کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

جای خالی میراث جهانی در کتب درسی

 تخت جمشید
 
خبرگزاری میراث فرهنگی ـ گروه فرهنگ و هنر ـ کتاب‌های درسی، مهم ترین و در بسیاری موارد نخستین کتاب‌هایی است که در اختیار کودکان قرار می‌گیرند. گذشته از این‌که چه تعداد از بچه‌ها کتاب می‌خوانند و همچنان آن را به فیلم و سی‌دی و بازی‌های رایانه‌ای ترجیح می‌دهند‌؛ این‌گونه کتاب‌ها، نقش مهم و به‌سزایی در معرفی و انتقال فرهنگ و میراث فرهنگ، داشته و دارند. کتاب‌هایی که می‌توانند میراث جهانی ایران را به کودکان این سرزمین معرفی کنند. پارسه و پاسارگاد و چغازنبیل، سازه‌ های آبی شوشتر و بازار تبریز و بقعه شیخ‌صفی. کتاب‌هایی که می‌توانند موسیقی بخشی‌های شمال خراسان و نوروز و شبیه‌خوانی و قالی‌بافی کاشان را به بچه‌ها بشناسانند.
 
حسن ذوالفقاری، کارشناس آموزش و پرورش و مؤلف کتاب‌های درسی، به نقش مؤثر خانواده‌ها و آموزش و پرورش در آشنا کردن کودکان با میراث فرهنگی اشاره می‌کند و می‌گوید: «ریشه‌های فرهنگی و عناصر هویتی بچه‌ها در خانواده شکل می‌گیرد. پدر و مادری که برای فرزند خود قصه می‌گوید یا در گفتار خود از ضرب‌المثل‌ها و مثل‌های ایرانی استفاده می‌کند، آگاهانه یا ناآگاهانه، فرهنگ ریشه‌دار خود را به نسل بعد، انتقال می‌دهد. آموزش و پرورش نیز، نقش مؤثری در این زمینه داشته و با روش‌های گوناگون می‌تواند کودکان را با فرهنگ و میراث فرهنگی خود آشنا کند.»
 
نویسنده کتاب «فارسی بیاموزیم»، کتاب‌های درسی را یکی از بهترین و مهم‌ترین ابزارها برای انتقال دانش و فرهنگ برمی‌شمرد و معتقد است: «مؤلفان کتاب‌های درسی می‌توانند با یک زبان هنری و غیر مستقیم و در قالب‌های گوناگون چون، شعر، قصه و داستان، کودکان را با مؤلفه‌های فرهنگی خود آشنا کنند؛ برای نمونه در تصویری که برای کتاب‌های کلاس اول دبستان در نظر گرفته شده، از یک خانه ایرانی با وسایل ایرانی و چهره‌هایی کاملاً ایرانی بهره برده‌ایم. چه اشکالی دارد اتاقی را به تصویر بکشیم که کف آن با قالی کاشان فرش شده و برای دانش‌آموزان، با زبانی ساده و روان و در قالب جملات کوتاه توضیح دهیم که این قالی، در فهرست آثار جهانی ثبت شده و مردم دنیا با آن آشنا هستند؛ یا پشت جلد کتاب‌های درسی از تصویر بناهایی استفاده کنیم که به ثبت در یونسکو رسیده‌اند؛ نه این‌که مردم خوزستان ندادند چغازنیل، اثری است که مردم جهان به شکوه و هنر به‌کار رفته در آن پی برده ‌اند یا آذربایجانی‌ها، تخت سلیمان را نشناسند.»
 
ذوالفقاری که مولف کتاب‌های فارسی است با اشاره به این‌که همه گروه‌ها از تاریخ و جغرافیا و هنر باید به این موضوع بپردازند می‌گوید: « توجه به میراث فرهنگی چه در بعد مادی و چه معنوی آن، به عزم جدی‌تری نیاز دارد. برای نمونه گروه تالیف و تدوین کتاب‌های تاریخ می‌تواند به معرفی بناها و محوطه‌هایی بپردازد که در فهرست آثار ملی یا جهانی به ثبت رسیده‌اند یا گروه هنر می‌تواند به ظرافت‌های به کار رفته در میدان نقش جهان یا گچ‌بری‌های گنبد سلطانیه اشاره کند و از موسیقی محلی و روش بافت قالی و تعزیه سخن بگوید. مولفان کتاب‌های فارسی هم می‌توانند ، آداب و رسوم و ضرب‌المثل ها را به کودکان معرفی کنند. امکانی که تاکنون، بهره چندانی از آن نبرده‌اند.»
 
عرفان نظرآهاری، نویسنده معتقد است که «میراث فرهنگی، اگرچه در نظر بزرگ‌ترها، کهنه و فرسوده است اما در چشم کودکان که از قدرت تخیل بالایی برخوردارند، زنده، جاندار و حتی کاربردی است و باید به آنان شناسانده شود. اما هنوز تعریف روشنی از میراث فرهنگی وجود ندارد و تا زمانی که به تعریفی روشن و مشخص از میراث نرسیم، نمی‌توانیم برای شناساندن آن به کودکان طراحی کرده و عوامل رسیدن به آن طرح را مشخص کنیم.»
 
نویسنده کتاب« چای با طعم خدا» فعالیت در زمینه میراث فرهنگی را نیازمند آگاهی و تفکر می‌داند و می‌گوید: « برخی مسئولان نگاه عمیقی ندارند. مردم ما نیز به مسائل سطحی و پیش پا افتاده عادت کرده و به آن علاقه‌مندند، از این رو پرداختن به میراث فرهنگی به حاشیه رانده شده و کمتر به آن پرداخته می‌شود، زیرا توجه به مقوله فرهنگ، نیازمند آگاهی و تفکر است و اندیشه مخاطب را نشانه می‌رود.»
 
نظرآهاری، با اشاره به این‌که کتاب درسی، قالب مناسبی برای آشنایی کودکان با میراث فرهنگی است می‌افزاید: « کتاب درسی، مهم‌ترین کتابی است که در اختیار کودکان قرار می‌گیرد و کارشناسان تالیف کتب درسی و نویسندگانی که به نوشتن در این زمینه می‌پردازند، باید مخاطب خود را بشناسند و نیازش را دریابند و براساس این شناخت، به نوشتن برای او رو ‌آورند. البته پویانمایی، ساخت فیلم و نمایش، قالب‌های موثر دیگری است که نمی‌توان بی‌تفاوت از کنار آن گذشت.»
 
«افرا نوبهار»، تصویرگر، متن و تصویر را در ارتباط با یکدیگر می داند و می گوید: «وقتی نویسندگان در متن، آنچنان که باید و شاید به میراث فرهنگی و آثار تاریخی نمی پردازند چگونه می توان انتظار داشت تصویرگران به این مقوله توجه کنند؟ برای مثال تا در متن کتاب به اداب و رسوم و بناهای ایرانی اشاره نشود، تصویرگران نمی‌توانند به تصویرکردن ان بپزدازند. مگر چند درصد بچه‌ها، چغازنبیل را می‌شناسند اما در کتاب‌های درسی امکان توضیح وجود دارد و این توضیحات به کمک تصویرگر می‌ایند.»
 
برنده جایزه افق‌های تازه بولونیا توجه به عناصر ایرانی را به تصویرکردن قالی کاشان و پارسه و پاسارگاد محدود نمی‌کند و می‌گوید: « از آنجا که من ایرانی هستم و آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی، تاثیرات خود را بر ذهن و روان من گذاشته حتی زمانی که بی‌مکان و بی‌زمان را هم تصویر می‌کنم از عناصر و نشانه‌های ایرانی که در ناخودآگاه من ثبت شده، بهره می‌برم. برای مثال، من در بعضی تصویرگری‌هایم از نگارگری بهره گرفته‌ام.» 
 
منبع:خبرگزاری میراث فرهنگی 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد