نوشته پاملاریچ
ترجمه یدالله آقا عباسی
نمایش خلاق شیوه ای برای آموزش و یادگیری بر مبنای گرایش جهانی به بازی نمایشی است که در همه انسان ها یافت می شود. بازی نمایشی یا نمادین معمولاً از سنین هیجده ماهگی و دو سالگی آغاز و تا پنج، شش سالگی طول می کشد. در این دوره کودک وانمود می کند که کس یا چیزی است که نیست. کودک برای بازی نمایشی باید به تصویری که از چیزی یا کسی در ذهن دارد و در عین حال به تصویری که از خودش دارد چنگ بیندازد. شکل گیری و دستکاری این تصویرها، یا نمادها، از مردم و اشیاء پیش شرط لازم بازی نمایشی است.
نمایش خلاق نمایشی غیر رسمی است. به سود دست اندرکاران کار می شود و ربطی به اجرا برای تماشاگران ندارد. دست اندرکاران در این نوع نمایش مشارکت دارند، اما برای تماشاگر اجرا نمی شود. نمایش خلاق برخلاف بازی نمادین یا نمایشی با تحریک مربی به راه می افتد و مربی، خواه نقش بازی کند یا خیر، به عنوان راهنما عمل می کند. در این نوع نمایش مربی اندیشه ای (ایده ای) را و نیز بعضی از فنون حل مساله را پیشنهاد می کند، اما راه حل درست را اعلام نمی کند. گاهی نیز خود دانش آموزان موضوع یا مساله مورد علاقه ی خود را پیشنهاد می کند؛ گرچه در همه موارد کار حاصله متعلق به خود آن هاست.
نمایش خلاق فرآیند مداومی است که براساس مجموعه ای از مفاهیم و مهارت های به هم پیوسته و رو به تکامل که از بداهه سازی، آیین، تعلیم و تربیت، روانشناسی و هنرها فراهم آمده شکل می گیرد. وسایل ارتباط جمعی، روزنامه ها، داستان های تخیلی، هنرهای تجسمی، موسیقی، رقص و هر منبع مورد علاقه ی گروه که ظرفیت غنی بالقوه ای برای بازی کشمکش ها، شخصیت پردازی، استفاده از زبان گفتاری، حرکت، درگیری حسی و تخیلی، گسترش تمرکز، عاطفه، درک، تربیت بدن و تقویت هویت داشته باشد، به کار گرفته می شود. در صورت لزوم مربی می تواند به گروه در پیدا کردن عملی که قابل بازی کردن باشد از منبعی کمک کند، اما این کار به این معنا نیست که نشست های نمایش خلاق را باید فقط صرف حل کردن کشمکش ها با درگیری مستقیم طرف های متقابل کرد. در واقع اگر بچه ها به صورت ناظر بر کار طرف های ذیربط و یا به قول «هیت کوت» کارشناس عمل کنند راه حل های با معناتری پیدا می شود.
فنون نمایشی خلاق نیز مثل فرآیندی غیررسمی که بر تحلیل های هنری بازی نمایشی طبیعی کودک مبتنی است، و نیز مثل دست اندرکارانش متنوع است.
جان شارپام استاد سابق دانشگاه ایلینوی سه دسته فعالیت را پیشنهاد کرده که نظامی کامل، استوار، قابل اطمینان و مرتب در طبقه بندی فعالیت های نمایش خلاق فراهم می آورند. مقوله ی اول پیش نمایش است که شامل دست گرمی های بازی گونه است، فعالیت هایی که احساس را برمی انگیزد، بدن را گرم می کنند و زمینه ی رهایی عضلات، تمرکز، بیان و تسهیل اندیشه را از نوشته ها (داستان ها، اشعار، روزنامه ها و غیره) به کار می گیرد و اغلب خیال برانگیز است. شیوه ی سنتی به نمایش درآوردن داستان در مقوله ی دوم می گنجد. به نمایش درآوردن سنتی داستان شامل دست گرمی، داستان گویی (نه داستان خوانی)، برنامه ریزی برای بازی کردن داستان، بحث در مورد بازی کردن داستان (هم در طول کار و هم در پایان) ، در صورت امکان بازی مجدد داستان پس از بحث درباره ی آن، برنامه ریزی مجدد و بازی و بحث چندباره است تا جایی که در حوصله و زمان می گنجد. نمایش احساسی درک عمیق تری از استفاده از نوشته ها، جستجوی مفاهیم کلی در داستان ها و ربط دادن این مفاهیم جهانی به تجربه بی واسطه دست اندرکاران از طریق پانتومیم، گفتار، حرکت و بداهه سازی فراهم می کند.
مقوله ی سوم نمایش اجتماعی یا انسانی است که حول محور انسان شکل می گیرد، با مسایل انسانی سروکار دارد، و به عنوان ابزار اصلی از بازی نقش استفاده می کند. در این جا هم مثل نمایش احساسی می شود از نوشته ها استفاده کرد، تفاوت کار در شیوۀ برخورد با اندیشه (ایده) هاست. نمایش اجتماعی با ارزش ها، اخلاقیات و تمرین مهارت های زندگی سروکار دارد. این نوع نمایش همچنین می تواند پایه ای برای نمایش مضمونی یا آموزش پروژه محور در همۀ رشته ها باشد. نمایش اجتماعی قصد درمانی بودن ندارد اما به بچه ها امکان می دهد که موقعیت ها و تنگناهای زندگی را بیازمایند، مهارت های حل مساله و گفتار را تقویت کنند و در همان حال همه ی جوانب مورد مفروضی را بررسی نمایند.
این سه مقوله ی سلسله مراتبی هستند و هر درس مفید نمایش خلاق، به شرط کافی بودن وقت، از مقوله دست گرمی به نمایش احساسی و از طریق آن به کار کردن با سطح بالاتری از ارزش های اندیشه برانگیز در نمایش اجتماعی می رسد. فنون پیش نمایش اغلب در بازیگری های نمایش احساسی یا اجتماعی گنجانده می شود. این کار البته در صورتی است که در باور کردن شرایط تخیلی، شخصیت ها یا تکامل سن نمایشی به وجود آن ها نیاز باشد. یک جلسه ی مفید نمایش خلاق معمولاً با مساله ای در حوزه ی نمایش اجتماعی آغاز می شود، بعد به پیش نمایش و نمایش احساسی برمی گردد و دوباره در حالی بچه ها به سطح نوینی از شناخت رسیده اند و به عنوان «کارشناس» ظاهر می شوند به نمایش اجتماعی برمی گردد و به این ترتیب سرشت چرخه ای یادگیری تقویت می شود.
به گفته وارد وجه امتیاز نمایش خلاق در فی البداهه بودن آن است، در هر سه مقوله ای که گفتیم فعالیت ها به طور فی البداهه صورت می گیرد.
بسیاری از دست اندرکاران حرفه ای نمایش خلاق سه رویکرد اصلی به نمایش خلاق را در نظر دارند و روش خود را طوری تنظیم می کنند که با یک یا چند تا از این رویکردها مناسب باشد. رویکرد اول استفاده از نمایش خلاق برای آموزش مهارت های اساسی تئاتر (بخصوص بازیگری) است. در این جا بچه ها بر تخیل، رشد شخصیت، تکمیل مهارت های فی البداهه ای مثل گوش دادن و واکنش به سایر بازیگران، بازی گروهی و نحوه گفتار مناسب و دقیق تاکید می کنند. این رویکرد همچنین مستلزم آن است که بچه ها پس از دوره نمایش خلاق را برای تقویت مفهوم خویشتن دست اندرکاران به کار می برد و بر روی راه حل های مسایل فردی و گروهی، پذیرش تفاوت های فردی افراد گوناگون، همدلی، اعتماد و امثال آن با استفاده از همذات پنداری با شخصیت ها در داستان هایی که به دقت انتخاب شده اند، و مسایل یا مضامین اجتماعی کار می کند. رویکرد سوم نمایش خلاق را برای اعمال و ترکیب اطلاعات آموزشی سایر رشته ها، نظیر مهارت های زبانی و علوم اجتماعی به کار می گیرد. همچنین می توان نمایش خلاق را برای تقویت یا ورود به مفاهیم زیباشناختی سایر رشته های هنری مثل فضا، وزن (ریتم) نیرو، جهت، روشنایی، تاریکی، صدا، سکوت و امثال آن به کار گرفت.
نمایش خلاق مربوط به تئاتر است، اما به عنوان فرایندی جدا از آن حوزه ی خاص خود، ادبیات، فنون، پژوهش، سازمان های حرفه ای و مربیانی دارد که گاهی در کار تئاتر نیز هستند، اما اغلب از آن جدا هستند. براین اساس نمایش خلاق فرایند منحصر به کار برای کودکان نیست بلکه فرایندی جستجویی آموزشی/هنری است که برای بزرگسالان، شهروندان عادی، افراد دو زبانه و بخصوص افرادی که دچار چالش هستند و زندانیان مفید است.
بسیاری از دست اندرکاران برای درک رابطه بین نمایش خلاق و تئاتر مرسوم طیفی را توصیف کرده اند که یک سر آن بازی نمایشی و سر دیگر آن تئاتر رسمی (و از جمله تئاتر کودکان) است. به این ترتیب بازی نمادین یا نمایشی و تئاتر رسمی به هم ربط دارند، طوری که تئاتر ریشه در بازی نمادین دارد، اما شکل والایش یافته و حساب شده ی آن است که در آن تنها به روی افراد برگزیده ای که آموزش خاصی دیده اند باز است (در حالی همه بازی های نمایشی را انجام می دهند). در وسط این طیف در نقطه ای نزدیک به بازی نمادین نمایش خلاقه قرار دارد (نمایشی که فرد بزرگسالی هدایت آن را بر عهده دارد). همچنان که در این طیف به طرف تئاتر رسمی حرکت می کنیم به نقطه ای برمی خوریم که نمایش فی البداهه است (که بی قید و بند از نوشته ای شکل گرفته و با هدایت فرد بزرگسالی برای دوستان اجرا می شود)، و سرانجام به تئاتر رسمی می رسیم. کسانی هم ممکن است نمایش خلاق و تئاتر را به دو طیف جداگانه نسبت دهند: یکی طیف تئاتر که با بازی نمایشی آغاز می شود و با آموزش و تمرین به تئاتر رسمی ختم می شود و دیگری طیف نمایش خلاق که آن هم با بازی نمایشی آغاز می شود، اما از پیش نمایش، نمایش احساسی و نمایش اجتماعی می گذرد و سرانجام به دشوارترین نمایش ها با مضمون های کلی می رسد که مربی نیز در آن ها بازی می کند. از نظر این الگوی دوم نمایش خلاق فقط در بازی نمایشی/ نمادین با تئاتر رسمی سهیم است، در حالی که الگوی نخست آن ها را در ارتباط نزدیک تری با هم می بیند.
تئاتر کودکان برعکس نمایش خلاق نمایشنامه ها را به طور رسمی خواه با بازیگران کودک یا بزرگسال برای تماشاگران جوان اجرا می کند. نام های دیگر این گونه تئاتر عبارتند از تئاتر برای نوجوانان یا تئاتر برای تماشاگران نوجوان. بسیاری از کارشناسان توصیه می کنند که بچه ها بدون آموزش دقیق روی صحنه جلوی تماشاگر ظاهر نشوند و به طور معمول زیر دوازده سال نباشند. تک و توک بچه ها می توانند در نقش بچه ها و در نمایش های بزرگسالان بازی کنند، اما در این صورت هم بهتر است رهنمودهایی بگیرند که براساس آن ها به نحوی راستین در نمایش شرکت داشته باشند. القای عادت های بد و مفاهیم نادرست درباره بازیگری به کودکان کار دشواری نیست، چیزی که به جای رسیدن و بازتاباندن معقول به خودنمایی و اعتماد به نفس افراطی، کج و کوله کردن خطوط صورت و اداهای ناشیانه (که تشویق تماشاگران هم به آن دامن می زند) و امثال آن می انجامد. این ویژگی ها، یعنی نشانه های بازی بد در بزرگسالان، احتمالاً در دوره دبیرستان پیدا شده اند و اگر دانش آموزی جداً علاقمند به بازیگری در تئاتر حرفه ای است باید سال ها (پیش مربیانی در سطح دانشگاه) کار کند تا سندروم «بازی کودکی» را بی اثر سازد.
ذیلاً بعضی از نکات مشخص نمایش خلاق ذکر می گردد:
1ـ نمایش خلاق حوزه ی مشخصی از دانش و آموزش است؛ موجود دو رگه ای از تئاتر و تعلیم و تربیت است.
2ـ نمایش خلاق شکلی از هنر برای کودکان و بزرگسالان است، ابزاری برای آموزش و فرایندی تربیتی برای آموزش و یادگیری است.
3ـ سه رویکرد نمایش خلاق عبارتند از: استفاده از نمایش خلاق به عنوان هنری که خود به خود دربارۀ خود آموزش می دهد، استفاده از نمایش خلاق برای آموزش سایر موضوع ها، و استفاده از آن برای آموزش تئاتر.
4ـ پایه ای برای سایر هنرها نیز هست که بازی نمایشی یعنی چیزی که در توانایی همۀ مردم هست و به صورت «اگر این طور بود چه طور می شد؟» تجلی می کند، بر پایه آن شکل می گیرد.
5ـ بر این فرضیه شکل گرفته که همه مردم می توانند بازی کنند، که همه می توانند از پس آن برآیند و این که همه مردم خلاقیت دارند.
6ـ نمایش خلاق همۀ علاقه ها را در بر می گیرد.
7ـ برخلاف سایر موضوعات درسی که دانش آموزان را امتحان و رتبه بندی می کند، هنرها به همه جایی را می دهند تا بدون مهارت در مجموعه پیچیده ای از نمادها بتوانند ابراز وجود کنند.
8ـ در نمایش خلاق غلط و درستی وجود ندارد، بلکه ممکن است چیزی نامناسب باشد یا رفتاری غیر منضبط از بچه ها سر بزند. پاسخ ها را بپذیرید ولی رفتار کهنه ای را که بچه ها به نام خلاقیت عرضه می کنند قبول نکنید. یادشان بدهید که بین رفتارهای منفی، مخرب یا رفع تکلیف در نقش یک شخصیت و یا خارج از آن فرق بگذارند. به عنوان معلم به رفتار یک کودک در نقش و خارج آن واکنش های متفاوتی نشان بدهید.
9ـ هنرها حساسیت و حس زیباشناختی را آموزش می دهند. آن ها تنها موضوع هایی هستند که این کار را می کنند. سایر چیزها شاید به کودکان بیاموزند که انتخاب زیبا داشته باشند، اما زیبایی قلمرو هنرهاست.
10ـ هنرها باید مفرح باشند، نه رقابتی، فرد در حال تفریح می تواند یاد بگیرد.
11ـ دانش آموزان در هنرها، متفکر، کنندۀ کار و خطرپذیرند. آن ها معنایی از ماجرا و تجربه را در خود تقویت می کنند.
12ـ نمایش فعالیتی جاری و نمادین است. رفتاری برانگیزاننده و جستجوگر است که در زمان حال روی می دهد.
13ـ هنرها مهارت هایی برای بقا هستند چون به انسان می آموزند در تحولی خودش را تبدیل به دیگری بکند و نیز خودش را با محیطی متفاوت تطبیق دهد. تنها آن ها که خود را سازگار می کنند می مانند.
14ـ نمایش خلاق عناصر مشترک زیادی با بازی نمایشی دارد، اما برخلاف آن هنری است که مربی الهام بخش آن است. بازی نمایشی و نمایش خلاق هر دو از طریق روح بخشیدن آگاهانه به شخصیت آن را می پردازند و می خواهند داستانی را بگویند یا نشان دهند یا مشکلی را برطرف کنند.
15ـ نمایش مهارت های مهار نفس را تقویت می کند. به بچه ها کمک می کند که رفتارهای گفتاری و غیرگفتاری خود را منعکس کنند و آن ها را به اختیار بگیرند. هنرمندان و ورزشکاران توانایی های خوبی برای کنترل خود دارند که در نتیجه آن خود منضبط اند.
16ـ مغز هر چیزی را که در ذهن تصور شود نمی تواند از تجربه ی واقعی جدا کند.
17ـ نمایش قدرت تغییر دارد و فرد در آن می تواند هویت، محل و غیره را تغییر دهد، جهانی نو بیافریند. در آن گام بگذارد، بخشی از آن باشد و در پایان آن را خراب کند. این دگرگونی بسیار نیرومند است و در بازی ژرف می تواند حتی خطرناک باشد.
18ـ نمایش قدرت استعاره را به کار می گیرد که از این دگرگونی ها حاصل می شود. استعاره جایگزینی معادل چیزی به جای چیزی است و چیزی نو می آفریند. جوامع براساس استعاره های مشترک بنا می شوند. جوامعی که استعاره مشترک نداشته باشند سرانجام از هم می پاشند.
19ـ نمایش خلاق از بداهه سازی استفاده می کند و با این کار عناصر شخصیت، پیرنگ و کشمکش را درگیر کار می کند. نمایش خلاق درصدد ارتباط با تماشاگر نیست، بلکه به قصد رشد و پرورش دست اندرکاران کار می شود. تئاتر هنری است که در آن بازیگران داستانی را به تماشاگر انتقال می دهند.
20ـ در نمایش خلاق فرآیند کار نتیجه و محصول کار است. هیچ محصولی وجود ندارد. طبق قرارداد در این نوع نمایش هیچ شخص بازی، تمرین برای اجرا، متن، حفظ کردن نقش، وسایل صحنه، لباس صحنه آرایی، و گریمی وجود ندارد. تنها بعضی از عناصر تئاتر به کار گرفته می شود که باور مختصر یا شخصیت پردازی و امثال آن را امکان پذیر سازد.
21ـ بچه ها کم کم و در سن یازده دوازده سالگی شروع به تقویت همدلی (و نشان دادن علاقه به نمایش) می کنند. قبل از این سن نباید گذاشت که بچه ها برای تماشاگران عام (غریبه ها) بازی کنند، حتی در این سن هم مربیان باید کشمکش شدید بین تمایل بچه ها برای اجرا و ترس آن ها از آن را تشخیص دهند. بچه های زیر یازده سال را باید راهنمایی کرد که کارهای فی البداهه خود را به خانواده و دوستانشان در محیطی غیررسمی نشان دهند.
منبع: نمایش خلاق
بچه ها به دلایلی با هم بحث و دعوا می کنند و همدیگر را اذیت می کنند. گاهی آنها خسته، عصبی و گرسنه هستند، گاهی نیز به دنبال جلب توجه هستند، گاهی می خواهند قدرت خود را اثبات کنند و گاهی نیز دنبال یک همبازی و همراه می گردند.
اگر بدانید بچه ها چرا با هم دعوا می کنند شاید این موضوع بتواند به شما کمک کند تا بدانید چه کاری را باید انجام دهید تا این تنش ها کاهش یابد و روابط دوستانه تری بین بچه ها حاکم شود. در زیر به عللی اشاره میشود که شاید در مورد فرزندان شما هم صدق کند:
١. توجه نکردن به نیازهای اساسی آنان:
در نظر بگیرید شما مشغول تمیز کردن، نظافت و یا در حال صحبت با یکی از دوستان هستید، یا ساعتی است که مشغول مکالمه تلفنی هستید، در همین لحظه دعوا و جنگ فرزندان شما اوج می گیرد (مامان اون منو زد، کتابم را گرفت، مامان اون منو هل داد، مامان داره به من دهن کجی می کنه و …)
شاید اگر شما کار خود را رها کرده و به این بیندیشید که چه چیزی در حال حاضر حرف اول را می زند؟ بتوانید مشکل را کمی حل کنید. وقتی بچه ها خسته، گرسنه و عصبی هستند، احساس لذت، شادی و همکاری با یکدیگر را ندارند، اگر به آنها کمک کنید چند دقیقه استراحت کنند، اگر خسته و خواب آلود هستند به آنها کمک کنید تا کمی بخوابند، یک خوراکی یا نوشیدنی خنک به آنها بدهید و یا یک کار جالب را برای آنها تدارک ببینید ممکن است به طور شگفت انگیزی جوّ صلح و آرامش به خانه حکمفرما شود.
٢. تلاش برای بدست آوردن توجه:
بعضی اوقات برای اینکه بچه ها توجه والدین را جلب کنند وارد یک عادت بد و چرخه معیوب می شوند. تا زمانی که آنها ساکت، آرام و منطقی هستند و با هم همکاری و بازی می کنند، شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید. اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع می کنند شما سر صحنه حاضر می شوید، با آنها حرف می زنید، حتی آنها را دعوا می کنید، نصیحت میکنید و برای آنها وقت می گذارید. اگر در خانه شما این حالت وجود دارد، وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامه های گذشته تصمیم بگیرید:
٣. مقایسه کردن کودکان با یکدیگر:
گاه شما متوجه نیستید ولی ممکن است به دلایل مختلف بچه ها را با یکدیگر مقایسه کنید. شاید فکر می کنید چنین مقایسه ای کودک را شرمنده کرده و انگیزه ای می شود تا او بهتر عمل کند، اما برعکس، مقایسه کردن باعث ایجاد حسادت و رشک در بچه ها می شود و روابط آنها را با هم خراب میکند. به مثالهای زیر توجه کنید:
هر کدام از فرزندان شما علایق و شخصیت واحد و خاصی دارند. علایق و صفات آنها را تشویق و تحسین کنید. از مقایسه کردن آنها اجتناب کنید و سعی نکنید آنها را به رقابت کردن با هم بیندازید. گفتن اینکه: آفرین نقاشی و رنگ آمیزی ات را دوست دارم بهتر است تا اینکه بگویید، آفرین بهتر از سارا نقاشی می کشی.
٤. توانایی متفاوت کودکان در همکاری و بازی کردن با هم:
به نظر می رسد بعضی از بچه ها یک توانایی خاصی برای جذب خواهر یا برادرشان به بازی دارند ولی عده ای از بچه ها در این زمینه مشگل دارند و زود به این نتیجه می رسند که باید با بحث و دعوا برادر یا خواهرشان را درگیر بازی کنند.
یعنی هدف اصلی آنها این است که با خواهر یا برادرشان بازی کنند اما نمی دانند چگونه باید شروع کنند و این کار را انجام دهند.
شما به کرات این جملات را از زبان فرزندانتان شنیده اید (باید با من بازی کنی، مامان ببین نمی خواد با من بازی کنه، من حوصله ام سر رفته.اصلا حالا دیگه نوبت منه که پلی استیشن بازی کنم و …)
شرایطی را ایجاد کنید که هر کودکی احساس کند بی نظیر و خاص است. لازم نیست و یا حتی ممکن نیست که با بچه ها بطور مساوی رفتار کنید.
درباره InterNICHE
InterNICHE یک شبکه گسترده و متنوع متشکل از دانش آموزان معلمان وحامیان حیوانات است. این شبکه روی استفاده از حیوانات و alternatives همراه با علوم زیستی، پزشکی و دامپزشکی متمرکز است.
هیچ عضویتی وجود ندارد. ولی ارتباط رایگان درباره موضوع مترقی آموزش علوم زیستی انسان وجود دارد. InterNICHE با هر شخص یا گروه و سازمانی که اهداف مشترکی درباره جایگزینی استفاده نابجا از حیوانات و سرمایهگذاری در دانش اخلاقی دارد مشارکت میکند.
InterNICHE در سال 1988 با نام EuroNICHE آغاز شد و در سال 2000 به یک شبکه جهانی تغییر یافت. تصمیمگیری برای موضوعات بین المللی و پروژهها بصورت دموکراتیک و توافق عمومی میباشد که معمولاً توسط کمیته اعضای ملی صورت میگیرد. فعالیت توسط هماهنگ کننده در سطح بین المللی و اعضای ملی در کشورشان اجرا میشود. گروه مرکزی هماهنگ کننده را در هدایت و نگهداری شبکه پشتیبانی میکند.
در کنار بسیاری از پروژه های ملی و بین المللی، InterNICHE یک فیلم برنده جایزه درباره ابزارهای جایگزین تهیه کرده که معلمان به روشهای گوناگون ابزارهای جایگزینی را که در رشته های درسیشان کاربرد دارند به نمایش می گذارند. این فیلم اکنون به 20 زبان در دسترس می باشد.
چاپ دوم از کتاب "از خوکچه هندی تا موش کامپیوتری" (From Guinea Pig to Computer Mouse) کتابی است که کاملاً بیش از 500 محصول طراحی شده برای آموزش مترقی علوم زیستی را شرح میدهد. این کتاب همچنین جزئیات اصول آموزش را میآموزد و موضوعات وابسته به آموزش و پرورش را شامل میشود.
این شبکه همچنین یک سیستم قرضگیری ابزارهای جایگزین، یک کتابخانه شامل محصولات در دسترس برای قرض رایگان در سراسر دنیا و همچنین نشریات، پشتیبانی و ارائه پیشنهادات برای معلمان و دانشآموزان را عرضه میکند. و در کنفرانس های دوره ای InterNICHE شما میتوانید شنونده سخنرانان برجسته بین المللی باشید و محصولات جدید را آزمایش کنید و افراد دیگر علاقمند یا درگیر در تغییرات تحصیلی و نوآوری را ملاقات نمایید.
InterNICHE یک سازمان خیریه غیرانتفاعی است که برای فعالیتهایش به کمکها و هدایا متکی است.
منبع: شبکه بین المللی آموزش با شفقت
ایرج حامدی
پروژه فلسفه برای کودکان هم اینک در بیش از پنجاه کشور جهان اجرا میگردد و بتدریج بر این تعداد افزوده میشود. آنچه در این میان اهمیت دارد بومی کردن مباحث و در نظر گرفتن شرایط اقلیمی، فرهنگی و اجتماعی است که در صورت رعایت آنها نتایج کاملتری بدست میآید. لازم به ذکر است که برخی از متونی که توسط لیپمن تدوین گردید در همه جا مورد استفاده قرار نمیگیرد چون قدیمی تلقی میشود و یا با بافت اجتماعی و فرهنگی برخی جوامع سازگاری پیدا نمیکند. نویسندگان و پژوهشگران سعی در تدوین متون مناسب با شرایط محیطی و اجتماعی جامعه خویش دارند، به همین دلیل اجرای این پروژه در هر کشوری، مستلزم آنست که دست اندرکاران آموزش در آن کشور، کلیه منابع تدوین شده در این حیطه را در اختیار کارشناسان و متخصصان قرار داده و ایشان نیز با مطالعه آنها و ملاحظه خصوصیات و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی حاکم بر کشور، نسبت به طراحی پروژه مناسبی برای دستیابی به اهداف آموزش فلسفه برای کودکان اقدام نمایند.
فلسفه و طفولیت کودک
معنای فلسفه میل به حکمت، اندرز و دانش است. در حالیکه استفاده از این کلمه در عبارت فلسفه برای کودکان تنها جنبه آکادمیک و انتزاعی آنرا در نظر نمیگیرد، بلکه باید آنرا به عنوان روش تدریس تعبیر کرد.
فلسفه برای کودکان به معنای روش تدریس یعنی تدریس آنچه که جامعه نیازمند شنیدن آن است قلمداد میشود. با توجه به اینکه حدوداً 30 سال است که به مفهومی چون فلسفه برای کودکان فکر
میکنیم، باید تأکید کرد که جریانهای فکری این برنامه به صورت جرقه نیستند بلکه دارای یک پیشینه تاریخی هستند. تاریخ، نخستین ریشههای فلسفه برای کودکان را به 130 سال پیش در دانمارک نسبت میدهد.
جهت تبیین برنامه فلسفه برای کودکان باید از سنین کودکی آغاز کرد. کودکی به نواری خالی میماند که میخواهیم آن را پر کنیم. مهم اینست که چه چیزهایی در داخل آن جای دهیم تا در آینده استفاده شایانی از آن داشته باشیم. کودکی دوران پیچیدهای است و پیش از رسیدن کودک به سن مدرسه، هالهای از معصومیت اطراف او را گرفته اما به محض ورود به مدرسه یک نوا و نجوای درونی به وی میگوید که تو به خوبی دیگران نیستی.
فلسفه در حوزه کودکان میتواند یک رویداد روزمره باشد. در خلال توضیح هر مسئلهای میتوان مسائل فلسفی را بیان کرد. تدریس نیز فعالیتی محسوب میشود که به موازات کشف خود و گوهر درونی خویش انجام میشود. معلم باید به دانش آموز بیاموزد گوهر درونی خود را کشف کرده و بداند که یک وجود ارزشمند است.
فلسفه و کودکان
پروفسور فیلیپ کم در استرالیا معروفترین روش آموزش فلسفه برای کودکان را هدایت میکند. به اعتقاد او هدف این برنامه بر این اصل استوار است که کودکان بتوانند به پرس و جو بپردازند، خودشان فکر کنند و در زندگی اهل تفکر باشند.
در استرالیا روش آموزش فلسفه، از سالهای ابتدایی مدرسه آغاز میشود یعنی زمانیکه کودکان شروع به بررسی احساسات و افکارشان میکنند. با این روش، کودکان یاد میگیرند که برای یادگیری خود ارزش قایل شوند و به اندیشه و عقاید خود و دیگران احترام بگذارند.
در این روش داستانهایی نوشته و یا انتخاب میشوند که فلسفه را در قالب شخصیتهای تخیلی ارائه میدهد. اگر این داستانها، موضوعات یا حوادث متمرکزی داشته و برای کودکان جذاب و بحث انگیز باشند، آنها از داستانها لذت برده و ترغیب خواهند شد که فکر کرده و تحقیق نمایند.
یکی از راههای مؤثری که به کودکان کمک میکند تا این مهارت را کسب کنند، درگیر کردن آنها از لحاظ عاطفی و ذهنی در زندگی شخصیتهای داستانی است که این کار فرایند پرسش و پاسخ را در کودکان ایجاد میکند.
هر داستان باید دارای شخصیتهای تخیلی و خودباوری باشد که کودکان بتوانند آنها را سرمشق قرار دهند. همچنین هر داستان باید یک پرس و جوی مشترک و میل به ساختن اندیشههای یکدیگر را شکل دهد و در حالیکه یک نوع احساس اعتماد، ارزش و انسجام را نیز بوجود آورده و با کار جمعی گروه یکی گردد. تا آنجا که امکان دارد باید تلاش شود تا ابعاد فلسفه اعم از اخلاق، منطق، زیباییشناسی، انسانشناسی، متافیزیک و ... را در برگیرد.
متن داستان باید فرایند قضاوت کردن را با تمام پیچیدگیهایش نشان دهد و کودکانی را توصیف کند که از نظر عاطفی، اجتماعی و شناختی رشد میکنند. در کنار این داستانها باید فردی باشد که تسهیلکننده مسائل فلسفی بوده و باندازه هر کودکی به پرسش و پاسخ علاقهمندی نشان دهد و پرسش و پاسخ فلسفی را برای کودکان به شیوهای شکل دهد که آنها بتوانند این عملکرد را ملکه ذهن خود کرده و خودشان شروع به تمرین کنند.
معلم خوب باید از نظر فلسفی، متواضع و مستعد پرسیدن سؤالات باز باشد اگر چه معلمین فلسفه از لحاظ آموزشی قوی هستند اما باید قوت آنان بر اساس کمک به کودکان در زمینه پرورش استعدادهایی باشد که برای انجام یک پرس و جوی فلسفی مفید است. آنها هر لحظه آماده اند که یک قیاس را زیر سؤال ببرند یا درباره پیش فرضها سؤال کنند؛ اما این بدان معنا نیست که گفته شود تمام معلمان فلسفه باید چنین شخصیت یا سبک فلسفی را دنبال کنند.
برنامه فلسفه برای کودکان به بچهها نمیگوید به چه چیزی فکر کنید، این امر به خود کودک بستگی دارد یعنی کودک خود با توجه به بعضی از مسایل که در اطراف خود مشاهده میکند اقدام به طرح سؤالات میکند. فلسفه، ابزار ذهنی اجتماعی و عاطفی را در اختیار کودک قرار میدهد تا بتواند بوسیله آن بهتر بیاندیشد و از طریق پرس و جوی جمعی، تعهد و شجاعت عمل بدست آورد و منطقی فکر کند.
در اینجا لازم است که بگوییم کتابهای فلسفه برای کودکان باید موارد زیر را در نظر داشته باشد.
1. توجه به تاریخ فلسفه.
2. بررسی و بکار بردن شیوههای فلسفی.
3. تبحر در تدریس فلسفه.
4. حوصله کافی برای توجه به کودکان.
5. پرورش استعدادهای بالقوه فردی خود و همخویی با فلسفه.
6. توجه به مسایل زیباشناختی.
7. کمک به معلمین در جهت ایجاد گفت و گوهای فلسفی و روانشناختی.
در اینجا لازم است معلم بعنوان هدایتگر بحث، راههای ممکن برای پیشبرد مباحث را پیشبینی کند. به این صورت که داستانهای از قبل انتخاب شده، توسط کودکان یا معلم خوانده میشود و بعد از بچه ها سؤال میشود که چه چیزی در داستان برای آنها جالب یا سؤال برانگیز بوده است؟ با این روش، آنها تشویق میشوند که اظهاراتشان را بصورت پرسش مطرح نمایند. سؤالهای بچهها روی تخته نوشته شده و از لحاظ محتوا طبقهبندی شده و با آن طبقهبندی مطرح میشود. آداب و قوانین بحث قبلاً توسط جامعه کاوشگر تنظیم شده و اکنون بچهها آزادانه راجع به سؤالات به بحث میپردازند.
قوانین بحث میتواند رعایت سکوت، رعایت نوبت، احترام به حقوق دیگران، بلند و رسا صحبت کردن، سخن کسی را قطع نکردن و ... باشد. معلم تا آنجا که ممکن است در بحث شرکت نکرده و تنها بحث را هدایت میکند تا به بیراهه نرفته و از مقصود اصلی دور نشود. معلم همچنین درباره سؤالات، جواب قطعی نمیدهد و پاسخ را بر عهده بچهها گذاشته و فرصت میدهد تا آنها اظهار نظر کنند. او بچه ها را آگاه میکند که برای ما فرایند بحث گروهی مهم است و نه رسیدن به جواب.
بچهها باید تشویق شوند تا درباره اظهارات خود مسئولیتپذیر باشند و از گفتههای خود با استدلال، دفاع کرده و بدانند که گاه پاسخ سؤالات آنها در سؤالات خود یا دیگران است.
انجام تمرینها به طرح بحثها کمک کرده و گروه کاوشگر را در فرایند کند و کاو یاری میرساند.
به طور خلاصه روش تدریس به ترتیب میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. طرح سؤال 2. طبقهبندی سؤال 3. علل طرح سؤال 4. توضیح و بازگویی 5. هماهنگی بحث
6. ارائه دلیل منطقی 7. خواستن دلیل 8. تنظیم معیار و استفاده از آن 9. ارزیابی 10. کنترل بحث فرعی با بحث اصلی
آموزش فلسفه به کودکان
کودکان، بطور طبیعی فیلسوف هستند چرا که دنبال پاسخ سؤالاتی هستند که در ذهن دارند و در موقع سؤال، این معلم است که به آنها کمک نموده تا بتوانند افکار عمیق خویش را با زبان خود بیان نمایند و این کمک باید با دلیل و منطق بوده و از دروغ پردازی و خیالبافی بدور باشد تا کودک سطح و درجه تفکر و معرفت خویش را بالا ببرد، باید کلمات و جملات مناسب را در اختیار آنها قرار داد که این کار از طریق گوش دادن دقیق به سخنان آنها و پس دادن ایده های آنها بخودشان انجام میشود. باید با جهانی که کودکان در ذهن خود دارند آشنا شد، سپس ماجراهایی از جهان واقع را بشکل داستان برای آنها بیان نمود و سپس ایده ها و حقایق این داستانها را با آنها مورد بحث و بررسی قرار داد.
معلمان در اجرای پروژه فلسفه برای کودکان باید به روش معینی عمل کنند که این روش در کارگاههای آموزشی تعلیم داده میشود.
در این مقاله بصورت کلی اهداف فلسفه برای کودکان بشرح زیر ارائه میشود:
1. ایجاد اعتماد به نفس در کودکان برای ارائه سوال.
2. ایجاد انگیزه برای جستجوی معانی در ذهن.
3. از بین بردن رعب و وحشت در مسائل فلسفی.
4. ایجاد جایگاهی امن برای تأمل پیرامون مواردی که قبلاً مورد تفکر قرار نگرفته است.
5. به راه انداختن فکر و به چالش کشاندن افکار دیگران.
6. تحکیم ایدهها و افکاری که با سایر افکار و اندیشه ها، در استدلال و منطق مواجه میشود.
7. پاسخ به خیال پردازیهای کودک که با آن زندگی میکند.
8. تمرکز فکر در شنیدن نظرات دیگران جهت فکر کردن، بچالش کشیدن و انعطاف پذیر بودن اندیشه.
9. ایجاد روحیه تمرکزگرایی برای کشف مجموعه افکاری که منجر به استفهام یا طرح مسائل و مشکلات میشود.
10. بازسازی نظام فلسفی.
11. ایجاد همگرایی فکری بین طرفین
12. پرداختن به افکار و رفتارها با روشها و ابزارهای مختلف.
13. فراهم کردن مکان مناظره و گفتگو.
14. احترام به اندیشه دیگران، ارزیابی افکار دیگران و تلاش برای جستجوی دلایل آنها نسبت به اعتقادات، سخنان و رفتار ایشان در بحث.
15. القاء منابع ذهنی به دانش آموزان و ایجاد باورهای درونی.
16. تشویق و ترغیب دانش آموزان برای بثمر رساندن اندیشه نو.
17. اهمیت بحث استدلالی برای فهم بهتر و رفع شبهات.
18. تشویق و ترغیب دانش آموزان برای پاسخ به سؤالات و تجزیه و تحلیل آنها.
19. تأکید بر بحثهای جمعی شفاهی و مناظره با افراد آگاه.
20. آموزش مهارتهای شناخت.
21. ایجاد اراده و جسارت برای پاسخگویی به سؤالات اساسی.
22. تعمق بیشتر نسبت به ایدهها.
بطور مختصر میتوان گفت آنچه در یک کلاس فلسفه صورت میگیرد تشکیل یک یا چند گروه تحقیق (Community of inquiry) است که بعد از تشکیل آن، مراحل زیر صورت میگیرد:
1. تشکیل جلسه کنفرانسی.
2. قرائت متن آموزشی توسط یکی از دانش آموزان.
3. سوال از متن قرائت شده بوسیله معلم و طرح و ارائه سؤالات توسط خود دانشآموزان.
4. طرح سؤالات توسط معلم از ساده به سخت با توجه به شرایط مخاطبین.
5. ایجاد هماهنگی و خط دهی معلم در ارتباط با بحث در مورد پرسشهای گزینش شده.
6. بحث و مناظره دانشآموزان و فرآیند مباحثه و مواجهه فکری.
در اینجا لازم است که بگوییم کودکان کمکم فکر کردن را احساس نموده و خود شروع به اندیشیدن میکنند و یاد میگیرند که چگونه افکار و ایده ها را مورد تبیین، بررسی و بحث قرار دهند.
آسیب شناسی آموزش فلسفه و کودک
در سالهای اخیر بسیاری از صاحبنظران و اندیشمندان، به زوایای مختلف امر تربیت و تعلیم کودکان توجه زیادی داشتهاند. پرورش و آموزش کودکان یکی از پر سر و صداترین مقولاتی است که اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول کرده است. بنابراین هر چه در نظام تعلیم و تربیت از الگوی سنتی دور شده و به الگوی مدرن و پیشرفته نزدیک میشویم، توجه به استقلال فکری و عقیدتی و تفکر نقّاد و خلاق در کودکان رو به افزایش میرود. در این راستا طرح نوین «فلسفه و کودک» توانسته است زمینهساز بستری مناسب برای ارائه نظرات و دیدگاههای مختلف باشد و بسیاری از مشکلات و مسائل آموزشی در کودکان را مورد بررسی و نقد قرار دهد. در کنار این طرح نوپا که میتواند حلاّل بسیاری از مسائل و مشکلات در امر پرورش و آموزش کودکان باشد، وجود چالشها و آسیبهای احتمالی نباید نادیده گرفته شوند و توجه صاحبنظران و پژوهشگران در این زمینه بسیار حائز اهمیت است.
هر طرحی در ابتدای شکلگیری و اجرا با موانع و مشکلاتی مواجه است که طرح آموزش فلسفه و کودک هم از این امر مستثنی نیست. از آنجا که این طرح با موجودی زنده، پویا، در حال رشد و تکامل و در عین حال آسیبپذیر سر و کار دارد، هر چیزی که حیات طبیعی و رشد آن را بر هم زند و به او صدمه وارد کند، آسیب محسوب میشود و باید مورد بررسی قرار گیرد تا از پیامدهای احتمالی ناشی از آن جلوگیری شود.
بنابرین میبایست برنامه فلسفه و کودک را که در ارتباط با این موجود ذی حیات و ذی شعور قرار دارد، از نقطه نظر آسیبهایی که ممکن است به پیکره کودک و جامعه وارد سازد، مورد کاوش و سنجش قرار داد. البته تا زمانیکه این طرح به مرحله اجرای کلی درنیاید، همة آسیبهای آن نیز مشخص نخواهد بود. آسبیهای شناخته شده از اجرای آزمایشی این طرح، بدین شرح میباشد:
1ـ دشواری اجرای سریع این روش
یکی از آسیبهای مهمی که در ابتدای امر باید بدان توجه شود، صعب العجل بودن در اجرای طرح فلسفه و کودک است. در این راستا آمادگی و پذیرش اجتماعی در عملی شدن این طرح آنقدر اهمیت دارد که اگر پذیرش از سوی اجتماع و افراد صورت نگیرد، پیامدهای جبران ناپذیری را بر پیکره فلسفه خواهد گذاشت که برای اصلاح آن نیز سالها زمان نیاز خواهد داشت. لذا این طرح نیز مانند سایر برنامههای نظام تعلیم و تربیت در هر کشوری نیازمند مطالعه و بررسی دقیق است تا به ناهماهنگی در بخشها و عدم اجرای صحیح طرح یا به بن بست رسیدن و زیر سؤال بردن آن از سوی جامعه منجر نشود. ولی اگر طرح بصورت کارشناسانه مورد مطالعه و بررسی لازم و کافی قرار گیرد، از شانس موفقیت بیشتری برخوردار شده و صدمات کمتری را در پی خواهد داشت. درغیر اینصورت بعید نیست که بعلت نداشتن درک کامل و جامع منجر به شکست شود.
همانطور که گفته شد یکی از مهمترین ملاکهای اجرایی شدن هر طرح، پذیرش جامعه است، که با آموزش و اطلاع رسانی از طریق رسانه ها و مطبوعات، پرورش و آموزش همگانی و ... میتوان برای موفقیت در اجرا، به کارآیی و اثربخشی آن کمک کرد.
2ـ شکسته شدن ارزشها و هنجارها در جامعه
اینجا یک سؤال مطرح است که آیا میتوان با تیشهی «آموزش فلسفی به کودکان» به ریشه ارزشها و هنجارهای جامعه ضربه زد؟ باید گفت که هیچ جامعهای دوست ندارد به ارزشهای اصیل وجودی خود به سادگی پشت پا زند و آن را از درجهی اعتبار ساقط کرده و جایگاه تربیتی خود را در آرمانها و ارزشها و هنجارهایش نقض کند چرا که اصالت فرهنگی یک جامعه، با پشتوانههای ارزشی آن جامعه پیوند خورده و پشت پا زدن به آن ارزشها و هنجارها میتواند پایه های اصیل فرهنگی یک جامعه را متزلزل کرده و آسیبهای جدی به ساختار اجتماعی، عقیدتی و فرهنگی آن جامعه وارد سازد.
پس این مسئله مطرح است که تفکر انتقادی افراطی و پرسشگری بیدلیل در کودکان، آنها را از حالت جامعهپذیری خارج کرده و به سوی هنجارشکنی سوق میدهد و در نتیجه ما با جامعه ای مریض و بیمار روبرو میشویم که اثرات مخربی را به جامعه وارد میسازد. البته اگر طرح فلسفه و کودک به درستی و به صورت کارشناسانه مورد اجرا قرار گیرد و با غنی سازی فرهنگی، زیربنای آموزشی آن شکل گیرد، با این مسأله به سادگی میتوان کنار آمد و بازخورد منفی آن کم رنگتر خواهد شد.
3ـ آموزش مربی ورزیده و ماهر
آموزش کودکان توسط مربیان ورزیده در طرح «آموزش فلسفه و کودک» از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر آموزش کودکان توسط مربی ناآزموده و غیر حرفهای صورت گیرد که با مهارتهای فلسفی تفکر و استدلال و به چالش کشیدن آنها در این زمینه آشنا نبوده و بطور ناشیانه عمل کند و یا خود عامل به عمل خویش نباشد، ضایعهای بر جای خواهد گذاشت که جبران آن به سادگی صورت نمیگیرد و اثرات آن سالها در زمینه تربیتی و آموزشی، بطور کاملاً محسوسی به جا خواهد ماند بنابراین تربیت مربی ورزیده و کارآمد در جهت پیشبرد اهداف آموزش فلسفه به کودک در اولویت است و مربی به عنوان اولین پایه بحث در کلاس، مجری و هدایتگر این طرح نقش کلیدی را ایفا میکند.
در صورت ناشیانه عمل کردن مربی در امر آموزش، سرخوردگی، تحقیر، پائین آمدن اعتماد به نفس، بیارزشی و بیهویتی، غرور بیجا، مشکلات اخلاقی و رفتاری و ... در کودکان بروز کرده که خود آسیب جدی را به پیکره نهال این طرح نوپا میزند. از اینرو ایجاد چارچوبهای لازم برای دستیابی به تفکر منطقی نیازمند تأمل در طراحی کلی تمرینها و فعالیتهای کلاسی است. تا زمانیکه به مربی، آموزش صحیح داده نشده و دورههای آموزش ضمن خدمت را طی نکند، انتظار موفقیت در این امر، دور از ذهن است.
بطور خلاصه میتوان گفت که اگر زمینه شکل گیری آموزش این طرح، بدون پشتوانه غنی فرهنگی و بومی هر جامعهای پیریزی شود، با ارائه الگوی نامناسب و توخالی، ضایعه دردناک و عمیقی در سطح تعلیم و تربیت ایجاد خواهد شد که شاید جبران ناپذیر باشد.
تقویت منطقی دانش آموزان در فلسفه
فعالیت آموزشی که تحت عنوان فلسفه برای کودکان شناخته میشود در اوایل دهه 1970 با انتشار رمان فلسفی «متیو لیپمن» برای کودکان به نام" کشف هری استوتلیمیر" شروع بکار کرد. در سال 1970 این کتاب وارد مدرسه مونتکلیر در ایالت نیوجرسی شد. اواسط دهه 70 موسسه پیشرفت فلسفه برای کودکان ( IAPC ) رسماً در کالج استیت مونتکلیر آغاز بکار برد. رسانهها به سرعت گزارشی را مبنی بر یک پیشرفت چشمگیر در مهارتهای خواندن و تفکر انتقادی کودکان در سطح متوسطه که شامل برنامههای IAPC هم میشوند منتشر کردند. پس از آن موسسة پیشرفت فلسفه برای کودکان مطالبی را چون رمانهای کودکان همراه با کتاب راهنما برای برنامه آموزشی K-12 ارائه کرد.
به نظر میرسد جالبترین چیز در تمام دنیا تفکر است، موارد فوق العاده و بسیار مهم دیگر مثل الکتریسیته، مغناطیس و جاذبه هم جالب هستند؛ اما با وجودی که آنها را درک میکنیم آنها ما را درک نمیکنند، بنابراین تفکر باید خیلی خاص باشد.
یکی از جالبترین ویژگیهای فلسفه برای کودکان در نظر تعداد بسیاری از معلمان این است که کلاس به یک انجمن پرسش و پاسخ جمعی تبدیل میشود که در آن دانشآموزان به صورت آزادانه و با احترام به یکدیگر تبادل اندیشه میکنند. هر دانش آموز به صورت بالقوه یک سهم ارزشمند در موضوع مورد بحث تلقی میشود. دانش آموزان ترغیب میشوند تا مهارتهای شنیدن، حساسیت نسبت به آنچه دیگران میگویند، میل به حمایت کردن از عقاید اشخاص را با ارائه استدلالهای معتبر گسترش دهند و نسبت به احتمالات موجود، نظر خود را آزادانه تغییر دهند.
منطقی بودن در درجه اول یک حالت اجتماعی محسوب میشود. شخص منطقی به دیگران احترام میگذارد و آماده بررسی دیدگاهها و احساسات دیگران در مقطعی است که تغییر عقیده خودش درباره اهمیت مسائل آگاهانه به وی اجازه بدهد که دیدگاه خودش توسط دیگران تغییر کند. به عبارت دیگر او منطقی بودن را انتخاب میکند.
از آنجا که معلمها دچار فقدان پیش زمینه در مطالعه رسمی فلسفه هستند، در ترغیب دانش آموزان به تفکر فلسفی بیمیل عمل میکنند. آنچه نیازش حس میشود توانایی ساده کردن بحثهای فلسفی است. بدین منظور این بسیار مهمتر است که معلمان خود دارای کنجکاوی فلسفی باشند تا اینکه با ادبیات آکادمیک فلسفه آشنا شوند. برخی معلمان همچون دانشآموزان با اصول فلسفه ناآشنا هستند، اما شاید توانایی تفکر فلسفی یا دست کم مهارت تشخیص را هنگامی که دیگران مشغول بحث فلسفی هستند دارا باشند.
نتیجه گیری
1. توجه به رفتار و عواطف کودک و سخنان سنجیده آنان که از دل بیرون میآید.
2. توجه به زبان و ابعاد مختلف آن از جمله ساختار لفظی، ذهنی، مبهمات بیانی، گفتاری و مفاهیمی.
3. آشنایی با حوزه های منطق در خلال مطالعات اخلاقی و اجتماعی.
4. توجه به حوزههای خاص فلسفی از قبیل خداشناسی، زیباییشناسی، شناخت طبیعت، اخلاق، روح و شناختشناسی ...
5. ایجاد اعتماد به نفس در کودکان برای ارائه سؤال.
6. ایجاد انگیزه برای جستجوی معانی در ذهن.
7. از بین بردن رعب و وحشت در مسائل فلسفی.
8. ایجاد جایگاهی امن برای تأمل پیرامون مواردی که قبلاً مورد تفکر قرار نگرفته است.
9. فکر کردن و به چالش کشاندن افکار دیگران.
10. تحکیم ایدهها و افکاری که با سایر افکار و اندیشه ها در استدلال و منطق مواجه میشود.
11. پاسخ به خیال پردازیهای کودک که با آن زندگی میکند.
12. تمرکز فکر در شنیدن مباحث دیگران جهت فکر کردن، بچالش کشاندن و انعطاف پذیر بودن اندیشه.
13. ایجاد روحیه تمرکزگرایی برای کشف مجموعه افکاری که منجر به استفهام یا طرح مسائل و مشکلات می شود.
14. پرداختن به افکار و رفتارها با روشها و ابزارهای مختلف.
15. احترام به اندیشه دیگران، ارزیابی افکار دیگران و تلاش برای جستجوی دلایل آنها نسبت به اعتقادات، سخنان و رفتار ایشان در بحث.
16. القاء منابع ذهنی به دانشآموزان و ایجاد باورهای درونی.
17. تشویق و ترغیب دانشآموزان برای به ثمر رساندن اندیشه نو.
18. ارائه ارزش و اهمیت بر بحث استدلالی برای فهم بهتر و رفع شبهات.
19. تشویق و ترغیب دانشآموزان برای پاسخ به سوالات و تجزیه و تحلیل آنها.
20. تأکید بر بحثهای جمعی شفاهی و مناظره با افراد آگاه.
21. ایجاد اراده و جسارت برای پاسخگویی به سوالات اساسی.
22. تعمق بیشتر نسبت به ایدهها.
منبع: فلسفه و کودک
انجمن بازی ها و ورزش کودکان
تحت نظر فدراسیون ورزش های همگانی
ضوابط و مقررات بازیها وورزش کودکان با قوانین و مقررات سایر رشته های ورزشی تحت پوشش فدراسیون متفاوت بوده و با توجه به سن مخاطبین که حد اکثر 7 سال می باشد هیچگونه مسابقه ای مانند سایر رشته ها برگزار نمی شود بلکه فعالیتهای کودکان در قسمت بازی ورزش در غالب جشنواره ها و به صورت کاملا نمایشی اجرا می شود. و این کمیته تحت نظارت هیئت ورزشهای همگانی استان تهران فعالیت خود آغاز بکار کرده و از سال 1387 بصورت جدیدتر این قضیه را پی گیری می کند .
ضرورت تشکیل انجمن بازیها و ورزش کودکان :
انجام بازی ها و ورزش برای این گروه سنی و با عنایت اینکه بازی مهمترین و ضروری ترین نیازی است که کودکان تا سن 6 سالگی به آن نیاز دارند ، این انجمن در فدراسیون ورزشهای همگانی تشکیل گردید و مهمترین وظیفه آن پیش بینی و تدارک و برگزاری جشنواره های ورزشی میباشد.
وظایف انجمن :
1-آشنا نمودن کودکان با الفبای اولیه ورزش
2-آموزش علمی ،اصولی و اساسی ورزش درسنین پایین
3-سازماندهی و برگزاری جشنواره هایی در زمینه بازیها و ورزش کودکان
4-برنامه ریزی جهت آموزش نیروهای متخصص بمنظور فعالیت در مهد کودکها و سایر سازمانها و ارگانها مرتبط ( تربیت مربی)
5-تنظیم تقویم ورزشی سالانه و تعامل با سازمانها و ارگانهای مربوطه از جمله بهزیستی –شهرداری......
اهداف:
انجمن بازیها وورزش کودکان برنامه های جامع و تخصصی را برای رده های سنی 2 تا 6 سال در چهار چوب اهداف زیر طراحی و اجرا خواهند نمود
1-پرداختن دقیق به بازیها و ورزش کودکان از دیدگاه کاملا علمی و تخصصی با ایجاد پایگاه های مشاوره و مراکز اطلاع رسانی توسط هیاتهای استانی
2-برنامه ریزی بنیادی ورزش برای کودکان همراه با استاندارد سازی و یکسان سازی تجهیزات و روش های آموزشی در غالب ورزش و بازیهای ویژه
3-آشنا نمودن کودکان از سنین کودکی بادنیای ورزش همراه با آموزش شیوه های جدید
انواع بازی ها:
برای کودکان تا 7 سال بازیهای متنوع و مختلفی وجود دارد که با اهداف خاصی از جمله رشد جسمانی ،رشد فکری،و ذهنی و رشد اجتماعی را در بر خواهد داشت.
گروه های سنی:
بمنظور انجام فعالیتهای مختلف ورزشی با اهداف ذکر شده کودکان زیر 7 سال را به گروه های سنی زیر تقسیم بندی نموده اند.
الف)گروه سنی 2 و3 سال
ب)گروه سنی 4 و5 سال
ج)گروه سنی 6سال تا 7 سال
انواع ورزشها و بازیها:
فعالیتهای ورزشی ویژه کودکان تا 7 سال با توجه به شرایط جسمانی آنان از رشته های مختلف ورزشی انتخاب شده اند که به سه دسته تقسیم می شوند:
1-ورزشهای پایه: شامل(شنا-ژیمناسیک-دو ومیدانی)
2-ورزشهای وسیله ای: که بیشتر جنبه آشنا شدن کودکان با وسایل مختلف ورزشی را دارد مانند:
(اسکوتر- اسکیت ، اسکواش ، ایروبیک ، سه چرخه و دوچرخه سواری- شطرنج – مینی بستکتبال - فوتبال- راگ فوتبال- فوتبال دستی طناب کشی-طناب زنی – دارت- فریزبی- گردشگری ورزشی ، یوگا، )
3-بازیهای بومحلی، سنتی ، ملی :
باستانی ، کبدی و اسب سواری که ریشه در فرهنگ و آداب و سنن محلی دارد.
نحوه اجرا ی جشنواره ها
مسابقات ورزشی برای کودکان تا 7 سال به صورتی که در ورزش سایر گروه های سنی رایج می باشد برگزار نمی شود بلکه در غالب جشنواره ها و به صورت کاملا تشویقی برنامه ریزی و اجرا خواهد شد، که در اغلب این جشنواره ها بازیها و ورزشهایی مانند طناب کشی- حمل توپ- پرتاب توپ- بادکنک بازی- بادبادک پرانی- دو با مسیر کوتاه- وسطی- نشانه زنی با توپ سرودهای دسته جمعی –عمو زنجیر باف و........ انجام می شود که قوانین و مقررات آن کاملا ساده و قابل درک برای کودکان می باشد.
حمیرا محب علی -کارشناس ارشد برنامه ریزی توریسم
آغاز فصل سفرهای خانوادگی معمولا با تعطیلی مدارس همراه است.سفرهای خانوادگی ، سفرهایی است که گاه کودکان در شکل گیری آن نقش مهمی دارند. به طور معمول میزان رضایت یک کودک از یک سفر گروهی ، می تواند سرنوشت سفر را برای مابقی اعضا گروه ، خوب یا بد تعریف کند . این موضوع در شرایط فرزند سالاری امروز برای همه قابل لمس است. اما توجه به چند نکته در اجرای سفرهای خانوادگی اهمیت دارد :
سفر نوعی مکاشفه است برای همه افراد حتی اگر به مقصدی چندین بار سفر کنیم. در سفر تغییر اتفاق می افتد و تغییر می تواند فرصت های خوبی را برای کشف چیزهایی جدید و یا شکل گیری احساسات جدید در اختیار گردشگر قرار دهد. برای کودکان، این مکاشفه ، سطحی تر اما تاثیر گزارتر است چراکه بسیاری چیزها را برای بار نخست تجربه می کنند و تجربه هر اتفاقی برای بار نخست می تواند سرنوشت گرایش و تمایل به آن رخداد را گاه تا آخر عمر برای کودک رقم بزند.
از طرفی سفر در تعریف گردشگری هم ، تمام مراحل برنامه ریزی تا مرور خاطرات را شامل می شود. بنابراین مسیر در سفر ، بخشی جدایی ناپذیراز سفراست .
به طور کلی دو گروه از مسیر، به عنوان بخشی از سفر لذت می برند.گروه اول ،گردشگران عاشق سفر هستند و گروه دوم کودکانی که مسیر سفر و حتی نوع استفاده از وسیله نقلیه برایشان از هیجان بسیار برخوردار است و در بیشتر موارد با همان حس تجربه های نخستین همراه است.
این نخستین تجربه ها است که فرصت خوبی را برای بزرگترها ایجاد می کند تا در برنامه ریزی های خود، به آموزشهای غیر مستقیم به کودکان فکر کنند.
آمادگی پیش از سفر برای کودکان
کشف اتفاقات جدید در سفر برای کودک همیشه با سوالات بسیاری همراه است. کودکان از پیش از ترک خانه ، معمولا پرسشهایی کودکانه دارند؟ کجا می رویم؟ برای چه می رویم؟ با چه کسانی می رویم؟ کجا اقامت می کنیم؟ چه می خوریم؟ چه چیزی با خود بیاورم؟ آنجا ، برای من چه می خرید؟
و...اگر چه پرسشهای کودکان با این مفاهیم، ساده به نظر می رسد اما تمام این پرسشها در حوزه گردشگری قابل پاسخ و قابل تعریف هستنئد و می توان طوری به کودکان پاسخ داد که بسیاری از ندانسته ها را یاد بگیرند. برای این منظور وپیش از سفر باید:
- به پرسشهای کودکان احترام بگذاریم و پاسخ هایی بدهیم که دور از واقعیت نباشد و ذهن کودک را برای پرسشهای بیشتر آماده کند.
- قبل از سفر به کودکان بیاموزیم که سفر به مجموعه فعالیتهایی اطلاق می شود که از مرحله تصمیم برای سفر تا بازگشت به خانه و یادآوری خاطرات را شامل می شود و کودک در تمام این مراحل حق دارد به تمامی کنجکاویهایش با نظارت بزرگترها پاسخ دهد.
- به کودک بگوییم ، جایی که به آن سفر می کنیم کجاست؟ چه آب و هوایی دارد و در آن آب و هوای خاص چگونه باید از خود مراقبت کنیم.
- به کودک بگوییم جایی که به آن سفر می کنیم کجای نقشه ایران یا جهان قرار دارد و نشان دهیم که در سفر چه قدر از شهر خود فاصله می گیریم. کودکان معمولا نقشه را دوست دارند، اگرچه مقیاس را نمی شناسند و گاه نقشه را اصلا نمی فهمند اما همین نشناختن و درک نکردن هم به آنها کمک می کند که بدانند در سفر به نقشه نیاز است. از طرفی داشتن نقشه برای آنها حس خوبی از بزرگ شدن به همراه دارد.
- تصویری واقعی از مقصد به کودک بدهیم. مثلا اینکه جایی که به آن سفر خواهیم کرد جنگلی است یا کویری است ، کوهستانی است یا ساحلی است و...
- به کودک بگوییم که احتمالا چه نوع جانورانی در آن محیط زندگی می کنند؟
چه گیاهانی در آن محیط وجود دارد و خصوصیت آنها چیست؟
چه پرندگانی را ممکن است ببینیم و...
- به کوکان بگوییم جایی که به آن سفر می کنیم چه مردمانی دارد . چگونه زندگی می کنند. با چه لهجه ای صحبت می کنند و در مجموع زندگی آنها با ما تفاوت های گاه بسیاری دارد
- به کودکان بیاموزیم که تفاوتهای بین زندگی و محیط زندگی مردمی که به شهر یا محل زندگی آنها سفر می کنیم بسیار زیاد قابل احترام است و ما حق نداریم کسی را به خاطر این تفاوتها سرزنش کنیم یا آنها را مسخره کنیم و یا به آنها بخندیم.
- به کودکان بیاموزیم که این تفاوتها بسیار با ارزش است و اگر این تفاوتها نبود سفر فایده ای نداشت.
منبع: گردشگری و کودک
موسیقی هوش شما را بیشتر می کند
فرانسیس اچ راچر
دانشکده روانشناسی دانشگاه وسیکانسین
ترجمه سودابه سالم
موسیقی از اولین نغمة لالایی مادر، در رشد ذهنی کودکان نقش بازی میکند. موسیقی از تجربیات در خانواده، از رسانههای مختلف و بخشی از عبادات مذهبی و به عنوان یک موضوع درسی و در بازیهای کودکانه وارد زندگی کودک میشود. تحقیقات اخیر نشان میدهد که موسیقی علاوه بر ارزش وسیع اجتماعی، نقش مهمی در رشد ذهنی کودک دارد: چنانچه کودکان از سنین خردسالی با موسیقی سر و کار داشته باشند، این امر در سازماندهی دستگاه مرکزی اعصاب آنها اثر میگذارد و بنابراین، میتواند به عنوان وسیلة موثری برای تربیت دوران کودکی مورد استفاده قرار گیرد.
یادگیری بسیار زود شروع میشود ـ حتی قبل از تولد
مطالعات در سراسر جهان نشان میدهد که تحریکات اولیه برای رشد مغز بسیار اهمیت دارد. یک محیط سرشار از تحریکات مناسب، باعث تقویت ارتباطات عصبی میشود که در مغز کودکان شکل میگیرد. مطالعات بر روی جانوران نیز این ارتباط وسیع را نشان میدهد. برای مثال، ویلیام گرینوگ William Greenough ـ از دانشگاه ایلینویز، دو گروه از موشها را مورد آزمایش قرار داد. گروه اول در محیطی با تحریکات مناسب صوتی و گروه دوم در قفسهای استاندارد با صداهای معمولی و یکنواخت. حیواناتی که در محیط اول بودند در میان سلولهای مغزشان 25% بیشتر ارتباط برقرار گردید.
ماحصل کلام این که مغز از ابتدای رشد بسیار سازشپذیر و انعطافپذیر است.
این امر ما را در برابر امکانات بیشمار و نیز مسئولیتهای سنگینی قرار میدهد. در اینجا زمان نقش حساسی بازی میکند. هنگامی که در رشد طبیعی اختلالی وجود داشته باشد، ارتباطات عصبی بخوبی صورت نمیگیرد. درواقع، شواهد فزایندهی بسیاری مؤید این است که رشد ذهنی و یادگیری تحت تأثیر تجربیات قرار دارد، حتی تجربیات قبل از تولد. آزمایشهای فراصوتی (سونوگرافی) ـ Ultrasound Recording ـ نشان میدهد که «نرون»هایی که در رحم مادر رشد میکنند از هفتهی هفتم حاملگی شروع به تقسیم شدن میکنند. به نظر میرسد که تجربه میتواند از آغاز چنین فرایندی بر روی رشد مؤثر باشد.
دادههای آزمایشگاهی تأیید میکنند که یادگیری میتواند در رحم مادر نیز صورت گیرد. برای مثال، مطالعات نشان میدهد که کودکی که تازه متولد میشود در ارتباط با صداهایی که در زمان حاملگی مادر شنیده است عکسالعمل نشان میدهد.
این شواهد علمی ـ و شواهد زیاد دیگری که از حوصلهی این مقاله خارج است ـ ما را به نتیجهی واحدی میرساند: چگونگی رشد ذهنی و یادگیری کودکان بستگی به طبیعت و تربیت دارد.
ممکن است که طبیعت حد بالایی برای رشد برقرار کرده باشد، اما، تربیت است که تعیین میکند آیا فرد میتواند به این حد برسد یا خیر.
نقش موسیقی در رشد مغز
چرا والدین و معلم کودک را از تجربهای محروم میکنند که نشان داده شده است میتواند به رشد ذهنی او کمک کند؟ تحقیقات جدید نشان میدهد که آموزش موسیقی در سنین خردسالی میتواند در رشد اتصالات عصبی neural connection ـ موثر باشد، اتصالاتی که برای درک پیچیدگیهای ریاضی و مفاهیم علمی لازم است. این تحقیقات بین آموزش موسیقی و دیگر توانائیها شناختی، به ویژه تواناییهای فضایی، رابطهی مهمی را نشان میدهند.
منظور از توانائیهای شناختی، استدلال تجریدی است که برای درک روابط بین اشیا بکار میرود ـ مثلا هنگامی که میخواهیم کسری را محاسبه کنیم و یا شطرنج بازی کنیم.
به گروهی از کودکان سه ساله آموزش موسیقی با اُرگ ـ Piano Keyboard ـ داده شد.
پس از شش ماه، تواناییهای شناختی آنها پیش از دیدن دورهها ـ pre-testiny ـ و بعد از دیدن دورهها ـ post - testiny ـ اندازهگیری شد. نمرات این گروه از کودکان با سه گروه دیگر از کودکان مقایسه شد: گروهی که درسهایی در مورد کامپیوتر گرفتند، گروهی که گاهگاهی در دورههای آواز خواندن جمعی شرکت داشتند و نیز گروه چهارمی که هیچگونه آموزش خاصی نداشتند. با این که نمرات اولیة هر چهار گروه تفاوت چندانی را نشان نمیداد، ولی، بعد از گذراندن دوره، نمرات گروه اول به طور چشمگیری از سه گروه دیگر بالاتر بود. این تفاوتها در زمینة هوش نظری، استدلال فضایی ـ زمانی بودند.
در تأئید چنین دادههایی، «مارتین گاردینر» ـ Martin Gardiner ـ و همکاران دانشگاهی او با تحقیقات خود نشان دادند که آموزشهای ابتدایی در موسیقی و هنرها میتواند بر روی نمرات خواندن و ریاضیات کودکان مؤثر باشد. دیگر تحقیقات نیز اثرات مشابهی را نشان داده است. درواقع، نتایج بهدست آمده در مورد کودکانی که در مدارس موسیقی مجارستان پذیرفته شدهاند نیز مبین انعطافپذیری آنان در یافتن مهارتهایی در ریاضیات و زبان میباشد که این گزارشها در چندین دهه تأئید شده است.
تمامی این یافتهها بدین معنی است که آموزش ابتدایی میتواند در رشد مغز مؤثر باشد و این تأثیر بیش از تأثیر آموزش خواندن به کودکان میباشد. به نظر میرسد که موسیقی، بویژه، به شکلگیری اتصالات عصبی لازم برای فعالیتهای علمی کمک میکند. البته بسیاری از والدین و مربیان، به صورت تجربی، سالها به چنین نظریاتی دست یافته بودند، اما، تنها در چند دهة اخیر است که تحقیقات علمی نیز این امر را تأئید کرده است.
درواقع، تحقیقات اخیر تأثیر موسیقی بر روی رشد شناختی حیوانات را نیز نشان داده است.
موشهایی که به طور وسیعی در معرض دریافت اصوات موسیقی ـ Complex music ـ قرار گرفتند (روزی 12 ساعت طی چند ماه)، در آزمون مارها بسیار بهتر از موشهایی رفتار کردند که در معرض اصوات غیرموسیقیایی و یا سکوت قرار داشتند. محققین به این نتیجه رسیدهاند که منطقهای از مغز که اختصاص به یادگیری شناختی دارد، با شنیدن موسیقی به طور مؤثری رشد مییابد. حالا میتوانید تصوّر کنید که تأثیر آموزش موسیقی بر روی کودکان ما چه میتواند باشد!
موسیقی به عنوان یک تجربة آموزشی
گرچه تحقیقات نشان داده است که حتی شنیدن موسیقی نیز بر روی هوش انسان تأثیر دارد، اما، قویترین تأثیرات موسیقی از شرکت فعال در ساختن موسیقی بهدست میآید. کودکانی که آموزش موسیقی میبینند به احتمال زیاد، از آنهایی که فقط موسیقی را منفعلانه میشنوند بیشتر سود خواهند برد. واضح است که تحریکات شناختی در خلال آموزش موسیقی به سطح بالایی میرسد.
آموزش موسیقی برای کودکان بندرت «خشک و خستهکننده» است. آموزش موسیقی معمولاً توأم با شادی است. ولی، این فعالیت در عین حال توأم با چالشی در تواناییهای شناختی است.
از این گذشته، کودکی که بر روی مسألة ریاضی کار میکند معمولاً برای مدت طولانی فقط مینشیند و فکر میکند و تنها با مداد و کاغذ سر و کار دارد. همان کودک، هنگامی که با گروهی همکاری میکند، باید خود را با گروه هماهنگ کند و همزمان باید به فکر باشد تا برای آنچه باید انجام دهد آماده باشد. در هیچ فعالیت دیگری کودک این چنین جذب انجام کارهایی نمیشود که باید در خلال ثانیهها اجرا شود و به طور مستمر و در زمانی طولانی درگیر اجرای عملی باشد.
کودکان در خلال اجرای موسیقی باید دائماً توجهشان به کار باشد. ساختارهای تفکر باید دائماً روزآمد و دقیق باشد. این ترکیب هشیاری و احتیاط، همراه با پاسخهای فیزیکی در حال تغییر، یک تجربهی آموزشی است که ارزش بیهمتایی دارد.
انسان میتواند به سادگی بفهمد که چرا کودکانی که آموزش موسیقی دیدهاند قادرند با موادی کار کنند که سرعت قابل درک شدن و درونی شدن نیستند. این کودکان، در مقایسه با کودکانی که به آنها فرصتی برای شرکت در ساختن موسیقی داده نشده است، ممکن است قادر باشند با سرعت بیشتری بیآموزند و اطلاعات را ذخیره کنند.
جدای این مزیّتها فضای اجتماعی آموزش موسیقی توأم با همکاری است. در صورتی که غالب دیگر موضوعات آموزشی چنین فضایی وجود ندارد و یا جای خود را به فضای رقابتی میدهد. دانشآموزان با همکاری یکدیگر است که میتوانند در یک اجرای موسیقی نقشی ایفا کنند، آنها یاد میگیرند که «مشارکت» وسیلهای است که میتواند برای هدفهای دیگر نیز مورد استفاده قرار گیرد.
موسیقی راه حلی برای تمامی مشکلات آموزشی نیست. ذهن بشر بهشدت پیچیده است و دانش ما در اینباره که «تأثیرات موسیقی در چه اندازه است» هنوز به کمال نرسیده است.با وجود این، موسیقی وسیلة آموزشی قدرتمندی است که باید مورد استفاده قرار گیرد.
در عین حال، باید مواظب باشیم تا اهمیت موسیقی از نظر زیبایی را کوچک نشماریم و این زیبایی را به زندگی کودکانمان وارد کنیم.
ما نباید تنها به این دلیل که موسیقی موجب رشد ذهنی کودک میشود، آنها را درگیر فعالیت موسیقیایی کنیم.
بزرگترها تنها از روی انجام وظیفه موسیقی نمیسازند. کودکان نیز باید چنین باشند. آموزش موسیقی دانشآموزان با احساسات آنان سر و کار دارد و در خلال بروز احساسات آنها صورت میگیرد.
برای تمامی آنهایی که در ساختن موسیقی شرکت میکنند تجربة با درون خویش سر و کار داشتن و ظرفیتِ به تنهایی کار کردن و با خود همراه بودن و حرکت به سوی حسّی که به شکل دیگری احساس نمیشود، نتایجی است که به بار مینشیند.
ساختن موسیقی شادیبخش است و کودکان ساختن موسیقی را دوست دارند... بنابراین، اگر شما مزایای رشد ذهنی و نیز شادی ساختن موسیقی را تواماً در نظر بگیرید، دلیل کافی خواهید داشت تا برای کودکان امکان چنین تجربهای را فراهم سازید.
منبع: موسیقی کودک
با سلام
همانطور که می دانید در عصر حاضر که عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات می باشد یکی از نیازهای ضروری انسان استفاده از اطلاعات و نیز برقراری تعاملات و ارتباطات موثر میباشد.دراین دوران بی سوادی عدم دانش استفاده از علومی همچون رایانه و خدمات الکترونیکی محسوب می شود. در همین راستا کشورهای توسعه یافته جهت آموزش شهروندان خود اقدام به طراحی و اجرای دوره های آموزشی تحت عنوان شهروند الکترونیک نموده اند تا کمبود اطلاعاتی جامعه خود را برطرف نمایند.همچنین دوره های پیشرفته ای همچون ICDL/ECDL که در مراحل بعد آموزش داده می شود.
جالب است بدانید یکی از مهمترین این دوره ها معروف است به e-Kids که ویژه کودکان و نوجوانان می باشد در این دوره ها مهارتهای ابتدایی استفاده از خدمات فناوری اطلاعات آموزش داده می شود و فرزندان نیز هم گام با والدین از آموزش مناسب بهره مند خواهند شد.
یکی از چالشهای اساسی در استفاده از فناوریهای نوین ایجاد شکاف بین نسلها می باشد که عموما والدین و فرزندان از سطح اطلاعاتی و دانشی متعادلی برخوردار نیستند و این موجب از هم گسیختگی کانون اطلاعاتی خانواده میشود در همین راستا عمده کشورهای پیشرفته اقدام به طراحی محیط های سایبر و جوامع مجازی از طریق اینترنت نموده اند تا با ایجاد یک بستر مناسب هر دوقشر و نسل را تحت آموزشهای مجازی مناسب قرار دهند این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که امکان برگزاری کلاسهایی بصورت متمرکز برای والدین و فرزندان بطور همزمان و در یک محل وجود ندارد ولی ایجاد انجمنهای اینترنتی و مجازی به خوبی این چالش را برطرف نموده و شرایط مطلوبی هم برای والدین و هم برای فرزندان فراهم نموده است.
از جمله چالشهای اساسی دیگر در این حوزه عدم دسترسی عادلانه کودکان و نوجوانان ایرانی به منابع آموزشی و پژوهشی می باشد اکثر اطلاعات و دانش روز در شهرهای بزرگ و با هزینه های بالا در دسترس می باشد و برگزاری چنین دوره هایی در شهرهای محروم و روستای کشور تقریبا امکان پذیر نیست یکی از بهترین راه حل ها برای این موضوع نیز دسترسی به امکانات آموزش مجازی است. که با کمترین امکانات و هزینه قابل دسترسی می باشد.
با توجه به موارد فوق گروه مهندسی رسا نیز در جهت رشد و تعالی جامعه ایرانیان و عقب نماندن از کورس رقابتی با سایر کشورها و همچنین استفاده از حداکثر توانایی ها و استعداد های کودکان و نوجوان و نیز برقراری ارتباط لطیف تر بین فرزندان و والدین و نیز عملی شدن شعار آموزش برای همه اقدام به طراحی و راه اندازی جامعه مجازی کودکان ایران نموده است.
در ضمن این جامعه متعلق به هیچ سازمان و یا ارگان دولتی و یا گروه و نهاد خاصی نیست و صرفا حاصل تلاش و کوشش مجموعه گروه مهندسی رسا و همکاری تعدادی از علاقه مندان حوزه کودک و نوجوان می باشد.
از جمله مهمترین اهداف جامعه مجازی می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
- گسترش و توسعه علوم و فنون روز در سطح جامعه بدون محدودیت مکانی و زمانی
- رشد استعداد و خلاقیت کودکان و نوجوانان
- آشنایی با مدلهای آموزشی ،رشته های تحصیلی و مهارتهای زندگی
- دسترسی یکسان و عادلانه مناطق ، شهرها ، روستا و کلیه بچه های ایران به منابع اطلاعاتی
- ایجاد بستر تعاملی والدین ، مربیان و فرزندان
- کاهش آسیب های اجتماعی و خانوادگی در اثر مواجه با فناوریهای نوین با ارائه آموزشهای مناسب
- ایجاد زیر ساخت فرهنگی ، دینی ، اخلاقی مناسب و بومی ویژه کودکان ایرانی در سراسر دنیا
- امکان برقراری تعامل بین بچه های سراسر ایران و دنیا در قالب های ایزوله شده و سطوح تعریف شده
- معرفی و ارائه خدمات و سرویسهای متنوع حوزه کودک و نوجوان با تسهیلات ویژه به فرزندان ایران
- آشنایی با فعالیتهای متناظر و رویکردهای سایر کشورها در حوزه کودک و نوجوان
- ایجاد بانک اطلاعاتی و کتابخانه دیجیتالی جهت استفاده همه فرزندان ایران
- ایجاد روحیه کار گروهی در فرزندان با واگذاری بخشهای مختلف سایت به بچه های مستعد
- افزایش سطح علمی و دانش عمومی والدین و کاهش فاصله شکاف بین نسلها
- افزایش ظریب ایمنی گردش در فضای اینترنت و محیطهای مجازی با ارائه راهکار مناسب
- ایجاد بستر مناسب جهت استعداد یابی و نخبه پروری فرزندان ایران در سراسر کشور
- تشکیل پرونده رشد کودکان و نوجوانان (علمی ، سلامت ، دینی ، فرهنگی)
- ایجاد محیط مشاوره ای و گفتگو جهت والدین ، فرزندان و مربیان
- و بسیاری اهداف سازنده و متعالی که ما را به راه اندازی چنین طرحی سوق داد.
در این راستا همفکری و مساعدت شما دوست عزیز ما را در تحقق اهداف جامعه مجازی راهنمایی و کمک می کند.
آدرس : اصفهان ، خیابان شیخ صدوق شمالی کوی شهید احمدی شماره 56
تماس 09133271950 - 09132050553