تصادف با وسایط نقلیه یکی از دلایل اصلی مرگ و میر کودکان است. یکی از خدماتی که سازمان حمل و نقل و ترافیک ارائه می کند، آموزش و فرهنگسازی در زمینه ترافیک و ایمنی رفت و آمد است. کتابک با محمود برآبادی کارشناس ترافیک این سازمان درباره فعالیت های آموزشی سازمان گفت و گو کرده که در زیر می خوانید.
او که دانش آموخته ی برنامه ریزی شهری و منطقه ای دانشگاه شهید بهشتی است از سال ۱۳۵۴ برای کودکان و نوجوانان داستان هم می نویسد. او پنج سال است که در بخش آموزش سازمان حمل و نقل و ترافیک شهر تهران کار می کند و پلی بین رشته تحصیلی، کارش که در زمینه ترافیک است و علاقه اش که نوشتن برای کودکان است، برقرار کرده است و داستان های آموزشی و اطلاعاتی و فیلم نامه های آموزشی برای میان پرده های تلویزیونی در ارتباط با فرهنگ ترافیک می نویسد.
فرهنگ ترافیک یعنی چه؟
فرهنگ ترافیک در واقع رفتارهایی است که ما در ترافیک که بخشی از فعالیت اجتماعی است، از خودمان نشان می دهیم. اصطلاحا ما به آن فرهنگ ترافیک می گوییم. وقتی از فرهنگ خوب رانندگی صحبت می کنیم، منظور این است که رفتارهای افرادی که در ترافیک حضور دارند، بر قوانینی که در این زمینه وجود دارد منطبق است. یعنی رانندگی درست، به سامان و بی خطر. از همه افرادی که در ترافیک حضور پیدا می کنند، چه راننده و چه عابر پیاده، سرنشین، موتور سواران و پلیس انتظار می رود که رفتاری منطبق با قانون رانندگی و راهنمایی داشته باشند تا کمترین خطر برای خودشان و کم ترین هزینه را برای جامعه تحمیل بکنند.
فعالیت های بخش آموزش سازمان ترافیک و حمل و نقل چیست؟
یکی از مواد اساسنامه سازمان حمل و نقل و ترافیک تهران ارتقای فرهنگ عبور و مرور شهروندان است که این ارتقا از طریق برنامه های آموزشی که در معاونت آموزش تدوین می شود صورت می گیرد.
چرا کودکان و نوجوانان از گروه های هدف این بخش هستند؟
آمارهای نشان می دهد که حدود ۲۲ در صد از تصادفات منجر به مرگ، بین گروه سنی زیر ده سال است. اگر ما در نظر داشته باشیم که کودکان تا سن ۵ سالگی با والدین شان رفت و آمد می کنند، این آمار، گروه سنی ۵ تا ۱۰ سال را در بر می گیرد. بالا بودن در صد تلافات تصادف در گروه سنی ۵ تا ۱۰ سال نشان دهنده آن است که گروه سنی مورد نظر ما آسیب پذیرترین گروه در میان عابران پیاده است.
این نشان می دهد که کودکان ما در معرض خطر هستند. به ویژه در مناطقی که خیابان درست از کنار میان مناطق مسکونی رد می شود، یا جاده از حاشیه روستا یا شهرک های حاشیه شهرها رد می شود. زیرا هم سرعت وسایل نقلیه بالاست، (چون هنوز به فضای شهری وارد نشده اند که سرعت را کاهش بدهند) و هم کودکان در کوچه ها و خیابان ها رها شده هستند و در معرض خطر قرار دارند.
بنابراین کودکان جزو آسیب پذیرترین عابران پیاده هستند. کودکان در تشخیص سرعت و فاصله وسایل نقلیه دقت لازم را ندارند و دچار اشتباه می شوند. کودکان در تشخص صدا هم دقت لازم را ندارند.
عامل چهارمی که به آسیب پذیر بودن کودکان کمک می کند، بازیگوش بودن بچه هاست. بچه ها به سبب شرایط سنی شان بسیار بازیگوش هستند و انرژی زیادی برای تخلیه دارند و این سبب می شود که در معرض خطر قرار بگیرند. این چهار عامل شرایط را برای تصادف کودکان فراهم می کند. اما از طرف دیگر، کودکان ذهن بسیار پویایی دارند، زود یاد می گیرند و توانایی فراگیریشان بالاست. در کودکی اگر چیزی را خوب یاد بگیریم به ندرت فراموش می کنیم. از این گذشته، کودکان آماده یادگیری هستند. چون مسئولیت دیگری بر عهده ندارند، آمادگی زیادی برای آموزش دارند. حالا چه رسمی در مدرسه، چه غیر رسمی و در خانه یا مهد کودک یا همراه پدر و مادر در هنگام رفت و آمد. در برابر خطراتی که آن ها را تهدید می کند، این ها فرصت هایی است که به کودکان کمک می کند تا به آن ها به عنوان کسانی که در ترافیک آسیب پذیرند توجه ویژه ای داشته باشیم و آموزش مان را بر آن ها متمرکز کنیم. بخشی از آموزش هایی که در سازمان حمل و نقل و ترافیک تهران در معاونت آموزش انجام می شود مربوط به گروه سنی کودک و نوجوان است و این آموزش ها با بهره گیری از ابزاری های مختلفی که در اختیار ما است انجام می شود. این ابزارها را می توان در سه گروه دسته بندی کرد. ابزارهایی که مکتوب هستند مانند کتاب، بروشور، روزنامه ها و مجله ها، ابزارها یا رسانه هایی که شنیداری هستند، مانند رادیو و نوارهای صوتی و ابزارهایی که دیداری یا تصویری هستند و تلویزیون و سینما و سی دی های تصویری. از هر سه گروه این ابزارها بسته به شرایط برای آموزش استفاده می کنیم.
سازمان در زمینه انتشار نشریه و کتاب برای کودکان چه فعالیت هایی داشته است؟
در زمینه انتشار نشریه در یک دوره ای، روزنامه دیواری تقریبا در ۲۰ شماره منتشر شد، که مطالب متنوع شعر و داستان و علمی و سرگرمی و خواندنی داشت. این روزنامه دیواری در مدارس پخش می شد تا در برد و ویترین مدرسه قرار گیرد. در یک دوره دیگر، با مجله های دیگر همکاری می کردیم. مثلا دوره ای با مجله "دوست" همکاری داشتیم که بخش هایی از آن چه به شکل داستان، چه سرگرمی، به مطالب آموزشی اختصاص داشت. در دوره ای با نشریه "دوچرخه" مطالبی را به طور مرتب چاپ می کردیم. در حال حاضر با نشریه "بادبادک" همکاری داریم و تاکنون شماره های مشترکی را منتشر کرده ایم. اما ما یک نشریه ویژه ی دانش آموزی نداریم . اما در بخش بزرگسالان مجله ای داریم به نام مهندسی ترافیک که مجله ترویجی-علمی است که از وزارت علوم درجه ترویجی - علمی را گرفته است و مقاله های تخصصی در حوزه حمل و نقل و ترافیک در این فصل نامه چاپ می شود.
مخاطبان این مجله چه کسانی هستند؟
مخاطب آن خاص است. کارشناسان استادان دانشگاه یا کسانی هستند که درحوزه ی حمل و نقل و ترافیک فعالیت دارند مانند کارگزاران حمل ونقل و ترافیک. ممکن است این افراد، تحصیلات شان در این زمینه نباشد، اما کارشان در حوزه ترافیک باشد و در معاونت های ترافیک شهرداری در معاونت ترافیک شهرهای دیگر فعال باشند. این افراد نیاز به مطالب و منابع آموزشی دارند که ما از طریق فصل نامه ی مهندسی ترافیک این مطالب را در اختیارشان قرار می دهیم. یک مجله ماهانه دیگر نیز منتشر می شود به نام "حرکت" که مخاطب عام دارد و از طریق کیوسک روزنامه فروشی ها توزیع می شود. مطالب روز و سرگرم کننده درباره رفت و آمد و ترافیک دارد. از دیگر انتشارات بخش آموزش سازمان حمل و نقل و ترافیک، انتشار کتاب در حوزه کودک و نوجوان است که شامل داستان، شعر و مطالب علمی- آموزشی و کتاب های تخصصی برای مهندسان ترافیک یا کسانی است که علاقه مند هستند در این حوزه کار کنند.
کتاب هایی که برای کودکان و نوجوانان منتشر می شود چگونه توزیع می شود چگونه والدین می توانند این کتاب ها را برای فرزندان شان تهیه کنند؟
ما در نمایشگاه هایی که حضور پیدا می کنیم غرفه فروش کتاب داریم. غیر از این، بیشتر توزیع کتاب ها از سوی نهادها یا سازمان هایی است که در زمینه کودک و نوجوان فعال هستند و با ما ارتباط دارند. مانند مدارس یا مناطق آموزش و پرورش که گاهی این کتاب ها را به طور عمده با تخفیف بالا خریداری و بین دانش آموزان پخش می کنند. معاونت های ترافیک مناطق شهرداری تهران که ۲۲ منطقه است و در همه تهران فعال هستند به مناسبت های گوناگون مانند آغاز سال تحصیلی، کتاب ها و نشریه ها و وسایل کمک آموزشی سازمان را در مناطق توزیع می کنند.
آیا این کتاب ها در شهرستان ها هم توزیع می شود؟
طبق اساسنامه سازمان حمل و نقل و ترافیک تهران محدوده فعالیت سازمان شهر تهران است. استدلالی که وجود دارد این است که هزینه های برنامه های آموزشی ما از مالیات و عوارضی که مردم تهران پرداخت می کنند تامین می شود. بنابراین باید در تهران هزینه شود. ما یک برنامه ویژه برای یک استان دیگر نمی توانیم بسازیم. اما بنا به درخواست معاونت های ترافیک شهرداری استان ها کتاب های منتشر شده برای آن ها، فرستاده می شود یا از سوی سازمان دوره های آموزشی برای شان برگزار می شود.
آیا باز خوردی از واکنش کودکان نسبت به کتاب ها و نشریه ها دریافت کرده اید؟
اگر منظورتان از بازخورد یک ارزیابی علمی که بر مطالعات قبل و بعد منطبق باشد خیر. چنین کاری بسیار دشوار است. در ارزیابی علمی درباره مسائل اجتماعی کنترل همه فاکتورهای تاثیرگذار بسیار دشوار است. بنابراین ارزیابی هایی که در این زمینه صورت می گیرد چندان علمی نیست.
ولی اگر منظورتان نظرسنجی و نظرخواهی از اولیا و مربیان مدرسه یا والدین یا دانش آموزان باشد چنین نظر سنجی داشتیم و طبیعی است که نظرها مثبت بوده است. علت این است که آن قدر نیاز آموزشی در کشور ما وجود دارد که ما هر چقدر در این زمینه تولید کنیم تنها به بخشی از نیازهای آموزشی پاسخ داده ایم و کمبودها هم چنان وجود دارد.
سازمان برای آموزش فرهنگ درست ترافیک چه فعالیت ها و خدمات دیگری را ارائه می دهد؟
ما از روش آموزش حضوری هم در سازمان استفاده می کنیم. از دیگر فعالیت های ما اعزام گروه های نمایشی به مدارس است که جنگی به نام "جنگ ترافیک" را اجرا می کنند که عبارت است از یک سری سوال و جواب و یک سری شوخی و یک نمایش آموزشی در زمینه ترافیک. این گروه ها از هفته دوم مهر تا پایان سال به مدارس اعزام می شوند. این آموزش ها آموزش حضوری هستند، یعنی آموزش دهنده و آموزش گیرنده در یک زمان و در یک مکان رو در رو هستند.
در این روش، به نیروی انسانی بسیار زیادی نیاز است و آموزش کند پیش می رود، زیرا هر بار گروه اندکی را پوشش می دهد، اما بین آموزش دهنده و یادگیرنده تعامل وجود دارد. در آموزش های حضوری مانند ساخت تیزرهای تلویزیونی هزینه ی اولیه بسیار بالاست.
آیا تاکنون برای آموزگاران به ویژه مربیان مهد کودک ها، دوره های آموزشی برگزار شده است؟
ما یک سال با همکاری آموزش و پرورش جشنواره های الگوهای برتر تدریس در مقطع پیش دبستانی را با همکاری سه جانبه بین سازمان ترافیک وآموزش و پرورش استان تهران و یک بخش خصوصی که اجرای این برنامه را برعهده داشت برگزار کردیم. هزینه های آموزش را سازمان ترافیک و هزینه های پذیرایی و برنامه ریزی را آموزش و پرورش تقبل کرد. این آموزش ها در ۸ فعالیت شعر، قصه، بازی، نمایش خلاق، مهارت های زندگی، و کاردستی با محتوای آموزش مسائل ترافیک بود. ۸ مدرس که در این رشته ها تخصص داشتند، آموزش به مربیان پیش دبستانی را بر عهده داشتند. برای مثال آقای محمد یوسفی آموزش قصه و آقای شعبانی آموزش شعر را بر عهده داشتند.
در این دوره ۲۲۰۰ مربی پیش دبستانی آموزش داده شدند. با نظر سنجی که صورت گرفت کار موفقی بود، اگر چه هزینه ی بالایی برای آن صرف شد. این برنامه دو سال اجرا شد و همه ۱۹ منطقه آموزش و پرورش را پوشش داد.
منبع: کتابک
1. اهداف خود را تعیین کنید
این کار برای زنان شاغل بسیار مهم است. از خودتان بپرسید آیا فقط کار می کنید که درآمدتان کمک هزینه زندگی تان باشد یا هدف تان رسیدن به پست و موقعیت شغلی خاصی است؟ می خواهید چه مقدار از وقت تان را صرف کار و حرفه تان و چه مقدار صرف امور منزل و خانواده بکنید؟ مایلید چه قدر خودتان را درگیر فعالیت ها و مسائل فرزندان تان بکنید؟ اگر بخواهید آخر هفته تان را صرف بردن فرزندتان برای شرکت در مسابقه ورزشی بکنید باید اطمینان حاصل کنید که حرفه شما نیاز به کار در روزهای آخر هفته یا تعطیل ندارد. همه اهداف تان را به عنوان یک زن شاغل و به عنوان یک مادر روی برگه ای بنویسید. می توانید یک ستون جداگانه به هر یک اختصاص دهید.
2. اهداف تان را به وظایف کوچک تر تقسیم کنید
اهداف تان را به کارهای کوچک تر تقسیم کنید و برای دستیابی به هر یک ضرب الاجل تعیین کنید. اهداف کلی تر را به اهداف جزئی تر، ملموس تر و کوچک تر تقسیم کنید. سپس باید به سراغ هر یک از کارها بروید و زمانی برای به انجام رساندن آن ها تعیین کنید. اگر تنها یک هدف بزرگ داشته باشید و یک مهلت یک ساله برای رسیدن به آن به خودتان بدهید، بدانید که تا یازده ماه آینده حتی به آن فکر نخواهید کرد! به همین دلیل تقسیم اهداف به کارهای کوچک تر با زمان مشخص اهمیت ویژه ای دارد.
3. اولویت های خود را تعیین کنید
لیست اهداف تان را اولویت بندی کنید. این به خود شما بستگی دارد که چه کاری از نظرتان مهم تر باشد یا بخواهید به چیزی زودتر از بقیه چیزها دست پیدا کنید. مجبور نیستید در لیست اولویت بندی تان تک تک موارد را به ترتیب بچینید. می توانید مقیاسی بین یک تا سه برای خودتان داشته باشید و مهم ترین کارها را در اولویت یک قرار بدهید و اهداف بعدی را در اولویت دو یا سه.
4. زمانی برای برنامه ریزی در نظر بگیرید
در هر هفته یا ماه زمانی را به برنامه ریزی اختصاص دهید. برنامه فعالیت هایی که به نوعی با هم ناسازگار هستند اصلاح کنید یا اگر برنامه قبلی در مورد شما جواب نمی دهد در برنامه تجدید نظر کنید. اگر فرزندان تان به اندازه کافی بزرگ هستند و در کارهای شان قدرت انتخاب دارند در مورد برنامه ریزی فعالیت هایی که هر دو به نوعی در آن ها شرکت دارید اجازه دهید بچه ها نیز اظهارنظر کنند.
5. به دیگران محول کنید.
اگر می بینید سر کار با انبوهی از کارهایی مواجه هستید که سر موقع باید انجام شوند فراموش نکنید که فرزندتان به موقع باید به کلاس تقویتی یا ورزشی اش برسد. با همسر، مادر یا دوست تان تماس بگیرید و از آن ها بخواهید اگر می توانند این کار را انجام دهند.
6. برنامه انعطاف پذیر داشته باشید.
در برنامه تان فضای قابل توجهی را به مسائل غیرمترقبه اختصاص دهید. در این صورت مثلا اگر کودک تان مریض شود می توانید یک روز مرخصی بگیرید. برنامه شما باید به شما کمک کند نه این که به صورتی خشک و غیرقابل انعطاف شما را به دنبال خود بکشد.
7. یک سیستم برنامه ریزی برای خودتان داشته باشید
در سررسید یا تقویم رومیزی خود برنامه تان را بنویسید و پیگیری کنید. بهتر است برنامه تان در دسترس سایر اعضای خانواده نیز باشد. حتی می توانید از بچه ها بخواهید یک تقویم مغناطیسی درست کنند که قابل نصب روی در یخچال باشد، به این ترتیب آن ها هم میتوانند کارهای خودشان را به برنامه اضافه کنند.
8. به خودتان پاداش بدهید.
زمانی که به اهداف تان رسیدید، به خودتان پاداش بدهید! مثلا یک روز مرخصی از اجرای برنامه به خودتان بدهید و کمی خوش بگذرانید. این کار باعث می شود همچنان که در حال اجرای برنامه خود و انجام امور مربوطه هستید حس خوبی نسبت به آنچه در پیش رو دارید داشته باشید.
درین اواخر یک بار دیگر شاگرد ان معصوم دختر هدف حمله کیمیاوی دشمنان علم و معرفت در کشور قرار گرفت، براساس گزارشها تعدادی از شاگردان اناث لیسه محمود عراقی زمانی به شفاخانه منتقل شدند که هنگام ورود به مکتب علائم مسمومیت سردردی و بیهوشی در وجود ایشان به مشاهده رسید، طی چند ماه اخیر این سومین باریست که شاگردان اناث درکشور ما آماج حملات ضد بشری وغیر اسلامی دشمنان علم و فرهنگ قرار میگیرند ، دو ماه قبل بیش از شصت نفرشاگرد ان اناث در شهر چاریکار مرکز ولایت پروان بعلت مشابه به شفاخانه منتقل گردیده بودند..
در ماه نوامبر سال گذشته دو موترسیکل سوار بر گروپی از شاگردان اناث لیسه میرویس خان در حومه شهر قندهار زمانی به تیزاب پاشی آغاز نمود که شاگردان بعد از ختم دروس مکتب روانه خانه های خویش بودند دراثر پاشیدن تیزاب روی و صورت تعدادی از شاگردان و چند تن از معلمین لیسه میرویس خان هوتکی صدمه دیده ، گفته میشود که جرا حت ناشی از پاشیدن تیزاب بروی یکی از شاگردان چنان شدید بود که وی جهت تداوی بخارج کشور انتقال گردید، براساس گزارشات حادثه متذکره چنان فضائی ترس واضطراب را در میان والدین شاگردان بوجود آورد که برای مدتی تعدادی از خانواده ها از رفتن اطفال شان به مکتب جلوگیری نموده ولی خوشبختانه بزودی والدین شاگردان حاضر شدند اطفال شانرا دوباره به مکتب فرستاده در مقابل اعمال ضد اسلامی دشمنان علم و معارف تسلیم نشوند.
طی سه سال اخیردر ولایات جنوب و شرق کشور دها مکتب بوسیله گروه های مخالف دولت بحریق کشیده شده ویا بعلت نبود امنیت مسدود گردیده که در اثر آن هزاران طفل واجد شرایط مکتب از حق طبعی فراگیری تعلیم وتربیه محروم گردیده اند در بعضی مناطق شاگردان و معلمین مکاتب تهدید و حتی بشهادت رسیده اند، چنین به نظر میرسد که دشمنان علم و معرفت تلاشهای منظم و هماهنگی را برای محروم ساختن اطفال و نسل جوان کشور از نعمت تعلیم و تربیه آغاز نموده اند آنها میخواهند نسل جوان و بالنده کشور ما را در این قرن بیست ویکم از حق تعلیم و تربیه محروم نموده در جهل ونادانی نگاه دارند..
موسسه بشری هسکو که هدف آن ارتقای معارف و کمک به اطفال بی بضاعت و محروم وطن است اینگونه اعمال ضد اسلامی دشمنان وطن راکه با روحیه دین مبین اسلام و ارزشهای جهانی حقوق بشر کاملا در تضاد قرار دارد شدیدا محکوم نموده از مقامات ذیربط دولتی و نیزسران و مشران محلی تقاضا بعمل می آورد تا هرگونه تلاش لازم را بکار برند تا همچو حوادث دردناک در آینده تکرار نگردد.
اطفال کشور امید و آینده وطن ما بوده فراهم آوری زمینه تعلیم وتربیه برای آنها وجیبه اخلاقی همه هموطنان شریف ما در داخل و خارج کشور است.
منبع: موسسه بشری هسکو
5 جمله خوب در ارتباط با کودک:
۱) خـودت تـصـمـیم بگیر: کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: "بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید." اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: "خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید." این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.
2) من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم: اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید.
۳) از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی: اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: "صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم" و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.
۴) احساس تو را درک می کنم: وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً می گوید: "از تو متنفرم" یا "خیلی بدی." این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پرکرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد.
۵) "آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟:" افراد متفاوت، نـیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: "عدالت را رعایت کنید و منصف باشید" و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفاً به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم "انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی"!
۷ جمله ناخوشایند برای کودکان
۱) مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله ای که نمی داند چه می خواهد و گریه می کند ، یا کودک ۴ساله ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می کند ، هر دو متناسب سنشان عمل می کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید "مناسب سن خودت عمل کن" بگویید: "به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی"، "می دانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده ای" این جملات به کودک آرامش می دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.
۲) شوخی کردم: دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد می کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.
۳) چـرا مـثـل ... نـیستی؟ با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی کـنـنـد در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین تر از دیگری احساس کند ، روحیه خود را می بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.
۴) ندو و گرنه می افتی! علی رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: "قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش هایت مطمئن باش." در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده اید نه ناتوانی کودک.
۵) چی بهت گفتم؟ چرا سوالی را می پرسید که خودتان جواب را می دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می زند و می گذرد. اگر از رفتار او رنجیده اید بگویید: "من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن." به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد.
وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که "وعده داده نشده اش" اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیداخواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد.
از طرفی نباید از کودکان وعده گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای ناخواسته می دهد، وعده ای که متعلق به خود او نیست، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریب آمیز باشیم.
۷) آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه ها استفاده می کند و با بیان این واژه ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می کند و مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدرومادر با کودک می شود. " آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم ؟ مگر تو کری ؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ ..."
این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود.
منبع: تربیت
فرانک تفرشی
جریان تربیت کودک برای والدین لذت آور است ،درحالی که این جریان با مشقات و ناراحتیهای فراوانی همراه می باشد. حتی در مورد والدینی که دارای کودکان طبیعی هستند نیز شکیبایی، توانایی و حسن تفاهم زیادی برای پرورش کودک لازم است. با وجود خشم، احساس گناه، ناامیدی، محرومیت و خستگی که والدین گاهی آن را تجربه می کنند باید گفت بدلیل طبیعی بودن کودک معمولاً دارای حس اعتماد بوده و کودک خود را می پذیرند.
در مورد خانواده کودک معلول موقعیت پیچیده و مشکل تر است . والدینی که در انتظار بدنیا آمدن کودک خود هستند در حالتی از انتظارات بلند پروازانه بسرمی برند و نه تنها انتظار یک کودک طبیعی را دارند بلکه انتظار آنها بدنیا آمدن یک کودک بی نظیرمی باشد. ورود هر کودکی که این انتظارات را خدشه دار کند موجب شوکی می شود که آنرا “شوک اولیه” می نامند. در مواقعی که آسیب پذیری شخصیت در والدین زیاد باشد یک رویداد غیر قابل انتظار، سازگاری والدین را مختل می کند. والدین در می یابند که این یک رویداد نادر است و انتظارات آنان باید اساساً مورد تجدید نظر قرار گیرد، لکن در مورد انتظارات واقعی کنونی اطلاعی ندارند. در این مرحله عامل بحران معلولیت نیست بلکه نابود شدن انتظارات آنان است.
دومین بحران “بحران ارزشی” است. معلولیت و تظاهرات آن برای بسیاری از افراد به دلائل چندی قابل قبول نیست. این طرز فکر که کودک آنان یک فرد تحصیل کرده و سالم و یا موفق نخواهد شد، ممکن است برای والدین بشدت دردناک باشد. ترس از ننگ اجتماعی، احساس گناه و شکست ممکن است به بحران ارزشی دامن زند.
عکس العمل های شایع اولیه والدین
والدین با فهمیدن معلولیت کودک خود به اشکال مختلف واکنش نشان می دهند مثل؛ احساس گناه،انکار ، احساسات متضاد،ناکامی،اندوه،تنهایی،از دست دادن امید به زندگی،حمایت افراطی و فرافکنی .
یکی از اعضای هیئت جهانی فلج مغزی در آمریکا که خودوالد یک پسر فلج مغزی است در ارتباط با عکس العمل های اولیه والدین چنین می گوید:هیچ تضمینی وجود ندارد که کودکی معلول شود یا خیر. وقتی آن کودک معلول، کودک شماست و به طور ناگهانی برچسب معلولیت به او زده می شود، ممکن است زندگی برای تان ناعادلانه جلوه کند و یکباره احساس کنید کنترل تان را روی زندگی و فرزندتان از دست داده اید. شاید احساس کنید آمادگی پذیرش این واقعیت را ندارید این حق شماست که احساساتتان را هرگونه که می خواهید نشان دهید. ممکن است متوجه شوید احساسات شما با مدل های فرضی متخصصین جور در نمی آید ممکن است دچار خشم و عصبانیت شوید . شما حق دارید که گاهی گریه کنید. روابط شما با اعضای دیگر خانواده هم ممکن است در معرض خطر قرار بگیرید و با وجود تلاش نتوانید اعضای خانواده را دور هم جمع کنید. عصبانیت شما قابل قبول است بهترین روش برای برطرف کردن آن مراجعه به اولین سرویس درمانی برای فرزندتان می باشد.
تأثیر کودک معلول بر خانواده
علاوه بر عکس العمل های عاطفی اولیه والدین نسبت به معلولیت فرزند ، وجود کودک معلول می توانداثرات طولانی مدتی شامل اثرات عاطفی، اجتماعی و اقتصادی بر خانواده داشته باشد.
مراقبت دائم از کودک مستلزم شکیبایی زیاد و فدا نمودن هدفهای شخصی از جانب والدین است. والدینی که در رابطه با آرزوهای خود احساس ناامیدی می کنند و در رسیدن به هدف خود ناکام گشته اند با داشتن یک فرزند معلول بطور مضاعف ضربه خواهند خورد و امر مراقبت و نگهداری از کودک برای آنان دشوارتر خواهد شد. یک کودک با معلولیت های فیزیکی و با استرس های همراه آن می تواند تأثیر عمیقی بر عملکردهای خانواده بگذارد.
والدین افرادی با معلولیت فیزیکی در مقاسیه با والدین بچه های طبیعی بیشتر احساس بی کفایتی در ایفای نقش والدی دارند.این احساس بی کفایتی می تواند مشکل ساز باشد والدینی که دچار این احساس می شوند تلاش کمتری برای پذیرش مسئولیت های فرزندشان می کنند و این می تواند باعث افزاش مشکلات رفتاری کودکان شود.
آیا پدران و مادران دارای توانایی مقابله با شکل فرزند معلول خود هستند یاخیر؟ برخی متخصصین معتقدند پدران واقعیت تشخیص را راحت تر می پذیرند در مواردی که پدران احساس گناه شدیدی داشته اند به نظر می رسد این پدران خون گرم تر و نقش پدری را بیشتر از حد معمول ایفا می کنند.اغلب پدر به کودک معلول خود بیشتر به عنوان یک خطر نسبت به موقعیت اجتماعی خویش می نگرد،در مقابل مادر بیشتر تحت فشار های عاطفی است.از آن جایی که پدر بطور معمول بیشتر اوقات خود رادر خارج از خانه می گذارند و نسبت به مادر وقت کمتری را با کودک سپری می کند، استرس و احساس گناه کمتری در مقایسه با مادر دارد.بنابر این مادر تقریبا همه مسئولیت های مراقبت از کودک را به عهده دارد
معلولیت فرزند میتواند زندگی زنا شوئی را تحت تاثیر قرار دهد.معلولیت فرزند در خانوادهای که بر عشق وعلاقه و عواطف مثبت حاکم است اثر چندانی نمی گذارد در مواردی که زن و شوهر بدون علاقه با هم ازدواج کرده اند و ظاهرا بدون مناقشه با هم زندگی می کنند وجود یک کودک معلول صرفا مشکلاتی رااز حالت پنهانی به آشکار می کشاند. در صورتیکه خانواده دارای ثبات در زندگی زناشویی باشند در مقایسه با خانواده های بی ثبات در احساسات و رفتار خود نسبت به فرزند معلول خود به مراتب بهتر عمل خواهند کرد.
یکی دیگر از اثرات مهم معلولیت برخانواده اثرات اقتصادی و اجتماعی است گاهی مراقبت ها؛ درمانها و آموزش های خاصی که برای یک کودک معلول مورد نیاز است هزینه های زیادی را بر خانواده تحمیل می کند. گاهی بودجه خانواده برای تأمین این هزینه ها کافی نیست. ممکن است خانواده در ارتباطات اجتماعی از قبیل میهمانی رفتن، پذیرایی کردن از دوستان در منزل یا شرکت در محافل اجتماعی و سایر تفریحات با مشکل روبرو شوند در یک مطالعه نشان داده شد که خانواده های غیر مرفه معلولیت فرزند را به عنوان یکی دیگر از مشکلات عدیده ای که خانواده با آن روبرواست، می شناسند واز این رو به آن اهمیت کمتری می دهند.
یکی از مهمترین عملکردهای خانواده پرورش فرزندان است معلولیت می تواند بر یکایک اعضای خانواده تأثیر گذاشته و کارکرد پرورشی خانواده را تحت تأثیر قرارمی دهد. نتایج تحقیقات در مورد تاثیروجود کودک معلول بر روی سایر فرزندان در شرایط مختلف متفاوت است.برخی معتقدند قرار دادن کودک در موسسه خواهر و برادران او را از مسئولیت های بیش از حد آزاد می سازد چرا که اغلب از سوی والدین انتظار می رود که سایر فرزندان قسمتی از وظایف مربوط به کودک معلول را به عهده بگیرند.نتایج حاصل ازیک بررسی در ایران (داور منش و شریعتی1375) نشان داد که وجود فرزند معلول تاثیر منفی بر رشد جسمی سایر فرزندان ندارد، اما می تواند موجب اختلال در فضا و شرایط مناسب آموزشی برای سایر فرزندان خانواده در شهر های بزرگ مثل تهران گردد، حال آنکه این تاثیر پذیری در مناطقی با پیچیدگی شهری کمتر محسوس نبود. همچنین بیشترین تاثیر منفی بر پیشرفت تحصیلی سایر فرزندان زمانی بود که فرزند معلول بیش از 14 سال داشت.موضوع دیگری که اتفاق می افتد این است که گاهی سایر فرزندان در اثر داشتن خواهر یا برادر معلول دچار شرمساری و بر آشفتگی می شوند لذا با مشاوره و راهنمائی به موقع والدین و سایر افراد خانواده می توان به آنها در امر سازگاری کمک نمود.
گاهی والدین با معلولیت فرزند خود کنارمی آیند اما آنان قادر به وفق دادن خود با برچسب هائی که بارعاطفی قوی دارند نمی باشند، برای مثال برای والدین بسیار آسانتر است که اصطلاح ضایعه مغزی را به جای عقب ماندگی ذهنی بکار ببرند.
مراحل سازگاری
سازگاری والدین اغلب در چهار مرحله انجام می گیرد. در مرحله اول پدر و مادر احساس گناه و شرم می کنند. در مرحله دوم به شناخت و درک مسئله توجه می کنند. در مرحله سوم مشکل را آن گونه که هست می پذیرند .در مرحله چهارم به کودک خود کمک می کنند و برنامه های درمانی و آموزشی را طرح ریزی و اجراء می نمایند.
برخی از محققین این قبیل عکس العمل ها را واکنش تطابق عمومی بیان می کنند که شامل مراحل زیر می باشند :
1- مرحله آگاهی از خطر
2- مرحله مقاومت
3- مرحله فرسودگی
مرحله آگاهی از خطر : در این مرحله والدین در یک حالت شوک ناباوری و نگرانی فرو خواهند رفت فشار روانی معمولاً مانع از آن می شود که تفکر منطقی و فکر خلاق داشته باشند.
مرحله مقاومت : در این مرحله والدین سعی می کنند با فشار روحی ناشی ازاین مسئله مقابله نمایند در این مرحله خود به تصمیم گیری و عمل نمودن قادر می شوند و با راه حلهایی سعی می کند فشار ممکن را کم کند. در مرحله مقاومت مکانیسم های دفاعی به شخصی کمک می کند تا با فشار مقابله نماید
مرحله فرسودگی : چنانچه انگیزه و فشار روحی ناشی از مرحله اول به کمک مرحله دوم از میان نرود و ادامه یابد سازش والدین کافی نخواهد بود و به تدریج قوای دفاعی زائل می شود و از کار باز خواهد ماند و نیروی برای سازندگی باقی نمیماند و مرحله فرسودگی فرا خواهد رسید. مرحله فرسودگی از بسیاری از جهات شبیه مرحله اول است شوک و نگرانی مجدداً پدیدار می شود و اضمحلال روانی و جسمی می تواند بر شخص متولی شود و واکنش های روان تنی در این مرحله بروز می کند.
نقش تعامل والدین و متخصصان در سازگاری
متخصصین دست اندر کار می توانند با کمک به والدین از میزان رنج و اندوه آنها بکاهند و در رسیدن به مراحل سازگاری آنها را یاری نمایند. به منظور تعامل سازنده بین والدین و متخصصین توصیه های زیر سودمند است:
الف) والدین را باید بعنوان اعضاء شرکت کننده در برنامه آموزشی کودک در نظر گرفت و به نظرات آنان احترام گذاشت.
ب) متخصصین باید والدین را از کلیه اطلاعات مربوطه مطلع سازند مگر آنکه دلائل کافی برای انجام این کار وجود نداشته باشد.
ج) از آن جایی که ارتباط صریح برای تعامل صحیح والدین و متخصصین ضروری است باید از استفاده آن اصطلاحاتی که گمراه کننده است برای والدین جلوگیری شود.
د) در حالیکه متخصصین مسئولیت عمده آموزش را به عهده دارند والدین باید مسئولیت اصلی را برای انتخاب اهداف وتصمیم گیری به عهده گیرند.
هـ) برای مقابله با مشکلات والدین اغلب نیازمند به حمایت و تشویق می باشند در اینجا متخصصین باید از طریق تشویق تلاشهای والدین و برخورد مثبت آنان را تقویت کنند. اگر والدین دریابند متخصصین نسبت به شرایط مشکل آنان آگاهی دارند می تواند حالت حمایت و تشویق داشته باشد.
مشاوره و گروه درمانی
اغلب خانواده ها برای تطابق با مشکل خویش نیاز به مشاوره وکمک متخصصین دارند. اگر بتوان نوع بحرانی را که والدین دست به گریبان آن هستند شناسایی کرد می توان راه حل موثرتر را تشخیص داد. والدینی که در شوک اولیه بسر می برند بیشتراحتیاج به اطلاعات و حمایت دارند ،زیرا شوک اولیه به مثابه مرحله اول سازگاری یعنی مرحله آگاهی از خطر است .والدینی که با بحران ارزشی روبرو هستند احتیاج به مشاوره دارند زیرا فرد دارای احساس ترس از ننگ اجتماعی و احساس گناه است و مشاور می تواند در رهایی فرد از این احساسات موثر واقع شود.
بسیاری از والدین که اندوه را تجربه می کنند در جریان این اندوه برای مدتی از دیگران فاصله می گیرند. برای یک مشاوره کار اشتباهی است که بخواهد جریان اندوه را با اطمینان بخشیدن به والدین و تسکین دادن آنان به سرعت متوقف سازد. اغلب روند سازگاری نیاز به زمان دارد.
از بازگو نمودن هرگونه مطالب ناگوار در رابطه با کودک و یا پیش بینی های دراز مدت که اغلب خالی از دقت می باشد و یا نادیده انگاشتن شکل کودک برای رفع نگرانی و ترس والدین باید اجتناب کرد.
مسئله دیگری که در مشاوره والدین مطرح است تلاش آنان برای جستجوی علت می باشد .دو انگیزه باعث این جستجو می شود اول امید به کشف بیماری که این کشف ممکن است منجر به درمان بیماری شود و دلیل دیگررهایی از بار سنگین مسئولیت و احساس گناه ناشی از آن است. گرچه بسیاری از والدین در جستجوی علت هستند لکن در بیشتر موارد شناسایی علت تاثیر چندانی در وضع کودک ندارد .صدمه ای که در اثر عامل فیزیکی یا ژنتیکی عارض گشته تقریباً تغییر ناپذیر است.
بعلاوه گاهی پیدا کردن یک علت کار بسیار دشواری است .بدنبال ارزیابی های کامل پزشکی و روانی در صورتی که نتوان از نظر سبب شناسی دقیقاً والدین را مطلع کرد باید به خانواده گفت توجه به آنچه که می تواند به او کمک کند بیشتر سودمند است تا اندیشیدن در مورد علت معلولیت فرزند. ولی بهرحال باید احساسات مربوط به مسئولیت و گناه آنان را درک کرد. تعدادی از خانواده ها در جلسات مشاوره و یا گروه درمانی پی می برند افراد زیادی از این مشکل رنج می برند و کودک آنان در اثر عوامل قبل از تولد، حین تولد که کنترل زیادی روی برخی از آنان وجود ندارد آسیب دیده است.این مسئله تا اندازه زیادی آنان را از احساس گناه رهامی کند.
برخی والدین در جستجوی بهبودی هستند.گر چه علم پزشکی در حال پیشرفت است و بسیاری از والدین امیدوارند که معجزه ای داروئی رخ دهد تا کودک آنان بهبود یابد لیکن در برخی موارد مثل فنیل کتونوریا،گالاکتوزمی و کرتنسیم درمان مفید واقع میشود، ولی اغلب داروئی به منظور بهبود کامل معلولیت فیزیکی و ذهنی وجود ندارد.
باید والدین را متوجه این موضوع نمود و آنان را به روشهای درمانی ویژه ای که بتوانند به کودک معلول کمک کند تا از توانائیهای موجود در خود بهتر استفاده نماید، مثل گفتار درمانی ،کاردرمانی وفیزیو تراپی و…جلب نمود.
موضوع دیگری که در مشاوره باید در نظر گرفت این است که گاهی برخی مشاوران از دادن اطلاعات نا خوشایند اجتناب می کنند.چنانچه این اطلاعات بتواند به والدین کمک کند تا تضاد های درون خانواده را کاهش دهند و باعث کمک نمودن به کودک شود باید آنها را در اختیار والدین گذاشت.
اگر چه که والدین افراد معلول از بسیاری از جهات با هم متفاوت هستند ولی از بعضی جنبه ها تجارب مشترکی دارند مثل عدم حمایت عاطفی کافی ،عدم آ گاهی از امکانات درمانی و آموزشی مناسب برای فرزندشان ،عدم اطلاع از قوانین مربوط به آموزش و پرورش کودکان معلول .لذا اولین قدم در جریان مشاوره می تواند دادن اطلاعات در زمینه های فوق باشد. دومین قدم در مشاوره در نظر گرفتن احساس شوک، ترس و اضطراب والدین است باید به والدین امکان داد تا احساس خود را بیان کنند.
در مرحله سوم باید در نظر داشت هرگونه کوششی که برای کودک در ارتباط با درمان و آموزش و توانبخشی و نیز هرگونه تلاش که برای خانواده در رابطه با توصیه، مشاوره و یا حمایت عاطفی انجام می گیرد، باید همیشه در جهت قبول این واقعیت باشد که در واحد خانواده نظامی است که افراد آن دارای تعامل متقابل بوده بطوریکه آنچه که بر روی یکی از اعضاء آن اثر می گذارد و بلافاصله روی سایر اعضا خانواده نیز اثر خواهد گذاشت و فرد معلول زندگی سایر اعضا خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد. لذا باید سازگاری فردی و زناشویی و تربیت سایر فرزندان مورد توجه قرار گیرد. در جریان مشاوره به خانواده باید:
1- به آنان کمک کرد تا در مورد کودک خود علاقه مند تر بیندیشند.
2- به آنان کمک کرد تا از رفتار کودکشان آگاهی یابند.
3- از کتابها و جزواتی که می تواند به خانواده اطلاعات بدهد استفاده کرد.
4- به کودک کمک کرد تا در فعالیت های اوقات فراغت و سایر فعالیت های سازنده شرکت نماید که می تواند به خوشحالی کودک و خشنودی خانواده منجر شود.
5- آنان را در مورد منابع موجود در جامعه راهنمائی نمود مثلا ،(کلینیک ها، مراکز ارزیابی ،گروههای والدین).
منبع: انجمن خیریه توان یاب
دکتر محرم آقازاده
تخیل بهتر از دانش است.
اینشتین
یادگیری زیبایی شناسانه، به معنای پیوند زدن اندیشه و احساس است. از طریق هنر، افکار و احساسات ابراز می شوند. تصویر و یادمانی که مردمان هر شهر و دیاری می سازند، برای آن است که احساساتشان را نسبت به زندگی نشان دهند. هنر حائز اهمیت است، چون راه ژرف اندیشی و فهم عمیق را هموار می سازد. همه کودکان نمی توانند هنرمندان بزرگی شوند، ولی می توانند حس زیبایی شناسی را در خود پرورش دهند و ارزش هنر را بدانند.
معلمان به شیوه های گوناگون می توانند در یادگیرندگان، حس زیبایی شناسی را بپرورانند. برای مثال، فعالیت های علمی، زمینه خوبی برای بیان هنری و زیبا هستند. برای آن که، در فعالیت های علمی، دانش آموزان با موادی مثل سنگ، چوب، برگ درختان و گل ها و... کار می کنند. دانش آموزان می توانند گل ها را ببویند، بر سطح سنگ ها دست بکشند و آنها را لمس کنند و با تمام حواس خود به کشف ظرافت اشیا بکوشند.
کلبرت و تانتون(۱۹۹۲) به چند خصیصه دانش آموزان، از جنبه گرایش به هنر و زیبایی شناسی اشاره کرده اند:
۱- کودکان برای خلاقیت هنری، نیاز به فرصت دارند.
۲- کودکان برای بحث و صحبت درباره هنر نیاز به زمان دارند.
۳- کودکان نیاز دارند از نقش هنر در زندگی خود آگاه شوند.
شلایر (۱۹۹۵) هم بر آنچه کلبرت و تانتون اشاره کرده اند، تأکید ورزیده است. به نظر شلایر هم کودکان از بحث درباره هنر و تولید هنری لذت می برند. پیشنهاد های ارائه شده در زیر، می تواند برای ایجاد زمینه به منظور بحث درباره زیبایی شناسی مؤثر باشد:
۱- عرضه یا معرفی کتاب های هنرمندان به دانش آموزان.
۲- خواندن داستان های مربوط به زندگی هنری هنرمندان بزرگ.
۳- دیدن کارهای هنری.
۴- نصب آثار هنری در تابلو های مدرسه و در صورت امکان در کلاس درس.
۵- آوردن هنری قابل لمس، نظیر انواع مجسمه، کریستال، چوب های خراطی شده و...
۶- دیدار از نمایشگاه ها و موزه های هنری.
راه کارهای پیشنهادی و راه کارهایی که هر معلم بنا به تناسب سن دانش آموزان به کار می بندد، می تواند در کودکان آگاهی هنری یا زیبایی شناسانه پدید آورد.
آثار هنری تأثیر چشمگیری بر کودکان دارند. دانش آموزان در بسیاری از موارد پس از شنیدن یک داستان برانگیزنده، اغلب می کوشند خود را به جای شخصیت های داستان قرار داده و به ایفای نقش آنها بپردازند. گاه، دانش آموزان برانگیخته می شوند یک داستان را به صورت نقاشی بیان کنند و زمانی، آنان ترغیب می شوند بر اساس فضای حاکم بر داستان اقدام به تولید ریتم کنند.
ایجاد و پرورش حساسیت زیبایی شناختی در کودکان آثار و مزایای بسیار مطلوبی برای آنان دارد. به چند مزیت پرورش حس زیبایی شناسی در زیر اشاره می شود:
۱- نسبت به مسائل حساس تر می شوند، چون بینش خوبی به جهان کسب کرده اند.
۲- به خودآموزی و خود محوری در یادگیری روی می آورند، زیرا به کمبود دانش خود نسبت به موقعیت ها آگاه ترند. به دیگر سخن، حساسیت هنری به پرورش مهارت فراشناختی می انجامد.
۳- زندگی جاذبه زیادی برای دانش آموزان پیدا می کند، چون آنان ظرفیت زیادی برای کشف ناشناخته ها می یابند.
۴- بر آستانه تحمل دانش آموزان افزوده می شود، زیرا آنان درمی یابند که انجام کارها به طرق گوناگونی امکان پذیر است.
۵- دانش آموزان مستقل پرورش می یابند، زیرا نسبت به موقعیت ها آزاد اندیشانه می نگرند و آنها را به پرسش می کشند.
۶- با پیچیدگی ها به صورت اثر گذار رفتار می کنند، چون در صدد یافتن یک پاسخ کاملاً صحیح برای سؤالات خود نیستند.
به هر روی، تجربه زیبایی شناختی کودکان به طرق گوناگون شکل می گیرد. زیبایی طبیعت، ریتم و تصویر ذهنی که موسیقی دارد، شعر سرایی و موارد زیادی از این دست به پدید آیی درک هنری در کودکان کمک می کند. شناخت کیفیت هنری خاص افراد مستعد برای درک هنری نیست؛ چنین شناختی به صورت طبیعی برای هر فردی قابل تجربه است. دخالت بزرگسالان، معلم، والدین، مربیان و... برای پرورش درک هنری و زیبایی شناختی در کودکان و نوجوانان مستلزم یک برنامه حساب شده است. کودکان در هر زمانی آمادگی توجه به آثار هنری یا پدیدآوری یک اثر هنری را ندارند. از این رو، برنامه پرورش ادراک هنری باید به گونه ای تنظیم شود که در چارچوب برنامه تدوین شده، کودکان با لذت و کشش ویژه ای با دو چشم خود و با چشم عقل شان از دیدن آثار هنری بهره بگیرند و برای آفریدن اثر هنری برانگیخته شوند.
اصل مهم دیگر در برنامه ریزی پرورش درک هنری در کودکان، ایجاد تغییر نگرش و برداشت نسبت به درک و آفرینش هنری و زیبایی شناختی آنان است. طبیعی است که کودکان پیکاسو، ون گوک، رون، موتزارت و... نیستند. تشخیص صدای فلوت در میان صدای سازهای ارکستر، درک تباین و هماهنگی رنگ در یک تابلوی نقاشی، اثرپذیری از خطوط در یک طرح خطی و... شاخص هایی از درک هنری و زیبایی شناختی کودکان به شمار می آیند.
ایجاد زمینه برای آفرینش اثر هنری هم به بسط اندیشه کودک یاری می رساند و هم بر درک زیبایی شناختی او اثر می گذارد. برای داوری درباره کارهای هنری کودکان نباید از منطق بزرگسالی بهره گرفت. وجود چند خورشید یا ماه در نقاشی یک کودک نشان از بدفهمی او از طبیعت نیست، بکله نشانه خلق چند و چندین خورشید در فضای ذهنی و روانی اوست. اگر این قاعده را بپذیریم که هر کس از پساپشت تجربه و تخیلات خود به جهان می نگرد و آن را تفسیر می کند نیازی به القای منطق منحصر به فرد خود به دیگری نخواهیم داشت. با کودکان و درباره آثار و درک زیبایی شناختی کودکان بر مبنای منطق خودشان سخن بگویید و به داوری بنشینید.
منبع: آموزش خلاق کودک محور
نگاهی به مسائل کودکان مناطق دوزبانه ایرانی در ورود به مدرسه
فریده عصاره
چگونگی آغاز آموزش به کودکان مناطق دو زبانه در کشور ایران از دیربازترین مباحث در حوزه پژوهش های آموزشی است و کتاب های فراوانی نیز در این باره در ایران و جهان منتشر شده است.
خانم فریده عصاره، از پژوهشگران سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی است که در این باره پژوهش های چندی را انجام داده و مقالاتی را به نقل از این پژوهش ها و یا به صورت مستقل در مطبوعات ارائه داده است. یکی از پژوهش های وی تحقیقی است که به در خواست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ، مسائل کودکان مناطق دو زبانه ایران در استان های ترک، کرد و عرب زبان را مورد بررسی قرار داده است. آن چه در پی می آید مقاله ای است که از این پژوهش استخراج شده است.
در محدوده جغرافیایی کشورمان اقوام گوناگون با آداب و رسوم و گویش های متفاوت در جوامع شهری و روستایی زندگی می کنند. کودکان شش ساله که هر کدام برخاسته از این بافت های فرهنگی هستند، همراه با ویژگی های شخصیتی منحصر به فرد خود وارد مدرسه می شوند. آنها در قبل از مدرسه، پدیده های جهان پیرامون خود را توسط گویش و زبان مادری خود شناخته و در یک بافت و ساخت زبانی در ذهن خود جای داده اند. آنها با آموخته ها و تجاربی به دنیای مدرسه وارد می شوند.
به طور کلی کودکان این مرز و بوم را هنگام ورود به مدرسه و در مواجهه با زبان آموزشی می توان به چند دسته تقسیم کرد:
* دسته اول کودکان فارسی زبانی هستند که در خردسالی موجودات جاندار و بی جان دور و اطراف خود را با همان نمادی که در مدرسه رایج است، شناخته اند و ارتباطی را که خانواده با وی برقرار کرده، با همان نمادهای زبانی رایج در مدرسه بوده است. اگر چه او با هر چهار مهارت زبان فارسی آشنا نیست و لازم است در دو وجه شنیداری و گفتاری که بدان مسلط است نیز آموزش هایی ببیند، و گنجینه واژگانی او برای برقراری ارتباط و شناخت دنیای پیرامون محدود است، ولی او به هسته اصلی زبان فارسی آشناست، پدیده های اطراف خود را با اصوات و کلمات فارسی می فهمد و منظور و احساس خود را به صورت گفتاری بیان می کند. چنین کودکی در مدرسه، روند طبیعی زبان آموزی را طی کرده و در حالی که مدرسه به تقویت دو وجه شنیداری و گفتاری می پردازد، خواندن و نوشتن را نیز به او یاد می دهد و بالاخره در صورت مناسب بودن برنامه درسی زبان آموزی و دیگر عناصر برنامه آموزشی در ابتدایی، وی به اهداف مورد انتظار دست می یابد. به نظر خانزاده (۱۳۷۱) در این حالت چون زبان سیر تکاملی را در چارچوب طبیعی خود می پیماید، در نتیجه امکان زایش جملات جدید و بسط زبانی که تبلور خلاقیت است در کودک بیشتر می شود. به عبارتی او به هنگام صحبت کردن و نوشتن، بهتر می تواند از جمله های اصلی، تبعی، جمله های تودرتو و نیز از قیدها و صفات به نحو بهتری استفاده کند. او می افزاید: کودک در هیچ زبانی مانند زبان مادری خود نمی تواند خلاقیت پیدا کند و نیروی تخیل خود را بال و پر دهد، زیرا ضرب المثل ها، اشعار و قصه های دوره کودکی که اساس بسط زبانی را تشکیل می دهند، برای همیشه در ذهن کودک باقی می مانند.
اگر چه در کودکان فارسی زبان، تفاوت های آشکاری دیده می شود که برخی از این تفاوت ها ناشی از پایگاه اجتماعی و فرهنگی آنهاست، ولی به اعتقاد برنشتاین، کودکانی که از طبقات اجتماعی پایین هستند، دارای گونه زبانی محدود و کودکان طبقه اجتماعی بالاتر دارای گونه زبانی گسترش یافته اند. منظور از گونه زبانی محدود، کاربرد واژه ها و جمله های محدود و نیز کاربرد ساخت گفتار ساده به هنگام ارتباط است. کودکان طبقه های اجتماعی پایین، دارای تنوع واژگانی کم بوده و جمله ها و واژه ها برای طرفین قابل پیش بینی است. برعکس گونه زبانی طبقات اجتماعی و فرهنگی بالا، دارای ساختار و انتخاب واژگانی متنوع تر، دقیق تر و همراه با مفاهیمی صریح و واضح است. زیرا ویژگی های اجتماعی در چنین خانواده هایی به کودکان چشم انداز و دید وسیع تری در انتخاب واژه ها و نوع ساختار جمله ها می بخشد و به احتمال زیاد آنها را در امر تفکر انعطاف پذیر می نماید (جهانگیری، ۱۳۷۸).
* دسته دوم مشتمل بر کودکانی است که در مناطقی از کشور زندگی می کنند که دارای لهجه خاصی هستند. شدت و ضعف این لهجه ها به یک اندازه نیست، ولی این دسته را می توان به دو طبقه تقسیم کرد: طبقه ای که در گفتار محلی آنها بیشتر تفاوت های آوایی و تلفظی با زبان فارسی دیده می شود و طبقه دیگر که علاوه بر تفاوت هایی بین آن گویش و زبان فارسی دیده نمی شود، مانند گویش لری، بوشهری، بندرعباسی و بسیاری از گویش های رایج در ایران.
این کودکان، اگر چه در شروع سال تحصیلی پایه اول، با زبان آموزشی سردرگم می شوند و من
ظور و مفاهیم مندرج در برنامه های درسی برای آنها دیر فهم است، ولی با تلاش معلم بعد از مدتی، این مشکل ها برطرف شده و خود را با برنامه های درسی سازگار می کنند.
* دسته سوم کودکانی را دربرمی گیرد که گویشی غیرفارسی دارند. این دسته را نیز می توان در دو طبقه جای داد: طبقه ای که گویش آنها با زبان فارسی معیار تفاوت دارد و برخی اوقات این گویش برای فارسی زبانان قابل فهم نیست. ولی چون این گویش ها از زبان های ایرانی منشاء گرفته و با زبان فارسی هم خانواده هستند، یعنی از خانواده زبان های هند و اروپایی هستند (مانند گویش گیلکی، بلوچی؛ کردی) بنابراین هم شباهت ساختاری بین این گویش ها با زبان فارسی وجود دارد و هم واژه های مشترک قابل توجهی به یکدیگر دارند.
گویشوران این طبقه، در هنگام ورود به مدرسه اگرچه در مواجه شدن با برنامه های درسی، سردرگمی و بدفهمی های بیشتری نسبت به دسته اول دارند و مفهوم و منظور اصلی برنامه ها و به طور کلی زبان آموزش را به راحتی متوجه نمی شوند، ولی در صورت طراحی مناسب فعالیتهای آموزشی و تلاش معلم، بالاخره بعد از مدتی می توانند خود را با برنامه درسی سازگار کنند.
طبقه دیگر از دسته سوم را می توان به کودکانی اطلاق کرد که گویش غیرفارسی آنها از خانواده هند و اروپایی منشأ نگرفته، مانند زبان ترکی و ترکمنی که از خانواده زبان های ترکی و بیشترین سخنوران را داراست، به طوری که در کتاب سال اروپا (سال ۱۹۸۸) از کل جمعیت ایران، ۵۰ درصد را فارس زبانان و ۲۷ درصد را ترک زبانان ذکر کرده است و این در حالی است که به اعتقاد برخی این درصد، تنها مربوط به ساکنان ترک این مناطق است، نه کل کشور. جمعیت قابل توجهی از گویشوران ترک زبان در استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل جمع شده اند و تعداد قابل توجهی نیز در استان های دیگری از قبیل: زنجان و همدان ساکن هستند. روی هم رفته می توان گفت گویشوران این زبان در اکثریت قریب به اتفاق استان های کشور یافت می شوند.
زبان عربی از خانواده زبان های سامی نیز از این طبقه است. عرب زبان ها هم بیشتر در استان های خوزستان، هرمزگان، بوشهر و فارس مستقر هستند. این دو خانواده از نظر ساختمان زبانی با فارسی تفاوت بنیادی دارند. ساختار دو زبان ذکر شده با زبان فارسی از نظر آوایی، ساختواژی و نحوی تفاوت عمده ای با یکدیگر دارند، به طوری که در زبان ترکی تفاوت در نظام آوایی هم از نظر تعداد همخوان ها و واکه های ساده و مرکب و هم در ویژگی هماهنگی واکه ای زبان ترکی است و از نظر ساختواژی، یکی از تفاوت های عمده نبود پیشوند در زبان ترکی و داشتن معادل پسوندی برای پیشوندهای فارسی است. از نظر نحوی نیز تفاوت ها در ترتیب آرایش ترکیبات اضافی و وصفی است، ولی الگوی جمله در ترکی و فارسی همانند یکدیگر و از قبیل (SOV) است.
در زبان عربی نیز تفاوت های ساختاری چشمگیر است. این تفاوت هم در سطح آوایی و هم ساختواژی و هم نحوی است. مثلاً در زبان عربی افعال، چه از نظر تعداد صیغه ها و چه از نظر ساده و مرکب بودن و چه از لحاظ وجه و زمان با زبان فارسی تفاوت چشمگیری دارد، به طوری که تعداد صیغه های عربی هشت تا بیشتر از فارسی است و از قانون مفرد، مثنی و جمع پیروی می کند، یا زمان هایی مانند مضارع استمراری، التزامی یا ماضی بعید در زبان عربی خوزستان کم کاربردند و افعال بیشتر بر مبنای حال، گذشته و آینده است. آرایش کلمه های عربی در جمله نیز همانند جمله های فارسی نیست. الگوی اصلی جمله در زبان عربی (در ساخت بی نشان آن) برخلاف فارسی «VSO» است. ترتیب قرار گرفتن ترکیبات اضافی و وصفی در عربی همانند فارسی است. آنچه از پژوهش برمی آید، بسیاری از مشکلات زبانی دانش آموزان در زمینه وجوه افتراق دو زبان عربی و ترکی با زبان فارسی است.
به طور کلی کودکان غیرفارس زبانی که دوره خردسالی را در تهران گذرانده و وارد مدرسه می شوند، می توان گفت آنها به نوعی دوزبانه هستند و گاه ممکن است دوزبانگی آنها از نوع دوزبانگی طبیعی و برابر باشد. این دسته از کودکان نه تنها در برخورد با زبان آموزشی مشکلی ندارند، بلکه ممکن است از غنای زبانی بیشتری نسبت به یک زبانه های فارس زبان برخوردار باشند.
گروه دوم مثلاً ترک های ساکن ترک زبان، که به نسبت آشنایی آنها با زبان فارسی و دسترسی آنها به رادیو و تلویزیون و نیز عوامل دیگر غیرزبانی اثرگذار تفاوت هایی با یک دیگر دارند، ولی به دلیل این که تقریباً همه مردم در کوچه، خیابان حتی محل کار و یا در مدرسه با گویش ترکی صحبت می کنند، در نتیجه اگرچه کودکان با زبان فارسی آشنایی دارند و تا حدودی آن را می فهمند، ولی دوزبانگی آنها معمولاً از نوع نابرابر و نامتوازن است. در نتیجه وقتی به مدرسه وارد می شوند، زبان آموزشی و یا زبان فارسی برای آنان به مثابه زبان دوم است. کودکان غیرفارس زبان ساکن روستاهای دورافتاده که نه تنها زبان محاوره مردم در آن جا غیرفارسی است (مثلاً ترکی است)، بلکه بسیاری از آنها هم ممکن است به رادیو و تلویزیون دسترسی نداشته باشند، بیشتر این کودکان در خانواده های کم سواد، بی سواد و ناآشنا به زبان فارسی زندگی کنند و طبق گزارش هایی که از تحقیق های ابعاد دوزبانگی در استان های مختلف کشور به عمل آمده (۱۳۷۰)، و نیز گزارش پژوهش عصاره (،۱۳۸۲ مؤسسه پژوهشی و برنامه ریزی آموزشی) بسیاری از این کودکان از طرف اولیا مساعدت درسی نمی شوند و یا کمک های درسی به آنان به زبان بومی است. این مسئله عاملی در مردودی و ترک تحصیل دانش آموزان خواهد بود.
روستاهای غیرفارس زبان مرزی کشور، معمولاً در بیشتر مواقع با مردم همزبان همسایه مراوده داشته و چنان چه از نعمت رادیو و تلویزیون برخوردار باشند، بیشتر، از برنامه های کشورهای همسایه که همزبان آنهاست، استفاده می کنند. مثلاً در روستاهای مرزی در غرب کشور بیشتر از برنامه های رادیو و تلویزیون کشور ترکیه و یا برنامه کردی کشور عراق استفاده می کنند و در جنوب کشور نیز از برنامه های کشورهای عراق و یا حوزه خلیج فارس استفاده می کنند.
هرچند که در همه دسته های نامبرده در امر آموزش و پرورش کودکان، دشواری هایی به چشم می خورد؛ شدت و ضعف این دشواری ها به تناسب تفاوت زبان آنها با زبان فارسی، سطح فرهنگی_ اجتماعی و اقتصادی آنها، نیز گذراندن و یا نگذراندن دوره پیش دبستانی کودکان فرق دارد. ولی باید گفت که عمق فاجعه، در بین دانش آموزان روستایی ناآشنا به زبان فارسی است، به ویژه آن دسته از دانش آموزانی که ساختمان زبان مادری آنها از نظر آوایی، واژگانی و نحوی با زبان فارسی متفاوت است، مخصوصاً کودکانی که دسترسی به برنامه فارسی رادیو و تلویزیون ندارند.
چنین کودکی، آن چه را که تا دیروز آموخته، امروز باید جای خود را به کلمه ها و ساخت زبانی دیگر بدهد. آن چه را که از نقش کارکردهای فعلی و به طور کلی ساختار زبانی در ذهن او نقش بسته، باید دگرگون شود. زیرا ساختمان زبانی مندرج در ذهن کودک، با ساختار زبانی مدرسه تفاوت زیادی دارد.
در تحقیقی که توسط نگارنده در مورد دانش آموزان پایه اول مناطق دو زبانه صورت گرفته، در مشاهده از رفتارهای زبانی، چنین برمی آید که این دانش آموزان در مناطق ترک و عرب زبان به ویژه در ماههای اولیه سال تحصیلی، در درک شنیدار و گفتار زبان فارسی مشکل زیادی دارند، به طوری که آنها در برقراری ارتباط و شرکت در گفت وشنودها کم توانند و محتوای مرتبط با برنامه درسی و یا معمولی را به درستی متوجه نمی شوند. آنها در برابر دستور العمل ها و سؤال ها سر در گم می مانند و جمله های گفتاری آنها مملو از جمله های فاقد رعایت روابط همنشینی، فاقد هماهنگی دستوری از نظر زمان و وجه است. جمله های ساده و تلگرافی یعنی فاقد حروف اضافه و ربط که بیشتر قالب نوشتاری هم دارد و نیز جمله های خبری و امری در گفتار آنها مشاهده می شود و جمله های تعجبی و یا پرسشی در گفتار آنها بسیار اندک است.(عصاره ، ۱۳۸۲) زیرا دانش زبانی در ذهن این کودکان کم است و از نظر زبان فارسی در مراحل اولیه زبان آموزی هستند و هنوز زبان دوم(فارسی) در ذهن آنها درونی نشده است. به گفته لئونتیف (ترجمه فرهمندپور ۱۳۷۴) انسان بدون داشتن ماده زبانی یا واژگان دستوری و آوایی در ذهن نمی تواند هیچ گونه فعالیت گفتاری انجام دهد.
یمنی (۱۳۷۱) ورود چنین کودکی را به مدرسه، یک حادثه ناگوار برای او می داند که در پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی، عاطفی و شناختی او پیامدی منفی دارد و به نظر وی، چون کودک در برابر زبانی قرار می گیرد که با آن ناآشناست و در محتوای فرهنگی وی یافت نمی شود، در نتیجه یک فاصله ارتباطی بین کودک و مدرسه برقرار می شود.
به اعتقاد بلانک و هامر، کودکی که زبان مادری را در یک فرآیند تدریجی و در ارتباط مستقیم با محیط اطراف خود فرا گرفته است، در ابتدا زبان برای او دارای کارکرد عاطفی و ارتباطی بوده و سپس از آن برای توسعه شناختی خود استفاده می کند. به نظر وی، وقتی که کودک با داشتن یک دانش ناقص از زبان دوم، وارد مدرسه می شود و او به جای استفاده از کارکردهای عاطفی و اجتماعی زبان، از کارکردهای شناختی آن استفاده می کند، در نتیجه در توسعه زبانی کودک خدشه وارد می شود(یمنی۱۳۷۱،). معمولاً کودکانی که در مواجهه با خواندن مطالب نوشتاری ناآشنا و مجبورند درباره آن صحبت کنند، ناتوانی در توضیح مطالب درسی به زبان دوم سبب کم حرفی و خودسانسوری در آنها می شود. «لابو» در تحقیق خود نشان داد که زمانی که کودک در موقعیتی ناآشنا قرار می گیرد، ترجیح می دهد به حداقل سخن بگوید. (همان منبع)
خانزاده (۱۳۷۱) نیز کودکانی را که در قبل از دبستان، زبان مادری خود را به صورت شفاهی با زبان غیرفارسی فراگرفته و در ورود به مدرسه، خواندن و نوشتن را به زبان دوم باید یاد بگیرند، می گوید: چون این زبان با تجارب قبلی او مرتبط نیست و از طرفی زبان دوم را فقط در کارکرد شناختی آن استفاده می کنند، در نتیجه بسط زبانی که تبلور خلافیت است، رشد نمی یابد.
آلن بودو(۱۹۶۴) می گوید: در یاددهی زبان دوم، تولید جملات جدید به دنبال ساخت هایی است که یادگیرنده قبلاً فراگرفته است.
پژوهش هایی که تاکنون صورت گرفته، همگی بر وجود مشکلات زبانی و غیرزبانی و دیگر مسائلی که در پیشرفت تحصیلی کودکان تأثیرات نامطلوب دارد، اشاره شده است. برای رفع مشکل این کودکان در مناطق دوزبانه، به ویژه در بدو ورود به مدرسه به یک برنامه دقیق و سنجیده نیاز است. بر کسی پوشیده نیست که مواد اولیه برنامه ریزی، وجود دانش و اطلاعات است تا برای هرکدام از عناصر برنامه طراحی مناسب و سنجیده ای کرد. اطلاعاتی که از پشتوانه علمی برخوردار بوده ، از راه و روش های موثق و مطمئنی به دست آمده باشد، یعنی دانشی که از یک مطالعه منظم و نظام دار منشأ گرفته، با اتکا به چنین یافته هایی است که به تصمیم گیری خردمندانه منجر می شود.
آن چه باز پژوهش های دیگر را می طلبد و برنامه ریزان را نیازمند دانش و اطلاعات بیشتری می کند تا به واسطه آن گام های مؤثرتری برای رفع مسائل کودکان مناطق دوزبانه این مرز و بوم بردارند، این است که فاصله و شکاف زبانی این کودکان با کودکان هم گروه سنی فارس زبان مشخص نیست. زیرا با چنین اطلاعاتی است که ضمن تعیین جایگاه زبانی هر دو، نیازهای زبانی و خط سیر رسیدن کودکان مناطق دوزبانه به فارس زبانه معلوم می شود و چارچوب برنامه برای چگونگی رساندن آنها به حد کودکان هم گروه سنی فارس زبان روشن می شود.
منابع
۱- بلیانتف، ب. و. روانشناسی زبان خارجی، ترجمه امیر فرهمند پور، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۸
۲- جهانگیری، نادر، زبان بازتاب زمان، نشر آگاه، ۱۳۷۸
۳- عصاره، فریده، بررسی مسائل زبان آموزی کودکان پایه اول مناطق دوزبانه و ارائه برنامه درسی برای آنان، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، ۱۳۸۲
۴- یمنی دوزی سرخابی، محمد، نظام آموزش و پرورش ایران، ۱۳۷۱
۵-Beaudo,A lain la crea tivit a lecole ,p.u.f,1974
منبع: همشهری آنلاین
به نام دوستدار کودک
موسسه پژوهشی کودکان دنیا یک سازمان تخصصی ،پژوهشی و مستقل است که از سال 1373 به همت جمعی از مربیان ، مدرسان ، نویسندگان و کارشناسان آموزش کودکان خردسال فعالیت خود را آغاز کرده است .
کمک به زندگی سالم و شایسته برای همه کودکان خردسال و فراهم کردن فرصت های مناسب رشد همه جانبه برای آنها ، دورنمایی است که موسسه برای تمامی کودکان متصور است. با این آگاهی که توجه به برنامه های مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال از همان بدو تولد موجب خواهد شد تا کودکان بتوانند به حداکثر توانایی ها و استعدادهای خود دست یابند.
اهداف موسسه پژوهشی کودکان دنیا
روشهای کار :
فعالیتهای انجام شده:
در موسسه پژوهشی کودکان دنیا گروه های مختلفی در زمینه کارهای تخصصی فعالیت می کنند. این کروه ها عبارتند از :
آموزشهای مبتنی بر کودک محور
متکی بر الگوی روانشناسی کمال گرا
آموزشهای مشارکتی به عنوان یک روش موثر و همه جانبه
توجه به گسترش برنامه های فرهنگ صلح و نفی خشونت بر علیه کودک
رفع تبعیض جنسی در برنامه های آموزشی
توانمند سازی زنان ، مردان و جامعه محلی در حمایت از کودکان خردسال
بررسی وضعیت آموزش پیش از دبستان در دانشگاه های ایران با همکاری شورای جهانی جمعیت
مشارکت در طرح کشوری بهداشت دهان و دندان با همکاری وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی
تمرکز بر شناخت و کار در زمینه روش بازی درمانگری
تحقیق در شناخت حیات اجتماعی کودک در ایران از ابتدا تا به امروز
جمع آوری اسباب بازی های سنتی در ایران
انتشار ده ها عنوان کتاب برای مربیان ، والدین ، کارشناسان و کودکان
جمع آوری تجربه های مربیان زبده کشور درکار با کودکان
آموزش کارشناسان دفتر روستایی سازمان بهزیستی کشور
برگزاری دو همایش بزرگ در شهرستانهای ایران
برگزاری صد ها جلسه سخنرانی در تهران و شهرستانها
جمع آوری آداب و رسوم درباره نوزادی و دوران بارداری در ایران
آموزش مربی برای کار با کودکان خیابانی با همکاری انجمن حمایت از حقوق کودک
آماده سازی منظم کتابهای مرجع آموزش پیش از دبستان
توجه به ایمنی دوران بارداری با تمرکز بر آرامش مادر
برنامه ریزی برای مراقبت ویژه از نوزادان
گسترش و ترویج برنامه مربیان سیار در مناطق دیگر تهران و در شهرستانها
فعال کردن شهرستانهای دیگر برای تاسیس انجمنهای منطقه ای
تمرکز بر گسترش فرهنگ صلح و نفی خشونت برعلیه کودکان
توجه به رشد عاطفی کودکان
گسترش مهدهای روستایی
بهره وری از طرح کودک به کودک در حمایت از کودکان خردسال
جلب مشارکت برنامه ریزان و سیاستگذاران برای توجه به آموزش کودکان خردسال
ترویج کودک محوری وتاسیس مهدهای تجربی
ترغیب مردان در مشارکت برای برنامه های مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال
توجه به برنامه های ویژه برای کودکان آسیب دیده جسمی ، حسی و ذهنی
تمرکز بر روشهای خلاق آموزش کودکان پیش دبستانی
تاسیس مرکز پژوهش هنر کودکان
تاسیس موزه هنر و اسباب بازی
برنامه ریزی برای توجه به کودکان کار و خیابان
انجمن حمایت از حقوق کودکان
انجمن پژوهشی آموزش پویا
انجمن تنظیم خانواده در جمهوری اسلامی ایران
اداره کل تعاونی زنان روستایی
سازمان بهزیستی کشور
سازمان تامین اجتماعی
کانون توسعه فرهنگی کودکان
کمیسیون ملی یونسکو در جمهوری اسلامی ایران
ستاد شهر سالم
سازمان تامین اجتماعی
شهرداری تهران
شورای جهانی جمعیت
شورای کتاب کودک
شورای گسترش فرهنگ صلح
صدای جمهوری اسلامی ایران ، بخش رادیوی آموزشی
صندوق کودکان سازمان ملل ( یونیسف )
کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان
موسسه تحقیقاتی رشدیه
موسسه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان
موسسه مادران امروز
موسسه همیاران غدا
نهضت سواد آموزی
وزارت آموزش و پرورش
وزارت تعاون
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
وزارت کشاورزی
وزارت کشور ، اداره اتباع خارجی
وزارت نیرو
نهاد ریاست جمهوری
و……….
برنده جایزه ترویج علم از سوی انجمن ترویج علم در ایران سال 1380
کاندید جایزه آموزش صلح یونسکو ، سال 2003
معرفی ویژه دو نمونه از کتاب های پارچه ای موسسه از سوی دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان IBBY برای کودکان با نیازهای ویژه
شما می توانید با کمک های مختلف خود از برنامه ها و یا از یک طرح موسسه پژوهشی کودکان دنیا حمایت کنید. کمک های شما موجب خواهد شد تا ما با توان بیشتری بتوانیم گام هایی به نفع رشد و تکامل کودکان خردسال برداریم. شما می توانید از طرحهای زیر با نام خودتان حمایت مالی کنید:
کمک به گسترش مهدهای سیار برای کودکان محروم در حاشیه شهرهای بزرگ
کمک به گسترش مهدهای روستایی
کمک به توانمند سازی زنان برای حمایت از رشد و تکامل کودکان خردسال
تهیه و آماده سازی کتابهای مناسب برای کودکان ، خانواده ها و مربیان
برنامه ریزی برای آموزشهای ویژه در دوران بارداری مادران
فعالیتهای ویژه برای حمایت از نوزادان
کمک به گسترش فرهنگ صلح و نفی خشونت بر علیه کودکان
و……..
برای ارتباط بیشتر می توانید با نشانی زیر تماس بگیرید:
تهران ، صندوق پستی 367- 17665 ، تلفن8036906
موسسه پژوهشی کودکان دنیا