کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

نگاهی دیگر به مسئله کودکان کار

کودکان کار

 دوازده اسطوره درباره‌ی کار کودک
نویسنده: سوسن بهار

تعریف کودک: بر طبق کنوانسیون حقوق کودکان، به کلیه‌ی افراد زیر هجده سال، کودک اطلاق می‌شود.

کار کودک:
مبنای این تعریف بر گزارش "یونیسف" در سال 1997‌، که یکی از پایه‌‏ای‏‌ترین و در واقع، اولین گزارش معتبر و مکتوب درباره‌ی کار کودکان در دهه‏‌های اخیر است (The State of the World Children) و من در همان سال آن را از انگلیسی به فارسی ترجمه کردم، متکی است، که مبتنی بر چهار اسطوره است. در این بحث البته، من تبیین خاص خودم را به صورت دوازده اسطوره درباره‌ی کار کودک، که چهار‏تای آن را یونیسف می‌گوید، شش تای آن را ما در "گلوبال مارش" توضیح داده‏ایم، و دو تای آن هم درافزوده ‌ی خودم است‌، تقدیم حضورتان می‏کنم.
در تبیین یونیسف، کار کودک از کار مخرب و زیان‏بخش، تا کاری که سبب رشد و تقویت جسمی و فکری او می ‌شود و به تحصیل و تفریح‏اش هم ضرری نمی‌رساند را شامل می‌شود. "یونیسف" می‌گوید: "بین این دو قطب متضاد، یک فضای کاری وسیع خاکستری وجود دارد، که لزوماً استثمار کودک نیست."
در تبیین یونیسف، کار کودک این طور توضیح داده می‌شود:
‌، کار تمام وقت در سنین پایین؛
‌، ساعات طولانی کار در روز؛
‌، کار همراه با هیجان و فشار غیر قابل تحمل فیزیکی، اجتماعی و روانی؛
‌، زندگی و کار خیابانی؛
‌، حقوق ناکافی و غیر متناسب با کار؛
‌، کاری که مانع از تحصیل می‌شود؛
‌، و کاری که به ارزش وجودی و شخصیتی کودک لطمه می‌زند، مانند: بردگی‏ مزدی و استثمار جنسی. 

کودکان کار در هند


در همین نگاه اول می‌بینیم، که "یونیسف" کار کودک را به نوعی اجتناب ناپذیر می‌انگارد. و در نتیجه، خواهان تبدیل آن به انواع بی‏خطرتر و راحت‏تر است. مثلاً اگر ساعات کار طولانی نباشد؛ اگر هم راه با هیجان نباشد؛ اگر حقوق کافی و متناسب با کار داشته باشد؛ و اگر کار مانع از تحصیل کودک نشود؛ اما آیا کودک، اساساً، باید کار کند؟!
لازم به توضیح است، که اولاً آشنایی با مقوله‌ی کار کودک در سطح جهان و هم‏چنین گسترش ابعاد آن‌، از زمان انتشار این گزارش تاکنون ‌، یک سیر تاریخی را پیموده است، چنان که دیگر حتی یونیسف هم نمی‏تواند خواهان حقوق کافی و متناسب برای کودک کارگر باشد، بلکه امروزه نفس مقوله‌ی کار کودک و ممنوعیت آن مد‏نظر است.
توضیح دیگر این که، بنا به ماده‌ی 138 سازمان جهانی کار، (ILO) ممنوعیت کار برای کودک تا سن پانزده سالگی تعیین شده است. بنا به همین کنوانسیون، کودک از سن چهارده سالگی می‌تواند هفته‌ای دوازده ساعت کار سفید، که کار شیفتی نباشد، کار شبانه نباشد و... ‌، را انجام بدهد. اما به یمن تلاش سرمایه‏داری در تبلیغ تئوری "نسبیت فرهنگی"، این حداقل سن برای اشتغال به کار برای کودکان در کشورهای غیر پیش‏رفته یا کشورهای "جهان سوم"، به دوازده سالگی تقلیل یافته است.
با توجه به درکی که امروزه در جنبش لغو کار کودک از مقوله‌ی کار کودک داریم، اجازه می‌خواهم "کار کودک" را این‏طور تعریف کنم: هر نوع فعالیتی، که به جبر امرار معاش کودک و خانواده‌ی او به کودک تحمیل می‌شود، "کار" است و ما می‌باید خواهان لغو آن باشیم. حتی کاری که مانع از تحصیل کودک هم نشود، "کار" است و جسم کودک را خسته و پژمرده می‌کند؛ چرا که او باید هم به درسش برسد و هم به کار بپردازد.
وجود تعاریفی که حقیقت کار کودک را توضیح نمی‌دهد، در اثر سمپاتی به تئوری "نسبیت فرهنگی" است، که البته نامرئی است و به قول گفتنی باید در لابلای سطور خوانده شود. ما در طی سال‌های اخیر در جنبش لغو کار کودک شاهد تعاریفی از این دست زیاد بوده‌ایم. خانم "ویربه که یورگنسن"، مسوول "سازمان نجات کودک" در نروژ، با توجه به واقعیت کار کودک در کشورهای در حال رشد، در سال 1997، خواهان حق بیمه و استخدام رسمی کارگران کوچک ده سال به بالا شده بود. ظاهر قضیه، انسانی و ضروری می‌نمود. اما نتیجه‏‌ی این عمل، تقلیل سن کودکی، توقف رشد کودک، باز نهادن دست بهره‏کشان برای به کارگیری بیش‏تر "و این بار قانونی" کودک، و نهایتاً الزام به کار کودک بود.
همه‌ی ما می‌دانیم، که قوانین در جامعه‌ی بشری نه کافی هستند و نه ضمانت اجرایی دارند، اما با این همه نفس وجود قوانین، در خود، بیان‏گر ارزش‌های اجتماعی و طبیعتاً حاصل سال‌ها کار و مبارزه‌ی طبقات محروم و آزادی خواهان جامعه‌ می‌باشند. و تصویب قوانینی که کار کودک از ده سالگی را مجاز می‌شمرد، هر چند که ظاهری انسان دوستانه داشته باشد، اما یک پست رفت و بازستانی دست‏آوردهای جامعه‌ی بشری در این رابطه است.

کودک کار در برزیل


انواع کار کودک:
”The State of the World Children” انواع کار کودک را چنین بیان می‌کند: کار کودک را می‌شود به شاخه‏های اصلی: کار خانگی، کار بردگی، کار در مزارع و کارخانه‏ها، کار در خیابان، تن‏فروشی، و کاری که در خانواده‏ها به ویژه بر دختران تحمیل می¬‏شود، تقسیم کرد.
من با این تعریف، اصولاً مخالفتی جز این که در آن برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات جامعه‌ی سرمایه‏داری، به کار خانگی کودکان به عنوان اولین کار اشاره می‌شود، ندارم. در دنیایی زندگی می‌کنیم، که در حدود 250 میلیون برده‌ی قرض سه تا چهارده‏ساله وجود دارند. و کار کودکان در کارخانه‏ها و کارگاه‌های کوچک هم وسیع است و هم بعدی جهانی دارد، که بعداً به آن می‌پردازم. نکته‌ی دیگر هم این که، در این تبیین خود تعریف کار خانگی نیز باید تغییر کند؛ چرا که امروزه بسیاری از کارهای قطعه‏کاری، سری‏دوزی، پرس آلومینیم، دارهای قالی‏بافی، پیچ و مهره‏سازی و... به محیط خانه کشانده شده‌اند و زنان و کودکان‌، ضمن رسیدن به سایر کارهای روزمره‌ی خانه‌، به این کارها هم می‌پردازند.
به گزارش "یونیسف"، و به عنوان نمونه، در مجارستان 34 درصد کودکان زیر چهارده سال به کارهای خانگی، یعنی خدمت‏کاری، مشغولند. به نظر "یونیسف"، کار بردگی بیش‌تر در جنوب آسیا وجود دارد: بردگانی که بیش‌تر از هشت یا نه سال ندارند. بنا به گزارشات "یونیسف"، کودکان برده در هندوستان در کارخانه‏های سیگارسازی و کاغذ آن، قالی‏بافی، صفحه و دیسکت‏سازی، کبریت و فشفشه‏سازی، ابریشم‏بافی، و تراش الماس و... مشغول به کارند. کارخانه‏های "میزانپور" و "بابدوهی" و "آسانی" واقع در ایالت "اوترا پراداش" هندوستان، که در آن‌ها کودکان به ناچار تا بیست ساعت در روز کار می‌کنند، تنها یک نمونه از بردگی کودکان هستند.
"آفتاب آمد دلیل آفتاب!"، در همین قدم اول ادعای کار خانگی به کنار رفت.
در این‏جا باید بر این نکته نیز تأکید کنم، که کودکان کارگر در این‏گونه کارخانه‏ها از سنین دو و سه سالگی مشغول به کارند و نه از هشت و نه سالگی. و ادامه دهم، که کار کودک و عرصه‏های آن امروزه از ساختن ابزارهای جراحی گرفته تا دوختن کفش "نایک" و "ری بوک" در چین، گُل یاسمن چینی برای تولید عطر در مصر و سایر کشورها، توردوزی لباس‏های زیر "تریومف" و لباس‌های زیر زنانه در فیلیپین، قهوه‌ی برزیل، نیشکر و قهوه‌ی مکزیک، جاده سازی، صنعت الکتریسته، و دباغی در ایتالیا، کشتی‏رانی و ماهی‏گیری و چرم‏سازی در انگلیس و کامبوج و فرانسه و آلمان و... قالی‏بافی، توپ فوتبال‏سازی در کشورهایی مثل ایران، هند و پاکستان و بنگلادش، تا کار سرفی و پادویی و خیابانی در تمامی کشورهای جهان، وجود دارد.
عرصه‏های کار کودک چنان متنوع و تعداد کودکان کارگر چنان زیاد است، که یونیسف در سال 1997، تنها در عرصه‌ی کار سخت و پر مشقت، با احتساب کار کودکان در حمل آب آشامیدنی برای خانه‏ها در آفریقا، تعداد کودکان کارگر در سراسر جهان را 400 میلیون نفر تخمین زده است.
یونیسف در این گزارش خود هم‏چنین اسطوره‌های کار کودک را افشا می‏کند و به چهار اسطوره‌ی خود در این رابطه می‌پردازد. گزارش این طور شروع می‌کند: "ویتور دوازده ساله در حین کار ساختمانی دچار برق‏گرفتگی شد و همراه پدرش جان سپرد. علت مرگ ویتور، شوک الکتریکی برق فشار قوی بود، که کابل آن را به هنگام مخلوط کردن سمنت می‏بایستی به طور اجتناب ناپذیر‏ در دست می‌گرفت. ویتور می‌توانست یکی از چند میلیون کودکی باشد، که در یکی از کشورهای غیر پیش‏رفته به کار سخت و پر مشقت می‏پردازند. ولی این‏طور نیست، او در پرتقال به دنیا آمده بود و به همراه پدرش در یک بنگاه ساختمانی کار می‏کرد." همین گزارش اضافه می‌کند: "درباره‌ی بردگی و کار کودکان، اسطوره‌هایی وجود دارند که باید افشا شوند."

کودکان کار


اسطوره‌ی اول:
"کار کودک فقط در کشورهای جهان سوم یا غیر پیش‏رفته وجود دارد."
یونیسف می‌گوید: "در آمریکا، در تحقیقاتی که در سال 1990 صورت گرفت، روشن شد اغلب کودکان مکزیکی و آمریکای لاتینی که در نیویورک زندگی می‌کنند، در مزارع سم‏پاشی شده‌ی پنبه مشغول کار هستند و بسیاری از آن‌ها خود مستقیماً مورد سم‏پاشی قرار گرفته‌اند. در ایتالیا، فقط نیم‏میلیون کودک در کشاورزی، چرم‏سازی و نساجی به بیگاری مشغول هستند. و در انگلیس، از هر پنج سانحه‏ای که در حین انجام کار منجر به مرگ شده است، یک مورد مربوط به کودکان کارگر بوده است."
در مورد توضیح این اسطوره، باید این نکته را اضافه کنم که اگر تکیه بر وسعت و عمومیت و جهانی بودن کار کودک، به دلیل خواست لغو فوری آن صورت ‌گیرد، امری به جا و شایسته است؛ اما اگر تکیه بر وسعت و عمومیت و جهانی بودن کار کودک، حکم قضا و قدری که گویا غیر قابل تغییر است و چون شتری است که جلوی در همه‌ی خانه‏ها می‏خوابد را پیدا می‌کند، آن‏گاه نه تنها باید آن را مورد نقد جدی قرار داد، بلکه باید نقش سرمایه‏داری در استثمار مضاعف کودکان کشورهای غیر پیش‏رفته را که در مجموع کار ساختن بیش‌ترین و پرفروش‏ترین تولیدات را انجام می‌دهند، مصرانه خاطر نشان ساخت.
تا همین چندی پیش، در حدود 98 درصد کل توپ فوتبال‌ و تنیس جهان را کودکان چهار تا پانزده ساله‌ی پاکستانی می‌ساختند. و اکنون به یمن جنبش لغو کار کودک در پاکستان، این تولیدات از طریق جایگزینی کار بزرگ‏سالان با کودکان صورت می‌گیرد. اما در کشورهای هند و بنگلادش و آفریقا، که بخشی از این تولیدات به آن‌ها انتقال پیدا نموده است، در کارخانه‏های "نایکی" و "ری بوک"، کودکان هفده ساعت در روز کار می‌کنند و حقوقی معادل چهارده کرون سوئد در ماه می‌گیرند.

اسطوره‌ی دوم: یونیسف، ممنوعیت کار کودک را در گرو ریشه‏کن ساختن فقر نمی‌داند و می‌گوید: "فقر را نمی‌توان ریشه‏کن کرد، اما کار کودک را می‌توان ممنوع ساخت." به همین خاطر است، که یونیسف نجات 50 میلیون کودک از کار را با هزینه کردن 2 درصد از بودجه‌ی سالیانه‌ی نظامی در جهان برای تحصیل کودکان ممکن می‌داند.
طبیعی است، که سعادت‏مندی و رفاه نهایی بشر به دگرگونی بنیادین نظام سرمایه‏داری بستگی دارد و فقری که به جامعه‌ی بشری تحمیل می‏شود، برای رسیدن به آن دگرگونی، می‌باید از بین برود و برای ریشه‏کن ساختن آن نیز از همین امروز باید قدم برداشت. لازم به توضیح است، که در بررسی اسطوره‌های کار کودک که از جانب جنبش لغو کار کودک صورت گرفته است‌، و "یونیسف" هم بعضاً آن‌ها را به عاریت گرفته است‌، راه‏حل‌های مشخص‏تر و عملی‏تری برای این مسأله ارایه شده است.

اسطوره‌ی سوم: "کار اکثریت کودکان در جهان سوم، در کارخانه‏های صادراتی صورت می‏گیرد."
همین‏جا باید بگویم، که این نه‏تنها اسطوره نیست، بلکه واقعیتی است که در متن گلوبالیزاسیون عمق بیش‌تری هم پیدا کرده است. از شیر "نستله" تا "اچ. اند. ام."، "نایکی"، "ری بوک"، "تریومف"، ابزارهای پزشکی اتاق عمل‌های کشورهای غربی، توپ‌های فوتبال، قهوه و نیشکر، چیدن گل برای تهیه‌ی عطر در کشورهای هند، پاکستان، فیلیپین، کامبوج، چین و... گرفته تا هر چه که مارک ساخته شده در تایوان را بر خود دارد، نشان دهنده‌ی این واقعیت بی‏تردید هستند. در حالی‏که یونیسف ادعا دارد، فقط 5 درصد کودکان به کار در کارخانه‏های فراملیتی و صادراتی مشغولند.
واقعیت آن است که با جهانی شدن سرمایه، اساساً، کار در کارخانه‏ها برای مصرف خودی دیگر معنا ندارد. اصرار بر این مسأله که کار کودکان جهان سوم، کار خانگی است و از سنت ناشی می‌شود‌، که از طرف نهادهای بین‏المللی و هم‏چنین دولت‌های این کشورها صورت می‌گیرد‌، به دلیل وجود همان تئوری شوم "نسبیت فرهنگی" است، که همان‏طور که قبلاً نیز اشاره کردم، از طرف سازمان جهانی کار و یونیسف هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.

کودکان کار


اسطوره‌ی چهارم: یونیسف، اسطوره‌ی چهارم را "بایکوت اجناس" می‌نامد و می‌گوید: "این فقط شامل بخش صادراتی می‌شود، که فقط 5 درصد کار کودک را در بر می‌گیرد و شامل 95 درصد دیگر نمی‌شود. و از طرف دیگر، "بایکوت اجناس" ساخته شده توسط کار کودک، اساساً وقتی مطرح می‌شود که خود "کار کودک" بدواً به رسمیت شناخته شود."
این جا باید بگویم، که اولاً: بایکوت سمبلیک و پرنسیپال اجناس و کالاهای معینی، یک نوع ارزش فرهنگی را در خود مستتر دارد. ثانیاً: آن درصد مورد اشاره، بسیار بیش‌تر از 5 درصد است. و کتمان میزان واقعی آن، خود نشانه‌ی پاشنه‌ی آشیل برخورد "یونیسف" و نهادهای مشابه به کار کودک است. ثالثاً: یکی از وجوه به رسمیت شناختن کار کودک، و تلاش برای لغو آن، می‌تواند بایکوت اجناس ساخته شده توسط او باشد.

اسطوره‌ی پنجم: این اسطوره، که من آن را اضافه می‌کنم، مبتنی بر کم اهمیت جلوه دادن کار کودکان کشورهای به اصطلاح "جهان سوم" یا غیر پیش‏رفته در تراست‌ها و شرکت‌های چند ملیتی توسط نهادهایی مانند "یونیسف" است.
شاید برای بعضی از دوستان، اسم بردن از امپریالیسم، نامربوط به نظر آید و یا حداقل نامأنوس. اما به طور واقعی در جهان سرمایه‏داری امروز‌، و در حالی‏که حتی بعضی از جریانات مارکسیستی یا جریاناتی که خودشان را سوسیالیست می‌دانند، بحث‌هایی از این قبیل که در جهان معاصر با پیدایش مثلاً کارت‌های اعتباری و جایگزین شدن کار انسان با ماشین، کار یدی با کار فکری عوض گردیده است، نقش پول کم‏رنگ‏تر شده است، و تعاریف جدیدی لازم است؛ جهانی بودن رابطه‌ی سرمایه‏داری را فراموش می‌کنند و از خاطر می‌برند، که اگر در جایی از این کره‌ی خاکی، کردیت کارت اعتباری جای پول را گرفته است، اما در جای دیگر همین کره‌ی خاکی به خاطر سکه‌ای پول، انسانی از گرسنگی می‌میرد و یا به قتل می‌رسد‌، استفاده از واژه‌ی امپریالیسم لازم است. از این می‌گذرم، که سرمایه و بهره کشی از انسان یک رابطه‌ی اجتماعی است. و در درجه‌ی اول، مهم نفس استثمار است. می‌خواهد یدی باشد یا فکری.
آن‏چه را که در این‏جا می‌خواهم به آن اشاره کنم، این مسأله است که سرمایه‏داری جهانی در عصر گلوبالیزاسیون، یا به تعبیری بربریت مدرن، سعی و تلاش دارد تمامی این کشورها را به حیاط خلوت خود تبدیل نموده و با رویای امپراطوری سرمایه‌، در ذهن امثال بوش‌، کشورگشایی کند. هر چند که، به طور واقع، این کشورگشایی و استثمار مضاعف سال‌هاست وجود داشته است و حرف یا واقعیت جدیدی نیست. آن‏چه که آن را متمایز می‌کند، به ویژه بعد از به اصطلاح "نظم نوین جهانی"، بازگشت به عقب و تحمیل یک سیر قهقرایی به طبقه‏ی کارگر و باز پس گرفتن دست‏آوردهای سیاسی و اجتماعی و حقوقی این طبقه در سطح جهانی است، که مستقیماً بر روی استانداردهای زندگی کل جامعه‌ی بشری تأثیر گذاشته است.
نگاه کنید به شیوع مجدد بیماری سل، تجارت کودکان و برده فروشی، پایین رفتن سطح دست مزدها و کم شدن مزایای اجتماعی، حتی در کشورهای دارای سیستم رفاه. به طور واقع با انتقال کارخانه‏ها و استفاده از نیروی کار ارزان یا مجانی، در قیاس با دست‏مزد کارگران متشکل در اتحادیه‏‌های کارگری در کشورهای غربی و استانداردهای زندگی در این‏گونه کشورها، بدیل شدن کار کودکان با اشتغال بزرگ‏سالان دیگر به یک واقعیت غیر قابل انکار بدل شده است. و با این‏همه، "یونیسف" می‌گوید: "فقط 5 درصد کار کودکان در این کشورها به کارخانه‏‌های صادراتی مربوط است" و به این ترتیب، استثمار کودکان در این عرصه‏ها ‏را اسطوره می‌خواند! اما همین بس که کارخانه‌ی توپ فوتبال و تنیس "ساگا" در پاکستان به تنهایی 85 درصد توپ تنیس و فوتبال جهان را تولید می‌کند و تا همین چند سال پیش، بیش از 70 درصد نیروی کار این کارخانه را کودکان چهار تا شانزده ساله تشکیل می‌دادند. به یمن وجود جنبش لغو کار کودک و "جبهه‌ی رهایی بخش کودکان از کار بردگی" در پاکستان، کار کودکان در این کارخانه با کار والدین جایگزین شد و با استقرار مهد کودک و شیرخوارگاه در محل کار، مادران هم توانستند به کار بازگردند. البته اکنون این کار به کشورهای هم جوار پاکستان منتقل شده است. توردوزی لباس زیرهای مارک "تریومف" در فیلیپین، "نایکی" و "ری بوک" در چین، قهوه در برزیل، نی شکر و قهوه در مکزیک، تنباکو در آفریقا، ساختن ابزارهای مدرن و ظریف جراحی برای اتاق عمل در کشورهای غربی در دخمه‏‌های غیر قابل سکونت و بدون داشتن وسایل ایمنی در بنگلادش و کشورهای مشابه و... فقط نمونه‏‌هایی از کار کودکان کارگر در این‏گونه کشورها برای صادرات است.  

کودکان کار ساختمانی


به گفته‌ی سازمان جهانی کار، ارزان‏ترین قیچی‌هایی که توسط کودکان چهار تا چهارده‏ساله در این دخمه‏ها تولید می‌شود، در کشورهای غربی پنجاه دلار قیمت دارد. حال آن که حقوق بعضاً یک ساله‏ی این کودکان حتی به مرز پنجاه دلار هم نمی‌رسد. این فقط نمونه‏ای از عدم صحت مدعای نهادهای نام برده است. با اضافه کردن تولید مواد اولیه برای کارخانه‏‌های معتبر عطرسازی، مبل‏سازی و... می‌توان تصویر واقعی‌تری به دست آورد. تازه از صنعت سکس و بازار پورنوگرافی و تجارت کودکان و سود هنگفتی که نصیب صاحبان سرمایه از این طریق می‌گردد، در این بحث می‌گذرم. فقط همین نکته بس، که تجارت دختر بچه‏‌های نه‏ساله در دوبی و هم‏سرنوشتان آنان در سایر کشورها در صنعت سکس و پورنوگرافی کودکان، سود هنگفتی را نصیب صاحبان این صنعت و کارخانه‏‌های فیلم‏سازی می‏کند. به راستی که مدافعان این نظام نکبتی باید کلاه‌های‏شان را بالاتر بگذارند.
بنابراین، اسطوره‌ی پنجم را من این‏طور بیان می‌کنم: این که کار کودکان در کارخانه‏‌های صادراتی درصد ناچیزی را شامل می‌شود، واقعیت ندارد!

* * *
حالا به شش اسطوره‌ی مطرح شده از جانب "جنبش لغو کار کودک" و "دفاع از حق کودکی" ("رژه جهانی علیه کار کودک" یا "گلوبال مارش") می‌رسیم. ما در "جنبش لغو کار کودک"، تبیین‌ها و اسطوره‏های‏مان از مقوله‌ی کار کودک ر‌، تحت عنوان "از استثمار تا تحصیل"‌، این گونه تعریف کرده‌ایم:

کار کودک چیست؟
کار کودک به کلیه‌ی کارهایی گفته می‌شود، که از نظر روحی، جسمی، اجتماعی، و اخلاقی برای کودکان خطرناک بوده و بی‏رحمانه‌اند. نه همه‌ی کارها چون بعضی کارها آسان‌اند و کودکان‌، در زمان‌های کوتاه و تعیین شده‌ای‌، برای کسب مهارت به آن‌ها می‌پردازند. به هر تقدیر، اگر کاری مانع تحصیل شود و جلوی رشد و توانایی‌های کودک را بگیرد، کار کودک نامیده می‌شود.
وقتی کار کودک فقط به کار کودکانی که به کار می‌پردازند، اطلاق می‏شود، باید یادآور شد که کار کودک یک مسأله‌ی شخصی نیست، بلکه یک سیستم اجتماعی است که تولید و بازتولید می‌شود. و به وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیستم بهره‏کشی جامعه مربوط است. کودکانی که در این سیکل شوربختی گرفتار می‌شوند، از حق طبیعی و پایه‌ای‏شان برای تحصیل و یک زندگی طبیعی محروم می‌گردند.
هم‏اکنون حدود 250 میلیون کودک کارگر در جهان وجود دارند، که به انواع کارهای سخت و پر مخاطره مشغولند؛ یعنی یک کودک از هر شش کودک در جهان.

سخت‏ترین نوع کار کودک
این قسم کار بر دو نوع است:
‌، کودکان در کارخانه‏‌های خطرناک کار می‌کنند، برای مثال در کارخانه‏‌هایی که مواد خطرناک شیمیایی تولید می‌کنند. 171 میلیون کودک در این‏گونه کارخانه‌‏ها در سطح جهان مشغول به کارند.
‌، کار در سایر عرصه‏‌های خطرناک. این نوع کار که بلادرنگ باید لغو شود، شامل کارهایی مانند سربازگیری اجباری، تجارت جنسی کودکان، استفاده از کودکان در صنعت سکس و کار بردگی می‌باشد.
در مجموع، 179 میلیون کودک به کارهای سخت و پر مخاطره در سطح جهان مشغولند؛ یعنی یک کودک از هر هشت کودک در جهان.

کودکان کار


هفت اسطوره‌ی دیگر
اسطوره‌ی اول:
"کودکان باید کار کنند، چون فقر وجود دارد."
این مسأله که کودکان بخشاً مجبورند به خاطر فقر خانواده‌‏های خود کار کنند، مسأله‌ی چنان مهمی در نفس وجود مقوله‌ی کار کودک نیست، بلکه گرد و خاک پاشیدن بر یک فاکت واقعی است، که کم‌تر اسمی از آن برده می‌شود. و این فاکت چیزی نیست، جز همان شخصی نبودن مقوله‌ی کار کودک و وجود یک رابطه‌ی اجتماعی و اقتصادی ناظر بر آن. معمولاً پدیده‌ی فقر به عنوان یک توجیه برای کار کودک به کار می‌رود. آن هم در حالی‏که هم‏زمان میلیون‌ها کودک در عرصه‏‌های کار پر مخاطره برای "آن‌ها"، سرمایه‏داران و صاحب‏کاران، به کار گرفته می‌شوند. این، در واقع، مانند همان افسانه‌ای است که می‌گوید: کار کودک، تا ریشه کن کردن فقر نمی‌تواند از بین برود.
اما وقتی که فقر به عنوان عامل کار کودک برجسته می‌شود، روی فاکتورهای دیگر را در این رابطه می‌پوشاند. یک فاکتور واقعی که کم‏تر از آن اسمی برده می‌شود، آن است که فقر در اثر به کار کشیدن کودکان به وجود می‌آید. وقتی که کودکان شروع به کار می‌کنند، بی‏سواد می‌مانند، آموزش نمی‌بینند، از مهارت‌های لازم برخوردار نمی‏شوند، و سطح زندگی آنان هیچ‏گاه از آن چیزی که هست، فراتر نمی‏رود. برعکس، فقیرتر می‌شوند و سلامتی‏شان هم به خطر می‌افتد. کار کودک اساساً دست‏مزد بسیار ناچیزی دارد و در دراز مدت به پایین بردن معیشت خانواده و تنگ‏دستی بیش‌تر آن می‌انجامد. کارگران بزرگ‏تر که قربانی بیکارسازی‌ها می‌شوند، در صورتی که کودکان‏شان به کار گرفته نشوند، از شانس بیش‌تری برای حفظ کارشان برخوردار خواهند شد. مسأله بدین شکل است: کار کودک، بیکارسازی کارگران بزرگ‏تر، و پایین رفتن سطح معیشت خانواده‏ها، فقر را تولید و بازتولید می‌کند و این دایره‌ی استثمار و فقر هم‏چنان به چرخش خود ادامه می‌دهد.

اسطوره‌ی دوم:
"ما به دست‌های کودکان برای شکل دادن به ساختار اقتصادی خانواده‏ها نیاز داریم."
از لحظه‌ای که بحث لغو کار کودک مطرح شد، عده‌ای شروع به تکرار این مطلب کردند که با لغو کار کودک، چه به سر خانواده‌های فقیری می‌آید که تنها نان‏آورشان را از دست می‌دهند؟! بله، ممکن است بعضی خانواده‌ها برای مدت کوتاهی حتی دچار وضعیت بدتری هم بشوند؛ اما در دراز مدت، لغو کار کودک به نفع تمامی خانواده هاست.
جدا از این، توقف و لغو کار کودک در آن جاهایی که عملی شده است، آن‏چنان هم وضعیت خانواده‌ها را دست خوش تغییر نکرده است؛ چون این کار، اساساً، درآمد چندانی ندارد.
اغلب کودکان کارگر از خانواده‌هایی می‌آیند، که یا والدین آن‌ها بیکارند و یا به کارهای کم‏درآمد و نیمه وقت مشغول هستند. کودکان به کار گرفته می‌شوند، چون نیروی کار ارزان‏تری‌اند. بنابراین، این خانواده‌ها نیستند که به کار کودکان نیاز دارند، بلکه استثمارگران هستند که با بیکار ساختن والدین از نیروی کار ارزان کودکان آن‌ها سود می‌جویند.

اسطوره‌ی سوم:
"کودکان برای انجام بعضی از کارها مناسب‏تر هستند."
این اسطوره سال‌هاست، که به عنوان عُذری در به‏کارگیری و استثمار کودکان بیان شده است: "انگشتان ظریف کودکان به آن‌ها امکان می‏دهد، که گره‌های ظریف‏تری در قالی بزنند؛ ابزارهای ظریف را بهتر در دست بگیرند؛ و ..." اما علم پزشکی ثابت نموده است، که دید جانبی انسان تا شانزده سالگی کامل نمی‌شود. و بنابراین، کودکان نیروی کار ماهرتری برای این‏گونه کارها نیستند. یک تحقیق در هندوستان نیز به طریق علمی نشان داده است، که کودکان فرش‌های بهتری از بزرگ‏تر‌ها نمی‌بافند، به ویژه در رابطه با طرح‏‌های پیچیده‏تر.

اسطوره‌ی چهارم:
"کار کودک برای رشد کشورهای غیر پیش‏رفته ضروری است."
تاریخ نشان داده است در دنیایی که علم و تکنولوژی تا این حد رو به پیش است، به کارگیری کار کودکان و سودجویی از آنان در کشورهای غیر پیش‏رفته، به فقر مردم این کشورها هم‏چنان می‌افزاید؛ چرا که با به کار گرفته شدن کودکان، و بازماندن آنان از تحصیل و آموزش، بخش قابل توجهی از مردم جامعه بی‏سواد می‌شوند و از رشد علمی و آموزش تکنولوژی عقب می‌مانند. اما تحصیل کودکان، و لغو کار آن‌ها، به رشد علمی و آموزش تکنولوژی در جامعه می‌افزاید و بیرون آمدن این گونه کشورها از دایره‌ی فقر را تضمین می‌کند. تحصیل، قلب تکامل است و تا زمانی که کودکان کار می‌کنند و از حق طبیعی‏شان برای تحصیل محروم می‌مانند، عقب‏افتادگی جامعه ادامه و وسعت می‌یابد.

اسطوره‌ی پنجم:
"کار کودکان برای کسب دانش و کارآیی بیش‌تر آن‌ها مفید است."
میلیون‌ها کودک کارگر، توان جسمی و روحی‏شان را در طول روزهای کار از دست می‌دهند و رشد طبیعی‏شان متوقف می‌شود. مدرسه و تحصیل به کودکان فقط مهارت شغلی برای آینده را نمی‌آموزد، و نباید هم بیاموزد، که از طریق کار کردن کودکان‌، در واقع، ترک تحصیل آنان این امر جبران شود. مدرسه و تحصیل می‌تواند و می‌باید علم و دانش را، حقوق انسانی را، به کودکان بیاموزد و پتانسیل و آمادگی لازم برای زندگی اجتماعی را در آنان به وجود آورد.
یک تحقیق علمی نشان داده است، کسانی که به عوض درس خواندن از سنین کودکی به کار پرداخته‌اند، نه‏ تنها از آنانی که در سنین بلوغ کامل به کار پرداخته و مدرسه را تمام کرده‌اند، موفق‏تر و پردرآمدتر نیستند، بلکه به مراتب بیش‌تر از آنان در معرض فقر و بیکاری قرار دارند.

کودک کار


اسطوره‌ی ششم
"کار کودکان باید به رسیمت شناخته شود."
این بحث از طرف پاره‌ای افراد و ظاهراً به منظور بیمه کردن کودکان کار و تضمین حقوق آنان مطرح شده است و از همان آغاز نیز مخالفت بین‏المللی را برانگیخته است.
حقوق کودکان دادنی نیست، بلکه با خود آنان به‏طور طبیعی به دنیا می‌آید. و جامعه‌ی بشری قانوناً موظف است از کودکان حمایت و آن‏ها را بیمه کند، آن هم بدون در نظر گرفتن پیشینه و وضعیت اجتماعی، بیولوژیکی و اقتصادی آن‌ها.
حق کودکان برای کار به معنی برخورداری از حق بیمه، نکته‌ی دیگری به حقوق کودک اضافه نمی‌کند، بلکه یک حق طبیعی و بسیار مهم را از آنان می‌گیرد: حق تحصیل و آموزش را. و متقابلاً به استثمار کودکان جنبه‌ی قانونی می‌دهد، سن کودکی را پایین می‌برد، و نهایتاً مانع رشد کودکان می‌شود. در حالی که تحصیل رایگان با کیفیت بالا و حق بازی و آموزش، بهترین بیمه‌ی کودکان برای جلوگیری از استثمار و کشیده شدن آن‌ها به کار پرمخاطره است. جدا از این، اشتغال به کارهای بی‏مخاطره و سبک برای جوانان، که به آن‌ها مهارت لازم را می‌دهد و جنبه‌ی عملی درس‌های تئوریک را در بر دارد، از حقوق پایه‌ای آنان بوده و هست.
"تحصیل برای همه‌ی کودکان، همین الان!" کلیدی برای پایان دادن به کار کودک است. 104 میلیون کودک در سن تحصیل، خارج از دایره‌ی تحصیل قرار دارند. تحصیل رایگان، اجباری و با کیفیت بالا، تنها کلید حل مشکل به کارگیری کودکان است. تمامی کودکان جدا از جنسیت، ملیت، نژاد، مذهب، شهروند بودن یا نبودن در محل سکونت خود، باید از تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی رایگان، اجباری و با کیفیت بالا برخوردار شوند.

اسطوره‌ی هفتم:
این اسطوره را من می‌گویم: "برای رهایی کودکان از کار، نظام‌های اجتماعی باید دگرگون شوند." به نظر من، این مسأله که در ذات نظام سرمایه داری جز شوربختی انسان چیزی نهفته نیست و اساساً تا آن‏جا که به این نظام بر‏می‌گردد، هیچ حق انسانی‌یی نه تنها طبیعی نیست، بلکه برای به دست آوردن آن باید از هفت خوان‌های بی‏شماری گذشت، یک واقعیت غیر قابل انکار است؛ اما نکته همین جاست. ما می‏توانیم و می‌باید با شرکت در جنبش‌های جاری و ارتقای کمی و کیفی آن‌ها، حق‏مان را به آن‌ها تحمیل کنیم و جاده را برای دگرگونی بنیادین، تا بی‏نهایت آرمان‏گرایی، صاف و آسفالته کنیم. ما می‏توانیم و می‌باید به آن‌ها بگوییم، که در مقابل نظام ستم و استثمار‌تان ایستاده‌ایم، که نمی‌گذاریم خون فرزندان‏مان را به شیشه کنید و این جهان را واژگونه ناشدنی بنمایانید. خرج دو روز ارتش شما، برای باسواد کردن کودکان ما کافی است. این را ما می‌خواهیم شدنی بنماییم. ما می‌توانیم و می‌باید به آن‌ها بگوییم، و وادارشان کنیم، که بیش از این بر گرده‌های نحیف کودکان‌مان فشار نیاورید. جهان ما به یُمن کارهایی که از دست طبقه‌ی ما بر‏آمده و می‌آید، آن قدر ثروت دارد که به کار کودکان ما نیاز نداشته باشد.
آن‌ها می‌خواهند نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه به لحاظ فرهنگی نیز به ما حقنه کنند، که همین است و بس! اما من می‌گویم: گُل همین جاست، همین جا برقص. رقص کودکانه و شاد ما می‌باید به آن‌ها بگوید: نه! بس نیست و همین نیز نباید باشد! ما این را نمی‌خواهیم، حق‌مان را می‏‌خواهیم و حق ما زمینه‌‏ساز رهایی ماست؛ چرا که حق‌مان با خودمان به دنیا می‌آید و علم به این، یک دست‏آورد جنبش انسانی ماست؛ دست‏آوردی که بشریت شریف، جدا از هر خواست گاه تحمیل شده بر آن، به صراحت از آن دفاع می‌کند. بنابراین، همان‏طور که تاریخ نشان داده است، ما می‌توانیم حرف‏مان را، حداقل‌های‏مان را، به کرسی بنشانیم. موظفیم این کار را بکنیم؛ چرا که این، یکی از سکوهای پرش ما برای دگرگونی نهایی این نظام نکبتی است؛ چرا که برحق‏ترین و عاطفی‏ترین آن‌هاست.
جنبش جوان لغو کار کودک با قدم‏‌های کوچک، ولی مطمئن خویش این را نشان داده است. به آن بپیوندید. 

منبع: انجمن حمایت از کودکان کار

نظرات 2 + ارسال نظر
گروه تفریحی نازبانو چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:16 ب.ظ http://pixdoni.tk/

سلام مهربـــــون من. جالب بود

آپم´´´´´´´´´´´,;****,´´´´
´´´´´´´´´´´´,*¨¨,“¨¨*,´´´
´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@“;“;;-…
´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨“)““-““““
´´´´´´´´//,***¨¨¨¨*
´´´´´´´(,(**/*“¨““¨¨*
´´´´´´((,*/*;);*)¨¨¨¨*
´´´´´((,**)*/**/¨¨¨”¨*
´´´´,(,****.:)*¨¨¨¨¨¨*
´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨*
´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨*
´´,***/*)¨*¨¨,¨*
´)*/*)*)*¨¨*
/**)**¨¨“\\)\\)
*/*¨¨¨¨,...)!))!).....,(
“,¨¨¨¨_)--“--“------/_.
این پرنده اومده شمارو به وبلاگم دعوت کنه!
آپم
آپم
آپم

http://pixdooni.tk/

راستی مایل به تبادل لینک هستید لینک کنید بهمون خبر بدید

--------------------
اینجا هم عکس خفن پخش می کنن
[تعجب]
http://nazigroup1.tk




نیلووووووووووو پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ب.ظ http://niloofare-abi70

سلام عزیزم مرسی یر زدی من لینکت کردم دوست داشتی با اسم نیلوفر ابی لینکم کن
//////۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷
بووووووووووووووووووس
بازم بهم سر بزن
البته به قشنگی وب تو نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد