کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

پیشگیری از کودک آزاری

 

زندانی کردن، کودک آزاری است

خلاصه ای از سخنرانی خانم فاران حسامی (روانش شناس) با موضوع پیشگیری از کودک آزاری 

در این جلسه ابتدا حاضرین خود را  معرفی کردند. سپس حسامی سخنان خویش را این گونه آغاز کرد: اولین گام ما این است که تصویر واضح و روشنی از کودک آزاری داشته باشیم و بدانیم کودک آزاری چیست و چگونه تقسیم بندی می شود. سپس به راه کارهایی جهت پیشگیری می پردازیم. حسامی از حاضرین سؤال کرد که از نظر آن ها چه کارهایی کودک آزاری است و همگی کارهایی چون کتک زدن، توهین نمودن ، تحقیر، مقایسه کردن ، ترساندن، تهدید نمودن و ... را ذکر نمودند و هر کدام مثال هایی عینی از کودک  آزاری را که بطور روزمره صورت می گیرد ارائه نمودند الفاظی همچون ساکت شو،  حرف نزن ، خیلی نفهمی ، مگر کی هستی؟

 سپس حسامی کودک آزاری را به انواعی چون جسمانی، عاطفی ، جنسی و غفلت تقسیم بندی نمود  و   کودک آزاری را این گونه تعریف کرد : هر رفتاری که به جسم  و روان کودک آسیب بزند چه  عمدی و چه غیرعمدی باشد، کودک آزاری می باشد و با تأکید روی عمدی و غیرعمدی بودن این عمل تأکید کرد که در بسیاری از موارد پدر یا مادر نمی خواهند به کودک خود آسیبی برسانند ولی به هنگام عصبانیت و ... توی گوش بچه می زنند، او را هل می دهند، کتک می ز نند ، به او توهین می کنند و از این راه هم از نظر جسمی و هم روحی - روانی به کودک آسیب می زنند، هر چند این اعمال به قصد آزار و آسیب رساندن نباشد ، کودک آزاری است.

در تعریف غفلت چنین توضیح داد : غفلت زمانی صورت می گیرد که ما باید کاری را برای کودک انجام دهیم ولی در انجام آن کوتاهی می کنیم این هم نوعی کودک آزاری محسوب می شود. مانند:

-  بی توجهی به ویژگی های کودک

- هرگونه کوتاهی نسبت به آموزش و بهداشت کودکان

- کودک را تنها در خانه گذاشتن

- بی توجهی به شرایط سنی کودک

مثلاً زمانی که بچه ای را جایی می بریم و انتظار داشته باشیم یک ساعت یکجا بنشیند و حرکتی نکند ، این عمل نوعی بی توجهی به ویژگی و شرایط سنی کودک است. یک بچه 3-2 ساله نمی تواند یک ساعت یکجا بنشیند.

هم چنین داشتن انتظارات نامتناسب با سن کودک هم نوعی کودک آزاری می باشد به عنوان مثال از کودک 6 ساله انتظار داشته باشیم که از برادر یا خواهر کوچکتر خود مراقبت کند. در حالی که او بچه است و قرار نیست وظیفه بزرگتر ها را انجام دهد . حسامی در پاسخ به سؤال یکی از مادران که مطرح نمود : " اگر مسئولیتی را از بچه ها نخواهیم باعث می شود در بزرگی احساس مسئولیت نکنند" پاسخ داد : ما باید از کودک متناسب با سن او انتظار مسئولیت داشته باشیم، مثلاً وقتی به خرید می رویم و بچه می خواهد اسباب بازیش را همراه خودش بیاورد ما به او می گوییم : " اگرمی خواهی اسباب بازیت را بیاوری خودت مسئول مراقبت از آن هستی "و یا درمهدکودک از او می خواهیم ازوسایل شخصی اش مراقبت کند ، وظیفه ما مسئولیت دادن به کودکان متناسب با سن آن ها است نه این که از آن ها بخواهیم وظایف بزرگترها را انجام دهند.

مورد دیگر غفلت در مهمانی ها اتفاق می افتد و آن زمانی است که ما بزرگتر ها کنار یکدیگر نشسته و به گفتگو مشغولیم و کودکان را بحال خود رها می کنیم و ...

در بخش دیگر سخنان خود در مورد آزار جسمی کودکان مطرح نمودند بیشترین آزارهای جسمی زمانی اتفاق می افتد که پدر یا مادر عصبانی هستند و نمی تواند کنترلی بر عصبانیت خود داشته باشند .

حسامی از حاضرین سؤال کرد زمانی که عصبانی می شوید چه کارهایی می کنید؟ حاضرین پاسخ دادند: داد و بیداد می کنیم . در خود می ریزیم ، پرخاش می کنیم و ... زمانی  که با کودک طرف باشیم از موضع قدرت برخورد می کنیم مخصوصاٌ اگر بدون اجازه کاری را انجام دهد کار به کتک کاری هم می رسد و ...

حسامی عنوان کرد، مسئله ای که در پیشگیری خصوصاً درکودک آزاری جسمی مطرح می باشد این است که ما بتوانیم عصبانیت خود را کنترل کنیم و این امکان پذیر نیست مگر این که دائماً مراقب عصبانیت خود و شدت آن باشیم.

هر زمانی که در ارتباط با بچه احساس کردید خیلی عصبانی هستید و نمی توانید کارهایش را تحمل کنید این علامت خطر است، در اینجا عصبانیت شما از خط قرمز گذشته و دراین موقعیت حتماً باید از یک نفر کمک بخواهید (خواهر – برادر – بابا) که بچه را از شما دور کند ، چرا که در این شرایط هراقدامی انجام دهید به خشونت علیه کودک منجر می شود(می زنید ، توهین می کنید، می ترسانیدش و ...) وقتی احساس خستگی و بی حوصلگی می کنید یا گرفتاری هایی دارید حتماً کمک بخواهید ، اگر کسی برای کمک ندارید خودتان محل را برای لحظاتی ترک کنید تا از عصبانیت شما کاسته شود.  همیشه به یاد داشته باشیم که بچه ها غیرقابل پیش بینی و غیرقابل مذاکره هستند و هیچ حساب و کتابی روی بچه ها نمی توانیم باز کنیم ( این که قانع اش می کنیم ، منطق می فهمد و ...) پس باید قبل از عصبانی شدن با آن ها مذاکره کنید ، اگربچه ها بزرگتر باشند، 9 سال به بالا به آن ها اعلام کنید که عصبانی هستید و تا یک ساعت کار ی به شما نداشته باشند.

سپس حسامی در ادامه بحث بیان کرد: چگونه و از چه راهی می توان مانع رسیدن عصبانیت خود به خط قرمز شویم؟

الگوی عصبانیت خود را بنویسید، چیزهایی که شما را آرام می کند ، پیدا کنید و بگردید حساسیت های خود را بیابید، آیا ریخت و پاش شما را عصبانی می کند؟ ما در طی زمان و تمرین در موقع آرامش می توانیم کاری کنیم که بتوانیم در شرایط، عصبانیت خود را کنترل کنیم وگرنه در موقع عصبانیت همان کاری را می کنیم که تا به حال انجام نداده ایم. پس ضمن آگاهی در مورد حساسیت های خود راهکار های مؤثر بر عصبانیت را حتماً تمرین کنید.

حسامی در ادامه سخنان خود به کودک آزاری عاطفی اشاره نمود و جملاتی چون : "دیگه دوستت ندارم ، خدا دوستت نداره، می رم مامان یکی دیگه می شم و ... " نمونه هایی از آزار عاطفی هستند. ما با این کلمات به کودک چه پیامی می دهیم؟ به او می گوئیم اگرمی خواهی دوستت داشته باشیم آن طور باش که من می خواهم و من را ناراحت نکن وگرنه ... درحالی که ما باید به کودک بگوییم: " من تو را در هر حالتی دوست دارم." و تأکید کنیم تو مرا ناراحت نکردی و من از این که اتاق به هم ریخته است ناراحت هستم و سعی کنیم با بچه 6-5 سال مذاکره کنیم و با همدیگر راهی پیدا کنیم که هر دو راضی باشیم.

سپس در ادامه به کودک آزاری جنسی اشاره و هر عملی که بزرگسال به قصد لذت جنسی نسبت به بچه انجام دهد (بوسیدن ، لمس غیر معمول، تجاوز ، برهنه کردن، شوخی جنسی و ..) را کودک آزاری جنسی نامید.

جهت پیشگیری از کودک آزاری جنسی به چند قانون در این مورد اشاره نمود:

قانون اول: لازم است بچه بداند که هیچ کس حق ندارد بدون اجازه به او دست بزند و برای بوسیدن، بغل کردن باید اجازه بگیرند (3-2 سالگی )

قانون دوم: لمس قسمت های خصوصی برای همه ممنوع است و فقط دودسته اجازه دارند پزشکان و پدر و مادر

قانون سوم : باید به کودک آموزش داد که چشم ، گوش و اندام تناسلی سه قسمت مهم و حساس بدن هستند که با آن ها نه بازی می کنیم نه شوخی (زود آسیب می بینند و مریض می شویم)

قانون چهارم : به بچه ها هشدار دهیم که هیچ بازی نداریم که در آن لباس درآورده شود اگر کسی از شما خواست لباست را بیرون بیاوری این بازی نیست و در مورد پیشگیری برای نوجوانان 10 سال به بالا به آن ها بگوئیم هرگاه قرار است کاری انجام دهید از خود بپرسید:

1- از اینکاری که می خواهم انجام دهم چه حسی دارم؟ دوست دارم یا نه؟

2- این جایی که قرار است بروم یا کاری که می خواهم انجام دهم کسی خبر دارد یا نه؟

3- آیا من بعد از این کار راحت هستم به خانواده ام بگویم این کار را انجام داده ام ؟

و اگر حتی جواب یکی از این سؤال ها منفی بود یعنی این که این کار مشکل دارد و نباید انجام داد. 

 

منبع: موسسه زنان و کودکان رهیاب

نگاهی دیگر به کودک آزاری (2)

 

کودک آزاری

وقتی که نگهبانان بهشت، تبدیل به قصابان جهنم می شوند. 

  به نظر می رسد یکی از مسائلی که منجر به گستردگی این چنینی پدیده کودک آزاری می شود، همانا نداشتن آگاهی کافی از مصادیق آزار کودکان است. متاسفانه تنبیه جزو لاینفک نظام تربیتی ما است که البته چندان متعلق به ما هم نیست و در تمام جوامع بشری کم و بیش وجود داشته و میراثی است که از گذشته به جا مانده است.  

امروزه از دیدگاه روانشناسی و حقوقی، تنبیه بالاخص به شکل تنبیه بدنی به شدت رد می شود چرا که نه تنها کتک زدن اثرات مخرب و سوء جبران ناپذیری بر جسم و روان کودک باقی می گذارد و سبب جرح و مصدومیت او می شود بلکه از سوی دیگر نفس آزار دادن، باعث تدنی و سقوط اخلاقی و معنوی آزارگر نیز شده و او را نیز با اختلالات روانی و خلقی دیگر دست به گریبان می کند. از همه اینها گذشته ثبت شده است که ریشه تقریبا تمام آسیب ها و کجروی های اجتماعی نیز در همین سالهای کودکی و ناشی از بدرفتاری های بزرگسالان با کودکان است. افرادی که در دوران کودکی مورد بدرفتاری، تحقیر یا سوءاستفاده و بهره کشی واقع شده اند مصدر بزه ها و جرایمی هستند که در بزرگسالی گریبان جامعه را می گیرد. 

  

چه باید کرد؟ 

کودک آزاری نیز به مانند بسیاری از آسیب های اجتماعی دیگر تک بعدی نیست و وابسته به علل و عوامل گوناگونی است. از این رو کاهش یا از بین بردن آن نیز نیاز به اقدامات جدی در بسیاری از حوزه های حیات فردی و اجتماعی ما دارد. از آن جمله اند: 

 حوزه فردی: 

 شناخت مصادیق کودک آزاری

-از آن رو که بسیاری از کودک آزاران، والدین تنی یا ناتنی فرزندان هستند، لذا نیاز است والدین بیش از پیش از مصادیق کودک آزاری اطلاع و آگاهی به دست آورند. ممکن است بسیاری از مردم هنوز ندانند که بیشتر کارهایی که به عنوان تنبیه به کار می برند از مصادیق کودک آزاری هستند. گر چه پر واضح است که مواردی چون شلاق زدن، کتک زدن، داغ کردن، سوزاندن، ضرب و جرح و سایر موارد آشکارا کودک آزاری شناخته می شوند، اما بسیاری از تنبیهات به ظاهر خفیف تر نیز آزار کودک به حساب می آیند: از قبیل سیلی زدن، لگد زدن، نیشگون گرفتن، کشیدن مو، هل دادن، پرت کردن، پرتاب کردن شییء به طرف کودک، ضربه زدن و .... 

 - کودک آزاری تنها جنبه جسمی ندارد و آزارهای روحی و روانی نیز مصداق شکنجه سفید را دارند و آزار شمرده می شوند از جمله: دشنام دادن، فریاد زدن، زندانی کردن، رو به رو کردن طفل با چیزهایی که از ان می ترسد مثل تاریکی، حیوانات و ...، تحقیر کردن، گفتن جمله معروف"دوستت ندارم"، و ...  

 - بی توجهی و غفلت از فرزند نیز کودک آزاری است. تنها کافی نیست که کار بدی انجام شود تا آزار به حساب آید انجام ندادن به موقع کاری نیز آازر شمرده می شود از جمله: بی توجهی به فرزند، بی توجهی نسبت به سلامت و بهداشت کودک، تاخیر در درمان بیماری ها و استفاده از مراکز درمانی و پزشکی، طرد کردن کودک، جلوگیری از تحصیل و مدرسه رفتن، بی تفاوتی نسبت به نیازهای جسمی و روانی کودک، قرار دادن کودک در معرض خطر عوامل محیطی یا انسانی، و ... 

 - هر عملی که منجر به تاخیر در رشد و به خطر افتادن سلامت جسمی و روانی کودک شود: وادار کردن کودک به انجام کارهای سخت، وادار کردن کودک به گدایی، تن فروشی یا قاچاق، نگهداری کودک در محیط های پر خطر و بزهکار و ... 

 

بیان احساسات و مدیریت خشم به جای تنبیه  

یکی از مهم ترین عواملی که می تواند از بروز کودک آزاری جلوگیری کند فراهم کردن شرایط آموزشی و آگاهی رسانی به خانواده ها برای فراگیری روش های بیان و ابراز احساسات و هیجانات و مدیریت خشم است. 

بسیاری از والدینی که به نوعی کودک آزاری دست می زنند ذاتاً انسان های دیو صفت و بی عاطفه ای نیستند ولی گاه خشم فرو خورده و عصبانیت بیش از اندازه از سایر عوامل مانند محیط شغلی، اختلافات خانوادگی یا بحران های اقتصادی و سیاسی سبب ساز بروز حالات پرخاشگرانه در والدین می شود و به کوچکترین بهانه ای بر سر فرزندان خود خراب می شوند. 

از این رو به نظر می رسد باید راهکارهایی را از طریق رسانه ها ، یا کارگاه های اموزشی و مشاوران خانواده به مردم یاد داد تا بدانند و بتوانند در مورد ابراز احساسات و هیجانات خود صریح، صادق باشند و در عین حال  انفجار هیجانات خود را مهار کنند. 

تکنیک های مدیریت خشم باید به صورت انبوه در میان توده ها آموخته شود تا والدین عصبانی، خشم خود را به صورت بی خطر اظهار کنند و نه اینکه کودکانشان را زیر دست و پای خود له کنند. 

 

 این مطلب ادامه خواهد داشت...

نوشته: کودک یار

مشاوره و بهداشت حلقه مفقوده نظام آموزشی

بهداشت و مشاوره در مدارس 

 شایان مهدوی

جای تردید نیست که مبنای تحول اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی و صنعتی در هر جامعه از آموزش و پرورش آغاز می شود. در واقع آموزش و پرورش در ادبیات توسعه همه کشورهای دنیا وجود دارد. علی رغم تصور برخی برنامه ریزان، آموزش و پرورش، نهاد مصرفی نیست بلکه نهادی تولیدی است و جایگاه خطیری دارد. آموزش و پرورش مرکز تولید و تربیت اندیشه، نیرو، انگیزه و انسان است. انسان هایی که در آینده مسوولیت محوری ترین بخش توسعه را بر عهده خواهند گرفت. 


آموزش و پرورش برای آنکه مبنای توسعه و آغازگر تحولات مختلف باشد، باید از درون متحول شود که برای این کار لازم است ساختار، طرز تفکر، شیوه های آموزشی و نوع ارتباط آموزگار و دانش آموزان متحول شود. در این راستا باید شاخص های مناسب برای تحول تعیین شوند. 


آموزش و تربیت در هم تنیده شده اند و از یکدیگر جدا نیستند، بنابراین ما نمی توانیم جریان تربیتی را جدا از آموزش پیش بینی کنیم. جریانی که آموزش را طراحی می کند، تربیت را نیز پیش بینی خواهد کرد و بر عکس، جریانی که تربیت را طراحی و برنامه ریزی می کند، آموزش را نیز در متن خود دیده است. پس آموزش همان تربیت و تربیت همان آموزش است و برای توسعه آنها باید جریان تربیتی و آموزشی به صورت یکپارچه مورد توجه قرار گیرند. به طور کلی در مجموع روند آموزشی جهان، فرآیند یکپارچه سازی آموزش و پرورش تحمیل شده است، یعنی چند فعالیت را نمی توان در کنار هم داشت. به عنوان مثال شما نمی توانید مشاوره را در کنار بهداشت و آنها را در کنار مقوله دیگر ببینید زیرا آنها جریان یکپارچه هستند. 


بخش های مختلف آموزش و پرورش برای خود هویت صنفی مستقلی قایل هستند. این دیدگاه از یک زاویه قابل تقدیر است زیرا نشانه تعصب و تلاش هر بخشی برای انجام بهینه کارها است اما از دریچه دیگر موجب محدودیت فعالیت های هر بخش خواهد شد اگر بهداشت بیش از آنکه یک جریان فراگیر تلقی شود، یک جریان صنفی باشد، محدود خواهد شد و به تدریج نوع استقلال طلبی حادث می شود که از درون تجزیه طلبی نشات گرفته است. البته استقلال فنی در هر حوزه تخصصی و کاربردی ضروری است. 


اداره کل مشاوره و بهداشت مدارس نیز باید در راستای نهادینه کردن این جریان فراگیر تلاش کند. یکی از مهمترین اقدامات لازم در این خصوص وارد کردن فعالیت های مختلف در برنامه درسی آموزش و پرورش است. اگر برنامه ای وارد برنامه رسمی گردد ماندگار خواهد شد، پس در مرحله، اول باید یک برنامه بسیار فنی، دقیق، گسترده و کارشناسی شده تهیه و اجرا شود تا برنامه های بهداشت و مشاوره بتوانند در برنامه های رسمی آموزش و پرورش وارد شده و از حوزه فعالیت های فوق برنامه خارج شوند. در حال حاضر آموزش در کشور ما نهادینه شده و برنامه و سازمان دارد ولی تربیت در آموزش و پرورش چنین وضعیتی ندارد، البته باید متذکر شد که فعالیت ها و تلاش های فراوانی در زمینه تربیت صورت گرفته و حجم برنامه ها گسترش یافته است. یکی از دلایل انجام این فعالیت ها در سطح وسیع، جبران ضعف فوق برنامه و فعالیت های تربیتی و هم تراز کردن آنها با فعالیت های آموزشی است. اما ما معتقدیم که برای هم وزن شدن تربیت با آموزش باید فعالیت های تربیتی در برنامه های رسمی وارد شوند. هم اکنون برنامه های تربیتی از جمله بهداشت و مشاوره فوق برنامه محسوب می شوند. از این رو برخی افراد، فعالیت های تربیتی را به عنوان کار درجه دوم تلقی می کنند و تدریس را کار مهمتری می دانند که باید برای آن سختی کار را نیز در نظر گرفت. همان طور که برای جریان آموزش در کشور معاونت آموزشی، سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی، معاون و دبیران مختلف با تخصص های ویژه در نظر گرفته می شود، باید برای تربیت نیز چنین توجه مبذول گردد اما در حوزه بهداشت و مشاوره چنین نیست، یعنی یک مشاور به تنهایی انواع فعالیت های مربوط به شاخه های مختلف مشاوره از جمله مشاوره تحصیلی، سازشی، گروهی و.... را در مدرسه انجام می دهد. در سایر حوزه های تربیتی نیز چنین وضعیتی وجود دارد. مثلا تربیت هنری، اجتماعی، اخلاقی، ادبی، دینی و... هر کدام به تخصصی جداگانه نیازمند است. پس در درجه اول ما باید فعالیت های تربیتی را در برنامه های رسمی بگنجانیم و در مرحله بعد سازمانی مناسب برای آن طراحی شود. 


شرط بعدی تحول در جریان تعلیم و تربیت، دگرگونی در حوزه  مشاوره و بهداشت است. مشاوره و بهداشت باید در قلب هر جریان آموزشی وجود داشته باشد. ما در حال حاضر با حجم انبوه و متراکم کتاب های درسی مواجه هستیم، اما آیا به راستی این کتاب ها براساس نیازهای زمان طراحی شده اند؟ آیا فارغ التحصیلان رشته ها با انبوهی از آموخته ها قادرند به نیازهای اجتماعی پاسخ دهند؟ مشاوره باید گره های کور در این خصوص را باز کند و خود را به هدایت تحصیلی و آزمون استعدادها محدود نکند. 

 

منبع: مردم سالاری

نگاهی دیگر به کودک آزاری (1)

به تازگی موارد متعدد کودک آزاری به عرصه رسانه ها کشیده شده و وجدان جامعه و افکار عمومی را به درد آورده است. فارغ از مطالعات موردی و تحقیق بر روی تک تک این موارد به نظر می رسد حلقه ای گمشده در این داستان ها وجود دارد که  در چنین مدت کوتاهی چندین و چند مورد از آن به ثبت رسیده است. 

 به مسئله کودک آزاری از جهات مختلفی می توان نگاه کرد. هم از بعد فردی هم اجتماعی هم حقوقی و قانونی، همچنین از دیدگاه روانشناختی، جامعه شناختی و حتی جرم شناسی.  

 اما آنچه من می خواهم از منظرش به قضیه نگاه کنم کودک ازاری نه از نقطه نظر قربانی بلکه از جانب کودک آزار است. به راستی کودک آزارها چه کسانی هستند؟ چه سابقه فرهنگی، اجتماعی، روانی، مذهبی، یا اقتصادی دارند؟ آیا آزار دادن کودکشان مسئله ای موردی بوده که بغتتاً رخ داده یا مشکلی سابقه دار و درازمدت بوده است؟ آیا فرد کودک آزار، متوجه رفتار و عواقب کار خود بوده؟  ...  

کودک آزاری

 

بهتر است از چند منظر سوالاتمان را مطرح کنیم: 

از منظر فردی - روان شناختی: 

آیا فرد کودک آزار یک بیمار روانی بوده؟ آیا سابقه سایر اختلالات شخصیتی یا خلقی را داشته؟ آیا در کودکی خود مورد آزار و سوءاستفاده قرار گرفته؟ آیا دچار مشکلاتی از قبیل استرس، افسردگی، اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنی، دیگرآزاری (سادیسم) یا ... بوده؟ آیا دچار جنون آنی شده؟ آیا سابقه خشونت و پرخاشگری نسبت به سایرین را داشته؟ ایا همسرش را کتک می زده؟ آیا در محیط شغلی یا خانوادگی فرد خشن و پرخاشگری ارزیابی می شده؟ و ...

 از منظر اجتماعی:  

آیا فرد کودک آزار دچار مشکلات اقتصادی بوده است؟ آیا بیکار بوده؟ آیا صبغه خانوادگی و محیطی خشونت محوری داشته؟ ایا در محلاتی با اقشار کم درآمد یا در محیطی بزهکار زندگی می کرده؟ آیا دچار اعتیاد بوده؟ آیا قربانی بی عدالتی در محیط شغلی، اجتماعی یا سیاسی شده بوده؟ و ....

از منظر قضایی:

آیا فرد کودک ازار، تعمدا دست به عمل مجرمانه زده؟ آیا دچار جنون بوده؟ آیا سابقه اعمال خشونت آمیز و مجرمانه داشته است؟ آیا یک مجرم بالفطره است؟ آیا قادر به اعمال خشونت بر علیه دیگران در سایر محیط ها و موارد نیز هست؟ آیا از کرده خود پشیمان است؟ ایا اولیای دم را راضی کرده است؟ (گر چه در این مورد خودش ولی دم محسوب می شود). آیا باید مورد مجازات قرار بگیرد یا بخشیده شود؟ ایا کودک باید از او گرفته شود یا همچنان به عنوان ولی او باقی بماند؟و ....

از منظر اخلاقی:

آزار موجوداتی که از نظر قوای بدن یا ذهن یا جثه در مرتبه پایین تری قرار دارند در تمام فرهنگ ها و با هر معیار اخلاقی، ضد ارزش محسوب می شود. از این روست که آزار رساندن به حیوانات، گیاهان، کودکان، سالمندان و حتی زنان بی اخلاقی شناخته می شود. از همین منظر تبعیض و تعصب نسبت به اقلیت های نژادی، قومی، دینی و زبانی نیز در چنین جایگاهی قرار می گیرد و تقبیح می شود. هر صاحب قدرتی، به طبع قدرتش مسئولیت نیز دارد چنانچه هر حاکمی نسبت به مردمش مسئول است و هر والدی نسبت به فزرندش مسئولیت و تعهد دارد. متعهد است که امکانات لازم و کافی را برای رشد و ترقی، پیشرفت و سلامت او تامین کند و این مسئولیت یک طرفه است یعنی فرزند نسبت به والدینش تکلیف ندارد و تنها حق دارد. البته این از نظر حقوقی مطرح است گر چه اخلاق و تعالیم دینی این باور را القاء می کند که فرزندان نیز نسبت به والدنشان تکلیف دارند که همانا رعایت و روا داشتن احترام نسبت به والدینشان است و نه بیشتر.

از منظر دینی:

فرزندان، امانات خداوند تلقی می شوند که نگهداری و حفظو صیانت از انها بر دوش والدین قرار گرفته است. والدین وظیف دارند از این امانت الهی حفاظت و مراقبت کنند و او را با کمالات و فضائل انسانی ، اخلاقی و معنوی بیارایند تا قابل الطاف خداوند شود و برای نوع بشر مصدر خدمات باشد.

----

چه کسی مقصر است؟

آیا والد کودک آزار مقصر است؟ آیا او بابت رفتار خشن و پرخاشگرانه مقصر است؟ آیا بابت وارد کردن خسارات جببران ناپذیر به جسم فرزندش مقصر است؟ آیا بابت آزار روحی و روانی به فرزندش مقصر است؟ آیا بابت افشای کودک آزاری مقصر است؟ آیا بابت تاخیر در درمان مقصر است؟

آیا کودک مقصر است؟ آیا به خاطر نافرمانی مقصر است؟ آیا بابت شیطنت مقصر است؟ آیا بابت کودک بودنش مقصر است؟ آیا بابت ضعیف بودن مقصر است؟ آیا بابت ما یملک پدر و مادر بودن مقصر است؟

آیا جامعه مقصر است؟ آیا فرهنگ تنبیه نهادینه در اجتماع مقصر است؟ آیا سرپوش گذاشتن بر مشکلات خانوادگی و اشاعه چهاردیواری اختیاری بودن مقصر است؟ آیا فرهنگ ادب کردن فرزند به هر قیمت و هر وسیله ای مقصر است؟

آیا دولت مقصر است؟ آیا ضعف قانونی مقصر است؟ آیا قاضی و دادستان و وکیل مقصرند؟ آیا مجلس به خاطر قوانین ناعادلانه اش مقصر است؟ آیا مجازات های خفیف و ناکافی مقصر است؟

آیا فقر مقصر است؟ آیا بی سوادی؟ آیا بی فرهنگی؟ آیا رسانه ها ؟ آیا آموزش و پرورش؟ آیا دین مقصر است؟ آیا قوانین و جزای شرعی مقصرند؟ آیا بیکاری مقصر است؟ آیا اعتیاد مقصر است؟

آیا ...

آیا... 

چه باید کرد؟

آیا باید برای کودکان شماره تلفن مخصوص برای گزارش آزار در نظر گرفت (مثل خارجی ها) ؟

آیا باید پلیس ویژه و بخش قضایی ویژه برای کودک آزاری تشکیل داد؟

آیا باید مجازات ها را تشدید کرد؟

آیا باید کودک را از والدین بد سرپرست گرفت و به بهزیستی داد؟

آیا باید فقر را ریشه کن کرد و ریشه اعتیاد را خشکاند؟

آیا باید به خانواده ها آموزش داد؟

آیا ...

آیا...

این مطلب ادامه خواهد داشت... 

نوشته: کودک یار

احساسات بچه ها را انکار نکنیم

  

ابراز احساسات

به دو نمونه از برخورد دو مادر با فرزندشان توجه کنید:

علی! مادر من از مرتضی بدم می آید.

مادر! اشتباه می کنی. تو باید با او دوست باشی. چرا پسر عموت با او مشکلی نداره؟

همین جمله را وحید به مادرش می گوید. اما مادر وحید می گوید: پسرم درسته! درک میکنم که چرا از مرتضی بدت می آید، تو قبلا با او یکبار دعوا کردی، دیروز هم تو را مسخر می کرد.

نحوه برخورد های این دو مادر واقعا می تواند برای دو فرزند بسیار سرنوشت ساز باشد. مادر علی احساس فرزند خود را انکار میکند و سعی می کند او را نصیحت کرده و با مقایسه او با پسر عمویش به او بگوید که در احساس خود اشتباه میکند. این مسئله به طور ضمنی به علی این پیام را می دهد که او قادر نیست ارزیابی درستی از موقعیت خود داشته باشد و کسی هم با او همدلی نمی کند و تنهاست.

اما مادر وحید احساس او را قبول می کند و با او همدلی میکند و میگوید درک می کند که چرا از مرتضی بدش می آید. این برخورد به طور ضمنی این پیام را به وحید می هد که  احساس تو درست است من به تو احترام می گذارم و و حامی تو هستم و تو تنها نیستی و در آنچه که میگویی شک و تردید نداشته باش. 

چرا فرزندانمان گاهی بدون توجه و صادقانه احساسات خود را بیان می کنند؟

نباید فکر کنیم که آنها از ما راه حل می خواهند یا می خواهند نصیحت های ما را بشنوند بلکه آنها از ما گوش شنوا می خواهند تا ببینند آیا حامی دارند و آیا کسی با آنها همدردی می کند. آیا کسی را دارند که به آنها تکیه کنند. اگر از آنچه که می خواستند مطمئن شدند و حرف دل خودشان را خالی کردند آن وقت می توانند با مشکلات خود کنار آمده و سر فرصت آن را حل کنند.

انکار احساس آن را خاموش نمی کند بلکه احساس سرکوب شده و ممکن است شدت آن چند برابر شود و این مسئله موجب میشود تا مشکلات ناشی از آن از جایی دیگر خود را نشان دهد. همچنین نفی مکرر احساسات فرزندان موجب رفتار های غیر اصیل میشود و  رفتارهایی که در نهایت شخصیت های دروغین را شکل میدهند همان کسانی که برای خود زندگی نمیکنند بلکه برای رضایت دیگران تلاش میکنند و قادر نیستند احساسات خود را بروز دهند و با انواع سرکوب های درونی زندگی میکنند.

نکته مهم در رابطه با احساسات فرزندانمان این است که نباید تلاش کنیم با عقل و منطق با احساسات آنها برخورد کنیم و سعی کنیم که با استدلال احساس آنها را زیر سوال ببریم چون احساس و منطق دو چیز جداگانه است و با هم تلفیق نمی شوند .

ما احساس خوب و بد نداریم بلکه احساس خوشایند و ناخوشایند داریم. ممکن است ما احساس فرزندمان را تایید کنیم اما به این معنی نیست که با او موافق هستیم. لذا برخی موارد ضمن پذیرش احساسات آنها، جلو رفتارهای اشتباهشان را می گیریم.

به عنوان مثال، سمیرا به مادرش می گوید: مادر من خیلی دلم بستنی می خواهد برام بستنی بخر. مادر میگوید: سمیرا جان درسته دلت بستنی می خواهد، اما امروز از بستنی خبری نیست چون گلوت درد می کند تا خوب شدن آن باید صبر کنی.  

شما در مورد  این رفتار زهرا چه فکر می کنید؟

او یک نقاشی کشیده و خوب رنگ کرده حالا با ناراحتی به نقاشی خود نگاه می کند و می گوید خیلی زشته!

شما چگونه با او برخورد می کنید؟ آیا سعی می کنید تا به او بقبولانید که نه خیلی قشنگه یا... 

 

منبع: مدرسه- مقالات آموزشی و پرورشی

مدارس غیرانتفاعی از نگاهی دیگر

مدرسه غیرانتفاعی

  

هوشنگ بهرامی 

 مدارس غیرانتفاعی از نگاهی دیگر

    یک مدرسه ی راهنمایی غیر انتفاعی ( غیردولتی )  با 10 کلاس و حدود 300 دانش آموز را درنظر بگیریم . با نرخ ثبت نام سال تحصیلی جاری یعنی برای هر نفر حدود 450 هزار تومان، پول ثبت نام دانش آموزان این مدرسه رقمی در حدود 135 میلیون تومان ! می شود . راستی میزان وجه ثبت نام سالانه بر چه مبنایی محاسبه می شود ؟ چرا مبلغ ثبت نام برای مرکز استان بیشتر از شهرهای تابعه است ؟ تعداد دانش آموزان هر کلاس در مدارس غیرانتفاعی چند نفر باید باشد ؟

   اگر فرض کنیم تمام کادر آموزشی مدرسه فوق لیسانس بوده و دست اندرکاران مدرسه ی موردنظر حق التدریس دبیران را  برابر نیروهای رسمی وزارت آموزش و پرورش یعنی ساعتی 4000 تومان بپردازند و اگر برابر برنامه ی مصوب آموزش و پرورش هم کار شده و هیچ دبیری غیبت نداشته و تعطیلی هم نداشته  باشیم ، با یک حساب ساده در می یابیم همه ی پایه ها در سال 8000 ساعت کلاس داشته و حق التدریس دبیران که هزینه ی عمده ی این مدرسه است، رقمی بالغ بر 32 میلیون تومان می شود . فرض کنیم که کل پرداختی به کادر اداری و خدماتی و هزینه های مصرفی هم همین مقدار بشود که نخواهد شد،  مبلغی در حدود 70 میلیون تومان برای صاحبان مدرسه می ماند . خدا برکت بدهد .  

  و اما درآمدهای جانبی . پولی که بابت کرایه ی سرویس و تغذیه  گرفته می شود معمولا در همین راستا هم خرج می شود، ولی نتیجه ی آن تبلیغ زیادی است که  با پول  اولیا برای مدرسه شده  است .  از دیگر درآمدهای این مدارس که معمولا نقدی هم نیست ولی از نقد هم بهتر است، ارتباطاتی است که کلید آن موقعیت کاری و اجتماعی اولیا است و نیز وسایل و امکاناتی که توسط این اولیا به مدرسه هدیه ! می شود تا مسئولین اجازه دهند فرزندشان در یکی از بهترین مدارس شهر ثبت نام  شود .  

  زمینهایی که سالها قبل به ساخت مدرسه اختصاص یافته از دیگر ارقام درآمدی این مدارس است . حتی اگر هزینه ای که برای خرید ملزومات مانند میز و صندلی و ... شده است را از دست رفته بدانیم که تقریبا همین طور هم هست، زمینهایی که برای ساخت  مدارس اختصاص یافته و معمولا در نقاط خوب شهرهم هستند بهترین و بیشترین نتیجه ی سرمایه گذاری صاحبان مدارس غیرانتفاعی است . 

  اما از حق نگذریم اولیا هم مقصر هستند . کافی است زمان ثبت نام در دفتر یکی از این مدارس بنشینید و به رفتار اولیا دقت کنید . مطمئن باشید هیچکدام بعد از اعلام نتایج آزمون ورودی ! و اعلام قبولی قرزندشان و اخذ اجازه ی ثبت نام، از مسئولین مدرسه نمی پرسند که این آموزشگاه چه امکاناتی دارد؟ از چه نیروهایی استفاده می کند؟ وضعیت کلاسها چگونه است ؟ کادر اداری و خدماتی مدرسه که هستند و چگونه انتخاب شده اند؟ آنها تنها خوشحال از قبولی فرزندشان و کسب مجوز ثبت نام به فکر هستند که زودتر کار را تمام کنند،  نکند خدای نکرده مسئولین آموزشگاه  پشیمان شده و آنها نتوانند چند روز بعد در جمع آشنایان به خاطر مدرسه ی خوب فرزندشان فخر بفروشند . اولیا خوشحالند که پرستاران مطیعی برای فرزندشان یافته اند و می توانند با خیال راحت در محل کارشان حضور داشته باشند و حقیقتش را بخواهید با نرخ امروزه ی کلفت و مستخدم و مشکلاتی که ممکن است پیش بیاورند،  مبلغ مذکور برای آنها هم مقرون به صرفه است . 

  بیشتر این اولیا می دانند که بعدها باید به زور معلم سرخانه و کلاس کنکور و دیگر امکاناتی که معمولا در اختیار هم دارند، فرزندشان را برای قبولی در دانشگاه آماده کنند ولی فقط به این دلیل که فرزندشان سابقه ی تحصیل در یکی از بهترین مدارس شهر را در کارنامه اش داشته باشد، به این شکل عمل می کنند . گاهی که به برخی از اولیای دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی فکر می کنم بی اختیار این ضرب المثل به خاطرم می آید که "  بادآورده را باد می برد " . 

  اما سوال اساسی این است : آیا مدارس غیرانتفاعی در ازای آنچه می گیرند خدمات آموزشی بهتر و برتری هم ارائه می دهند ؟    

   باید به حال این درآمدهای حلال و قانونی فکری کرد . چرا یک مدرسه ی راهنمایی ( به موقع به دبیرستان و هنرستانها هم اشاره می کنم ) باید سالانه این مقدار درآمد داشته باشد ؟ 

 

منبع: مسجد سلیمان

نقش بازی های محلی در تربیت کودکان

 بازی محلی کردی
کودک بسیاری از نقش‌های اجتماعی را می‌تواند از طریق بازی‌های محلی یادبگیرد و به ایفای آن‌ها بپردازد. 

- امروزه پژوهشگران مسائل اجتماعی، به این نتیجه رسیده‌اند که با رواج و تقویت بازی‌های سنتی و محلی می‌توان ریشه‌ی بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی را خشکانید و از میزان جرم و جنایت جامعه کاست. هم‌چنین روان‌شناسان و روان‌کاوان به‌منظور درمان ناملایمات روحی و مشکلات روانی، به بازی‌های محلی متوسل می‌شوند چون بسیاری از بازی‌های محلی، از هیجانات منفی روحی می‌کاهد. 
 - متخصصان تغذیه به‌منظور تنظیم برنامه‌ی رژیم غذایی کودکان می‌توانند انجام بازی‌های محلی را برای این دسته از کودکان بیمار توصیه کنند. بسیار مشاهده ‌شده کودکانی که در تغذیه مشکل داشتند و یا صبحانه نمی‌خوردند، با شرکت در فعالیت‌های تفریحی و جمعی آموزشگاه و یا شرکت در بازی‌های گروهی، رو به‌سوی غذا آورده‌اند و از رژیم غذایی مناسبی برخوردار شده‌اند.  در مناطقی که هنوز بازی‌های محلی رواج دارد، خواب کودکان، منظم می‌باشد و شب‌ها به‌خاطر تخلیه‌ی انرژی ‌زائد بدن، زود به رختخواب می‌روند و صبح با خواب کافی و سرحال از رختخواب بیرون می‌آیند و این عامل می‌تواند در یادگیری‌های آموزشگاهی، نقش به‌سزایی داشته ‌باشد.   
 - بازی‌های رایانه‌ای امروزی، دارای هیجانات منفی می‌باشند و هم‌چنین در این‌گونه بازی‌ها، جوشش و کوشش معنایی ندارد. بیش‌ترین تحرک در این بازی‌ها، 2سانتی‌مترِ دست بازی‌کننده می‌باشد که موس رایانه را جابه‌جا می‌کند اما بازی‌های سنتی، باعث تخلیه‌ی انرژی منفی بدن کودکان شده و بسیاری از بیماری‌ها را از انسان دور می‌کند. برای مثال بیماری‌های قند، چربی و غلظت‌ خون، از طریق تحرکات هیجانی از بین می‌رود و بازی‌های محلی می‌تواند این نقش را به‌عهده بگیرد.    
- بازی‌های محلی نسبت به بازی‌های رایانه‌ای و بی‌تحرک امروزی، از شور و نشاط بسیاری برخوردار است و همین شادی و نشاط، باعث سلامت ‌روحی کودکان می‌گردد. برای مثال بازی «سیاه‌کردن» (نوعی دلقک‌بازی) شادی وصف‌ناپذیری به‌همراه دارد.  
 - هماهنگی اعضای بدن در انجام مطلوب یک عمل، شرط ضروری است و تعدادی از بازی‌های سنتی می‌تواند این شرط را تقویت کند. اگر به قوانین بازی «گردو و فندق» آشنا باشیم، شاهد آن‌ هستیم که برای برنده‌شدن در این بازی، هماهنگی مغز، چشم، دست‌وپا و میزان دایره‌ی دید یک فرد لازم است و این بازی، در تقویت هماهنگی اعضای بدن مؤثر می‌باشد. درمان‌گرانِ اختلالات یادگیری، برای درمان و رفع مشکلات یادگیری، معتقدند برخی بازی‌ها و سنت‌های محلی، به این‌منظور بسیار مفید هستند. برای مثال بازی «یک‌قل‌د‌وقل» در درمان بدخطی و نارسایی کودکان، بسیار مؤثر است. برخی از بازی‌های محلی می‌توانند در ایجاد تمرکز حواس و تقویت آن، نقش به‌سزایی داشته‌باشند. برای نمونه به اثبات رسیده بازی «کلاغ‌پر» در تقویت و ایجاد تمرکز حواس مفید است چراکه حواس بازی‌کننده در طول زمان بازی، جمع است تا با شنیدن نام چیزهایی که پر ندارند، نباید دستش را بالا ببرد.  
 
- امروزه صاحب‌‌نظران تعلیم ‌و تربیت به این نتیجه رسیده‌اند که برای آموزش بسیاری از مفاهیم و موضوعات، بازی‌های سنتی و محلی می‌توانند بهترین و مطمئن‌ترین ابزار و شیوه‌ی آموزش باشند، به‌‌همین دلیل، در کتاب‌های درسیِ دوره‌ی ابتدایی، انجام بسیاری از بازی‌های سنتی و محلی، سفارش‌شده و حتی در لیست‌ ارزش‌یابی برخی درس‌ها، انجام صحیح بازی، نمره‌ی خاص خود را دارد.  

برای نمونه کودک در بازی، نقش پدر یا مادر را یاد گرفته و تمرین می‌کند. هم‌چنین پرورش و تقویت حس نوع‌دوستی و تعاون کودکان در حین برخی بازی‌های سنتی و محلی انجام می‌گیرد.

 

منبع: ایران پردیس

آموزش کودکان با کاوش در طبیعت

 

کاوش در طبیعت

بچه‌ها باید از همان سال‌های آغازین شکل‌ها، رنگ‌ها و طرح‌ها را کشف کنند، تغییر و تبدیل‌ها و رشد و نمو را مشاهده کنند، مفاهیم بوم‌شناسی را درک کنند و به محیط زیست احترام بگذارند. در این جا به نکته‌هایی اشاره می‌شود که کندوکاو بچه‌ها را در طبیعت تقویت می‌کنند. هم‌چنین، آنان را به سوی کاوش در طبیعت فرا می‌خواند. به این ترتیب،آنان فرآیند علم یعنی چگونه آموختن را تجربه می‌کنند و حواسشان دقیق و قوی می‌شود.

  درباره آب و هوا صحبت کنید 
  خورشید، برف، باران و ابرها، صحبت درباره آب و هوا و بحث و گفتگو پیرامون آن تمامی ندارد. در ساعت های مختلف روز، اندازه سایه فرزندتان را مشخص کنید. به این ترتیب، او می آموزد که چگونه از طریق زاویه جابجایی خورشید، می توان زمان را درک کرد. در روزهایی که برف می بارد، یک قطعه نمد یا پارچه مخملی مشکی را دریخچال قراردهید. سپس دانه های برف را برسطح آن به دام اندازید و با ذره بین مشاهده کنید . وسایل ساده ای مانند: بادنما، فرفره و بادبادک بسازید و با کمک آن ها، سرعت یا جهت باد را بررسی کنید. فرزند شما با استفاده از یک دماسنج و یک فنجان درجه بندی شده، می تواند دما و میزان بارش را طی یک دوره مشخص پیگیری و ثبت کند و اطلاعات خود را با پیش بینی های یک مرکز هواشناسی محلی مقایسه کند. بنابراین،شما با اندکی مطالعه و بهره گیری از اشتیاق کودک برای دانستن می‌توانید یک مرکز هواشناسی خانگی ایجاد کنید .

  باغبانی را فراموش نکنید 
  باغبانی پروژه ای است که بچه ها می توانند از آغاز تا پایان مسئولیت آن را بر عهده گیرند. کاشتن، آب دادن، چیدن علف های هرز و برداشت محصول چه در یک گلدان و چه دریک باغچه کوچک می تواند بچه ها را با چرخه زندگی گیاهان آشنا کند و به آنان امکان مراقبت از یک موجود زنده را بدهد.گل آفتاب گردان و لوبیا سریع رشد می کنند، توجه بچه ها را به خود مشغول می کنند و اعتماد به نفس آنان را تقویت می کنند. طی ماه های زمستان، قراردادن پیاز در آب فرصتی را فراهم می سازد تا بچه ها رشد ریشه ها را مشاهده کنند .

  به گردش بروید 
  در جنگل، در پارک، در ساحل دریا یا حتی اطراف خانه شما، جانداران زیادی وجود دارند که پیوسته در جنب و جوش اند. با نگاهی دقیق به تپه مورچه ها،لانه پرندگان، تارعنکبوت یا زیرسنگی که برگردانده شده، می توان آموخت که حشرات و سایر جانوران چگونه غذا تهیه می کنند و برای خود سرپناهی فراهم می سازند. از گنجینه هایی که موج ها برای ساحل دریا به ارمغان می آورند،غافل نشوید.صدف ها،سنگ ها،برگ ها یا مخروط های کاج را با هم مقایسه کنید. به فرزندتان کمک کنید تا بفهمد هر چیزی که می بیند هدفی دارد. یک صدف می تواند خانه یک جاندار باشد و یک دانه می تواند به درختی تنومند تبدیل شود. از فرزندتان بخواهید شکل چیزهایی را ترسیم کند که نمی توان آن ها را جمع آوری کرد .

  به آسمان خیره شوید 
  تغییرات روزانه خورشید و ماه باعث تغییرات شگرفی در آسمان می شوند و فرصتی را فراهم می سازند تا در آموختن زمان و تقویم به فرزندانمان یاری رسانیم. تغییر شکل ماه، تغییرات نور و زمان ظاهرشدن وناپدید شدن آن را ثبت کنید.در حالی که بسیاری از بچه ها از تاریکی می ترسند،شما می توانید با نشان دادن زیبایی های آسمان شب به فرزندتان آرامش بخشید. با روشن کردن شمع یا چراغ، شب پره ها و سایر حشرات شب پرواز را جذب کنید .

  بچه ها با بررسی بخش کوچکی از طبیعت می توانند آگاهی خود را از جهان پیرامونشان وسعت بخشند و بیاموزند که جانوران و گیاهان چگونه رشد و زندگی می کنند.چون طبیعت پر از حرکت، تغییر و شگفتی است، منبعی بی پایان برای بحث و گفتگوست و از این طریق شما می توانید در بهبود توانایی سخن گفتن و خوب شنیدن به فرزندتان یاری رسانید. وقتی ما همراه فرزندانمان در طبیعت کاوش می کنیم، در حالی که باعث تقویت حس ارزش قائل شدن برای زیبایی ها و شگفتی های جهان پیرامونمان در آنان می شویم، فرصت تفکر علمی را نیز برایشان فراهم می سازیم .

  منبع :  www.discoveryschool.com به نقل از مرکز انجمن های تخصصی