کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

علل پرخاشگری، بد دهنی و عصبانیت در کودکان و راه های کنترل آن (۱)

 پرخاشگری در مدرسه

تعاریف پرخاشگری
روان شناسانی که اعتقادات نظری متفاوتی دارند در مورد چگونگی تعریف پرخاشگری اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را براساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم یا براساس مقاصد شخصی که آن را نشان می دهد.

گروهی پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) یا لفظی ( فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران ( چیزی را به زور گرفتن)، نقطه قوت این تعریف عینی بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق می شود. نقطه ضعف آن این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود.

پرخاشگری وسیله ای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ پرخاشگری خصمانه رفتاری است در جهت آسیب رساندن به دیگران ، بیشتر پرخاشگری های بین کودکان کوچک از نوع «وسیله ای» است.

این نوع پرخاشگری به خاطر متعلقات است. کودکان از یکدیگر اسباب بازی می قاپند، یکدیگر را هل می دهند تا به اسباب بازی که می خواهند بازی کنند دست یابند. به ندرت اتفاق می افتد که کودکان بخواهند به کسی آسیب برسانند یا از روی عصبانیت دست به پرخاشگری بزنند.

پرخاشگری را باید از جرئت ورزی متمایز دانست. جرئت ورزی، دفاع از حقوق یا متعلقات (مانند ممانعت کودک از این که کسی به اسباب بازی اش دست بزند) یا بیان امیال و آرزوها را بر می گیرد.مردم معمولاً شخص با جرئت را پرخاشگر می دانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع می کند با جرئت است نه پرخاشگر. 

تغییرات رشدی
کودکان در ۱۲ ماهگی وقتی با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسیله ای می کنند یعنی رفتار پرخاشگرانه آنان غالباً به خاطر اسباب بازی و متعلقات دیگر است و در ارتباط با همسالان ابراز می شود. کودکان گاهی اوقات به والدین و کودکان بزرگتر حمله ور می شوند، ولی این گونه پرخاشگری در مقایسه با پرخاشگری با همسالان، نسبتاً نادر است. کودکان همچنان که به سال های پیش از مدرسه و مدرسه نزدیک می شوند، کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه می زنند و در نوع پرخاشگری آنان هم تغییراتی ایجاد می شود. یعنی وقتی که پرخاشگری ابراز می شود غالباً خصمانه است و کمتر «وسیله ای» است. به این معنا که کودکان برای به دست آوردن هدف های وسیله ای کمتر مستقیماً از حربه های جسمانی استفاده می کنند؛ ولی وقتی که به کسی حمله لفظی یا بدنی می کنند بیشتر امکان دارد که با قصدی خصمانه این کار را کرده باشند.

پرخاشگری لفظی، دست کم در سال های قبل از مدرسه افزایش می یابد. 


ثبات پرخاشگری
هرچند که سطح پرخاشگری کودکان از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق می کند ولی کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. کودکانی که در سال های اولیه به شدت پرخاشگرند به احتمال زیاد در جوانی و بزرگسالی هم پرخاشگر خواهند بود و کودکانی که پرخاشگر نیستند به احتمال زیاد در بزرگسالی هم پرخاشگرنخواهند بود.

بعضی از مطالعات نشان می دهد که ثبات پرخاشگری دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست و چند تحقیق دیگر نشان داده است که دخترها و پسرها از این لحاظ تفاوتی ندارند. البته کودکان به هنگامی که با وقایع تنش زا مثل جدایی پدر و مادر یا به دنیا آمدن کودکی جدید رو به رو می شوند بیشتر پرخاشگر می شوند، ولی پرخاشگری شدید که بیش از چند ماه به طول انجامد غالباً حاکی از تداوم داشتن این الگوی رفتار است. پرخاشگری در حد معمول کمتر جای نگرانی دارد. به خصوص در سال های پیش از مدرسه شاید این اندازه پرخاشگری صرفاً نشان دهنده این باشد که کودک می خواهد انواع مختلف کنش متقابل اجتماعی را داشته باشد. 

ادراک مقاصد دیگران و رفتار پرخاشگرانه
کودکان در مورد پرخاشگری دیگران برحسب این که آن را عمدی یا تصادفی بدانند قضاوت های متفاوتی می کنند. تحقیقی که پسرهای بسیار پرخاشگر را با پسرهای غیر پرخاشگر مقایسه می کند نشان می دهد که پسرهای پرخاشگر احتمالاً از مقاصد دیگران، درکی متفاوت از پسرهای غیر پرخاشگر دارند. براساس درجه بندی معلمان و همسالان تعدادی از پسرها در کلاس های دوم، چهارم، ششم به عنوان بسیار پرخاشگر یا غیر پرخاشگر طبقه بندی شدند. سپس این عده در موقعیتی آزمایشی مشاهده شدند که به آنان برای جور کردن قطعات پازل جایزه ای تعلق می گرفت. قرار بر این شد که وقتی که قسمتی از پازل کامل شد پسر بچه دیگری ( که همدست آزمایشگر) بود آن را به هم بزند. در حالت اول، پسر بچه آن را عمداً به هم زد؛ در حالت دوم، طوری به هم زد که تصادفی جلوه کند و در حالت سوم انگیزه های پسر بچه مبهم بود. کودکان مورد آزمایش این امکان را داشتند که با خراب کردن پازل این کودک «تلافی» کنند. کودکان پرخاشگر و غیر پرخاشگر وقتی که احساس کردند که این کودک عمداً خرابکاری کرده تلافی کردند و وقتی که دیدند عملش غیرعمدی بوده تلافی نکردند، ولی واکنش آنان به انگیزه های مبهم این کودک بدین ترتیب بود که پسر بچه های پرخاشگر تلافی کردند و طوری واکنش نشان دادند که گویی این کودک عمداً این کار را کرده است. کودکان غیر پرخاشگر تلافی نکردند و طوری عمل کردند که گویی اعمال او غیرعمدی بوده است. 

تفاوت های جنسیتی
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. این تفاوت در غالب فرهنگ ها و تقریباً در همه سنین و نیز در غالب حیوانات دیده می شود. پسرهابیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند. از سال دوم زندگی این تفاوت ها آشکار می شود. براساس مطالعات مشاهده ای در مورد کودکان نوپای بین سنین ۱ تا ۲ سال تفاوت های جنسیتی از لحاظ تعداد پرخاشگری بعد از ۱۸ ماهگی ظاهر می شود و قبل از آن اثری از آن نیست. پسرها به خصوص وقتی که به آنان حمله می شود یا کسی مزاحم کارهایشان می شود تلافی می کنند. در یک مطالعه مشاهده ای در مورد کودکان پیش از مدرسه پسرها فقط اندکی بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولی دو برابر دخترها تلافی کردند. شاید این که پسربچه بالقوه پرخاشگر است یا می تواند آن را بیاموزد علتی فیزیولوژیک داشته باشد. برای مثال پسران ۱ تا ۳ ساله در کلاس های پیش از دبستان از طرف بزرگسالان و همسالان بیش از دخترها به خاطر پرخاشگری مورد توجه قرار گرفتند. این توجه گاهی مثبت بود ( لبخند زدن، ملحق شدن به بازی کودکان) و گاهی تا حدودی منفی ( متوقف کردن کودک یا سر کودک را با چیزی گرم کردن). توجه نشان دادن به رفتار کودک، به هر نحوی که باشد، بیش از بی توجهی به آن باعث تشویق رفتار می شود. 

الگوی خانواده و پرخاشگری
والدین کودکان به شدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معیارها خشونت دارند و پرخاشگرند. یکی از پیچیده ترین و جامع ترین روش هایی که برای درک پرخاشگری در خانواده به کار رفته تحقیق «جرالد پاترسون» و همکارانش در مرکز یادگیری اجتماعی «شهر اورگون» بوده است. آنان برای مطالعه الگوهای کنش متقابل خانوادگی در خانه و مدرسه و ارتباط آن با مشکلات رفتاری کودکان مشاهدات مستقیمی انجام داده اند. افراد مورد مطالعه از خانواده هایی بودند که به دلیل مشکلات رفتاری مثل پرخاشگری، دزدی و سایر رفتارهای ضداجتماعی فرزند یا فرزندانشان به درمانگاه رجوع کرده بودند.

وقتی که واکنش خشونت آمیزی بروز می کند سایر اعضای خانواده کاری می کنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه می شوند. برای مثال، برادری بر سر خواهرش فریاد می زند، خواهر بر سر او فریاد می زند و ناسزایی به او می گوید. در این موقع برادرش او را کتک می زند و این ماجرا ادامه می یابد. تمام این ها نشان می دهد که والدین می توانند در پاداش دادن و تنبیه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتی داشته باشند و با استفاده از راه های مؤثر بدون این که با تنبیه شدید همراه باشد پرخاشگری کودکان را کنترل کنند و بازآموزی کودکان در دورانی نسبتاً کوتاه میسراست.

در آخر باید گفت تلویزیون نیز منبع دیگری است که کودکان به خصوص پسرها از طریق آن رفتار پرخاشگرانه را می آموزند.به طور مثال: خشونت از ارزش های آمریکایی تلقی می شود، پرخاشگری به عنوان یکی از وسایل رسیدن به هدف تشویق می شود. در برنامه های تلویزیونی که یکی از وسایل انتقال چنین ارزش های اجتماعی به کودکان است، به طور متوسط در هر ساعت پنج یا شش بار خشونت بدنی نمایش داده می شود، رفتار پرخاشگرانه شخصیت های تلویزیونی غالباً تقویت می شود: قهرمان این برنامه ها به همان اندازه پرخاشگرند که ضد قهرمان ها. در مطالعه ای کودکان چهار ساله به هنگام بازی آزاد در مهدکودک به مدت سه هفته مورد مشاهده قرار گرفتند و از لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالای متوسط و زیر متوسط طبقه بندی شدند. سپس در طول چهار هفته بعد، کودکان به گروه هایی تقسیم شدند که در مهدکودک به مدت تقریباً نیم ساعت برنامه پرخاشگرانه مثل «بت من» و «سوپرمن» یا فیلم های معمولی و یا برنامه های جامعه پسند می دیدند. کودکانی که از اول از لحاظ پرخاشگری در حد بالای متوسط بودند در مدت بازی آزاد و بعد از دیدن برنامه پرخاشگرانه، از خود پرخاشگری بیشتری نشان دادند تا کودکان مشابهی که برنامه های معمولی را دیده بودند. دو گروه از کودکانی که از لحاظ پرخاشگری زیر متوسط بودند و هر کدام یکی از این برنامه ها را دیده بودند واکنششان با هم فرقی نداشت. این الگوهای رفتاری تا دو هفته بعد از پایان گرفتن تماشای این برنامه ها هم چنان ادامه داشت.

کودکانی که مستعد پرخاشگری هستند با دیدن خشونت از تلویزیون پرخاشگرتر می شوند. 

نحوه کنترل عصبانیت در کودکان

خواه چهار ساله یا چهل ساله ، همه ما بارها عصبانی شده ایم. اما فردی که در طول زندگی نیاموزد چگونه بر خشم خود مسلط شود ، روابط را خدشه دار و دوستان و اطرافیان را آزرده خاطر می سازد.

خصیصــــه های ذاتـــــــــی

مواقعی که فرد عصبانی می شود، میزان عصبانیت او را غالباً شخصیت او معین می کند. حالات فوق العاده حساس ، سرکش ، بی دقت، پرتحرک یا پرخاشگر بودن می تواند بخش رشد یافته ای از یک شخصیت سالم و یا در نهایت یک مبارزه جو باشد. نکته مهم این است که با پی بردن به ضعف رفتاری فرزندتان می توانید پرخاشگری ها را به نقاط قوت تبدیل کنید. وقتی که کودک عصبی در مورد چیزهایی عصبانی می شود که دوست صبور او اصلاً به آن موارد توجهی ندارد ، در این صورت شما نیازبه زمان بیشتری دارید تا جایگزین هایی را به جای عصبانیت به او بیاموزید

مــــراحل رشـــد

زمانی که کودک در مرحله رشد فیزیکی یا اجتماعی قرار دارد زمینه بیشتری برای پرخاشگری و عصبانیت در او ایجاد می شود. مراحل مختلف رشد ، عوامل خشم متفاوتی دارند. وقتی به کودک خود که به کاسه توت فرنگی دست درازی کرده، می گویید:” الان اجازه خوردن آنها را نداری”، عصبانی می شود. ولی فرزند بزرگتر شما تحمل جواب مشابه را دارد به دلیل این که او صبر و بردباری را در خود پرورانده است

جنسیــــت:

به طور کلی، پسرها خشم خود را راحت تر از دخترها ابراز می کنند و شاید یک توجیه فرهنگی برای آن وجود داشته باشد. به احتمال زیاد والدین و مربیان از پسرها فوران خشم را انتظار دارند و از آن چشم پوشی می کنند در صورتی که گریه رنجورانه یک دختر عصبانی مورد قبول آنهاست. اما کودکان در هر دو جنس نیاز به یادگیری کنترل خشم دارند

زندگــــــی خانوادگــــــی

به طور کلی ناراحتی یک کودک به دلیل جدایی والدین ، بیماری ، مرگ ، تولد خواهر یا برادر، تغییر منزل و یا دیگر اتفاق های مهم زندگی ، اغلب در او پنهان می ماند و با بروز عصبانیت و پرخاشگری به کودک آسیب می رساند. زیرا او احساس می کند مورد آزار و اذیت واقع شده و سعی می کند این احساس را منتقل کند. اگر کودک لطیفه ای برای مهار کردن موقعیت حاد روحی بگوید و یا کوله پشتی برادرش را پرت کند ، به هر حال این رفتارها به میزان زیادی به الگوی رفتاری خانواده اش بستگی دارد. مخصوصاً این رفتارها در خانواده هایی شایع است که خشم، داد و فریاد و پرخاشگری هایی مثل ” به هم زدن در” در آنها مشاهده می شود. در بیشتر خانواده هایی که در مقابل احساسات ، اتفاقات و هیجانات ناآرام و سرکوبگر هستند، الگوی دیگری وجود دارد. ” الگوی کودکان رفتارهایی است که آنها در اطرافشان می بینند.” 

با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم

امروزه‌ بسیاری‌ از خانواده‌ها از خشونت‌ و پرخاشگری‌ فرزندان‌ خود شکایت‌ دارند. آنها تمایل‌ دارند که‌ علت‌ این‌ رفتارها را بدانند و راه‌های‌ پیشگیری‌ و اصلاح‌ رفتار را در این‌ زمینه‌ به‌ کار گیرند. در این‌ نوشتار به‌ تعریف‌ رفتار پرخاشگرانه‌ پرداخته‌ می ‌شود، انواع‌ آن‌ بیان‌ می ‌گردد و راه‌های‌ مناسب‌ مقابله‌ با پرخاشگری‌ مورد بررسی‌ قرار می ‌گیرد

انواع پرخاشگری‌

پرخاشگری‌ یک‌ نوع‌ رفتاری‌ است‌ که‌ از خشم‌ و عصبانیت‌ نشأت‌ می ‌گیرد.این‌ رفتار را می ‌توان‌ به‌ دو گروه‌ تقسیم‌ بندی‌ کرد:

پرخاشگری‌ خصمانه:

 رفتاری‌ است‌ که‌ به‌ منظور صدمه‌ و آزار رساندن‌ به‌ دیگری‌ یا دیگران‌ ابراز می ‌شود؛ و هدف‌ در آن‌ صرفاً آزار رساندن‌ است. مثلاً کودکی‌ کودک‌ دیگر را می ‌زند و یا در مدارس‌ دیده‌ می‌ شود که‌ زنگ‌های‌ تفریح، کودکان‌ در حیاط‌ مدرسه‌ بعضاً به‌ کتک ‌کاری‌ می ‌پردازند

پرخاشگری‌ وسیله‌ ای:

 رفتاری‌ است‌ که‌ فرد به‌ وسیله‌ آن‌ خواستار به‌ دست ‌آوردن‌ هدفی‌ دیگر است‌ و ابداً قصد حمله‌ به‌ دیگران‌ یا اذیت‌ کردن‌ آنها را ندارد. البته‌ در این‌ میان‌ ممکن‌ است‌ لطمه‌ ای‌ نیز به‌ کسی‌ وارد شود. مثلاً کودکی‌ بزهکار کیف‌ خانمی‌ را می ‌رباید تا به‌ این‌ وسیله‌ مورد تشویق‌ و تأیید گروه‌ همسالان‌ قرار گیرد

ممکن‌ است‌ پرخاشگری‌ جنبه‌ انتقام‌ گیری‌ نیز داشته‌ باشد. یعنی‌ کودکی‌ که‌ مورد اذیت‌ و آزار قرار گرفته‌ و نتوانسته‌ خشم‌ خود را ابراز کند، اکنون‌ با پرخاشگری‌ به‌ کاهش‌ اضطراب‌ خود می ‌پردازد. در این‌ جا پرخاشگری‌ وسیله‌ ای‌ است‌ که‌ کودک‌ با توسل‌ به‌ آن‌ می ‌خواهد به‌ هدف‌ خود یعنی‌ کاهش‌ اضطراب‌ دست‌ یابد. 

جهت‌ پرخاشگری‌ ممکن‌ است‌ به‌ یکی‌ از این‌ دو صورت‌ باشد:

الف) پرخاشگری‌ درونی‌

ب) پرخاشگری‌ بیرونی‌

چنانچه‌ جهت‌ پرخاشگری‌ به‌ طرف‌ درون‌ باشد، کودک‌ خشم‌ را به‌ درون‌ خود می ‌افکند و دچار خشم‌ فرو خورده‌ می‌ شود. پیامد چنین‌ عملی‌ می‌ تواند افسردگی‌ نیز باشد. کودکان افسرده  در واقع‌ از دست‌ خودشان‌ عصبانی‌ هستند.

خشم‌ درونی‌ عصبانیت ‌ و نارضایتی‌ از خود را به‌ وجود می ‌آورد.

خشم‌ بیرونی؛ کودک‌ ممکن‌ است‌ خشم‌ خود را به‌ صورت‌ رفتارهایی‌ از قبیل‌ فریاد کشیدن، پا به‌ زمین‌ کوبیدن‌ یا پرتاب ‌کردن‌ اشیا بروز دهد. 

علل‌ خشونت‌ و پرخاشگری‌ در کودکان‌ :

 - الگوپذیری‌ کودکان‌ از والدین‌

یکی‌ از دلایل‌ بسیار مهم‌ پرخاشگری‌ در کودکان‌ یادگیری‌ است. یعنی‌ کودکانی‌ که‌ الگوهای‌ رفتاری‌ پرخاشگرانه‌ داشته‌ اند، همانند الگوهای‌ خود رفتار می ‌کنند. چنانچه‌ پدر یا مادری‌ خلق ‌و خویی‌ عصبانی‌ و پرخاشگر داشته‌ باشند، مسلماً فرزندشان‌ نیز پرخاشگر خواهد شد. این‌ رفتار توسط‌ کودک‌ یاد گرفته‌ می ‌شود. از آنجا که‌ کودکان‌ با والدین‌ همانند سازی‌ می ‌کنند، بنابراین‌ بسیاری‌ از رفتارهای‌ پدر و مادر ناخودآگاه‌ توسط‌ فرزندان‌ فرا گرفته‌ می ‌شود. توضیح‌ این‌ که‌ فرایند همانند سازی‌ کاملاً ناخودآگاه‌ صورت‌ می ‌پذیرد.

نکته‌ دیگر این‌ که‌ حتماً لازم‌ نیست‌ والدین‌ با خودِ کودک‌ پرخاشگری‌ کرده‌ باشند؛ چنانچه‌ او شاهد رفتارهای‌ خشونت ‌بار پدر و مادر با افراد دیگر نیز باشد، این‌ گونه‌ رفتار را فرامی‌ گیرد. بنابراین‌ کودکان‌ از طریق‌ مشاهده، رفتارهای‌ والدین‌ را می ‌آموزند.

بر این‌ نکته‌ می توان تأکید کرد‌ که‌ کودکان‌ با چشمان‌ خود می ‌آموزند؛ یعنی‌ آن‌ چه‌ را مشاهده‌ می ‌کنند، یاد می ‌گیرند؛ حتی‌ اگر آن‌ رفتار به‌ طور مستقیم‌ در مورد خود آنها صورت‌ نگیرد. 

- کودکان‌ ناکام‌ پرخاشگر می‌ شوند

ناکامی ‌ یکی‌ از مسائلی‌ است‌ که‌ به‌ پرخاشگری‌ می‌ انجامد. وقتی‌ کودک‌ به‌ هدف‌ خود دست‌ نیابد و ناکام‌ شود، یکی‌ از رفتارهایی‌ که‌ از او سر می‌ زند پرخاشگری‌ است. 

 -اضطراب‌ و پرخاشگری‌

کودکان‌ مضطرب‌ نمی ‌توانند کودکان‌ آرامی‌ باشند. آنها رفتارهایی‌ پرخاشگرانه‌ از خود بروز می ‌دهند؛ البته‌ بلافاصله‌ پشیمان‌ می ‌شوند و از والدین‌ خود عذرخواهی‌ می‌ کنند. اگر از کودک‌ مضطرب‌ بپرسیم‌ که‌ چرا پرخاش‌ می‌ کنی‌ و عصبانی‌ هستی؛ خواهد گفت‌ نمی‌ دانم.؛ یا خواهد گفت‌ دست‌ خودم‌ نیست. 

- پرخاشگری، نشانه‌ای‌ از تضادهای‌ درونی‌

گاهی‌ کودکان‌ در دوگانگی‌ و تضادهای‌ درونی‌ قرار می‌ گیرند. یا بهتر بگوییم، گاهی‌ بر سر دو راهی‌هایی‌ گیر می ‌کنند و نمی‌ دانند کدام‌ راه‌ را انتخاب‌ کنند؛ و این‌ حالت‌ آنها را دچار تعارض، اضطراب‌ و خشم‌ می ‌کند. مثلاً کودکی‌ که‌ دوست‌ دارد نزد مادرش‌ در منزل‌ بماند و از طرفی‌ وقتی‌ می ‌بیند تمام‌ کودکان‌ به‌ مدرسه‌ می‌ روند، همزمان‌ تمایل‌ به‌ مدرسه ‌رفتن‌ نیز دارد، دچار دوگانگی‌ می ‌شود. به‌ کودکان‌ خود کمک‌ کنیم‌ که‌ در دو راهی‌های‌ زندگی، مدتی‌ طولانی‌ قرار نگیرند. آنها بایستی‌ به ‌سرعت‌ و با دقت‌ درست ‌ترین‌ کار را انجام‌ دهند. 

- پرخاشگری‌ و افسردگی‌

پرخاشگری‌ و کج خلقی  در کودکان‌ چنانچه‌ با علامت‌های‌ دیگر همراه‌ باشد، می ‌تواند نشانه ‌ای‌ از افسردگی‌ باشد که‌ در این‌ صورت‌ لازم‌ است‌ شرایط‌ زندگی‌ کودک‌ تمام‌ و کمال‌ مورد بررسی‌ قرار گیرد.  

- پرخاشگری؛ بیماری‌ها؛ مصرف‌ دارو

بعضی‌ از بیماری‌ها به‌ مصرف‌ دارو نیاز دارد و ممکن‌ است‌ از عوارض‌ جانبی‌ داروها کج ‌خلقی‌ و رفتارهایی‌ باشد که‌ خشونت‌ را برمی‌ انگیزند.

 

- خشونت‌ و مدرسه‌

گاهی‌ کودکان‌ در مدرسه‌ قربانی‌ خشونت‌ می ‌شوند؛ و این‌ قربانی‌ شدن‌ باعث‌ می ‌شود که‌ خود آنها نیز عامل‌ خشونت‌ شوند.

عواملی‌ که‌ به‌ خشونت‌ در مدرسه‌ می ‌انجامند، عبارت اند از:

-وقتی‌ کودکی‌ توسط‌ دانش‌ آموزان‌ دیگر مورد تمسخر قرار گیرد

- وقتی‌ کودکی‌ توسط‌ دانش ‌آموزان‌ دیگر کتک‌ بخورد و قادر به‌ دفاع‌ از خود نباشد.

- وقتی‌ کودکی‌ همیشه‌ از مشاجرات‌ فرار می‌ کند و حتی‌ در مواقعی‌ به‌ گریه‌ متوسل‌ می ‌شود.

- وقتی‌ کودکی‌ مرتب‌ اشیا، وسایل‌ و پول‌ خود را گم‌ می ‌کند.

- وقتی‌ کودک‌ از لحاظ‌ ظاهری‌ (پارگی‌ لباس‌ و یا نامناسب ‌بودن‌ آن) مورد تمسخر قرار می‌ گیرد.

- خجالتی ‌بودن‌ و سکوت‌ مکرر در کلاس.

- افت‌ تحصیلی، افسردگی‌ و ناراحت ‌بودن.

این‌ عوامل‌ کودک‌ را قربانی‌ خشونت‌ دیگران‌ می ‌کند و خود کودک‌ نیز عامل‌ خشونت‌ می ‌شود و رفتارهای‌ پرخاشگرانه‌ از او سر خواهد زد. 

منبع: پزشکان بدون مرز

خواب کودک

خواب کودک

 

دکتر نسرین براهنی متخصص کودکان ونوزادان
کی کجا می خوابه؟

این مسئله که فرزندتان کجا بخوابد به شما بستگی دارد و هر تصمیمی مزایا و معایب خاص خود را دارد. نوزاد می‌تواند در اتاق خواب شما یا  اتاق خودش، بر روی تخت شما و یا تخت خودش بخوابد. فراموش نکنید که در مواقعی که شما یا همسرتان خیلی خسته هستید و یا در اثر مصرف داروی خاصی دچار خواب آلودگی شده‌اید نباید نوزادتان را با خود بخوابانید. کودک شما ممکن است  همزمان با بزرگتر شدن، از روشی به روش دیگر تغییر سلیقه دهد.

بیشتر پدر و مادرها دوست دارند که نوزاد مخصوصا اگر شیرمادرخوار باشد، در هفته‌های اول پس از تولد در همان اتاق خودشان بخوابد. چرا که در این صورت نوزاد می‌تواند بدون آشفتگی خواب خود و پدر و مادر در تمام طول شب شیر بخورد. زمانی که فواصل تغذیه نوزاد بیشتر می‌شود، می‌توان او را در اتاق خودش خواباند و برای اطمینان بیشتر می‌توان وسایل سمعی نیز در اتاق او قرار داد.

از معایب هم اتاقی نوزاد با شما این است که نوزادان معمولا هنگام خواب پرسروصدا هستند و این کار باعث بی‌خوابی شما می‌شود. حتی اگر نوزادتان در اتاق شما ولی روی تخت خودش نیز باشد بزودی بلافاصله پس از بیدار شدن متوجه می‌شود که شما نیز در همان اتاق‌ هستید و این امر موجب می‌شود که نادیده گرفتن گریه‌های او غیرممکن شود. تصمیم‌گیری برای تعیین مقطع زمانی خاص در مورد جدا کردن اتاق کودک، کار دشواری است و شما می‌توانید این کار را برای زمانی برنامه‌ریزی کنید که فواصل تغذیه او هر چهار ساعت شده است و نتیجه این کار را ملاحظه کنید.

همان‌طور که ذکر شد بیشتر مادرانی که نوزادشان را با شیر خود تغذیه می‌کنند، ترجیح می‌دهند که در هفته‌های اول تولد برای راحتی بیشتر نوزاد و استراحت خودشان، نوزاد را با خود بخوابانند. با این حال اگر شما بعد از هفته‌های اول نیز فرزندتان را با خود بخوابانید، باید خودتان را  آماده کنید که تا چندین سال تختخواب خود را با فرزندتان شریک شوید. هنگامی که فرزندتان یاد می‌گیرد که تختخواب شما را به عنوان محل خواب خود بشناسد که این کار احتمالا در طول سه ماه اول زندگی صورت می‌گیرد، جدا کردن و قانع کردن او برای خوابیدن در جای دیگر کار بسیار دشواری خواهد بود. هر اندازه که خوابیدن کودک با شما طولانی‌تر شود، عادت دادن او به تختخواب خودش دشوارتر خواهد بود. در صورت عدم موافقت همسرتان با خوابیدن کودک در کنار شما، تداوم این کار موجب بروز تنش در روابط شما می‌شود.

 

 

 چگونه فرزندتان را بخوابانید؟

 

در اینجا دو سوال اساسی در مورد خواب کودک وجود دارد. اولین سوال این است که چگونه می‌توان کودک را عادت داد که بخودی خود بخوابد؟ و سوال دوم این است که کودک در طول شب چند ساعت می‌تواند بطور متوالی بخوابد؟ خوابیدن مهارتی است که کودک می‌آموزد و در این مورد می‌توان آموزش‌های زیادی داد ولی برای کمک به تداوم خواب کودک در طول شب، کار چندانی نمی‌توان انجام داد. علاوه بر این در طول ماه اول، نحوه خواب کودک تا حدودی به تغذیه او با شیر مادر و یا شیر خشک بستگی دارد چرا که کودکان شیرمادرخوار دفعات بیشتری برای شیر خوردن بیدار می‌شوند. (به جدول مراجعه فرمایید.)

یادگیری نحوه به خواب رفتن در برخی از شیرخواران آسان‌تر از دیگر شیرخواران صورت می‌گیرد. نوزادان عادات خوب و بد را فوق العاده سریع یاد می‌گیرند ولی این عادات را می‌توان تغییر داد. نکته اساسی این است که آموزش‌های مربوط به خوابیدن فرزندتان بایستی مداوم و پیوسته باشد و بخاطر داشته باشید که هر اندازه زمان طولانی‌تری عادت‌های کودک به حال خود رها کنید، تغییر آنها دشوارتر خواهد بود. ممکن است لازم باشد که کودک قبل از بخواب رفتن، ابتدا گریه کند اما نگران نباشید این کار بخشی از روند آموزشی است.

 

اهمیت برنامه روزانه زمان خواب

بسیاری از متخصصین خواب معتقدند که آموزش بخواب رفتن به نوزاد کمک می‌کند تا برنامه روزانه زمان خواب را برقرار کند‌. این آموزش کودک را قادر می سازد تا نشانه‌هایی را تشخیص دهد که به او نشان می‌دهند که زمان خواب (چرت روز یا خواب شب) فرا رسیده است. برقراری برنامه روزانه خواب برای نوزاد هرگز زود نیست حتی اگر تلاش‌های شما در حوالی سه ماهگی ظاهر شوند.

هدف از برقراری برنامه روزانه، علاوه بر ارائه نشانه‌هایی به کودک دال بر فرا رسیدن زمان خواب، آرام کردن و کمک به تخلیه باد شکم وی نیز می‌باشد. سعی کنید فرزندتان را حمام کنید و لباس‌هایی بجز آنچه هنگام روز بر تن داشت به او بپوشانید. کودک را در همان اتاقی که می‌خوابد شیر دهید (که باید روشنایی ضعیفی داشته باشد)، او را محکم در آغوش بگیرید و در تختخوابش قرار دهید. در انجام مراحل فوق معطل نشوید. کل این روند از حمام کردن تا خواباندن نباید بیش از 45 دقیقه طول بکشد.

 

برقراری آرامش زمان خواب  

برخی از والدین دوست دارند که بعد از حمام کردن به صورت بخشی از برنامه روزانه، فرزندشان را با روغن ماساژ دهند. اکثر پدر و مادرها متوجه می‌شوند که کودک با بوی آشنای یک پارچه نرم که هنگام تغذیه استفاده می‌شود یا با اسباب‌بازی خاصی آرام می‌شوند. برخی دیگر متوجه می‌شوند که پستانک برای بخواب رفتن فرزندشان مفید است. کاری که شما باید از آن اجتناب کنید این است که در انتهای روز با کودک بازی و او را تحریک کنید. بخش نهایی برنامه روزانه این است که فرزند شما باید هنگام گذاشتن وی در رختخواب بیدار باشد تا بتواند این علامت اصلی خوابیدن را بشناسد.

کودکی که قبلا در جای دیگری بخواب رفته است اگر در تخت خود بیدار شود ممکن است وحشت‌زده شود چرا که نمی‌تواند بلافاصله محلی را که در آنجاست، بشناسد. بنابراین اگرچه خواباندن کودک در خارج از تختخواب در هفته های اول کار خوبی است ولی با بزرگ‌تر شدن وی بایستی از این کار خودداری کنید تاتبدیل به عادت نشود.  

 

منبع: دنیای کودک تبریز

ترس در کودکان

 ترس در کودکان

مقدمه

بسیاری از والدین با مشکلاتی از قبیل ترس کودک از حیوانات ، ترس از تاریکی ، ترس از غریبه‌ها و... مواجه می‌شوند و واقعا نمی‌دانند که چگونه رفتاری باید در مقابل این ترس‌ها داشته باشند. خیلی از آنها تلاش زیاد می‌کنند تا به کودک خود نشان دهند که ترس او موردی ندارد و هیچ جای ترس وجود ندارد. اما گویا هر چه بیشتر تلاش می‌کنند کودکشان در ترس خود مصمم‌تر می‌شود. در برخورد با چنین ترس‌هایی والدین در اولین گام باید دلایل آنرا مشخص کنند. برخی از این ترس‌ها طبیعی بوده و لازم نیست والدین حساسیت زیادی در مورد آنها نشان دهند و برخی بنا به دلایلی رخ می‌دهند که لازم است در رفع این ترس‌ها مورد توجه قرار گیرند.

علل ترس در کودکان

اینکه چرا کودکان می‌ترسند مورد توجه بسیاری از صاحبنظران رشد کودک و روانشناسان بوده است. برخی از محققان عوامل زیستی را به عنوان علت برخی از ترس‌ها عنوان کرده‌اند و برخی دیگر عوامل روان شناختی، عوامل خانوادگی و سایر عوامل را مطرح کرده‌اند. در برخی اوقات ترسی که کودک از خود نشان می‌دهد به یک نیاز روانی ارتباط دارد. مثلا کودکی که ترس از مدرسه را نشان می‌دهد ممکن است از لحاظ روانی وابستگی زیادی به پدر یا مادر خود داشته باشد و ترس او در واقع ریشه در این وابستگی او دارد.

گاهی اوقات یک تغییر در شیوه زندگی مثل تغییر محل سکونت ، جدا شدن از والدین و... به صورت ترس از تاریکی ، ترس از حیوانات و غیره خود را نشان می‌دهد. بنابراین می‌توان گفت برخی از ترس‌های مشخص و معین کودک می‌تواند ریشه‌های روانشناختی داشته باشد و مستقیما با موضوع آن ترس مرتبط نباشد. در برخی اوقات این خانواده است که مشکل ترس را در کودک بوجود می‌آورد. ممکن است کودک ترس از یک مساله خاصی را در محیط خانواده یاد گرفته باشد. مثلا مادری که از عنکبوت می‌ترسد این ترس خود را به کودک منتقل می‌کند. این اتفاق بر اساس فرایند یادگیری صورت می‌پذیرد. بطوری که والدین در آموزش اکثر رفتارها به عنوان الگو و سرمشق کودک هستند.

کودکی که نیاز به احساس امنیت دارد با مشاهده رفتار و حالات والدین و خانواده خود شروع به شناسائی محیط ها و موقعیت‌های امن از ناامن می‌نماید. و در این راستا کاملا متکی بر آنهاست. بنابراین آنچه رفتار مادر نشان می‌دهد برای او الگو و اساس رفتارش است. کودک با مشاهده رفتارهای مختلف می‌آموزد که چه چیزی ترسناک است و چه چیزی ترسناک نیست. گاهی اوقات ترس کودک ناشی از شیوه های زیستی غلط والدین است. والدینی که برای وادار کردن کودک به انجام کاری او را تهدید می‌کنند و یا از چیزی می‌ترسانند. مثلا مادر به کودک خود می‌گوید اگر شلوغی کنی می‌روم و دیگر بر نمی‌گردم. یا برای وادار کردن به او خوردن دارو او را از آمپول می‌ترساند. فشار روانی که به این طریق والدین به کودکان خود وارد می‌کنند ، می‌تواند به صورت ترس‌های مختلف خود را بروز دهد. در کودکان ناراحتی‌ها و اضطراب‌های روانی اغلب با مواردی از قبیل ترس و... مشخص می‌شوند.

از جمله عوامل دیگر شرایطی است که کودک در محیط پیرامون ممکن است با آنها مواجه شود، مثل دیدن تصادف دو اتومبیل و دزد و... همینطور است تماشای فیلم‌های ترسناک و وحشت انگیز که با تاثیری که روی قدرت تخیل کودک می‌گذارد موجب وسعت یافتن این صحنه‌ها و شاخ و برگ داده شدن آنها در ذهن کودک می‌شود و ترس و وحشت زیادی را در کودک ایجاد می کند.  


چه نوع ترس‌ها به توجه و درمان نیاز دارند؟

در وهله اول باید به سن کودک توجه داشت. برخی از ترس‌ها در سنین خاصی طبیعی‌تر هستند. بنابراین اگر چنین ترس‌هایی بیش از دو سال دوام داشته باشند حتما به توجه و درمان نیاز دارند. اصولا یک ترس عادی نباید چنین مدت زمانی طول بکشد و گاه بدون نیاز به مداخلات درمانی به تدریج کاهش پیدا کرده و بالاخره از بین می‌رود. همینطور برای تشخیص ترس‌های غیر عادی باید به نوع ترس نیز توجه داشت.

هر چند گاهی اوقات کودکان از چیزی می‌ترسند ولی این ترس چندان وحشت‌زا نیست و مشکل خاصی در عملکرد روزانه کودک ایجاد نمی‌کند و واکنش ترس در او چندان شدید و ناهنجار نیست. اما زمانیکه نوع ترس کودک غیر عادی است و نیاز به مداخلات درمانی دارد واکنش کودک به عامل ترس بسیار شدید است. کودک بسیار وحشت زده می‌شود و رفتارهایی از خود نشان می‌دهد که اغلب خارج از کنترل دیگران است.  


برای درمان ترس در کودکان چه باید کرد؟

روان شناسان برای کاهش ترس‌های کودکان راههای زیادی را توصیه می‌کنند. آنها در وهله اول به والدین توصیه می‌کنند که در رفع مشکل کودک عجولانه عمل نکنند. تعجیل و شتابزدگی آنها در کاهش ترس کودک می‌تواند به جای درمان ، اضطراب و ترس او را افزایش دهد. این ترس معمولا بتدریج از بین می‌رود و لازم است والدین با خونسردی و آرامش اقدام به کاهش این ترس‌ها نمایند. توصیه بعدی روان شناسان این است که هرگز کودکان را به خاطر ترسی که دارند تحقیر و سرزنش نکنیم. هر چند دلیل ترس از نظر ما بزرگترها کاملا غیر منطقی و نامعقول به نظر می‌رسد اما خود کودک چنین احساسی ندارد و نمی‌تواند غیر منطقی بودن ترس خود را درک کند و سرزنش به او کمکی نخواهد کرد.

حتی زمانیکه کودک تحت نظر یک متخصص یا روان شناس درمان می‌شود، اگر عامل اصلی ایجاد کننده ترس هنوز حضور داشته باشد چندان فایده‌ای نخواهد کرد. مثلا زمانیکه خود مادر از تاریکی می‌ترسد، هر چند کودک حمایت‌ها و درمان‌هایی را از روان‌شناس و مشاور خود دریافت می‌کند، اما الگویی که در خانه از رفتار مادر می‌پذیرد الگویی قویتر است که نتایج یک درمان ثمر بخش را از بین می‌برد. بنابراین لازم است علل اساسی ترس کشف و مرتفع شوند.



بازی موقعیت مناسبی است که ترس کودک را از بین ببریم. مثلا کودکی که از آمپول می‌ترسد، می‌توانیم یک بازی خوب ترتیب بدهیم که در آن کودک آمپول زدن را تمرین کند. در مراحل دیگر می‌توان از روشهای خاص رفتار سازمانی که توسط روانشناسان استفاده می‌شود بهره جست. با مراجعه به یک روانشناس و درمان‌های رفتاری او می‌توان اقدام به حل مشکل کودک نمود.  


سخن آخر

پدیده ترس هر چند که یک غریزه طبیعی است که در انسان از همان بدو تولد وجود دارد، اما هر گاه به دلیل تغییراتی که در شدت و نوع آن بوجود می‌آید از حالت عادی خارج می‌شود. این ترس‌ها تحت عنوان ترس‌های مرضی شناخته می‌شوند که هم کودک و هم اطرافیان او را آزار می‌دهند توصیه‌های مناسب روان‌شناسان و استفاده از مداخلات رفتاری در این راستا می‌تواند سودمند باشد.   

 

منبع:  رشد شبکه ملی مدارس

چند پیشنهاد برای تقویت خلاقیت در کودکان

خلاقیت در کودکان 

 

خلاقیت ، شکل کنترل شده یا محدود شده ای از تخیل است . خلاقیت ها ی افراد نه تنها برای زیبایی ظاهری ، بلکه به خاطر نتایج نهایی که در بر دارد  به کار برده میشود . این نتیجه نهایی معمولاً شکلی به خود می گیرد که دیگران نیز می توانند آن را ببینند . خلاقیت ممکن است خلق یک نقاشی ، یک لباس ، یک قطعه کوچک موسیقی یا پختن یک غذای جدید باشد . به واسطه خلاقیت ، شخص می تواند به پیشرفتهای انسانی خود بیافزاید ، همچنین افرادی که دارای قوه تخیل زیادی هستند نسبت به کسانی که فاقد خلاقیت هستند ، معمولاً به پیشرفتهای بیشتری در زندگی نائل می شوند . خلاقیت حتی در سنین کودکی نیز خود را نشان می دهد.  

خلاقیت حتی در سن کودکی نیز خود را نشان می دهد . اغلب خانواده ها شاید با این نوع پدیده ها در رفتار ،کردار و گفتار کودکان خود مواجه شوند . برخی از آنان یا بی توجه هستند و یا کم توجه ؛ با این حال آن دسته از والدین که به کوچکترین رفتارهای کودکان خود توجه دارند ، می توانند با به کارگیری توصیه های 12 گانه پرورش خلاقیت ، کودکان خود را به مرحله خود شکوفایی سوق دهند ،البته به کار گیری این روش آنچنان هم ساده نیست . داشتن صبر و حوصله از یک سو و نکته سنجی دررفتار کودکان می تواند آینده درخشانی را برای کودک شما رقم بزند .  

شیوه افزایش خلاقیت در کودکان  

*  برای ایجاد سؤالات تازه در ذهن کودکتان ، او را راهنمایی کنید . آموزش به کودک باید طوری باشد که او را به طرف پرسشهای تازه هدایت کند . معلم باید هنگام جواب دادن به سؤالات کودک ، او را به سمت مهارتهای جدید سوق دهد و از به کار بردن کلماتی مانند بله،خیر،هرگز و امثال آن دوری کند . این نوع جوابها نمی تواند ارتباط کاملی بین سؤالات کودک و معلومات قبلی او برقرار کند.  

* حسن کنجکاوی در کودکان را پرورش دهید . برای این امر، هیچ چیز مثل پاسخهای صحیح و مناسب به پرسشهای او موثر نیست . سؤال ، در واقع انعکاس از ذهن تشنه ای است که می خواهد با دریافت جواب از فردی که بهتر از او می داند خود را سیراب کند ، اگر چه احتیاج ، باید فوراً برآورده شود اما کمی مکث بین سؤال و جواب ، غالباً می تواند افکار و ایده ای مفید جهت مباحثه و گفتگو به بار آورد .  

* والدین و مربیان ، نه تنها باید درباره امور مربوط به کودک ، بلکه درباره امور خانه و مدرسه نیز از او نظر خواهی کنند و عقاید او را مانند عقاید بزرگسالان در حضور خود ، به بحث و گفتگو بگذارند .  

* به عقاید جدید و تازه کودکتان احترام بگذارید . کودکانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده ، روابط و مفاهیم را درک می کنند . لذا والدین و مربیان آنها ممکن است به آنها توجه نداشته باشند و حتی گاهی او عقاید خود را چنان مطرح کند که بزرگسالان قادر به ارزشیابی وجایگزینی آنها نباشند ، تشویق کودکان به ابرازعقاید جدید ، می تواند در رشد خلاقیت آنها موثر واقع شود .  

* از مراقبتها و دخالتهای بیش از حد در زندگی کودکان اجتناب کنید . یکی از ویژگیهای انسان خلاق این است که تواناییش را خودش به کارمی اندازد . وظیفه والدین و مربیان این است که این قابلیت را در او زنده نگاه دارند و به کودکان اجازه دهند بعضی اوقات مطابق سلیقه خود اشیاء را کشف کنند . مراقبتها و دخالتهای زیاد از حد بزرگسالان در زندگی و رفتارهای کودکان ، قابلیت یادگیری مبتکرانه آنها را تضعیف می کند .  

* از کودکان بخواهید که اشیاء و امور نیمه تمام را تکمیل کنند ؛ از کودکان تقاضا کنید تا جملات نا تمام و داستانهای نا کامل ، تصاویر و نقاشی های نیمه تمام و حتی اشیاء ناقص را کامل نمایند . برای اواسباب بازی هایی بخرید که خودش بتواند آنها را به یکدیگر متصل کند و با آنها مدلهای مختلف خلق کند .  

* اجازه دهید اشیا را از نزدیک لمس کنند. علاوه بر مشاهده اشیا لازم است کودک آنها را لمس نماید ، زیرا مشاهده شیء به تنهای کنجکاوی کودک را ارضا نمی کند ، کودکانی که از لمس کردن اشیا محروم می شوند توانایی لازم جهت کشف و اختراع را از دست می دهند . مشاهده همراه با لمس اشیا ، آنها را در بازی های خیالی ، اختراعات و پاسخ گویی به آزمونهای خلاقیت یاری می دهد . به کودکان اجازه دهید وسایل بی خطر خانه را لمس نمایند . خصوصا کودکان بیرون کشیدن وسایل آشپزخانه از داخل کابینتها و بازی با کاسه و قابلمه و بشقابها را بسیار دوست دارند  .  

* برای کودکان همیشه یک مارک خاص آدامس ، بستنی یا چیزهای مورد علاقه را نخرید. کودکان را تشویق کنید در خرید خوراکی و پوشاک ، مدل های مختلفی را امتحان کنند و از خرید کالاهای تکراری و یکسان اجتناب کنید .  

* کودک را همیشه از یک مسیر خاص به خانه نبرید . زمانی که با او بیرون می روید ، هنگام برگشتن به خانه به او توضیح دهید که  می خواهید از یک راه جدید به خانه بروید. او از این طریق در می یابد برای رسیدن به یک هدف راه های مختلفی وجود دارد .  

* در مورد کاربردهای مختلف یک وسیله خاص از کودکان سؤال کنید . کاربرد ابزارها و وسایل مختلفی که را در خانه دارید ، برای کودک شرح دهید و از او بپرسید: به نظر تو این وسیله چه کاربردهای دیگری می تواند داشته باشد . به این طریق شما ذهن کودک را مستعد می کنید .  

* از مکان های جدید دیدن کنید 0 همراه با کودک به نمایشگاهها و موزه های مختلف و طبیعت زیبا بروید ، اجازه دهید او از نزدیک مکان های گوناگون را شناسایی کند .  

* به اتاق او کاغذ های سفید بچسبانید . حدود یک متر از اتاق کودکتان را از سطح زمین به طرف بالا به طور سراسری و افقی کاغذ سفید بچسبانید و به او بگویید هر طور که دوست دارد روی آنها نقاشی و طراحی کند . در تزیین اتاق او از سلیقه اش استفاده نمایید . به او یاد دهید که هر چند روز یک بار محل وسایلش را در اتاق تغییر دهد تا به این وسیله زمینه خلاقیت در او پرورش یابد. 

مرز بین دروغ و خیال در کودک

پینوکیو

دروغگویی در کودک 

همه انسانها در محدوده ای برابر پا به عرصه وجود می گذارد. هیچکس از کودکی دروغگو به دنیا نیامده است. همه انسانها راه فکر کردن و توجیه اعمال خویش را از دیگران آموخته و تکامل یافته اند. درستی یا نادرستی از طریق کلمات و اعمال دیگران به ما القا می شود و ما این کلمات و اعمال را در ذهنیات خود تلفیق کرده، سرانجام شخصیت خود را شکل می دهیم. راستی شما فکر می کنید که این گونه توجیهات استادانه چگونه توسط بعضی از جوانان ونوجوانان بیان می شوند؟ والدین نقش مهمی در تکوین شخصیت فرزندان خود بازی می کنند و این نقش در سالهای اولیه تربیت کودکان ارزشی به غایت والا دارد. برای اینکه فرزندان خود را راستگو تربیت کنیم ابتدا می بایست نسبت به اعمال خود نهایت دقت را داشته باشیم و نیز درارتباط خود با دیگران دقت کنیم، صداقت و راستگویی از مواردی است که باید قبل از سنین مدرسه به آن توجه شود. البته ما باید توجه داشته باشیم که کودک اساساً قصد فریب والدین را ندارد، ولی توجیهات او راهی برای فرار از مجازات است.
کودک با جعل داستان یا با طرح مبالغه آمیز بعضی از واقعیات، اغلب خواسته خود را با ما درمیان می گذارد و غیرمستقیم از امیالش صحبت می کند.

دروغ گفتن یکی از رفتارهای متداول کودکان 4ـ5 ساله است که از لحاظ اخلاقی اشکالی ندارد. کودکان در این سن و سال معمولاً به دو شکل دروغ می گویند که نخستین آن خیال پردازی است، کودک با جعل داستان یا با طرح مبالغه آمیز بعضی از واقعیات، اغلب خواسته خود را با ما درمیان می گذارد و غیرمستقیم از امیالش صحبت می کند. در این صورت بهتر است که پدر و مادر در تأیید خواسته کودک حرف بزنند. دروغ نوع دوم دروغ به اصطلاح مفید است، دروغی است که بزرگترها هم می گویند و آن رابه حساب دروغ مصلحت آمیز می گذارند تا به جای نتیجه بد، نتیجه خوب بگیرند. در این مرحله از رشد کودک تنها کار درست را در خواسته خود می جوید و با استفاده از دروغ برای رسیدن به خواسته اش تردیدی به خود راه نمی دهد.
در این موارد باید به کودک تفهیم کنیم که از راستگویی و صداقت او خوشحال می شویم ، دروغ و دروغگویی را دوست نداریم. باید توجه داشت که این مسأله در سنین بالاتر رفتاری ناپسند است که به کودک شخصیت ساختگی و تصنعی می بخشد. هرگاه کودک شما در موقعیت نامطمئن و ناامن قرار گیرد و احساس خطر یا حقارت کند به گفتن دروغ متوسل می شود. کودک دروغگو به گفته هایش ایمان ندارد و به طور قاطع و صریح حرف نمی زند، به تدریج اعتماد خود را به دیگران از دست می دهد و نسبت به اطرافیان بدبین می شود. متأسفانه برخورد بسیاری از والدین در این موارد با تنفرهمراه است زیرا از خود سؤال می کنند که چرا فرزندشان دست به چنین عملی زده است؟
در برخورد با چنین مواردی والدین نباید به چشم یک آدم دروغگو به کودک نگاه کنند و یا دائماً به آنها ظنین باشند زیرا چنین برخوردی عواقب ناگواری را به همراه خواهد داشت.
برای درمان دروغگویی شناخت علل آن کاملاً ضروری است، دروغگویی به عنوان یک مشکل علل گوناگون و متعددی دارد که درا ینجا به برخی از آنها اشاره می شود:

بــــررســــــی علل دروغگویـــــــی
همانطور که قبلاً هم اشاره شد یکی از علتهای دروغگویی آموزش نادرست خانواده است. در خانواده ای که پدر و مادر و دیگر اعضای آن همواره به یکدیگر دروغ می گویند نمی توان انتظار داشت که کودکی راستگو تربیت شود.
دروغگویی کودک ممکن است برای جلب توجه اطرافیان باشد. چنانچه کودکی در خانواده یا مدرسه مورد بی توجهی اطرافیان قرار گیرد، برای نشان دادن خود و جلب توجه آنان ممکن است به گفتن دروغ در زمینه های گوناگون متوسل شود.
کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود می کنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینه های گوناگون نظیر شغل والدین، محل سکونت، وضع تغذیه، دوستان و تفریحات و سفرها به دروغ متوسل شوند و درون آشفته ونگران خود را به آن وسیله به طور موقت تسکین دهند.
ترس نیز از دیگر عواملی است که موجب دروغگویی می شود. اگرکودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل می شود. باید اذعان کرد که سختگیریهای افراطی و برخوردهای خشن والدین و مربیان با کودک از علل مهم دروغگویی کودک محسوب می شود.
گاهی نحوه بیان و برخورد والدین و مربیان با کودک او را به دروغ گفتن وامی دارد و به او دروغگویی را می آموزد. به عنوان مثال والدین به کودکی که مرتکب عمل خلافی شده است اصرار می ورزند که او این کار را انجام نداده است بلکه دیگری مثلاً همسایه یا دوست یا برخی موجودات خیالی سبب آن بوده اند. در این حالت والدین علاوه بر آنکه کودک را دروغگو بار می آورند او را به گریز از قبول مسئولیت رفتارش نیز وامی دارند.
انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنان با دوستان و همکلاسیها در زمینه های گوناگون از دیگر عوامل دروغگویی کودکان می شود دراین صورت کودک از طریق دروغ می تواند هم بر احساس حقارت خود به طور موقت غلبه یابد و هم والدین را راضی و خشنود سازد و نظر آنان را به سوی خود جلب کند.

درمـــــــــان دروغگویــــــی 

برای پیشگیری و درمان دروغگویی، والدین و مربیان باید واقعیات را بپذیرند و برای شنیدن موارد شیرین و تلخ از طرف کودکان آماده شوند و با رفتار خود به کودک بیاموزند که گفتن واقعیات به هر صورتی که باشد مقبول است و موجبات تنبیه و آزار کودک را فراهم نخواهد کرد.
اگر کودک پی ببرد که والدین و مربیان او را برای دروغگویی تشویق و برای راستگویی تنبیه نمی کنند به تظاهر در رفتار و جعل واقعیت نخواهد پرداخت.
همچنین والدین و مربیان باید از طرح پرسشهایی که کودک به آنها به احتمال قوی پاسخ نادرست خواهد داد خودداری کنند. در صورت مشاهده دروغ، والدین و مربیان نباید شتابزده عمل کنند و به تنبیه کودک مبادرت ورزند. برای بازداشتن کودک از دروغگویی و اصلاح رفتار آنان باید روش برخورد باتوجه به موقعیت انتخاب شود که برخی از روشها به اختصار عبارت است از:
 

نشــــــان دادن ارزش راســـــت گفتــــن : 

در وهله اول کودک باید دریابد که دروغگویی کار نادرست و ناپسند و راستگویی عملی باارزش و پسندیده است. کودک باید ارزش راست گفتن را درعمل تجربه کند. والدین و مربیان نباید در برابر دروغهای کودکان برآشفته شوند و او را کتک بزنند. بیان نتایج زشت و تلخ دروغگویی به صورت داستان برای آنها می تواند در آموزش عواقب تلخ دروغگویی مفید واقع شود. همچنین اگر والدین و مربیان، کودک را در خلوت ( نه در جمع ) در جوی محبت آمیز و پرعطوفت با مضرات و نتایج دروغگویی آشنا سازند و به پند دادن او بپردازند، در جلوگیری و نیز درمان دروغگویی می تواند مؤثر باشد.
 

اجــــازه بیان احساســـات : 

کودک باید احساسات خود را آزادانه ابراز کند و در صورتی که بیان احساسات، باعث آزار و اذیت اطرافیان شود باید به کودک آموخت که به تدریج این احساسات را با احساسات خوشایند جابجا سازد و نباید برای احساساتش تنبیه شود. برای نمونه اگر کودکی از برادر کوچکش خوشش نمی آید، باید به او اجازه داده شود که احساساتش را بیان کند، پس از شنیدن نظر کودک، والدین باید ضمن تحلیل رفتار خود با کودک و یافتن علل پیدایش چنین احساسی به راهنمایی کودک و تغییر رفتار و احساسات او مبادرت ورزند. در مواردی که کودک مرتکب کار خطایی شده ولی راست می گوید، باید به ملایمت و به طور صحیح به او تذکر داده شود که رفتارش درست و پسندیده نیست و باید آن را تغییر دهد. هشدار به کودک، همدردی با او در مواردی که لازم است، نادیده گرفتن حرفهای کودک و بی توجهی به آنها از روشهایی است که در مواقع مشخص می تواند برای پیشگیری و درمان دروغگویی کودکان استفاده شود.
 

 تعـــــــدیل انتظارات از کــــــودکان :
والدین و مربیان باید از هر کودک انتظاراتی داشته باشند که با واقعیات و امکانات او منطبق است. در غیر این صورت، دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد. چون کودک توان عملی ساختن خواسته های اطرافیان را ندارد به گفتن دروغ متوسل می شود بنابراین از کودک باید انتظارات در حد توانش داشته باشیم.  

 

 منبع: پارسی طب 

http://fa.parsiteb.com/news.php?nid=10383

با بچه ها حرف بزنید؛ قصه نخوانید

 

روان‌شناسان و متخصصان کودک می‌گویند، صحبت‌کردن با کودکان هنگام خواب بسیار بیشتر از قصه‌خواندن قدرت تکلم آنها را افزایش می‌دهد. در صورتی که با کودکان هنگام شب به‌طور هدفمند سخن بگویید قابلیت تکلم آنها شش برابر بهتر از حالتی که برای آنها داستان می‌خوانید رشد خواهد کرد. حتی اگر کودک شما سن کمی دارد و قادر به حرف‌زدن نیست زمانی که صدای شما را می‌شنود و سعی می‌کند به‌گونه‌ای به آنها پاسخ دهد مهارت‌های زبانی و تکلمی او به‌طرز شگفت‌آوری رشد می‌کند.

نکته جالب توجه این است که مطالعات نشان داده در کودکان بین سنین صفر تا چهار سال تماشای تلویزیون تقریبا هیچ تاثیری، نه مثبت و نه منفی، روی قابلیت‌های تکلمی کودکان ندارد. از صدها سال پیش والدین برای کمک به خوابیدن کودکان یا ارتباط برقرار کردن با آنها هنگام شب برای آنها قصه می‌گفتند. اگرچه بسیاری از متخصصان کودک این روش را برای بهبود تکلم کودکان مفید می‌دانند اما صحبت‌کردن با کودکان به مراتب تاثیر بهتری روی آنها دارد. گروهی از دانشمندان آمریکایی در تحقیقات خود متوجه شدند بسیاری از والدین برای رشد قدرت ذهنی کودکان خود برای جهت گفتن برای آنها کتاب را انتخاب می‌کنند و گاهی این کار را در نهایت دقت و وسواس انجام می‌دهند تا بهترین تاثیر را روی کودک خود داشته باشند اما حتی بهترین کتاب‌ها هم تاثیر بسیار کمتری از یک مکالمه کوتاه کلمه به کلمه بین کودک و مادر دارد.


دکتر فردریک زیمرمن از دانشگاه UCLA گفت: «بسیاری از متخصصان، والدین را تشویق می‌کنند برای کودکان خودشان قصه بخوانند تا به این ترتیب علاوه بر ایجاد حس آرامش در کودک، او را با لغات و اصطلاحات جدید آشنا کنند. اما با این روش نقش کودک در تبادل اطلاعات نادیده گرفته می‌شود و به این ترتیب کودکان ما به اندازه کافی سخن نمی‌گویند.»


محققان طی یک بررسی 275 کودک را بین سنین یک تا چهار سال مورد مطالعه قرار دادند و سعی کردند تاثیر عوامل مختلف مانند صحبت‌کردن آنها با والدین‌شان، صحبت‌کردن با دیگر کودکان و تماشای تلویزیون را بر قدرت تکلم کودکان بسنجند. بعدها از این از کودکان آزمایش‌هایی به عمل آمد تا قدرت تکلم و زبان‌آموزی آنها در سنین اولیه زندگی مورد بررسی قرار گیرد.


در پایان مشخص شد کودکانی که هنگام شب و قبل از خواب با پدر و مادر خود صحبت می‌کنند نسبت به کودکانی که فقط قصه گوش می‌دهند حدود شش برابر بهتر سخن می‌گویند. این گروه از کودکان لغات بیشتری را می‌دانستند، بهتر از کلمات استفاده می‌کردند و اشتباهات کمتری در صحبت‌کردن خود داشتند. شاید یکی از دلایل آن، این است که والدین هنگام سخن گفتن با کودکان‌شان اشتباهات آنها را تصحیح می‌کردند اما در زمان قصه‌گفتن این امکان وجود ندارد. کودکانی هم که به داستان گوش می‌کردند در نهایت در قابلیت سخن‌گفتن خود رشد کرده بودند اما میزان آن چندان قابل توجه نبود. در این میان کودکانی هم که قبل از خواب به تماشای تلویزیون می‌پرداختند تقریبا هیچ پیشرفتی از خود نشان ندادند و قدرت تکلم آنها تغییر چندانی نکرد.


مطالعات کارشناسان نشان‌داد؛ کودکان طی یک روز به‌طور متوسط نزدیک به 13 هزار لغت جدید را از طریق والدین خود یا افرادی که در محل زندگی آنها حاضر می‌شوند، می‌شنوند و همچنین نزدیک به 400 بار با والدین خود به‌طور مستقیم گفت‌وگو می‌کنند. والدین باید از این فرصت‌ها نهایت استفاده را ببرند و با تصحیح اشتباهات کودکان و معرفی لغات جدید به آنها قدرت مکالمه کودکان‌شان را تا حد ممکن بالا ببرند. اما یادتان باشد که فقط صحبت‌کردن صرف با کودکان کافی نیست و والدین باید تلاش کنند کودک خود را به حرف‌زدن تشویق کنند. حتما به کودکان خود اجازه دهید افکار شان را بیرون بریزند حتی اگر در حد چند کلمه بی‌معنا باشد، یعنی آنها را به گفت‌وگو تشویق کنید. 

منبع: روزنامه شرق 

لینک: http://sharghnewspaper.ir/News/90/02/11/15146.html


مقاله: چرا بعضی از بچه ها از حمام کردن می ترسند؟

حمام کردن کودکان 

 چرا بعضی از بچه ها از حمام کردن می ترسند؟  

 

 اگر می خواهید کودک شما بدون ایجاد دردسر حمام برود، دست و صورتش را بشوید یا مسواک بزند، باید قبل از رسیدن زمان این کارها، بارها و بارها این مساله را برایش یادآوری کنید. کودکان دوست ندارند که بازی آنها را ناگهان متوقف کنید و آنها را به حمام ببرید. 

اگر خودتان را جای آنها بگذارید به آنها حق می دهید. آیا دوست دارید وقتی با یکی از دوستانتان مشغول گفت وگوی تلفنی هستید، کسی شما را مجبور به انتقال زباله ها به خارج از خانه کند؟ بنابراین موضوع این نیست که کودک شما از استحمام خوشش نمی آید بلکه دوست ندارد ناگهان و بدون اطلاع قبلی مجبور به ترک کار مورد علاقه اش شود و به حمام برود. بیشتر کودکان آب را دوست دارند و برای دست و پا زدن در حمام نیاز به تشویق ندارند و تنها وظیفه شما نظارت و کمک است و اینکه باید این کارها را بارها و بارها به آنها یادآوری کنید. البته دانستن برخی نکات می تواند به شما والدین کمک کند کمتر در زمینه شست وشو و نظافت بچه ها به ویژه حمام رفتن دچار مشکل شوید.  

بعضی از بچه ها از شست وشوی سرشان متفرند زیرا از اینکه آب داخل دهان و بینی آنها برود یا شامپو چشم شان را بسوزاند واهمه دارند یا اینکه چون مجبورند چشم شان را ببندند دچار دلهره و ناراحتی می شوند. پس اجازه بدهید کودک، شما را هنگام شست وشوی سرتان تماشا کند و با استفاده از شامپوی مناسب کودک که چشم را نمی سوزاند به او نشان دهید که نباید چنین دلهره ای داشته باشد. به زبان کودکانه و مناسب سنش علت استفاده از شامپو و صابون را توضیح دهید. بعضی از کودکان از چنگ زدن موها می ترسند. فراموش نکنید پیش از هر کار باید به آنها اطلاع دهید اما در این کار افراط نکنید. به عنوان نمونه: «حالا می خواهم موهاتو چنگ بزنم، ۱، ۲، ۳ و حالا با آب سرتو می شورم.» برخی کودکان از اینکه آب از روی سرشان به صورتشان بریزد، ناراحت می شوند. در این صورت مانعی (مانند دست خودتان) برای جلوگیری از ریزش آب و کف روی صورت او استفاده کنید. اگر او از دوش حمام و ریزش آب واهمه دارد با یک کاسه کوچک روی سرش آب بریزید.  

در هر حال بعضی کودکان از حمام کردن لذت نمی برند. شما باید به این موضوع اهمیت بدهید و سعی کنید که علت آن را بیابید. اگر کودک شما از آب می ترسد به تدریج و با بازی در او ایجاد احساس امنیت کنید. به عنوان نمونه ابتدا اجازه بدهید در لگن یا وان بایستد و شما را نگه دارد تا بدنش را به آرامی لیف بزنید و به تدریج او را به دوش نزدیک کنید. صبر بیشتر برای دستیابی به موفقیت الزامی است. استفاده از شامپوهایی که در بسته بندی های رنگی با اشکال خاص هستند یا وسایل بازی در حمام که کف و حباب درست می کند، می تواند حمام رفتن را برای کودک شما لذت بخش کند و نوعی تفریح و بازی باشد.

منبع:

دکتر محمدولی سهامی

استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران

مقاله: آیا می دانید نقد کردن چه اثری بر کودکان می گذارد؟

 

کودک یار

 

آیا می دانید نقد کردن چه اثری بر کودکان می گذارد؟ 

 

 کتاب تازه منتشر شده «آمی چوآ» به نام «سرود جنگی ببر مادر»، در مورد تربیت فرزندان، جنجالی به پا کرده که هنوز هم ادامه دارد. «چوآ» در این کتاب از مزایای سخت گیری و تنبیه کردن کودکان سخن می گوید. او معتقد است: «بچه ها را باید مجبور کرد به آنچه که به نظر والدین شان صحیح است عمل کنند و تا آنجایی که می توانند آن را به بهترین نحو انجام دهند.» او حتی یک گام فراتر می رود و می گوید: «در تربیت فرزندان، انتقاد کردن، حتی به شدیدترین شکل آن، بسیار موثر است.» وی با افتخار، این داستان را نقل می کند که روزی پدرش از او انتقاد کرد و او را «آشغال» صدا زد. «چوآ» می گوید این رفتار پدرش موثر بود زیرا او متوجه اشتباه اش شد بی آنکه احساس کند بی ارزش یا «آشغال» است. 

این نوع رفتار برای بسیاری از والدین ناراحت کننده است. به خصوص در کشورهای غربی این اعتقاد وجود دارد که این قبیل انتقادهای نیش دار، قطعا و به گونه ای جبران ناپذیر، عزت نفس کودک را از بین می برد. بنابراین چنین رفتارهایی از سوی والدین، نشان دهنده اهمیت ندادن آنها به عزت نفس فرزندشان است. اما «چوآ» معتقد است که عزت نفس کودکان آنقدر هم آسیب پذیر نیست.  

مشخص است که بزرگ کردن بچه ها کار ساده ای نیست. در هر دوره ای، والدین با وظیفه سنگین تربیت فرزندان روبه رو بوده اند. با اینکه طرز فکر و شیوه تربیتی تمام والدین با هم متفاوت است، اما نقطه اشتراک شان در این است که همگی می خواهند فرزندانی سالم، شاد، موفق و اجتماعی تربیت کنند. پس این سوال مطرح می شود که چه کاری درست است؟ چه کاری درست نیست؟ چطور باید از کودکان انتقاد کرد تا به نتیجه مطلوب که همان «پیشرفت آنها» است دست یافت؟ ما از مادران خواستیم تجربیات خود با فرزندانشان را با ما در میان بگذارند. همچنین با نگاهی به کودکی و زندگی خود، بگویند به نظر آنها در تربیت شان چه چیزهایی موثر بوده است. این تجربیات والدینی است که خلاصه ای از زندگی و فرزندان خود را در اختیار ما گذاشتند.  

 

● به اصل مطلب اشاره کنید: 

 خانم «سانانی» ۳۴ ساله، روانشناس بالینی از مومبایی و مادر کودکی شش ساله است. او معتقد است: «انتقاد کردن باید در جهت اصلاح رفتار کودک باشد نه سرزنش کردن و عیب جویی از او. یعنی باید از رفتار، نادرست انتقاد کرد نه از خود کودک. زیرا کودکان به مسایل کلی نگاه می کنند. مثلا وقتی اسباب بازی اش را می شکند، اگر به او بگویید «پسر بد!» دلگیر می شود. توجه به این مساله بسیار مهم است: زیرا عیب جویی کردن، عزت نفس کودک را به طور قابل ملاحظه ای پایین می آورد. احساس ارزشمند بودن، در دوران کودکی با واکنش هایی که از طرف خانواده و مربیان دریافت می کنیم، شکل می گیرد. ما فقط زمانی احساس ارزشمند بودن می کنیم که در کودکی، این باور را در ما به وجود آورده باشند. انتقاد ممکن است این احساس را در ما ایجاد کند که به اندازه کافی شایسته و توانمند نیستیم. این مساله باعث ایجاد حس بی اعتمادی به خود و نداشتن اعتماد به نفس می شود که در تمام عمر به صورت بخشی از ساختار ذهنی ما باقی می ماند.» شما می توانید با تشویق کردن رفتارهای خوب و کم اهمیت جلوه دادن یا حتی نادیده گرفتن رفتارهای ناپسند کودک تان، او را به سوی رفتارهای رضایت بخش سوق دهید. با این روش، کمتر مجبور به انتقاد کردن از او می شوید.  

 

عجله نکنید؛ 

 درک کنید و مهربان باشید خانم «تیرو مالای» ۴۰ ساله و مادر دو فرزند پنج و هشت ساله، از بنگلور می گوید: به نظر من، در مورد تربیت بچه ها باید دو نکته را در نظر گرفت. اول اینکه هیچ روش یکسانی برای تربیت همه بچه ها وجود ندارد. کودکان با هم متفاوتند. مثلا، پسر بزرگ تر من بسیار حساس است و خیلی زود گریه می کند در حالی که پسر کوچک ترم به شدت خوددار است. دوم اینکه، اگر فرزندان من کار خطرناکی انجام دهند یا نسبت به بزرگ ترها بی احترامی کنند، با آنها بسیار جدی برخورد می کنم و به آنها اجازه جر و بحث نمی دهم. در ضمن باید دقت کنید که هنگام انتقاد از کودک، از مقایسه کردن او با دیگران خودداری کنید.همچنین به یاد داشته باشید که به نقاط مثبت او نیز اشاره کنید چرا که این کار از شدت انتقاد می کاهد.» البته او قبول دارد که این شیوه کاری بسیار حساس است و اضافه می کند که یک بار وقتی پسر هشت ساله اش هنگام حمام کردن، بدون خیس کردن بدنش، شروع به صابون زدن به تنش کرد، او را به شدت مورد سرزنش قرار داد. او می گوید: «ناگهان به او پرخاش کردم که همه بچه های هشت ساله می دانند چطور حمام کنند. تو هم الان باید این کار را بلد باشی. چند بار باید یک مطلب را به تو بگویم؟» اما مادر بلافاصله متوجه شد که حرف نادرستی زده است مخصوصا وقتی که ناراحتی را در چهره پسرش دید؛ چرا که او توقع داشت مادرش ملایم تر با او برخورد کند.  

 

ملایم و مهربان باشید: 

 «معمولا نحوه بیان کردن انتقاد، اثرش از آنچه می گویید بیشتر است به خصوص اگر لحن شما خشن یا تحقیرآمیز باشد. کلمات خود را با دقت انتخاب کنید. سرزنش های تند و جملات کلی و کوتاه از قبیل «تو هیچ وقت یاد نمی گیری!» یا «چرا اینقدر بی عرضه ای؟» کودک را خرد می کند.» اغلب، نگرانی های والدین است که آنها را به اینجا می کشاند. خانم «شارما» ۳۲ ساله است و دختری چهارساله دارد. او متوجه شده، دلیل اینکه به فرزندش فشار می آورد جسور باشد، این بود که به نظر او، فردگوشه گیر در دنیای امروز جایی ندارد. وی می گوید: «اما بعد فهمیدم که در این کار افراط می کنم و با گوشزد کردن موارد مختلف او را گیج می کنم، همچنین دریافتم که باید راه و روش ملایم تری در پیش بگیرم.» به یاد داشته باشید که سرزنش کردن های مادر اگر مکرر و تکراری شود بیشتر به فرزندان آسیب می زند. خانم «ماتهور» ۴۱ ساله و مادر فرزندی ۱۲ ساله است. او می گوید: «هرگاه لازم باشد چیزی را به فرزندم تذکر دهم، باید به دقت و ظرافت بیشتری عمل کنم.» گاهی خودداری کردن از انتقادهای مستقیم، واقعا دشوار است و صبر و خویشتن داری زیادی لازم دارد. مادر یک فرزند ۱۲ ساله بودن، همیشه آسان نیست به خصوص در شرایط امروز که بچه ها، رفتارهای ضد و نقیضی از گروه همسالان خود می بینند. اما در مورد یک چیز مطمئن هستم که ما به عنوان والدین، باید جدی و قاطع باشیم، زیرا بچه ها باید تفاوت میان درست و نادرست و خوب و بد را بدانند. او خود با به وجود آوردن حد و مرزهای کاملا مشخص برای فرزندش، این کار را انجام می دهد.  

 

انتقاد کردن را ممنوع نکنید: 

واضح است که در بعضی شرایط، انتقاد کردن از کودکان لازم است. خودداری کردن از این کار باعث می شود فرزند شما در مقابل انتقادهایی که بالاخره روزی با آنها روبه رو خواهند شد، آسیب پذیر شود. بهتر است به کودکان بیاموزید که چگونه با انتقادها برخورد کنند، از آنها درس بگیرند و پیش بروند. آنها همچنین باید تفاوت میان انتقاد سازنده و انتقاد مخرب را بدانند. نتیجه انتقاد مخرب، کم کردن اعتماد به نفس و جرات و در خود فرو بردن تان است. انتقاد سازنده، اما واقع بینانه و غیرمغرضانه است و هدف آن سوق دادن به سمت رفتارهای ارزشمندتر یا فعالیت هایی است که با مهارت ها و استعدادهای تان متناسب ترند. پس به جای اینکه مثلا به فرزند خود بگویید: «تو نمی توانی آواز بخوانی، بی خود وقت خودت را تلف نکن!» بهتر است، بگویید: «تو در ورزش بیشتر از آواز خواندن استعداد داری، فکر می کنم بهتر است ورزش را جدی تر دنبال کنی.» این نکته یادتان باشد قبل از اینکه به عنوان والدین، شروع به انتقاد کردن کنید، به یاد داشته باشید که فرزند شما انسانی کوچک، با همان عواطف و احساساتی است که خود شما دارا هستید. شما دوست ندارید از کسی انتقادهای تند و نیش دار بشنوید، پس فرزندتان را هم در معرض چنین انتقادهایی قرار ندهید. «فرانک.ای. کلارک» چنین می گوید: انتقاد باید مانند باران، آنقدر ملایم باشد که باعث رشد انسان شود بی آنکه به ریشه او آسیب برساند.» انتقادهای شما باید از کودکتان شخص بهتری بسازد. همچنین احساس ارزشمندی و انعطاف پذیری او را در مواجهه با دنیای خارج و انتقادهایی که در زندگی اش با آن روبه رو می شود، بالا ببرد.   

به فرزندانتان نحوه روبه رو شدن با انتقاد را بیاموزید: 

 انتقاد، یکی از واقعیت های اجتناب ناپذیر زندگی است که کودکان در مدرسه، خانه، محل بازی، محل کار، در هرسن و سال و در هر محله ای از زندگی با آن روبه رو خواهند شد. آموزش دادن نحوه برخورد با انتقاد به بچه ها بسیار مهم است. پس به فرزندان خود بگویید:  

۱ ) زود واکنش نشان ندهید:  

در مقابل انتقاد، واکنش تند و غیرمعقول نشان ندهید. مجبور نیستید از خودتان دفاع کنید یا برای اثبات حرف تان وارد بحث شوید. اگر فکر می کنید انتقاد وارده، بجاست، از منتقد خود به خاطر نظرش تشکر کنید. اما اگر به نظرتان نادرست و بی اساس آمد، فقط کافی است بگویید: «من با شما موافق نیستم ولی در موردش فکر می کنم.» و به بحث خاتمه دهید. به این ترتیب راه انتقاد را بر خود هموار می کنید و آن شخص نیز متوجه می شود که شما اجازه نمی دهید انتقاد نابجا، حس ارزشمند بودن شما را تحت تاثیر قرار دهد. 

۲) واقع بین باشید:  

به آنچه گفته می شود دقت کنید و درستی و نکات مثبت آن را بررسی کنید. نگذارید احساسات شما بر واقع بینی تان غلبه کند. بعد از بررسی انتقاد وارد شده، مواردی را که به نظرتان لازم است، اصلاح کنید و پیش بروید. انتقادها را به خصوص اگر تند و شدید باشند، به خود نگیرید. گاهی مردم به این دلیل از دیگران انتقاد می کنند که به آنها نوعی حس برتری و ارزشمندی می دهد. هیچ گاه نگذارید چنین انتقادهایی از ارزش های شما بکاهد.  

۳) از آن به نفع خود استفاده کنید:  

بپذیرید که در هر انتقادی حقایقی وجود دارد. پس همه انتقادها را عجولانه رد نکنید. اگر در مورد صحت انتقادی شک دارید ، با کسانی که به نقاط قوت و ضعف شما آگاهند و آنقدر دوست تان دارند که حقیقت را به شما بگویند، مشورت کنید.  

 

منبع: واندر وومن، ترجمه: الهام طهوری، روزنامه شرق: 

http://sharghnewspaper.ir/News/90/02/11/15148.html