جهانى از مفاهیم انتزاعى، فرمولهایى که باید به حافظه سپرد، تمرینها و مهارتهاى خسته کننده و تکالیف منزلى که اغلب نامفهوم به نظر میرسند! برای پدران و مادرانی که چنین پیشزمینهاى از ریاضیات دارند، پیوند بین ریاضى و زندگى واقعى غیر ممکن به نظر میرسد. اما خوشبختانه براى فرزندان ما آموزش ریاضى به اندازهى چشمگیرى بهبود یافته است.
امروزه ریاضیات با رویکرد عملى و کلنگر(مفهومى) آموزش داده میشود. براى مثال، دانشآموزان به جاى آن که جدول ضرب را به حافظه بسپارند، با استفاده از چیزهایى که میتوانند لمس کنند و حس کنند، شیوههاى ضرب کردن را بررسى میکنند یا آنان میتوانند با دوستانشان آزمایشهایى انجام دهند و ببینند سه کودک که هر کدام دو مداد در دست دارند، در مجموع شش عدد مداد به همراه دارند.
ما پدران و مادران، پیوسته از آموزگاران و رسانهها میشنویم که خواندن مطالب جالب براى فرزندانمان چه اندازهى اهمیت دارد. با وجود این، هنگامى که به ریاضى میرسیم، بسیار کم سخن مى گوییم. بنابراین، باید در پی راههایى باشیم که آموزش ریاضیات را درمنزل بسط دهیم. ما باید ریاضیات را براى فرزندانمان واقعى سازیم. فعالیتهاى زیر میتوانند به شما کمک کنند تا به کودکانتان نشان دهید که ریاضیات بخش زیادى از زندگى روزانهى ما را تشکیل میدهد.
درختان، خودروها وچراغ ها را بشمارید
هنگامى که در خودرویى هستید، از فرزندتان بخواهید درختانى را که از آنها میگذرید، بشمارد. همچنین، بپرسید چه تا خودروى قرمز رنگ میبیند یا چند چراغ راهنما را پشت سر گذاشتهاید. شمارش معکوس نیز مهارت مهمى است که بچهها را براى تفریق آماده میسازد. هنگامى که از پلهها پایین میآیید، از فرزندتان بخواهید به طور معکوس از عدد 10 شمارش کند.
لباسها را دسته بندى کنید
از فرزندتان دعوت کنید در شستن و اتو کشیدن لباسها به شما کمک کند. از او بخواهید لباسها را بر پایهى رنگ، اندازه یا شخصى که آنها را میپوشد، دستهبندى کند. جفت کردن جوربها و پى بردن به این که در پایان کار، تعداد جفت جورابها نصف تعداد همهى جورابها خواهد بود، به کودک کمک میکند یک مفهوم بنیادى ریاضى (عدد زوج و عدد فرد)را درک کند.
میز و صندلی را با هم بچینید
چیدن وسایل خانه فرصت خوبى براى آموزش الگوهاست. چیدن میز و صندلیها را آغاز کنید و از کودکتان بخواهید بر پایهى الگویى که شما آغاز کردید کار را پى بگیرد.
پول خود را حساب کنید
هنگامى که در مغازه و خواروبار فروشى فرزندتان از شما میخواهد برایش شکلات بخرید، بگویید در صورتى برایت میخرم که بگویى براى پرداختن مبلغ آن چند سکه باید بپردازیم. اگر درست به اندازهى قیمت شکلات سکه ندارید، از او بخواهید بگوید فروشنده چقدر باید به آنان بازگرداند.
یک کیک را تقسیم کنید
از فرزندتان بخواهید بگوید چگونه یک کیک را میتوان به چند بخش مساوى تقسیم کرد. اگر در پایان کار قطعهاى از کیک میماند از او بپرسید چگونه میتوان آن را به نصف، یک سوم یا یک چهارم تقسیم کرد تا به هر یک از اعضاى خانواده مقدار مساوى از آن برسد.
مقدار لازم را سنجش کنید
آشپزى فرصت مناسبى فراهم میسازد تا کودک شما اندازهگیرى را تمرین کند و با واژههاى اندازه گیرى آشنا شود. هنگامی غذا پختن، از فرزندتان بخواهید مقدار کافى از مواد لازم را براى پخت غذا پیمانه کند؛ براى مثال، یک فنجان آب، نصف قاشق چایخورى نمک و یک چهارم فنجان روغن.
براى کمک به آموزش مفاهیم به فرزندتان لازم نیست شما یک متخصص ریاضى باشید. فقط کافى است همان گونه که شرح داده شد ریاضى را به طور خودمانیتر معرفى و تقویت کنید. دانش خود را از ریاضى توسعه دهید و به کودک کمک کنید ارتباط و نقش مهم ریاضیات را در زندگى روزانه درک کند.
منبع : www.discoveryschool.com به نقل از جزیره دانش- خانواده
این موسسه عضو اتحادیهی جهانی حفظ طبیعت(IUCN) و رابط منطقهای غیردولتی اصلی برای تسهیلات جهانی محیطزیست (GEF) و معاهدهی بیابان زدائی سازمان ملل (UNCCD-RIOD) است و توسط GEF و UNCCD و UNCCC به ثبت رسیده است.
همچنین میزبان جهانی کمیسیونِ سیاست های زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی وابسته به اتحادیهی جهانی حفظطبیعت (IUCN)، (CEESP) میباشد. زمینههای کاری کمیسیون فوق عبارتند از: معیشت پایدار، همگردانی منابع طبیعی، امنیت زیست محیطی و تجارت و محیط زیست.
در حال حاضر این مؤسسه دارای 80 عضو در تهران و استانهای مختلف و 15 تشکل محلی وابسته در سه استان (کردستان، کهگیلویه و بویراحمد وهرمزگان) میباشد. بنا به هدف اصلی این مؤسسه که توانمند سازی جوامع محلی است، تشکل های محلی غالباً عبارتند از صندوقهای توسعهیپایدار روستاهای مناطق فوق الذکر و صندوق معیشت پایدار طرح عشایر تیره کوهی که اعضای آن خانوارهای روستایی و عشایری مربوط میباشد.
تعداد کارکنان طرحهای مؤسسه بسته به فعالیتهای در حال اجرا بین 12 تا بیش از 100 نفر متغییر بوده است.
مؤسسة توسعة پایدار و محیط زیست پایة اصلی کار خود را خدمت به جوامع محلی (بویژه جوامع روستائی) برای ارتقاء مشارکتی معیشت پایدار نهاده است. هدفهای این سازمان غیر دولتی عبارتند از:
• توانمندکردن جوامع محلی از طریق برنامههای مشارکتی توسعه با هدف پایداری معیشت، برابری اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی؛
• کمک به تامین بهداشت جوامع محلی، بهداشت محیط زیست و کنترل آلودگی؛
• کمک به تدوین سیاستهای مناسب ملی و بین المللی در امر توسعه پایدار؛
• ارتباط و آموزش دو طرفه با جوامع محلی؛
• جلب سرمایه گذاری و تلاش در توسعهی انرژیهای نو (خورشید، باد و بیوگاز)؛
• تحقق کشاورزی پایدار از طریق بهکارگیری روشهای کشت آلی و غیرشیمیایی؛
• همگردانی میراث طبیعی و فرهنگی (مدیریت مشارکتی منابع طبیعی و سایر دارائی های جوامع محلی، نهادهای مدیریت سنتی آبخیزداری، آبزیان، آب، مرتع، جنگل و حیات وحش)؛
• جلوگیری از بیابانزائی از طریق اصلاح سیاستها و برنامه های عمل در سرزمینهای خشک و نیمخشک؛ • تقویت سنتهای احیا و مدیریت مراتع توسط عشایرِدامدار کوچرو،
• شناخت و پیش اگاهی آب و هوا و معماری اقلیمی و سنتی؛
• تاکید در بهبود وضعیت زیستمحیطی در همه امورِ علمی، عملی و اجرائی.
منبع: راه ابریشم
شماره تلفنها:
۰۲۱-۸۸۵۰۱۴۱۴
۰۲۱-۸۸۵۰۱۴۱۵
۰۲۱-۸۸۵۳۱۱۰۹
۰۲۱-۸۸۵۳۱۱۱۳
همه روزه از ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر، برای کمک رسانی به کودکان و نوجوانان و خانواده ها
پیچیده تر شدن روابط اجتماعی، صنعتی شدن کشور، سست شدن روابط عاطفی حاکم بر خــانواده، شکـاف بین نسلی، بیکاری، فقـر، مهاجرت بی رویــه به شـهرهـای بزرگ، افزایش حاشیه نشینی و ... زمینــه منــاسبی برای گسترش آسیب های اجتماعی فراهم آورده است.
کودکان و نوجوانان از آسیب پذیرترین گروه های جامعه بوده و گذار تغییرات اجتماعی، زندگی آنها را بیش از همه دچار اختلال و نابسامانی می کنـد. در نتیجـه ضـرورت دسترسـی آنهـا به راهنمـایی هـای گستــرده بیش از پیش احساس می شود.
از آنجا که مشاوره و گفتگو یکی از راهبردهای مهم پیشگیری از آسیب های اجتماعی است، انجمن اقدام به راه اندازی صدای یارا نمود.
مزایای کمک رسانی تلفنی:
- در دسترس بودن و امکان برقراری ارتباط سریع و آسان
- آشکار نشدن هویت تماس گیرنده (که تسهیل کننده انتقال احساسات و عواطف و ایجاد ارتباط مناسب و مددکارانه است)
- صرفه جویی در وقت و هزینه
- کمک به پیشگیری از حوادث ناگوار برای کودکان و نوجوانان
- ترویج فرهنگ مشاوره و کمک رسانی در کشور
صدای یارا اولین خط تلفنی کمک فکری به کودکان و نوجوانان است که از دی ماه سال 1379به همت انجمن حمایت از حقوق کودکان شروع به کار نموده است.
پاسخگویان این خطوط، از میان داوطلبان دارای تحصیلات و تجارب کاری در زمینه های روان شناسی، مشاوره و مددکاری اجتماعی، پس از گذراندن دوره های آموزشی، انتخاب شده و در ساعات و روزهای مشخص و برنامه ریزی شده با کد اختصاصی به ارائه خدمات داوطلبان می پردازد.
صدای یارا بر مبنای این باور ایجاد شده است که هر کودک و نوجوان صرف نظر از طبقه اجتماعی، جنسیت، نژاد، استعداد و ... باید در مواقع ضروری بتواند از کمک های فکری مناسب برخوردار شود. در همین راستا انجمن می کوشد کودکان، نوجوانان و خانواده ها را با مطالب مندرج در پیمان نامه حقوق کودک و مفهوم حق و مسئولیت آشنا سازد.
روش اجرا
هدف صدای یارا از مشاوره های تلفنی، تشخیص، درمان و حتی ارائه راه حل به صورت مستقیم نیست، بلکه پاسخگویان داوطلب، با توجه به اصول علمی مشاوره، مصاحبه و تجارب علمی در این زمینه، ابتدا با تماس گیرنده رابطه ای همدلانه برقرار می کنند. سپس در روند مکالمه، با مطرح کردن سؤالات مناسب، همراه با وی به بررسی وضعیت پرداخته، او را به سمتی هدایت می کنند که خود بتواند مسائل را تجزیه و تحلیل نماید. پس از بررسی راه کارهای مختلف و مشخص شدن نکات مثبت و منفی، از تماس گیرنده خواسته می شود که راه حل مناسب را با توجه به شرایط خاص خود انتخاب کند.
اهداف صدای یارا:
1ـ همفکری و گفتگوی همدلانه با کودکان و نوجوانان و والدینی که در ارتباط با مسائل آنها تماس می گیرند.
2ـ توانمندسازی تماس گیرندگان در جهت شناخت مشکل خود و یافتن راه حل های مناسب و اصولی در شرایط دشوار ، با در نظر گرفتن منافع عالیه کودک و نوجوان.
3ـ هماهنگی و همکاری بر مبنای پیمان جهانی حقوق کودک در چارچوب قوانین داخلی با ارگان ها و سازمان های دولتی و غیر دولتی که در زمینه مسائل و رفاه کودکان فعالیت می کنند.
4ـ پژوهش بر اساس نتایج حاصله از بررسی مسائل و مشکلات طرح شده در صدای یارا و ارائه راهکارهای علمی و کاربردی برای رفع این مشکلات و بهبود شرایط زندگی کودکان و نوجوانان.
5ـ بالا بردن سطح آگاهی جامعه و جلب افکار عمومی در باره مشکلات کودک و نوجوان به ویژه کودک آزاری و ارائه راهکارهای عملی در جهت رفع این معضل.
6ـ ارائه خدمات مشاوره ای تلفنی در زمینه مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان برای کسانی که علاقمند هستند ناشناس باشند یا به دلیل مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی امکان استفاده از مراکز مشاوره حضوری را ندارند.
7ـ اطلاع رسانی راجع به مراکز مشاوره و مؤسساتی که در زمینه های تخصصی مختلف در ارتباط با کودکان و نوجوانان فعالیت دارند.
8ـ ارجاع موارد کودک آزاری به کمیته مددکاری جهت پیگیری های لازم .
9ـ کمک به سالم سازی شرایط روانی خانواده جهت ایجاد کانون امن برای کودکان و نوجوانان
پیشنهادهای صدای یارا برای بهبود شرایط کودکان در ایران:
- ایجاد شورای عالی کودک به منظور انسجام در سیاست گزاری و تدوین برنامه ملی برای کودکان و نوجوانان
- ایجاد پناهگاه های امن و مناسب به منظور حمایت از کودکان و نوجوانان در معرض آسیب و خشونت و کودکان فراری، با بهره گیری از مددکاران مجرب و تلاش جهت بازسازی خانواه های آنان
- آموزش زوج های جوان و آشنا ساختن آنها با مسئولیت هایشان در مقابل کودک و ایفای نقش یک والد مسئول و آگاه و همچنین آشنا نمودن کودکان با حقوق خود
- بازنگری در نظام ارزشیابی در مدارس برای مقابله با آسیب پذیری کودکان و نوجوانان در مقابل والدین و مربیان آموزشی و تحصیلی
- ارائه خدمات مشاوره ای، مددکاری، روانشناسی و تربیتی به تفکیک منطقه و محله، به ویژه در محلـه هـای در معرض آسیب، به صورت آسان و قابل دسترس برای خانواده ها:
1.ایجاد امکانات مناسب و سالم در زمینه ورزش و اوقات فراغت برای کلیه کودکان و نوجوانان
2.آموزش مهارت های زندگی و اجتماعی در مقاطع مختلف تحصیلی کودکان و نوجوانان برای مواجهه مناسب با موقعیت های دشوار زندگی
3.استفاده از مددکاران اجتماعی در سازمان های مرتبـط با مسائل کودکان برای بررسـی صلاحیت والدین و سرپرستانی که کودکان خود را مورد آزار و اذیت قرار می دهند و شناسایی اولیای کودک آزارگر و ایجاد دوره های درمانی الزامی برای آنها و گسترش جلسات خانواده درمانی
معرفی واحد مددکاری
با افزایش فقر، بیکاری، مهاجرت بی رویه به شهرهای بزرگ، حاشیه نشینی، سست شدن روابط عاطفی حاکم بر خانواده، شکاف بین نسلی، عدم آگاهی والدین از شیوه های صحیح تربیت فرزند و حقوق کودکان و عدم برنامه ریزی اساسی از سوی مسئولین امر جهت ارتقای آگاهی خانواده ها و تأمین نیازهای اساسی آن ها و ... زمینه را برای گسترش آسیب های اجتماعی فراهم نموده است.
کودکان و نوجوانان آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند و گذار تغییرات اجتماعی و بی توجهی به رفاه عمومی زندگی آن ها را بیش از همه دچار اختلال و نابسامانی می کند.
از آنجایی که روزانه مواردی در خصوص کودک آزاری (جسمی، روانی و جنسی) کودکان بی سرپرست، واداشتن کودکان به قاچاق، خرید و فروش مواد، کارهای سخت و زیانبار، ممانعت از تحصیل، اخراج از خانه، فرار از خانه، عدم دسترسی کودکان به خدمات درمانی و بهداشتی به دلیل بی توجهی و فقر فرهنگی والدین و یا مشکلات مالی خانواده، در معرض اعتیاد قرار گرفتن کودکان در خانواده های معتاد و ... به صدای یارا (تلفن کمک فکری به کودکان و نوجوانان) و دفتر انجمن حمایت از حقوق کودکان از سوی همسایگان، اقوام، پلیس 110، مرکز تلفن 118، مدارس و خانواده ها گزارش هایی می شود که علاوه بر مشاوره های تلفنی، پی گیری و مداخله های تخصصی و حرفه ای مددکاری را طلب می نماید. بنابراین تشکیل کمیته مددکاری ضرورتی اجتناب ناپذیر بود.
فعالیت های واحد مددکاری:
کمیته مددکاری انجمن متشکل از اعضایی است که دارای رشته تحصیلی و تجارب عملی در زمینه علوم اجتماعی و تربیتی هستند. این افراد پس از جذب، در جلسات و کارگاه های آموزشی در زمینه ی اصول مددکاری، مداخله در بحران، مهارت های ویژه ارتباط با افراد، اصول خانواده درمانی و ... حضور می یابند و پس از کسب مهارت و توانمندی های لازم جهت پی گیری موارد گزارش شده، فعالیت خود را در این کمیته آغاز می کنند.
مددکار تمام وقت دفتر انجمن، پس از دریافت گزارش کلیه موارد نیازمند پی گیری، آن ها را به مددکاران داوطلب ارجاع می دهد و در صورت نیاز به معاضدت های حقوقی، از مشاوران و وکلای انجمن نیز کمک گرفته می شود.
هدف مددکاران اجتماعی از پی گیری موارد کودک آزاری، تعقیب آزار رسانان به عنوان مجرم نیست، بلکه با اعتقاد به دیدگاه سیستمی، مسائل و مشکلات را در سه سطح فردی، خانوادگی و جامعه مورد بررسی قرار می دهند و علی رغم محدودیت های قانونی، سعی می کنند با خانواده ها ارتباط برقرار کرده و از طریق بازدید از منزل و انجام مصاحبه، نیازهای خانواده، کودک و علل مسائل و مشکلات را شناسایی و با استفاده از تکنیک های مشاوره و خانواده درمانی در جهت رفع موانع و معضلات اقدام می نمایند. در صورتی که والدین و سرپرستان درگیر مشکلات حاد روانی، اعتیاد، بیکاری، فقر و ... باشند از طریق ارجاع آن ها به مراکز مشاوره ای، درمانی و ترک اعتیاد، ایجاد اشتغال و جلب کمک های مالی سازمانی حمایتی و افراد خیر، در جهت بازتوانی خانواده ها تلاش می کنند و چنانچه اگر بعد از اقدامات اولیه مددکاری، احتمال سوء استفاده و آزار مجدد کودکان توسط سرپرستان و اعضاء خانواده وجود داشته باشد، از طریق اداره سرپرستی و مراجع قضایی در خصوص صدور حکم عدم صلاحیت سرپرستان و تحویل آن ها به اقوام و خانواده های صلاحیت دار و یا مراکز نگهداری پی گیری های لازم به عمل می آید.
اهداف واحد مددکاری:
1- آشنا ساختن والدین با شیوه های تربیت صحیح و علمی فرزندان و تنویر افکار عمومی نسبت به پیامدهای منفی تنبیه کودکان از طریق برگزاری همایش ها و جلسات آموزشی و ... (پیشگیری اولیه)
2- انجام مشاوره و مصاحبه با والدین و کودکان در معرض آسیب و در صورت لزوم ارجاع آن ها به سازمان های رفاهی و خدماتی به منظور تأمین نیازهای اساسی خانوده و رفع مشکلات آنان (پیشگیری ثانویه)
3- مداخله به موقع مددکاران در خانواده هایی که کودکان مورد آزار و سوء استفاده واقع می شوند، به منظور حمایت و مساعدت از کودکان و جلوگیری از آزار مجدد آنان (پیشگیری ثالیثه)
4- ارائه گزارش کودک آزاری به رسانه های گروهی، مطبوعات و نهادهایی که در زمینه رفاه و حقوق کودکان فعالیت می نمایند با هدف جلب توجه مسئولان به نقایص و کمبودهای قوانین و عدم ضمانت اجرایی آن ها
5- ارائه طرح جامع و کاربردی در جهت پیشگیری کودک آزاری به مجلس شورای اسلامی به منظور بازنگری در قوانین به نفع کودکان
6- تأکید بر نقش مددکاران اجتماعی در پی گیری موارد کودک آزاری، خشونت های خانگی به عنوان یک الگوی کارآمد مداخله در بحران
دکتر علی رووف
در نظام تأمین و تربیت نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش نکتهی ظریفی وجود دارد که کمتر از هر مطلب دیگری به آن پرداخته شده است. نکتهی ظریف در عبارت بالا این است که، وقتی از آن سخن گفته میشود، یا هنگامی که عبارت به رشتهی تحریر درمیآید، یک واژهی بنیادی، مهم و سرنوشتساز، از پایان آن حذف شده است. این واژه کلمهی ماهر است که تنها در اندک مواردی در گفتارها و نوشتارهای حاشیهای شنیده یا دیده میشود. به سخن آشکارتر، اصل عبارت باید چنین باشد: تأمین و تربیت نیروی انسانی ماهر برای آموزش و پرورش.
به طور یقین در سایر سازمانها و ادارهها، چه دولتی چه آزاد، چنین بیتوجهی و بیمهری صورت نمیگیرد. آنها در بیشتر موارد تأمین یا تربیت نیروی انسانی مورد نیاز خود را با عنوانها و لقبهای متفاوتی معرفی میکنند؛ به طوری که هر یک از این عنوانها و لقبها، معنی و مفهوم مهارت یا حرفهای بودن را از درون به بیرون میفرستد و ماهیت و اصالت خود را نشان میدهند. عنوانهایی مانند: پزشک (طبیب)، مهندس، تکنسین، استادکار، بهیار، متخصص، خلبان، راننده، فوق تخصص،پرستار، تراشکار، و دهها لقبهای حرفهای دیگر.
جالب این که هرگاه نیروهایی به اشتباه، یا با ترفند و بهانه، وارد دستگاه یا نظامی بشوند، نه تنها به شدت و با تعصب حرفهای، از فعالیت آن نیروهای غیرحرفهای جلوگیری میشود، بلکه آنها را مورد بازخواست یا تنبیه و تعزیر هم قرار میدهند و یا بیدرنگ و بیواهمه، آنها را به مقامهای انتظامی، انضباطی و یا دستگاههای دادگستری تحویل میدهند.
بهترین، شناختهشدهترین نمونه را میتوان از حرفهی پزشکی و رشتههای وابسته به آن به مثال گرفت. چون هر از گاه، در اخبار روز رسانههای همگانی میشنویم و یا میخوانیم، فردی دستگیر شده است که بدون داشتن دانش و مهارتی در زمینهی پزشکی، مبادرت به ایجاد " مطب" کرده و به مداوای بیماران بیگناه و از همه جا بیخبر پرداخته است. مرسومترین لقبی که به این فرد داده میشود، پزشک بدلی است؛ یعنی کسی که درس پزشکی نخوانده، اما به طبابت مشغول شده است.
حال اگر روزی روزگاری عنوانهای دیگری مثل : خلبان بدلی، مهندس بدلی، استادکار بدلی،تکنسین بهداشت بدلی،دندان پزشک بدلی،معمار بدلی، و بدلیهای دیگر، در حرفههای پرتنوع دنیای صنعت، یا تجارت، و یا اقتصاد، به گوش برسد، نگران بروز چه رویدادهای فاجعهآمیزی خواهیم شد؟! اگر خلبان بدلی، پیشرفتهترین هواپیماهای شناخته شدهی زمان را در اختیار بگیرد، به سادگی میتوان سرنوشت محتوم سرنشینان آن هواپیما را پیشبینی کرد. و یا اگر مجهزترین و نوترین ابزارها و دستگاههای جدید پزشکی در اختیار یک ناطبیب قرار بگیرد، پایان مداوای بیمار نگونبخت را میتوان حدس زد.
اکنون آیا نمیتوان مسیر زندگی و سرنوشت نهایی دانشآموزانی را که در کنار معلم یا معلمهای حرفه ناموخته و معلم نشده پیشبینی کرد؟! چرا نباید این حدسها و پیشبینیها را در مورد معلمهایی هم داشته باشیم که به آنها گفته نشده، معلمی چه نوع شغل و حرفهای است، چه مهارتهایی نیاز دارد، چه آگاهیهایی باید داشته باشند، به چه مهارتهای باید رسیده باشند، و چه کوششهایی را باید به عمل آورده باشند تا بتوانند، " مجوز" به کلاس رفتن را دریافت کنند؟
نمایانترین مسألهای که در نظام تأمین و تربیت نیروی انسانی آموزش و پرورش وجود دارد این است که هنوز جایگاه آموزش پیش از خدمت و آموزش ضمن خدمت معلمها به درستی روشن نشده و یا برای آن، تعریف قابل اعتنایی به دست نیامده است. به زبان روشنتر، هنوز گفته نشده یا فاش نگردیده است که در این نظام، هیچ آموزش ضمن خدمتی نمیتواند بدون گذر از آموزش پیش از خدمت معنی و مفهوم داشته باشد، چه رسد به این که قابل اجرا باشد!
اولین مفهوم آموزشهای ضمن خدمت عبارت است از به روز کردن مهارتهای پیشین و کسب اطلاعات نوتر و تازهتر برای رسیدن به توانمندیها و کارآییهای بیشتر و تغییرهای حرفهای به روزتر که برکت پیشرفتهای بیامان لحظه به لحظهی زمان، در زندگی به وجود میآیند. حال اگر یک حرفهمند، در هر شغلی، به مهارتهای پیشین و زیربنایی خود نرسیده باشد، چگونه میتواند کارآییها و شایستگیهای حرفهایاش را نوتر و نوتر کند، درجهی احترام و علاقهاش را به حرفهای که دارد بالا ببرد و به پایندگی و بالندگی حرفهمندتر شدن برسد؟
اگر پیشرفتهترین، بهروزترین و مناسبترین درسافزارها و ابزارهای یاددادن هم در اختیار معلمهای بیگناهی که زیربنای حرفهی خودشان را نمیشناسند، گذاشته شود، همان رخ خواهد دادکه برای خلبان بدلی، یا طبیب بدلی میافتد. این تمثیل را نباید بیحرمتی به معلم و حرفهی مقدس و پاکنهاد معلمی دانست و یاانگشت اتهام را به "ارزش نگذاشتن" به این شغل مقدس، و نیز به حرفهمندان عزیز و گرامی آن، که امروز این حرفه را حرفهی مادر نامیدهاند، نشانه رفت. خوشبختانه، ما هرگز " معلم بدلی" نداشتهایم و نداریم. اما، معلمهای " بیگناه" و " معصوم" حرفهناموخته، کم نداریم!
صاحب این گفته خود از جوانی، حتی نوجوانی، معلم بوده است و پنجاه و یک سال، تاکنون، به این حرفه عشق ورزیده است و به زندگی معلمی و معلموار تن داده است. هرگز هم رنگ ندامت یا پشیمانی به رخ نمالیده است، بلکه از همان نخستین روز ورود به خدمت در این حرفهی باشکوه و بالنده، این مشکل بزرگ و ماندنی را حس کرده است. او هرگز نمیتواندآغازین سال معلمی خود را، در سن 19 سالگی، فراموش کند که روزی یکی از همکارانش در کلاس درس چهارم ابتدایی شیوهی تازهای برای تنبیه یا تخفیف کردن یک دانشآموز درس نخوان اختراع کرده بود. آن دانشآموز درسنخوان، روستازادهای دردمند بود که در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمده بود؛ خانوادهای که روزگار سختی را با دستمزد چوپانی برادر بزرگترش گذران میکرد. او به التماس مادرش توانسته بود به مدرسه بیاید تا شاید بتواند، در آینده سرنوشت بهتری برای خود و خانوادهاش رقم بزند.
آن روز، معلم به او که نتوانسته بود مشق شبش را بنویسد، دستور داد، جلوی دانشآموزان بایستد و دهانش را باز کند. سپس از دانشآموز زرنگ کلاس(درسخوان!) خواست تا او هم جلو بیاید و در دهان آن دانشآموز تنبل (!) تف بیندازد!! وقتی مدیر مدرسه از این اختراع مطلع شد، با خنده گفت: او همین است. اشکالی ندارد. خدمتگزار همین مدرسه بود. توانست از کلاسهای شبانهی همین مدرسه تصدیق ششم ابتدایی بگیرد. حالا ابلاغ معلمی گرفته است. زمان زیادی نگذشت که فهمیدیم خود مدیر هم همین راه را طی کرده است!
شیوهی اختراعی آن معلم چه تفاوتی میتواند با نسخهی یک طبیب بدلی داشته باشد؟ همه میدانیم، اشتباهها و ندانمکاریهای معلمها، یعنی طبیبان روح و روان، هزار هزار بار زهرآگینتر از داروهای عوضی ناطبیبان است. اگر چه مطب یک طبیب بدلی را قفل میزنند و او را به محاکمه هم میکشند، اما چرا جامعهی آموزش و پرورش نباید به این بیندیشد که حق نداریم، معلمی را که یادش ندادهایم چگونه معلمی بکند، به کلاس درس روانه کنیم؟ و اگر روزی روزگاری یکی از آن معلمها وارد کلاس شد، چرا باید غرور و افتخار حرفهایاش را لکهدار ببینیم؟
همه میدانیم که در نظام تأمین و تربیت نیروی انسانی کنونی ما، نه تنها برای حرفهای کردن کارگزاران یا کاربران غیرماهر، معلمهای تربیت نشده یا غیر حرفهای که با اصول اولیهی حرفهی خویش آشنا نشدهاند، هیچ ترفند کارسازی به میدان آورده نمیشود، و هیچ وسواس و دلهره و عمدی به کار نمیآید، بلکه برای آنها مجوز فعالیت، بیدرنگ هم صادر میشود. این راهکار با این تمهید غیرمنصفانه توجیه میشود که آنها در خلال کار و با شرکت در کلاسهای کوتاهمدت، یا عنوان پرطمطراق "آموزش ضمن خدمت" که گهگاه در حین کار و عمل برای آنها ترتیب داده خواهد شد، با اصول حرفهای خویش آشنا خواهند شد و از عهده ی تدریس و یاددادن، در یک کلام معلم شدن، برخواهند آمد!
جای تعجب است که همواره در نوشتهها، کتابها، تحقیقها و سایر مطالب موضوعی که نوشته و منتشر شدهاند، با خطا بودن این فرایند آشنا میشویم و در کلام و زبان نیز به آن اشارههای علمی معتبر و مستدل داریم. هنوز هیچ نغمه یا هیچ صدا و هیچ خبری از هیچ کس شنیده نشده، یا مطلبی دراین باره خوانده نشده است که یک معلم حرفهمند نشده، تربیت نشده، به مهارت نرسیده، در یکی از کلاسهای درس کشف یا شناسایی شد. اگر روزی خبر کوتاهی در این مورد شنیده یا پخش شود، جزو داغترین و شگفتانگیزترین خبر روز، دهان به دهان میگردد. آن هم تنها وقتی است که خبر مربوط به معلمی باشدکه مرتکب تنبیه بدنی دانشآموزی شده و صدمه و جراحتی بر دست و پا پا چشم و گوش او وارد آورده است. خبری که به طور کامل عینی و قابل مشاهده بوده وبه احتمال زیاد شاکی خانوادگی داشته است. اما، تنبیههایی که قابلیت عینی کمتری دارند، یا آشکار نیستند، یعنی تنبیههای روحی و روانی دانشآموزان همواره نادیده باقی میمانند.
شگفت این که همواره در گفتارها و نوشتهها، انگشت اشارهمان به همهی مسائل و جوانب علتهای پیشرفت و توسعهی کشورهای گوناگون نشانه میرود. یکی از این کشورها، ژاپن است؛ همان کشوری که در بسیاری موارد، الگوی زبانی ماست و پیوسته در نوشتهها و مکتوبات آموزشیمان، به شیوهها و راهبردهای اجرایی و عملی آنها اشارههای بلند و بالا میشود، یا پیرامون آنها مقالههای عریض و طویل مینویسیم. اما فراموش میکنیم که این کشور یکی از جدیترین کشورهایی است که در حرفهای کردن معلمهای خود سختگیری توانفرسایی را اعمال میکند.
یکی از دشوارترین رشتههای تحصیلی این کشور رشتهی تربیت معلم است. تأمین و تربیت نیروی ماهر برای کلاسهای درس ژاپن یکی از جدیترین، دشوارترین، پرهیبتترین و دسترسناپذیرترین رشتههای تحصیلی در دانشکدههای آموزش عالی است که واحدهای درسی آن انواع معلمهای متخصص را برای مقاطع گوناگون تحصیلی، از پیش دبستان تا پیش از دانشگاه، تربیت میکنند و تنها وقتی مطمئن شدند برای عرضه به بازار کار آمادگی کامل پیدا کردهاند، مجوز صادر میکنند.
تازه، این صحنهی دوم این نمایشنامهی پر ابهت است. صحنهی اول آن، انتخاب داوطلب برای حرفهی معلمی است که یکی از سختترین و پراهمیتترین وظیفهی مرکزهای تربیت معلم به شمار میرود، چون داوطلبان را از کانالهای مختلف میگذرانند تا هر داوطلب استعداد و علاقهی خود را نسبت به این حرفه ثابت کند و بتواند از عهدهی برنامههای طراحی شده برآید. دلیل این سختگیری آن است که دیگر از زبان دانشاموزان شنیده نشود:" معلمها رنگ خاکستری دارند یا ساعت درونیشان همیشه هنگام غروب را نشان میدهد".1
نکتهی دیگر این است که مفهوم کلیتر و جامعتر واژهی ترکیبی "نیروی انسانی" در عبارت ناتمام یاد شده، اشارهی مستقیم به "معلمها" دارد. در حالی که نیروهای پیرامعلمی نیز وضعیت مشابهی با معلمها دارند و بیگمان نیازمند و خواهان آموزشهای مهارتی حرفهی مربوط به خود هستند.
معلمهای جامعهی ما دو نیاز یا دو حق واقعی بیشتر ندارند. هرگاه این دو نیاز واقعی برآورده شوند، کشور ما بهترین، صادقترین و سرافرازترین و کمتوقعترین معلمهای جهان را خواهد داشت:
حق اول، برابری و همسنگی مزایا و حقوق مادی آنها در میدان سخت و دشوار زندگی، با سایر کارکنان در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی، اگر نگوییم و غیردولتی. معلمها فرزندان ناتنی جامعه نیستند که مدام چشم حسرتبارشان به سوی فرزندان دیگر جامعه خیره بماند.
حق دوم، حرفهمند شدن در کار و انجام وظیفههای خطیری است که برعهده دارند. آنها هم باید به مثابهی سایر حرفهمندان، راهها و روشهای کار و فعالیت خود را پیش از ورود به صحنهی کار بیاموزند. پس از آن، پیوسته مهارتهای حرفهای خود را هنگام خدمت نوتر، تازهتر و بهروزتر کنند و به این باور برسند که دلسوزیها و فداکاریهای بیتوقعشان، نوید پرورش نسلهای کم سن و سالی را میدهد که در آینده، بزرگسالان دانا، فرهیخته و موفقی خواهند بود و با افتخارهای بزرگ و چشمگیر، در پهنهی زندگی جلوهگر خواهند شد.
تنها با پرداخت این دو حق میتوان معلمها را به این باور رساند که آنها تنها کارگزارانی هستند که شغل مادر را برعهده گرفتهاند.
پینوشت:
1. به نقل از یک پایگاه اینترنتی و از قول دختری که در نظرسنجی از دانشآموزان دربارهی معلمان خودش گفته است(تهران 1381).
منبع: جزیره دانش
محله دوست دار کودک
تجربیات ملی و بین المللی در زمینه پیشرفت و توسعه کشورها بیانگر این مهم است که انسان محور اصلی توسعه در هر کشور میباشد و زمانی برنامههای توسعه پایدار در یک کشور با موفقیت همراه خواهد بود که جایگاه انسان به عنوان محور توسعه پایدار به صورت عملی در برنامههای جاری مورد توجه قرارگیرد. بنابراین در حال حاضر سیاست ها به سوی توانمندسازی آحاد مردم ،تمرکز زدایی و رویکردهای مبتنی بر جامعه تغییر جهت داده است به گونهای که کلیه بخشها در جریان توسعه یافتگی با یکدیگر همراه و همگام باشند.
تاکید بر کودک، خانواده، جامعه وسازمانهای محلی موجبات تاکید بر برنامههای توانمندسازی را فراهم نموده، همچنین سبب میشود تا هیچ قشری از افراد جامعه که به نوعی در توسعه دخیل هستند از قلم نیافتند. چشمانداز پژوهشهای مبتنی بر شواهد موید لزوم وجود نگاه همه جانبه و ادغامیافته در فرایند پژوهش، برنامهریزی، مداخلات و ارزیابی برنامهها میباشد. بنابراین حرکت به سوی مشارکت همگانی، ایجاد تشکلها و تبادل اطلاعات از اقدامات اساسی خواهد بود. هر یک از دستاندرکاران برنامه سهم مهم و ارزشمندی در پیشبرد برنامه خواهند داشت. کلیه ذینفعان بخصوص بخش دولتی نیازمند دستیابی به مهارتهای جدید میباشند
بررسی ادبیات در سطح ملی و بیناللملی بیانگر لزوم توجه به کودک و نیازهای او به صورت مجموع میباشد و بر انجام پژوهشهای مبتنی بر جامعه برای رسیدن به توسعه پایدار تاکید دارد.
محله دوست دار کودک چیست؟
1. مبتنی بر جامعه است؛
2. کودک محور است؛
3. رویکرد پایین به بالا دارد؛
4. نگاه همه جانبه به تمامی کودکان دارد؛
5. مراقب است تا هیچ کودکی از دریافت خدمات اولیه و اساسی محروم نشود؛
6. دارای سیستم خدمات یکپارچه و ادغامیافته میباشد تا بر مشکلاتی که برای مقابله با آنان در سطح محلی و ملی برنامه مشخصی وجود ندارد، فائق آید؛
7. برای توانمندسازی مادران، خانواده، محله و جامعه تلاش میکند تا نیازهای اساسی کودکان که بعضا مورد غفلت قرار میگیرد، به خصوص در گروههای آسیبپذیر، مورد توجه قرار گیرند؛
8. فضای مناسب همکاری و همفکری را برای کلیه ذینفعان برنامه اعم از شهرداریها، شوراهای محله، مراکز دولتی، مراکز پژوهشی و سازمانهای بینالمللی فراهم میسازد تا نسلی پویا و کارآمد بوجود آید.
9. خود را ملزم به رعایت حقوق کودکان ،بخصوص حق مشارکت کودکان، میداند؛
10. کودک در معرض خطر شناسایی و به ارگان مسئول بر اساس مشکل ارجاع داده شود.
تعریف کودک: بر اساس کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک، هر فرد دارای سن کمتر از 18 سال کودک محسوب میشود.
ضرورت اجرا:کودک قبل از سن 6 سالگی به تکامل غایی خود خواهد رسید. مراقبت از کودک در سنین قبل از دبستان(پیش دبستانی) برای اینکه به تکامل برسد، بسیار حساس بوده و نیاز به توجه ویژه دارد. یکی از مسایل مهم در زمینه رشد و تکامل کودک و آمادگی او برای ورود به جامعه و بازار کار، توجه به نیازهای متعدد او اعم از نیازهای اجتماعی، فیزیکی، تغذیهای، سلامت، آموزش پیش از دبستان، سایر آموزشهای اولیه و مرتبط، سطح سواد مادر و تسهیلات فرهنگی و تفریحی میباشد.
موسسه همیاران غدا اولین طرح ایجاد محله دوستدار کودک خود را با همکاری موسسه تغذیه، سلامت، توسعه و موسسه پژوهشی کودکان دنیا در محله دروازه غار تهران اجرا نمود و اکنون با بهره گیری از درس های آموخته حاصل از آن، این رویکرد را در اجرای سایر پروژه های توانمندسازی و کاهش فقر در نقاط مختلف کشور مورد توجه قرار داده است.
منبع: موسسه همیاران غدا
اعضاء انجمن حمایت از حقوق کودکان، دوستداران کودک...
موگادیشو (پایتخت سومالی) خطرناک ترین جای جهان برای بقاء کودکان است!
در طول سه ماه گذشته 29 هزار کودک زیر پنج سال بر اثر سوء تغذیه ناشی از قحطی و جنگ در سومالی جان خود را از دست داده اند.
انجمن حمایت از حقوق کودکان بر اساس مفاد پیمان نامه حقوق کودک، پروتکل های الحاقی به پیمان نامه و اساسنامه انجمن مبنی بر حمایت همه جانبه از کودکان در شرایط دشوار لازم می داند، توجه تمامی اعضاء و دوستداران کودکان را به شرایط بسیار دشوار کودکان سومالی جلب نماید.
قحطی و جنگ در سومالی، ساخته دست انسان است، پیامدهای ناشی از این شرایط را تنها می توان با تلاش و توجه انسانی کاهش داد؛ به همین دلیل انجمن حمایت از حقوق کودکان از کلیه اعضای انجمن و سایر دوستداران حقوق کودکان درخواست می نماید برای کاستن از میزان دشواری های زندگی کودکان جنگ زده و قحطی زده سومالی با تمام توان انسانی خویش در این صحنه اجتماعی – انسانی، انجمن را همراهی نمایند.
برای هموار ساختن این مسیر انسانی انجمن حمایت از حقوق کودکان طرح «دارو و نان» را برای کمک به کودکان سومالی پی ریزی نموده است.
می توان با اهداءحداقل یک دلار (معادل ریالی) برای تامین «دارو و نان»، در کنار کودکان سومالی قرار گرفت. کمک به فراگیر شدن این طرح می تواند نشان از توجه انسانی ما برای نجات جان کودکان قحطی زده سومالی باشد.
برای اهداء کمک های خود می توان وجه مورد نظر را به حساب سیبای 01062686666006 بانک ملی به نام انجمن حمایت از حقوق کودکان واریز و فیش آن را به دفتر انجمن ارسال ،و یا مبلغ مورد نظر را به دفتر انجمن تحویل و رسید در یافت نمائید.
برای اطلاعات بیشتر در ساعات اداری طول هفته از شنبه الی چهار شنبه و از ساعت 9 الی 17 با دفتر انجمن (تلفن تماس: 88735591-021 و 88531114-021 ) تماس حاصل نموده و یا به آدرس info@irsprc.org مکاتبه فرمایید.
نویسنده: سیلوی ژیرارده
تصویرگر: بوئیک روزادو
مترجم: فرزانه مهری
مخاطب: ب ، ج
ناشر: با فرزندان
قیمت: هر کتاب 500 تومان
بدون جنگ و خشونت هم می توان زندگی کرد!
- برای 4 تا 7 ساله ها با کمک اولیا و برای 7 تا 11 ساله ها
- در هر کتاب، یک داستان ستیزه جویانه، همراه با چند سرانجام گوناگون خشونت آمیز!... و نیز یک سرانجام دیگر، راه حل صلح آمیز
- مورد توصیه ی سازمان یونسکو، برای زندگی صلح آمیز، به جای روابط خشونت بار
- مورد سفارش روان شناسان برای حل مشکلات رفتاری کودکان
- هر کتاب دارای سوال های آموزشی، برای کشف چگونگی زندگی بدون درگیری
انتشارات با فرزندان، مجموعه کتاب دعوا نکنیم... گفتگو کنیم را منتشر کرده است با این محتوا و قالب که در هر داستان یک چالش پیش روی شخصیت ها قرار می گیرد مثلا حریم شخصی و همسایگی، تفاوت ها، تبعیض و ... و شخصیت های داستان در برخورد با این چالش باید یک راه .اکنش را انتخاب کنند در گزینه اول شروع به دعوا می کنند تا هر کسی حق خود را بگیرد یا اینکه راه نامناسب دیگری در پیش می گیرد در مرحله دوم یک راه نسبتا مناسب تری اتخاذ می کنند این راه دوم معمولا چیزی است که در عمل اولین راه حل ممکن به نظر می رسد ولی در مرحله سوم شخصیت های داستان می توانند یک راه دیگر را انتخاب کنند این راه معمولا بهترین تصمیمی است که می توان برای حل یک تعارض یا اختلاف گرفت.
این کتاب ها یاد می دهند که حل یک مشکل تنها یک راه حل ندارد و آن راه هم حتما دعوا نیست و گفتگو و توافق می تواند به اختلافات پایان دهد و در خاتمه همه را راضی کند.
این مجموعه کتاب برگزیده ی دوره ی نخست جشنواره ی " کتاب مناسب 1384" انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان برای متن بوده است.
برای اطلاعات بیشتر به سایت انتشارات با فرزندان مراجعه کنید.
موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود .
موش لب هایش را لیسید و با خود گفت :« کاش یک غذای حسابی باشد .»
اما همین که بسته را باز کردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه یک تله موش خریده بود .
موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه ی حیوانات بدهد . او به هرکسی که می رسید ، می گفت :« توی مزرعه یک تله موش آورده اند، صاحب مزرعه یک تله موش خریده است . . . »!
مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تکان داد و گفت : « آقای موش ، برایت متأسفم . از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی ، به هر حال من کاری به تله موش ندارم ، تله موش هم ربطی به من ندارد .»
میش وقتی خبر تله موش را شنید ، صدای بلند سرداد و گفت : «آقای موش من فقط می توانم دعایت کنم که توی تله نیفتی ، چون خودت خوب می دانی که تله موش به من ربطی ندارد. مطمئن باش که دعای من پشت و پناه تو خواهد بود .»
موش که از حیوانات مزرعه انتظار همدردی داشت ، به سراغ گاو رفت . اما گاو هم با شنیدن خبر ، سری تکان داد و گفت : « من که تا حالا ندیده ام یک گاوی توی تله موش بیفتد.!» او این را گفت و زیر لب خنده ای کرد ودوباره مشغول چرا شد .
سرانجام ، موش ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فکر بود که اگر روزی در تله موش بیفتد ، چه می شود؟
در نیمه های همان شب ، صدای شدید به هم خوردن چیزی در خانه پیچید . زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوی انباری رفت تا موش را که در تله افتاده بود ، ببیند .
او در تاریکی متوجه نشد که آنچه در تله موش تقلا می کرده ، موش نبود ، بلکه یک مار خطرناکی بود که دمش در تله گیر کرده بود . همین که زن به تله موش نزدیک شد ، مار پایش را نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت ، وقتی زنش را در این حال دید او را فوراً به بیمارستان رساند. بعد از چند روز ، حال وی بهتر شد. اما روزی که به خانه برگشت ، هنوز تب داشت . زن همسایه که به عیادت بیمار آمده بود ، گفت :« برای تقویت بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست ..»
مرد مزرعه دار که زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد بوی خوش سوپ مرغ در خانه پیچید .
اما هرچه صبر کردند ، تب بیمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد می کردند تا جویای سلامتی او شوند. برای همین مرد مزرعه دار مجبور شد ، میش را هم قربانی کند تا باگوشت آن برای میهمانان عزیزش غذا بپزد .
روزها می گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد . تا این که یک روز صبح ، در حالی که از درد به خود می پیچید ، از دنیا رفت و خبر مردن او خیلی زود در روستا پیچید. افراد زیادی در مراسم خاک سپاری او شرکت کردند. بنابراین ، مرد مزرعه دار مجبور شد ، از گاوش هم بگذرد و غذای مفصلی برای میهمانان دور و نزدیک تدارک ببیند .
حالا ، موش به تنهایی در مزرعه می گردید و به حیوانات زبان بسته ای فکر می کرد که کاری به کار تله موش نداشتند!
منبع: سایت زبان زندگی