»
به گفته او در حال حاضر در کشور امریکا هم رویکرد رفتارگرایی مورد استفاده است اما تنها سیستم موجود در کشور نیست بلکه همه رویکردهای آموزشی در نظام آموزشی کشور وجود دارد و هر کدام در مدارس خاصی مورد استفاده قرار میگیرد: «در یک نظام متمدن و قوی همه رویکردهای آموزشی وجود دارد تا فرصت انتخاب برای خانوادهها فراهم باشد. اگر تنها نظام انسانگرا حاکم باشد همان قدر غمانگیز است که تنها نظام موجود رفتارگرا باشد. در میان همه کشورها تنها ایران است که فقط از یک الگو استفاده میکند و آن الگو هم رفتارگرایی است.»
یوسفی میگوید: «سابقه نمره دادن در دنیا 80 سال است اما هیچ موردی از دادن نمره در تاریخ ایران وجود ندارد و حتی در دوران بوعلی نیز رایج نبوده است. بلای نمره دادن از صد سال پیش در دنیا باب شده است و اکنون به رفتار، احساس و درس مشاهده هم نمره اختصاص میدهند. این شیوه رویکرد رفتارگراست».
قفسههای خالی از کتاب غیردرسی
در حال حاضر آموزش و پرورش مسوولیت مهدکودکها و پیشدبستانیها را بر عهده گرفته است. واگذاری مهد کودکها که پیش از این زیرنظر سازمان بهزیستی فعالیت میکردند از سال گذشته بحثهای زیادی را در فضای آموزشی کشور به وجود آورده است. از سوی دیگر وزارت آموزش و پرورش بیش از 95درصد بودجه را صرف پرداخت حقوق کارکنان میکند و کمتر از 5درصد را باید خرج ایجاد تغییر یا پژوهش کند.
یوسفی با اشاره به محدود بودن پژوهشها در آموزش و پرورش درباره فعالیت سازمان بهزیستی میگوید: «درست است که پوشش فعالیت سازمان بهزیستی کم بود ولی حضورش در نظام آموزشی باعث ایجاد تنوع شده بود. واگذاری مهدکودک و پیشدبستانی به آموزش و پرورش باعث یکدستتر شدن آموزش در کشور میشود. در یک سیستم رفتارگرا برای یک نسل در یک دوره تاریخی تعیین میشود که چه بخوانند و چه بدانند.
اما چگونه میشود کسی به خود این جرات را بدهد که برای یک نسل تصمیم بگیرد و جزییات را هم پیشبینی کند و خرد جمعی، فرهنگها و خرده فرهنگها، دانش و ارتباطهای گسترده دانشآموزان با دنیای بیرون را نادیده بگیرد. مثلا وزارتخانه تصمیم بگیرد همه بچههای هشت ساله درباره گیاهان دولپهیی بخوانند. در حالی که باید منابع در اختیار مدارس قرار بگیرد، کتابخانهها تجهیز شوند و فرهنگ کتابخوانی در مدارس تقویت شود.» او ادامه میدهد: «اگر آموزش و پرورش بخشی از هزینههای تولید و چاپ کتاب درسی را صرف خرید کتابهای موجود در بازار کتاب کودک کند به مراتب منابع بیشتری نصیب نظام آموزشی و دانشآموزان خواهد شد.»
لکهگیریهای جزیی
وزارت آموزش و پرورش در سالهای اخیر همواره بر ایجاد تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش تاکید کرده است. تدوین سند ملی آموزش نیز دیگر فعالیت وزارتخانه و شورای عالی آموزش و پرورش است که مسوولان همواره نوید دادهاند با تدوین آن بسیاری از مشکلات آموزش و پرورش از بین خواهد رفت اما یوسفی، نویسنده کتاب «رویکردهای آموزشی» معتقد است تغییرات انجامشده در آموزش و پرورش در 20ساله اخیر بیشتر لکهگیریهای جزیی بوده است که تغییرات اساسی را به دنبال نخواهد داشت.
از سوی دیگر وزارت آموزش و پرورش با وجود وظایف متعدد و خطیری که بر عهده دارد از برگزاری کنکور دانشگاهها هم استقبال میکند. یوسفی در این باره میگوید: «آموزش و پرورش در یک دورهیی با کنکور مخالف بود و به همین دلیل دوره پیشدانشگاهی را ایجاد کرد. در مدارس تست زدن و شیوه برنامهریزی برای کنکور درس داده میشود اما آیا این هدف یک وزارتخانه است؟ پس اصل زندگی و مهارتهای زندگی و شهروندی چه میشود؟ در آموزش عالی هم اوضاع بهتر از این نیست. او ادامه میدهد: «من پیشنویس سند ملی آموزش را دیدهام و معتقدم تا زمانی که تنها از یک سیستم تکرویکردی استفاده میکنیم هیچ اتفاقی رخ نمیدهد.»
هستینگری حذف شد
یکی از فصلهای کتاب رویکردهای آموزشی به معرفی رویکرد هستیگرا اختصاص داشته است. اما این فصل از کتاب در مرحله کسب مجوز حذف شد. طراحان این رویکرد معتقدند تمام نظامهای آموزشی و رویکردهای مختلف موجود در جهت حفظ منافع سرمایهداری فعالیت میکنند و همین باعث شده در دنیا بیش از تربیت کادر بهداشتی و معلم، سرباز و نیروی نظامی تربیت شود. آنان عقیده دارند همین نظامهای آموزشی باعث به وجود آمدن جنگها شدهاند.
منبع: روزنامه اعتماد