کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

بنیاد کودک ایرانیان

بنیاد کودک

 

معرفی بنیاد کودک

بنیاد کودک که در ایران به نام موسسه خیریه رفاه کودک رسماً به ثبت رسیده بیش از 15 سال است که حمایت مالی و معنوی از دانش آموزان مستعد و نیازمند ایرانی ، مبارزه اصولی با فقر و ناتوانی را با گسترش دانایی و دانش اندوزی آغاز نموده است . 

بنیاد کودک ایران عمیقاً اعتقاد دارد که ریشه کنی فقر در کشور تنها با برقراری امکانات تحصیل و کسب دانش ممکن است و در راه نیل به این هدف مقدس، دست تمامی ایرانیان میهن دوست را می فشارد. شایان ذکر است که این سازمان مردم نهاد در زمینه کمک به دانش آموزان نیازمند، مورد تائید سازمان ملل قرار گرفته و موفق به دریافت مقام مشورتی ویژه از کمیسیون اجتماعی و اقتصادی این سازمان (ECOSOC ) گردیده و گواهی استاندارد جهانی موسسات غیر دولتی را از موسسه بین المللی SGS سوئیس نیز اخذ نموده است. بنیاد کودک هم اینک با 14 شعبه فعال در ایران و بهره مندی از کمک مؤسسات خیریه همگام واقع در اقصی نقاط جهان، همچون امریکا، سوئیس، امارات متحده عربی، کانادا و آلمان بیش از 5517 دانش آموز مستعد و خانواده های نیازمند آنان را در مقاطع مختلف تحصیلی از ابتدایی تا دانشگاه تحت پوشش کمک های مستمر خویش قرار داده و از شمار قابل توجهی از دانش آموزان نابینا ، ناشنوا و بیماران سرطانی و کلیوی نیز با ارائه کمک های مختلف نیز حمایت کرده است. 

 

هدف و ماموریت بنیاد  

هدف و ماموریت بنیاد در این جمله کوتاه و گویا خلاصه می شود:  

بنیاد کودک همواره به این می اندیشد که هیچ دانش آموز با استعدادی در ایران ، نباید به علت مشکلات مادی از تحصیل و تلاش باز بماند.

البته بنیاد کودک در کنار این هدف و ماموریت اصلی و محوری خود، اهداف خیر خواهانه دیگری از جمله کمک به کودکان بیمار و همکاری با سایر خیریه های همسو را نیز وظیفه خود دانسته و در حد مقدورات موسسه تا جایی که هدف اصلی مجموعه را تحت الشعاع قرار ندهد در انجام آن ها از هیچ کوششی فروگذار نمی کند.  

مختصری از موفقیت های بنیاد

در آغاز تأسیسِ بنیادکودک، شاید مدیران و بنیان گذارانِ این نهاد خیریه، خود نمی پنداشتند که روزی فرا خواهد رسید که تعدادِ مددجویانِ تحت پوشش و دانش آموزان و دانشجویانی که از حمایت و همراهی بنیادکودک برخوردارند، از مرزهای 3 هزار و 4 هزار و بیش از آن نیز بگذرد، هر چند در نگاهی گسترده تر و با توجه به نیاز های بالقوۀ دیگر اعضای خانواده های محرومِ مددجویان به مساعدت ها ویاری های کفیلان، شمارِ آنان که اکنون از کمک ها و پشتیبانی های بنیاد کودک - مستقیم وغیر مستقیم - بهره مند می شوند، از مرز 12 هزار نیز فراتر رفته است .

از طرف دیگر، با گذشتِ زمان و آشنایی هر چه بیشترِ جامعه با بنیاد کودک، به تعداد کفیلان، به ویژه کفیلان داخل کشور، روز به روز افزوده می گردد. در این راستا ابتدای سال 1389، تعداد فرزندان و مددجویانِ خانواده بزرگِ بنیادکودک در مقاطع تحصیلیِ مختلف- از ابتدایی تا دانشگاه- جمعاً 5517 نفر بوده است که از این میان تا بحال 369 مددجو از مقاطع مختلف تحصیلات دانشگاهی فارغ التحصیل شده و هم اکنون 667مددجوی کوشا ودرسخوان، در واحدها و رشته های متعدد دانشگاهی ایران به تحصیل اشتغال دارند. تعداد مددجویانی که در حال حاضر تحت پوشش میباشند به تفکیک جنسیت ، 2111 دختر و 1315 پسر میباشد.

از سوی دیگر،رشد کالبدی بنیاد کودک که به نوبه خود بازگو کننده نیازهای جدی نهادی چنین گسترده میباشد، دلگرم کننده و امید بخش است.در این راستا، افزون بر افتتاح و راه اندازی شعبه های جدید بنیاد در شهرهای کاشان، تبریز، اصفهان، آمل و زابل که نشان دهنده وجود نیرویی درونی و نیاز محسوس بیرونی برای گسترش و توسعه این موسسه است. بدین گونه افزایش تعداد قبولی های سالیانه مددجویان در دانشگاه و راه یافتگان به تحصیلات عالیه و در پی آن افزایش فارغ التحصیلان که تنها از سال 1384 تا کنون بالغ بر 400 تن می شوند، خود حکایت از موفقیت های دیگر بنیاد کودک دارد.  

 

منبع: بنیاد کودک

محک موسسه خیریه حمایت از کودکان سرطانی

 محک

موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان"محک" به عنوان یک سازمان غیردولتی، غیرانتفاعی وغیرسیاسی در سال 1370 با شماره 6567 به ثبت رسید و از همان زمان فعالیت رسمی خود را جهت تسکین آلام کودکان مبتلا به سرطان و خانواده های آنان آغاز نمود.
از همان ابتدای تاسیس، به پشتوانه حضور خالصانه موسسین متخصص و پاک نیت، موسسه "محک" توانست ظرف کمتر از یک دهه با بهره گیری از اعتماد و حمایت های آحاد مردم و سخت کوشی اعضاء داوطلب و اعمال روشهای علمی و تخصصی در مراقبت های ویژه از بیماران و خانواده های آنان در کنار پیشرفتهای علم پزشکی آمار مرگ و میر را از 75 درصد در دهه 60، به 25درصد در دهه80 برساند.
موضوع فعالیت مؤسسه محک ، انجام امور خیریه در زمینه های پزشکی، پژوهشی، پیشگیری، درمانی، خدماتی، بهداشتی، بیمارستانی، رفاهی و صرفا در جهت حمایت از کودکان مبتلا به سرطان می باشد.
محک تبلوری از ایفای نقش مشارکت مردمی در جامعه است که در بخش اول اساسی ترین شعار محک یعنی ” ما را یاری دهید و از ما یاری بخواهید ” بر آن تصریح شده است.
موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان " محک" توانسته است در طول 16 سال فعالیت خود بالغ بر 11000 کودک مبتلا به سرطان را تحت حمایت قرار داده وامکان ساخت بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان "محک" را فراهم آورد.  

 

دیدگاه 

محک حامی استوار پدران و مادرانی است که کودک آنها به بیماری سرطان مبتلا شده است. در سایه این حمایت، خانواده ها می توانند بدون نگرانی، تنها به درمان کودک خود فکر کنند و کودکان می توانند شادمانه تر فرآیند درمان را طی نموده و آرزو های آنها از بودن یا نبودن، به چگونه زیستن در آینده تغییر کند. در سایه حمایت محک هیچ کودکی از فقر و ناتوانی در پرداخت هزینه درمان، فوت نخواهد کرد. محک با ارائه بالاترین سطح از پاسخگویی و شفافیت، معتمد ترین نهاد خیریه برای نیکوکاران و سازمان های بشر دوستانه و عملکرد آن معیاری برای ایجاد و ارزیابی سازمان های مشابه در سطح ملی و بین المللی خواهد بود.
این سازمان از نظر چند عملکردی بودن، در دنیا منحصر به فرد بوده و در هریک از زمینه های فعالیت، در زمره یکی از ده سازمان برتر در جهان خواهد بود.  

 

ماموریت 

محک سازمانی است که از انگیزه والای کمک به همنوع سرچشمه گرفته و توجه خود را معطوف بیماری سرطان کودکان در سطح ملی و بین المللی و در حوزه های امور خیریه،درمان و تحقیقات نموده است. حمایت همه جانبه از کودکان مبتلا به سرطان و خانواده آنان در بخش خیریه، درمان کودکان مبتلا به سرطان در چهارچوب منشور حقوق بیمار و بر اساس جدید ترین و کارآمد ترین روش ها و آخرین دست آورد های علم پزشکی در بخش درمان و انجام تحقیقات علمی در زمینه بیماری سرطان برای کشف علل بروز بیماری، روش های تشخیص، پیشگیری و روش های نوین درمان ماموریت این سازمان است.
این سازمان خیریه، غیر انتفاعی، غیر سیاسی و غیر دولتی است و با اتکاء به جلب مشارکت های مردمی و انواع کمک های بشر دوستانه اعم از نقدی، کالا، خدمات و دانش فنی اداره می شود. کارکنان و داوطلبان صمیمانه در کنار یکدیگر برای تحقق اهداف بشر دوستانه محک تلاش می کنند. محک نه تنها به سرطان کودکان می پردازد بلکه اندیشه والای کمک به همنوع را ترویج می نماید. شفافیت، اعتماد سازی و پاسخگویی ممتاز ترین ویژگی های محک هستند. 
 

دفاتر 

دفتر مرکزی:
تهران، ابتدای بزرگراه ارتش، سه راه ازگل، بلوار اوشان، بلوارمحک، بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان"محک"
تلفن: 23540 ( 9821+)
نمابر: 22445454 (9821+)

دفتر چیذر:
تهران ، میدان چیذر، میدان ندا، ساختمان ندا، شماره 36
تلفن: 22213946 (9821+)
تلفاکس: 22201312 (9821+)

دفتر ستارخان:
تهران ، خیابان ستارخان، سه راه تهران ویلا، خیابان چهارم ( شهید صفویان)، شماره 55
تلفن : 66504136 (9821+)

دفتر برج ملت:
تهران، خیابان ولی عصر، روبروی پارک ملت، برج ملت، طبقه همکف، شماره 36
تلفن:4- 22037473 ( 9821+) /22025518 (9821+)

دفتر گلستان:
شهرک غرب، مرکز تجاری گلستان، هسته مرکز
 

منبع: محک (موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان)

موزه دائمی کودک و عروسک در کاخ گلستان گشوده شد

 

موزه عروسک

موزه کودک و عروسک در روز دوم خرداد و در ششمین روز از هفته بزرگداشت میراث فرهنگی در مجموعه فرهنگی تاریخی کاخ گلستان به طور رسمی آغاز به کار کرد. 

این مراسم، با حضور دکتر اردشیر صالحپور، رئیس نمایش های عروسکی ایران ، دکتر حمید اردلان رییس یونیمای ایران ، پوپک عظیم پور پژوهشگر در زمینه عروسک های آیینی وسنتی ایران ، محیط طباطبایی عضو ایکوم ایران و بسیاری از کارشناسان شورای کتاب کودک برگزار شد . 

گشایش این موزه در کاخ گلستان، در راستای گسترش فعالیت های فرهنگی این موزه و به مناسبت روز جهانی موزه و هفته میراث فرهنگی صورت گرفت. به گفته اردشیر صالحپور، این رویداد بزرگ فرهنگی، شروع بسیار مناسبی برای انجام فعالیت های مختلف فرهنگی و تاریخی برای کودکان این مرز و بوم است. کودکان و نوجوانان با دایمی شدن نمایشگاه کودک و عروسک در موزه مردم شناسی کاخ گلستان می توانند هفته ای یک روز  هم در تمام طول سال، از فعالیت های فرهنگی که در این موزه برگزار می شود بهره ببرند. برنامه های فرهنگی گلستان کودک زمینه مناسبی برای آموزش هنر ، تاریخ و فعالیت های مختلف فرهنگی و هنری برای کودکان و پژوهش گران حوزه مطالعات کودکی فراهم می سازد. 

مراسم افتتاحیه موزه، با افسانه نارنج و ترنج با قصه گویی بسیار شیرین نغمه چلبی، عضو شورای کتاب کودک و اجرای بسیار زیبای نمایش خیمه شب بازی جی جی وی جی توسط استاد علیرضا حیدر پور، آغاز شد که مورد استقبال میهمانان قرار گرفت و خاطرات خوش کودکی را در آنان زنده کرد. در ادامه مراسم، سامان خلیلیان معاون فرهنگی مجموعه کاخ گلستان از آغاز به کار این مجموعه ابراز  خوشحالی کرد و از همه صاحب نظران و پژوهشگران در حوزه کودکی، همچنین مجموعه داران خصوصی برای به نمایش گذاردن بازیچه ها و عروسک های قدیمی و سنتی خود دعوت به همکاری کرد.

ویدا رفیعی مسئول گروه بناهای تاریخی فرهنگنامه کودکان و نوجوانان شورای کتاب کودک نیز، با معرفی فرهنگنامه به عنوان یکی از بهترین منابع ایرانی برای آموزش و پژوهش در حوزه تاریخ ومیراث فرهنگی کودکان، آمادگی همکاران شورای کتاب کودک برای همکاری با موزه در زمینه های مختلف را اعلام کرد . 

لیلا کفاش زاده سرپرست دفتر کودک و نوجوان کاخ گلستان هم گفت که از آغاز تابستان، یک روز در هفته برنامه های گوناگون فرهنگی از قصه گویی، نمایش های سنتی و کارگاه های ساخت عروسک گرفته تا آموزش میراث فرهنگی اجرا خواهد شد. جزییات این برنامه ها در روز های آینده آگاهی رسانی خواهد شد.  

 

منبع: کتابک

نامه ای از یک کودک کار

 کودکان کار

کار کردن یعنی چه؟ آیا کار کردن به معنی پول درآوردن است؟ و هر کسی که کار می‏‌کند به دنبال پولی است؟ من فکر می‏کنم اگر کار وجود نداشت اصلاً زندگی کردن معنی خاصی هم نداشت. پس این کار است که زندگی را به وجود می‏آورد، اما این کار کوچه و بازار نه برای کودکان. کودکانی که تازه در حال رشد کردن هستند و این رشد آن‏ها، در حال کار کردن صورت می‏گیرد. رشدی که یک موقعی به خود می‏آیند و می‏گویند من چه‏طور بزرگ شدم و به این سن و سال رسیدم.
من که از این سال‏های گذشته چیزی از زندگی کردن نچشیدم به جز این که صبح زود از خواب ناز بیدار شوم و به دنبال کار گمشده‏ام بروم و روز خود را به این امید شب کنم که، به خانه پولی آورده باشم. چرا باید کودکی کار کند، در حالی‏که آن باید در کوچه و پارک‏ها در حال تفریح و سرگرمی باشد. مگر این روزهایی که کودک کار می‏کند دیگر باز می‏گردد. دیگر می‏تواند در این سن و سال کار کند و بازی کند و مثل دیگران درس بخواند؟
نه این روزها دیگر برگشتنی نیستند و زمان هم هیچ‏وقت برنمی‏گردد. کار کردن و تحرک برای انسان‏ها لازم و مفید است. اما نه برای یک کودک نه برای بچه‏هایی که حق‏شان نیست کار کنند. من خودم هم کار کرده‏ام. و خوب احساس آن‏هایی که در کوچه و بازارها کار می‏کنند را می‏فهمم شاید احساس بعضی از پسرها را نفهمم اما احساس یک دختر را خوب می‏فهمم و درک می‏کنم که چه‏طور در برابر دختران دیگر که می‏خواهند از آن‏ها چیزی را بخرند تحقیر می‏‏شوند و یک لحظه دل‏شان می‏خواهد که جای آن یکی باشند تا دیگر خود را در برابر چشم‏های مردم و آدم‏هایی که همه چشم‏شان به من دوخته شده است خود را در برابر آن‏ها نبینم. جوری که نگاه کردن بعضی از آن آدم‏ها مثل تیری ا ست که از وسط قلب آدم بگذرد و آدم را خرد کند.
می‏خواهم یک خاطره‏ی کوچک از کار کردن یکی از دوستانم در خیابان مولوی بنویسم. روزی دوستم به همراه برادر کوچکش در لبه‏ی جوی آبی که از آن آشغال‏ها همیشه پر و خالی می‏شدند نشسته بودند و طبق معمول جعبه‏‌ی آدامس‏ها جلوی پایشان قرار داشت و بعضی از مردم می‏خریدند و بعضی از آن‏ها هم مسخره می‏کردند که یک دختر در کنار خیابان چطور دارد آدامس می‏فروشد. یک لحظه بود که دو سه تا از پسرها آمدند شاید بهتر است بگویم لات بودند که به دوستم و برادرش نزدیک شدند و از آدامس‏های آ‌ن‌ها برداشتند و در حالی‏که می‏خواستند بروند، دوستم و برادرش گفتند که پول‏شان را بدهند ولی آن پسرها برگشتند و جعبه‏ی آدامس‏های را با لگد به این طرف و آن طرف انداختند و همه‏ی آن آدامس‏ها همه جا پخش شدند و دوستم و برادرش هم ناراحت همه‏ی آن‏ها را جمع کردند و به کارشان ادامه دادند. این خاطره را نوشتم تا بگویم که چقدر تحقیرآمیز است یک دختر در جامعه‏ی اسلامی این گونه کار کند (نه همه‏‌ی خانم‏ها) من با این که می‏گویند هیچ کودکی نباید در جهان کار کند مخالف هستم چون آن آدمی این حرف را می‏زند که خودش به این کار و این پول نیاز ندارد. خیلی از بچه‏ها هستند که از داشتن پدر یا مادر محروم هستند و یا از وضع مالی خوبی برخوردار نیستند و آن بچه ها مجبور هستند تن به کار کردن بدهند و دولت هم نمی‏تواند کاری برای آن‏ها انجام دهد. به نظر من کار کردن یک کودک هم می‏تواند مفید باشد. باعث می‏شود که هوش آن زیاد شود و ذهن آن را بازتر سازد و بهتر می‏تواند در آینده تصمیم‏گیری کند و از جامعه، شناخت بیشتری داشته باشد. تا آن کودکی که همیشه در رفاه کامل بزرگ شده و از کوچه و بازار دور بوده است.
نمی‏خواهم در پایان بنویسم که به امید آن روزی که هیچ کودکی در روز کره‏ی زمین کار نکند، من می‏نویسم به امید آن روزی که همه‌‏ی کودکانی که کار می‏کنند پیروز و موفق و شادمان باشند.

فرخنده ایوبی، 17 ساله، کلاس دوم راهنمایی عضو انجمن حمایت از کودکان کار 

 

منبع: انجمن حمایت از کودکان کار

کودکان بی سرپرست، آسیب پذیرترین گروه انسانی در حوادث

کودکان آسیب پذیر در بحران


وقوع حوادث و بلایای طبیعی همچون زلزله و سیل همواره جوامع انسانی و ساختارهای اجتماعی را مورد تهدید قرار داده است.  
به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا، این درحالی است که اکثر نیروهای امدادرسان داخلی و بین المللی دراین گونه مواقع و درساعات اولیه وقوع آن، فقط به یاری رساندن به آسیب دیدگان و انجام عملیات های موفق امداد و نجات از آوار و سیلاب می پردازند و پس ازمدت کوتاهی که اوضاع به روال عادل خود بازمی گردد، قربانیان واقعی زلزله که همان کودکان بی سرپرست بازمانده و نجات یافته از زیر آوار و کنار اجساد نزدیکان خود هستند، فراموش می شوند.
بی تردید کودکان بی سرپرست، آسیب پذیرترین گروه انسانی پس از وقوع حوادث و سوانح طبیعی و غیرطبیعی از جمله زلزله و سیل هستند که باید با برنامه ریزی، تشکیل و تجهیز گروه های امدادی متخصص خدمات ویژه حمایتی و روانشناختی پایه به آنان ارائه شود.
تحقیقات متعدد متخصصان عملیات های حمایت های روانی و روانشناختی نشان می دهد تمامی کسانی که از زلزله، سیل یا سایرحوادث غیرمترقبه جان سالم به درمی برند تا مدت های طولانی بعد ازآن، دامنه وسیعی ازعکس العمل ها و واکنش های روانی از خود نشان می دهند.
این علائم در گروهی از افراد از جمله کودکان بی سرپرست و زنان شامل اضطراب، نگرانی و خاطرات ناخوشایند است.
درحالی که درعده ای دیگری از کودکان، این حالات بسیار شدیدتر است و منجر به بروز بیماری روانی می شود که استرس متعاقب حوادث (p.t.s.d) نامیده می شود.
کودکانی که شاهد درگذشت اعضای خانواده و مرگ عده زیادی در اثر وقوع این حوادث طبیعی، غیر طبیعی و انسان ساخت بوده اند، آمادگی فراوانی برای ابتلا به بیماری های روانی دارند، اگرچه بزرگسالان نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
کودکانی که چنین وقایع ناگواری را تجربه کرده اند نیازمند کمک های فراوان از سوی متخصصان روانپزشکی و گروه امدادی حمایت های روانی هستند.
از دیدگاه روان شناسی، ضربه یا تروما به تجربه یا حادثه ای دردناک و شوک آور گفته می شود که دارای اثرات و عوارض روحی و جسمی است و ضربه روانی عمدتا پاسخ طبیعی بدن به یک حادثه شدید روحی پس از سانحه است.
متخصصان تاکید می کنند هر چه میزان و شدت مواجهه کودکان با واقعه ناگوار شدیدتر باشد، احتمال بروز آسیب های روحی ناشی از آن نیز نزد آنان شدیدتر خواهد بود. به عنوان مثال در یک واقعه زلزله، افرادی که اعضای خانواده خود را از دست می دهند یا مجروح و بی خانمان می شوند، در معرض بیشترین مشکلات روانی متعاقب آن قرار دارند.
این بیماری مشکل جدی و درازمدت ناشی از وقوع حوادث و سوانح در کودکان نجات یافته پس از زلزله است.
علائم عمده این بیماری شامل کابوس های شبانه ، تداعی مکرر حادثه در ذهن بیمار، رفتار تهاجمی ، کاهش تمرکز، مشکلات در بروز احساسات و خواب نامنظم و غیرعادی است.
میزان شیوع این بیماری در میان کودکان و بازماندگان مصایب طبیعی مثل زلزله فراوان است.
برای درمان این حالات، وجود متخصصان مجرب روانپزشک ضروری است. البته باید توجه داشت حساسیت افراد مختلف نسبت به ابتلا به این بیماری متفاوت است و به عواملی مثل شدت و میزان مواجهه با حادثه ، سابقه خانوادگی ابتلا به بیماری روانی ، میزان حمایت های اجتماعی از مصدومان متعاقب بروز حوادث ، بستگی دارد.
در این میان، زنان و کودکان بیش از مردان، مستعد ابتلا به حالات فوق هستند.
اگرچه حوادث ناگوار طبیعی تمام افراد را تحت تاثیر قرار می دهد، اما اثرات این شرایط بر کودکان و نوجوانان بی سرپرست بسیار شدیدتر و قابل توجه است.
این عکس العمل ها براساس سن کودکان متفاوت است. در کودکان تا سن پنج سالگی، عکس العمل های یاد شده شامل ترس از جدایی والدین، گریه بی دلیل، جیغ کشیدن، بروز ترس در چهره کودک، ترس از تاریکی، شب ادراری و مکیدن انگشتان است.
در کودکان 6 تا 11 ساله بروز حالت هایی مثل کابوس شبانه، بی خوابی، ترس، عدم تمایل به حضور در مدرسه و عدم تمرکز دیده می شود.
همچنین کودک از درد معده یا دیگر بیماری هایی که هیچ گونه علایم ظاهری ندارند، شکایت دارد. این علایم در نوجوانان 12 تا 17 ساله شبیه بزرگسالان است و شامل افسردگی، رفتارهای غیرطبیعی ، دوری از اجتماع و انزوا و کابوس های شبانه و بی خوابی است.
نوجوانان و بزرگسالانی که از حادثه جان سالم به در می برند، به علت عدم توانایی کافی در نجات سایر اعضای خانواده ، احساس گناه و ناراحتی دایمی می کنند.
کمک های اولیه و فوری به بازماندگان سوانح و حوادث طبیعی بسیار مهم و حیاتی است و متخصصان بهداشت روانی و روانپزشکان در این میان نقش مهمی را می توانند با حمایت های روانی ازهمان لحظات وقوع حادثه ایفا کنند.
کارشناسان حمایت های روانی و روانشناختی، پیشنهاد می کنند در برخورد با موارد یاد شده حتی الامکان کودکان را از آسیب های بیشتر محافظت کنند و از تماس آنها با شرایط ناگوار جلوگیری شود.
کودکان آسیب دیده را از معرض تماس و تماشای غریبه ها و اخبار رسانه ها باید دور نگه داشت و آنها را از بازماندگان مجروح و مصدوم جدا و در مکانی امن نگهداری کرد.
همچنین کودکان مضطرب تا زمانی که دچار ثبات جسمی و روحی نشده اند، نباید رها شوند وعلایم شوک و اندوه شدید شامل هراس، اضطراب، حرف های بی ربط و رفتارهای نابهنجار و غیرعادی را نباید در کنار کودکان مطرح کرد. 

 

منبع: مطالعات مدیریت بحران

کودک 13 ساله‌ای که یک میلیون درخت کاشته است

 طرح درختکاری کودکان

یک کودک 13 ساله آلمانی با هدف حفظ طبیعت و داشتن دنیایی سبز در مدت 4 سال بیش از یک میلیون درخت کاشته است.

به گزارش خبرگزاری مهر، فیلیکس فینکباینر، کودک 13 ساله ای است که از 9 سالگی شروع به کاشت درخت کرده و تاکنون بیش از یک میلیون درخت داشته است.

 کودک 13 ساله آلمانی انجمنی با عنوان Plant For The Planet (گیاه برای سیاره) را با شعار "حرف زدن را بس کن، درختکاری را شروع کن!" تاسیس کرده است.

این کودک زمانی که تنها 9 سال داشت گفت: "یک میلیون درخت در آلمان خواهم کاشت." وی این حرف را در  کلاس علوم و پس از آموختن درس فتوسنتز کلروفیلی زد.

این پسر که امروز 13 سال دارد تا پایان سال گذشته یک میلیون درخت داشت. وی اولین درخت خود را زیر پنجره کلاس مدرسه در مونیخ کاشت.

لهام بخش وی در اجرای این پروژه، تلاشهای "وانگاری ماتهای"، برنده جایزه نوبل صلح، طبیعت شناس، فعال محیط زیست و زیست شناس کنیایی بود که به کاشت بیش از 30 میلیون درخت کمک کرد.

فیلیکس که در ابتدا تنها به کاشت درخت در آلمان فکر می کرد در هر سال 250 هزار درخت حدود 30 درخت در ساعت کاشته و به تدریج این پروژه مدرسه ای را به سازمان "گیاه برای سیاره" تبدیل کرده است.

این شورای همکاری کودکان توسط 23 کودک 12 ساله اداره می شود. این سفیران کوچک محیط زیست به سراسر دنیا سفر می کنند و رویای خود را به سایر کودکان منتقل می کنند.

این کودکان حق دارند: اگر اکسیژن کم باشد تنها راه نجات کاشت درختان است. برنامه آنها بر روی سه اصل استوار است: حذف تمام آن چیزی که از دیدگاه فناوری دی اکسید کربن تولید می کند، جلوگیری از انتشار کربن در سطح جهانی و در پایان، جنگل زایی دوباره.

براساس گزارش GreenStyle ، درحال حاضر این انجمن اهداف خود را در 131 کشور معرفی کرده است.

در پشت فیلیکس، خانواده ای ایستاده است که به شدت به محیط زیست اعتقاد دارند. به طوریکه پدر این کودک نیز پیش از این مبارزه خود را برای نجات سیاره آغاز کرده بود. زمانی که فیلیکس برای اشاعه ایده های خود به دور دنیا سفر می کند خانواده اش به وی در درسها کمک می کنند. 

 

منبع:موج پیشرو

علل پرخاشگری، بد دهنی و عصبانیت در کودکان و راه های کنترل آن (۲)

 پرخاشگری در کودکان

درمان‌ پرخاشگری در کودکان ( با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم )

برای‌ درمان‌ پرخاشگری‌ در کودکان‌ اولین‌ گام‌ این‌ است‌ که‌ نوع‌ پرخاشگری‌ آنها و علت‌ آن‌ را براساس‌ توضیحاتی‌ که‌ ارائه‌ شد شناسایی‌ کنیم؛ و پرخاشگری‌ را به‌ صورت‌ موردی‌ برطرف‌ نماییم.

- در مورد کودک‌ پرخاشگری‌ که‌ الگو پذیری‌ عامل‌ این‌ گونه‌ رفتار او بوده، باید روی‌ الگوی‌ کودک‌ کار کرد و راه‌های‌ دیگری‌ جز پرخاشگری‌ را به‌ آن‌ الگو آموخت.

- اگر پرخاشگری‌ در اثر ناکامی‌ به‌ وجود آمده‌ باشد، بایستی‌ کودک‌ ناکام‌ را در رسیدن‌ به‌ اهداف‌ مطلوب‌ و دوست‌ داشتنی‌ کمک‌ کنیم.

- در مواردی‌ که‌ علت‌ پرخاشگری‌ اضطراب‌ است، باید از نگرانی‌ درونی‌ و اضطراب‌ کودک‌ مطلع‌ شویم.

ورزش ‌کردن‌ برای‌ این‌ کودکان‌ بسیار مؤثر است‌ و باعث‌ تخلیه‌ هیجانی‌ می‌ شود.

- در کشمکش‌های‌ درونی‌ بایستی‌ کودک‌ را از حالت‌ دوگانگی‌ خارج‌ ساخت. کمک‌ به‌ کودکان‌ در تصمیم ‌گیری، باعث‌ می ‌شود که‌ بیاموزند به‌ حالت‌های‌ دوگانه‌ درونی‌ خود پایان‌ بخشند.

- در پاره‌ای‌ از موارد، کودک‌ افسرده‌ پرخاشگری‌ شدیدی‌ از خود نشان‌ می‌ دهد. در این‌ میان‌ لازم‌ است‌ به‌ این‌ نکته‌ پی‌ ببریم‌ که‌ او چه‌ چیز دوست‌ داشتنی‌ را از دست‌ داده‌ و چگونه‌ می ‌شود مورد از دست‌ رفته‌ را برای‌ او جبران‌ کنیم.

- در مورد پرخاشگری، شیطنت‌ و مصرف‌ دارو بایستی‌ حتماً با پزشک‌ متخصص‌ ارتباط‌ داشته‌ باشیم‌ تا کودک‌ از نزدیک‌ مورد معاینه‌ قرار گیرد.

- هنگامی‌ که‌ کودک‌ قربانی‌ خشونت‌ در مدرسه‌ شده‌ است، بایستی‌ با مسئولان‌ مدرسه‌ صحبت‌ کنیم‌ و لازم‌ است‌ که‌ ایشان‌ طبق‌ قانون‌ و مقررات‌ خاص‌ با کودکان‌ خشونت گرا برخورد کنند؛ و نیز کودکانی‌ را که‌ قربانی‌ خشونت‌ شده‌اند براساس‌ رفتارهای‌ خوبشان‌ مورد تشویق‌ و تأیید قرار دهند.

- چنانچه‌ نوع‌ پرخاشگری‌ کودک‌ خصمانه‌ است، بایستی‌ کودک‌ را از آزار و اذیت‌ کردن‌ دور کنیم‌ تا مجبور نباشد برای‌ تلافی‌ و انتقام، افراد دیگر را اذیت‌ کند؛ و اگر پرخاشگری‌ از نوع‌ وسیله‌ ای‌ است، بایستی‌ راه‌های‌ دیگری‌ را جهت‌ مطرح‌ کردن‌ کودک‌ برگزینیم‌ تا او ناچار نباشد از روش‌ خشونت‌ برای‌ جلب‌ توجه‌ استفاده‌ کند. 

نتیجه‌ گیری‌

به‌ طور کلی‌ خشونت‌ و پرخاشگری‌ بیشتر عامل‌ بیرونی‌ دارد و فقط‌ در موارد خاص‌ به‌ علل‌ درونی‌ مربوط‌ می‌ شود. والدین‌ در درجه‌ اول، بایستی‌ محرک‌های‌ محیطی‌ را که‌ باعث‌ تحریک‌ خشم‌ و ایجاد خشونت‌ در فرزندشان‌ می ‌شود شناسایی‌ و سپس‌ برای‌ رفع‌ آن‌ به‌ کمک‌ روان شناسان‌ و متخصصان‌ اقدام‌ نمایند. 

روش هایی برای درمان پرخاشگری کودکان

۱- محدودیت هایی برای کنترل پرخاشگری وضع کنید و آنها را به اطلاع کودک برسانید.

۲- مدل های پرخاشگری را به حداقل برسانید. می توانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:

الف) ساعاتی را که کودک فیلم های خشونت آمیز تلویزیونی می بیند، محدود کنید.

ب)فیلم ها، تصاویر و روزنامه کودک را به دقت انتخاب کنید.

ج) الگوهایی را در اختیار کودک بگذارید که پرخاشگرانه نباشند.

ح)همراه کودک برنامه های تلویزیونی را ببینید و صحنه پرخاشگرانه آن را تفسیر کنید.

۳- همدلی را افزایش دهید. آگاهی کودک را نسبت به رنجی که بر اثر پرخاشگری او در افراد یا حیوانات به وجود می آید، افزایش دهید.

۴- رفتارهایی را که مغایر با رفتار پرخاشگرانه است، تقویت کنید.

۵- به جای کودک پرخاشگر، به کودکی که به وی پرخاش شده توجه کنید.

۶- نحوه ی ارتباط کودک را با افرادی که با او زندگی می کنند، مورد بررسی قرار دهید.

۷- اگر قرار است کودک به دلیل رفتار خشونت آمیزش تنبیه شود، بهتر است به طریقی باشد که منجر به حمله انتقامی و تلافی جویانه از طرف کودک نشود.

۸- فرصت تخلیه هیجانات را برای کودک فراهم کنید.

۹- مباحث گروهی یا خانوادگی را که تأکید بر همکاری با دیگران دارد، به کار گیرید.

۱۰- همکاری، مسئولیت و پیگیری مسائل مورد علاقه را با دادن مسئولیت به کودکان تشویق کنید.

۱۱- برای مهارِ رفتار کودکان، فنون محروم سازی ممکن است تا حدودی مفید واقع شود. بنابراین رفتارهای پسندیده را به وضوح تشریح کنید و پاداش ها و کیفرهای آنها را بیان نمایید.

۱۲- فعالیت های ساعتی او را در صورت امکان با شرکت کودکی دیگر طراحی کنید.

۱۳- از تنبیهات بدنی پرهیز کنید.

۱۴- علت رفتار پرخاشگرانه وی را بیابید.

۱۵- ثبت وقایع روزانه، بازی درمانی، بازی های جالب، جمله سازی و گوش دادن فعال ممکن است به عنوان کمکی در جهت درک کودکان خشن به کار گرفته شود.

۱۶- به کودک بفهمانید که با هر رفتار خشونت آمیز، خود را از شما بیشتر دور می کند.

۱۷- از کودک پرخاشگر بخواهید الگوی مطلوبی برای خود بیابد و فهرستی از رفتارهای الگو را در کوتاه مدت اجرا نماید.

۱۸- با کودک قرارداد رفتاری ببندید تا برای رفتارهای مطلوبش جایزه دریافت کند و نتیجه اعمال نامطلوبش را ببیند. 

الگوهای پرخاشگری در کودکان

همه جوامع باید راه هایی را بیابند تا مانع از آن شوند که اعضای آن به هم آسیب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازه ای کنترل می کنند ولی از لحاظ ارزشی که برای آن قایلند و میزان محدود کردن آن ، با هم فرق دارند.

برای مثال، در میان قبایل سرخپوست آمریکایی، کومانچی ها و آپانچی ها کودکانشان را جنگجو بار می آورند و حال آنکه هوپیها وزونی ها به فرزندانشان صلح جویی و رفتار غیر پرخاشگرانه می آموزند. اصولاً در فرهنگ آمریکای برای پرخاشگری و سرسختی ارزش قایلند.

 

چرا فرزندم با خشونت رفتار می کند ؟

نوجوانان خشونت گرا  معمولاٌ قدرت کنترل رفتار خود را ندارند و ، رسوم و اخلاقیات جامعه ای را که در آن زندگی می کنند ، زیر پا می گذارند . تحقیقات نشان می دهد که پسران بیش از دختران در رفتارهای خشونت آمیز  و پرخاشگرانه خود از نیروی بدنی استفاده می کنند . اما دختران بیشتر متوسل به جدال های لفظی  می شوند . این گونه افراد معمولاً در میان گروه به عنوان افرادی گستاخ ، بی تربیت و بی رحم نسبت به اطرافیان و همسالان ، شناخته می شوند .

 

علل
۱- خشونت در قالب پرخاشگری فیزیکی یا لفظی  ممکن است ناشی از ناکامی های اساسی باشد یا به دلیل وجود مدل های پرخاشگرانه در محیط زندگی ( خانه یا مدرسه )  نوجوان ایجاد شود .

۲- نوجوانان خشن معمولاٌ والدینی پرخاشگر دارند که روش های تربیتی آنها بیشتر مبتنی بر سخت گیری ، خشونت و تنبیه  بدنی است .

۳- عامل وراثت هم می تواند در رفتار خشن یک نوجوان نقش داشته باشد که بیشتر رفتاری اکتسابی و آموخته شده است . تحقیقات  نشان می دهد که در اغلب مواقع ، تربیت های کارآمد و قوی می تواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد .

۴- نوجوانی که پرتوقع و نازپرورده  بار آمده است و انتظار دارد که همگان به خواست های او احترام بگذارند ، هنگام برآورده نشدن انتظاراتش ، عصبانی می شود و ، به خشونت و پرخاشگری متوسل می گردد .

۵– نابسامانی های خانواده می تواند از عوامل دیگر ایجاد خشونت در قالب پرخاشگری باشد. مانند غیبت های طولانی پدر یا مادر ،  درگیری و اختلاف ،  جدایی و متارکه و محیط های زندگی دور از تفاهم و مسالمت . 

پیشگیری و درمان
۱- در دوران بلوغ که بحران روحی و عاطفی نوجوان را در بر می گیرد ، بهترین راه برای پیشگیری از خشونت ، مسامحه و سازگاری است. اغماض ، گذشت و نادیده گرفتن رفتارهای  او همراه  با آرامش ،  در اغلب  مواقع از استمرار و پیشروی خشونت در قالب پرخاشگری های فیزیکی  و لفظی جلوگیری می کند .

۲- راهنمایی و مشاوره با دانش آموز در خصوص عواقب خشونت و آثار اجتماعی آن و همچنین مشاوره با خانواده دانش آموز درباره کاهش رفتارهایی که منجر به خشونت نوجوان می شود ، بسیار مؤثر خواهد بود.

۳- ایجاد زمینه ی فعالیت های مؤثر در خانه و مدرسه برای اشتغال بیشتر نوجوان و تخلیه انرژی های  جسمی و روانی او در کاهش خشونت  و رفتارهای پرخاشگرانه بسیار  تأثیرگذار است .

۴- خودداری مدرسه از به کاربردن روش های انضباطی غلط و ایجاد فضای صمیمی تر میان معلمان و دانش آموزانِ نوجوانِ خشونت گرا ،  به کاهش رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه می انجامد . 

کودکان و خشونت در تلویزیون

تلویزیون می تواند عامل مؤثری در رشد و تحول سیستمهای ارزشی ، و شکل دهنده رفتار باشد ؛ ولی متأسفانه بسیاری از برنامه های تلویزیون مروّج خشونت هستند. با تحقیق در مورد تأثیر برنامه های خشونت آمیز تلویزیون بر کودکان و نوجوانان ، معلوم شده است که آنها :

۱-    ترس از خشونت ندارند؛

۲-    به تدریج می پذیرند که خشونت راهی برای حل مشکل است ؛

۳-    به تقلید خشونت می پردازند؛

۴-    ناخودآگاه با شخصیت های خاصی چه قربانیان و چه قربانی کنندگان همانند سازی می کنند. لازم به ذکر است که همانند سازی ، ناآگاهانه و بسیار خطرناک است ولی الگو برداری آگاهانه است .

مشاهده خشونت در برنامه های تلویزیونی باعث پرخاشگری در کودکان می شود. گاهی اوقات حتی دیدن یک برنامه خشونت آمیز می تواند پرخاشگری را افزایش دهد. کودکانی که مکرراً نمایشهایی پر از خشونت را تماشا می کنند و ازاین کار منع هم نمی شوند، به احتمال زیاد ، به تقلید آنچه می بینند می پردازند.

اثر خشونت تلویزیونی ممکن است فوراً در رفتار یا گفتار کودک نمودار شود و یا سالها بعد خود را نشان دهد. البته خشونت تلویزیونی تنها علت پرخاشگری یا رفتار خشونت آمیز نیست ولی از عوامل مهم تلقی می شود.والدین می توانند با استفاده از راههای پیشنهاد شده ی زیر کودکان خود را از خشونت مفرط تلویزیونی محافظت کنند.

۱-    به برنامه هایی که کودکان می بینند توجه کنید و بعضی از آنها را همراه کودک خود ببینید. چنانچه کودک خود را به هنگام تماشای برنامه های خاص تلویزیونی همراهی کنید ، می توانید سؤالهای او را بهتر برایش توضیح دهید و جلوی کج فهمی او را بگیرید.

۲-    زمان تماشای برنامه های تلویزیونی را محدود کنید. توجه داشته باشید که تلویزیون را نباید دراتاق خواب بچه ها قرار دهید. با این عمل خود باعث می شوید که کودک با اثرات منفی برنامه های خشونت آمیز تلویزیونی ، به خواب نرود ؛ همچنین نظم ساعت خواب و بیداری او مختل نمی شود.

۳-    به کودکان خود تذکر بدهید که اگر چه هنرپیشه حقیقتاً مجروح نشده یا به قتل نرسیده است ، لکن این گونه خشونتها در دنیای واقعی یا بسیار دردناک است یا منجر به مرگ می شود.

۴-    هنگامی که برنامه های خشونت آمیز پخش می شود، یا کانال را عوض کنید یا تلویزیون را خاموش کنید. توضیح دهید که مشکل آن برنامه چیست و به گونه ای با منطق درخور فهم کودک ، آسیب و ضرر موجود در آن برنامه را توضیح دهید تا میل کودک یا اصرار او برای تماشای این گونه برنامه ها کاهش یابد.

۵-    در حضور بچه ها صحنه های خشونت آمیز را تأیید نکنید و بگویید که بدترین شیوه برای حل یک مشکل، روش خشونت آمیز است.

۶-    تأثیر همسن و سالان و دوستان و همکلاسی ها باید به حداقل برسد. به این منظور با والدین بچه های دیگر تماس بگیرید و در مورد نوع برنامه ها ی تلویزیون و مدت زمان مناسب برای تماشای تلویزیون توافق کنید.

والد ین با استفاده از این روشها می توانند اثر مخرب تلویزیون را در دیگر حیطه های زندگی از قبیل شکل گیری ها و قالب پذیری های جنسیتی یا نژادی پیشگیری کنند. مدت تماشای تلویزیون توسط کودکان ، جدا ازمحتوای آن باید کم شود چون کودکان را از پرداختن به فعالیت های مفید دیگر از قبیل مطالعه، بازی  با دوستان و رشد و پرورش علائق خود باز می دارد.

اگر والدین در امر محدود کردن کودکان خود مشکل دارند یا نگرانی هایی در باب چگونگی رفتار خود در مقابل واکنش های کودک نسبت به برنامه های تلویزیونی دارند، می بایست با یک روان شناس کودک و نوجوان مشاوره کنند و از رهنمودها و تجارب او برخوردار شوند. 

بازی‌های خشن موجب پرخاشگری کودکان می‌شود

تحقیقات انجام شده بر روی کودکان و نوجوانان حاکی از آن است که بازی‌های ویدیویی خشن، پرخاشگری در کودکان را افزایش می‌دهد.

تحقیقات انجام شده حاکی از آن است انجام بازی‌های کامپیوتری و ویدویی خشونت آمیز، پرخاشگری در کودکان و نوجوانان را افزایش می‌دهد.
این تحقیقات به مدت ۲۰ سال بر روی کودکان و نوجوانان انجام شده است. آزمایشاتی که بعد از انجام بازی های خشونت آمیز بر روی کودکان انجام شده است نشان می‌دهد که این افراد بعد از بازی حرکات پرخاشگری از خود نشان می‌دهند.
معلمان ۶۰۰ دانش‌اموز ۱۳ تا ۱۵ سال می‌گویند: دانش‌آموزانی که وقت بیشتری را برای بازی‌های خشونت آمیز صرف می‌کنند بیشتر از دانش‌آموزان دیگر حالت‌های خصمانه در بحث‌ها به خود می‌گیرند.
این نتایج در گردهمایی سالانه انجمن روانشناسی آمریکا مطرح شده است و در این نشست کارشناسان خواستار کاهش برنامه‌ها و بازی‌های خشونت آمیز برای کودکان و نوجوانان شده‌اند.
همچنین از والدین خواسته‌اند که برای مراقبت از سلامت کودکان خود باید بر بازی‌های کودکان نظارت بیشتری داشته باشند.
بازی‌های کامپیوتری و ویدیویی تاثیرات بسیار زیادی بر روی کودکان دارند زیرا در این بازی‌ها کودک خود را قهرمان داستان می‌بیند و با انجام جنایت و خشونت به پیروزی می‌رسد.

 

کودکان ناسزاگو

امروزه‌ بسیاری‌ از والدین‌ نگران‌ بددهانی‌ یا بدزبانی‌ فرزندانشان هستند و از خود می ‌پرسند که‌ آنها این‌ صحبت ها را چگونه‌ یاد گرفته ‌اند؟ چرا این‌ اتفاق‌ برای‌ فرزند ما افتاده؟ آیا خودمان‌ مقصر بوده‌ایم؟ جمعی‌ از والدین‌ می‌ گویند، ما که‌ این‌ حرف های‌ زشت‌ را بر زبان‌ نمی‌ آوریم، پس‌ چگونه‌ فرزندمان‌ چنین‌ حرف هایی‌ می‌ زند؟! در نهایت‌ نیز این‌ سؤال‌ برایشان‌ مطرح‌ است‌ که‌ چه‌ باید کرد تا کودک‌ این‌ عادت‌ ناپسند را ترک‌ کند. در این‌ نوشتار به‌ علل‌ اصلی‌ بدزبانی‌ و راه‌ حل هایی‌ برای‌ رفع‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ است. 

علت ها

همان‌ طور که‌ در بحث های‌ گذشته‌ درباره‌ رفتار کودکان‌ متذکر شدیم، بسیاری‌ از اعمال‌ بچه‌ها از عملکرد والدین‌ نشأت‌ می‌ گیرد. کودکان‌ رفتارهای‌ پدر و مادر را به‌ طور ناخودآگاه‌ درونی‌ می‌ کنند. رفتارهای‌ درون ‌فکنی‌ شده‌ جزو معیارهای‌ نهادینه ‌شده‌ کودک‌ قرار می‌ گیرند و سپس‌ او مطابق‌ این‌ معیارها عمل‌ می‌ کند؛ به‌ این‌ فرآیند همانند سازی‌ می‌ گویند. کودک‌ والدین‌ خود را به‌ عنوان‌ اولین‌ الگوهای‌ زندگی‌ می ‌پذیرد و چون‌ به‌ آنها عشق‌ می‌ ورزد و آنان‌ را سمبل هایی‌ قوی‌ می ‌داند، رفتار والدین‌ برای‌ او شاخص‌ و الگو قرار می‌ گیرد.

گاهی‌ بین‌ درون‌ فکنی‌ یک‌ رفتار و بروز آن‌ فاصله‌ زمانی‌ وجود دارد؛ برای‌ مثال، کودک‌ گفتاری‌ ناپسند را ماهها قبل‌ از زبان‌ پدر یا مادر شنیده، اما برون‌ ریزی‌ آن‌ امروز صورت‌ می ‌گیرد. این‌ مدت‌ به‌ تشخیص‌ کودک‌ و شرایط‌ او بستگی‌ دارد که‌ چه‌ زمان، چگونه‌ و در برابر چه‌ کسی‌ کلام‌ زشت‌ را به‌ کار برد.

در بعضی‌ خانواده‌ها، والدین‌ با فرزندان‌ خود بسیار خصمانه‌ رفتار می‌ کنند و در عین‌ حال‌ آنان‌ را آزاد می ‌گذارند. به‌ این‌ گروه‌ از پدر و مادرها، والدین‌ خصمانه‌ آزاد گذارنده‌ می ‌گویند؛ آنها خود از حرف های‌ زشت‌ استفاده‌ می ‌کنند و فرزندان‌ نیز آزادند که‌ این‌ گونه‌ عبارات‌ را به‌ کار برند. یعنی‌ هیچ‌ اقدامی‌ در جهت‌ جلوگیری‌ از این‌ رفتار به‌ عمل‌ نمی‌ آید؛ و یا از نظرتربیتی هیچ‌ گونه‌ تدبیری‌ از طرف‌ والدین‌ برای‌ ترک‌ این‌ عادت‌ در بچه‌ ها صورت‌ نمی‌ گیرد.

ذکر این‌ نکته‌ ضروری‌ است‌ که‌ چه‌ والدین‌ حرف های‌ زشت‌ را به‌ فرزند خود بگویند و چه‌ در حضور او در برابر فرد دیگری‌ این‌ گونه‌ گفتار را به‌ کار ببرند، کودک ، آنها را می‌آموزد و به‌ وقت‌ نیاز بر زبان‌ می‌آورد.

از دیگر علت های‌ یادگیری‌ کلام‌ زشت ، ارتباط‌ کودکان‌ با دوستان‌ و با بچه ‌های‌ دیگر است. بسیاری‌ اوقات‌ کودکان‌ عامل‌ بدزبانی‌ یکدیگرند. در مهد کودک  ، مدرسه ، کوچه‌ و هر جای‌ دیگری‌ که‌ بچه‌ ها فرصت‌ بازی و به ‌خصوص‌ درگیری‌ با هم‌ را پیدا کنند، ممکن‌ است‌ این‌ بدآموزی‌ صورت‌ بگیرد.

از دیگر عوامل‌ بروز بدزبانی‌ در بچه‌ها ، به کارگیری‌ کلام‌ زشت‌ به‌ عنوان‌ اعتراض‌ است. کودک‌ با بر زبان ‌آوردن‌ این‌ گونه‌ حرف ها اعتراض‌ خود را نشان‌ می‌دهد؛ این‌ نوعی‌ رفتار تلافی‌ جویانه‌ است‌ که‌ بعضی‌ کودکان‌ در پیش‌ می‌ گیرند. آنها احساس‌ می‌ کنند، فقط‌ با ادای‌ این‌ گونه‌ کلمات‌ است‌ که‌ تخلیه‌ می‌ شوند و می ‌توانند نارضایتی‌ خود را نشان‌ دهند.

گاهی‌ که‌ کودک‌ خردسال‌ برای‌ اولین ‌بار از کلمات‌ زشت‌ استفاده‌ می‌ کند، موجب‌ خنده‌ و مزاح‌ اطرافیان‌ می‌ شود. این‌ گونه‌ برخورد از همان‌ ابتدا برای‌ او حکم‌ تشویق‌ به‌ انجام‌ این‌ رفتار را خواهد داشت‌ و به ‌تدریج‌ به‌ آن‌ عادت‌ می‌ کند.

در پاره‌ای‌ از موارد نیز کودکان‌ با بر زبان ‌آوردن‌ حرف های‌ زشت‌ می توانند به‌ خواسته‌ های‌ خود برسند. بنابراین‌ بدزبانی‌ را راهی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ خود تلقی‌ می ‌کنند و در درازمدت‌ جزو رفتار آنان‌ خواهد شد. 

راه‌ حل ها

به‌ هفت‌ علت‌ اصلی‌ برای‌ ناسزاگویی ‌ در کودکان‌ اشاره‌ کردیم؛

- یادگیری‌ از طریق‌ والدین‌

- یادگیری‌ از طریق ‌دوستان و بچه‌های‌ دیگر

-بد آموزی بوسیله فیلم

- بیان‌ نوعی‌ اعتراض‌

- رسیدن‌ به‌ خواسته‌ ها و اهداف‌

- تشویق ‌شدن‌

- ناکامی‌  و افسردگی 


مسلماً با شناسایی‌ علت‌ رفتار نادرست، می‌توانیم‌ در رفع‌ آن‌ موفق‌ تر عمل‌ کنیم:
۱ . چنانچه‌ این‌ گونه‌ رفتار از والدین‌ سرچشمه‌ گرفته‌ باشد، بایستی‌ والدین‌ به‌ طور جدی‌ آموزش‌ داده‌ شوند تا خود را کنترل‌ کنند و چنین‌ رفتاری‌ را حداقل‌ در حضور فرزند انجام‌ ندهند. در ضمن‌ لازم‌ است‌ به‌ کودک‌ گفته‌ شود که‌ این‌ رفتارها درست‌ نیست‌ و اگر هم‌ از والدین‌ سر زده، آنها اشتباه‌ کرده‌اند و دیگر تکرار نخواهد شد. به‌علاوه توصیه‌ می‌ شود اگر پدر و مادر چنین‌ رفتاری‌ را مرتکب‌ شدند، به‌ اشتباه‌ خود اعتراف‌ کنند و حتی‌ از فرزند عذرخواهی‌ نمایند.

۲ . اگر دوستان‌ یا بچه ‌های‌ دیگر عامل‌ بدزبانی‌ کودک‌ باشند، بایستی‌ او را از این‌ افراد دور کنیم‌ و به‌ جای‌ آنها دوستان‌ خوب‌ و مؤدب‌ را جایگزین‌ نماییم.

۳ . در انتخاب‌ فیلم ها دقت‌ کنیم‌ و چنانچه‌ فیلمی‌ مناسب‌ سن‌ کودک‌ نیست، شرایطی‌ فراهم‌ آوریم‌ که‌ او فیلم‌ را نبیند.

۴ . به‌ اعتراضات‌ کودک‌ گوش‌ دهیم‌ و دقیقاً توجه‌ کنیم‌ که‌ او چه‌ می ‌گوید و نسبت‌ به‌ چه‌ چیز اعتراض‌ دارد. دادن‌ یک‌ کمک‌ فوری‌ به‌ کودک‌ در چنین‌ شرایطی‌ بسیار مهم‌ است. روشهای سختگیرانه والدین، اعتراض‌ شدید فرزند را به‌ همراه‌ دارد.

۵ . هرگز کودک‌ نباید به‌ این‌ وسیله‌ به‌ خواسته ‌اش‌ برسد؛ بلکه‌ بایستی‌ به‌ او فهماند، چنانچه‌ دست‌ از این‌ نوع‌ رفتار بردارد و حتی‌ از این بابت عذرخواهی‌ کند، به‌ خواسته‌ اش‌ خواهد رسید.

۶ . هرگز با شنیدن‌ حرف های‌ زشت‌ کودک‌ به‌ او نخندیم، بلکه‌ اخم‌ کنیم‌ و خود را از وی‌ دور سازیم. با این‌ روش‌ به‌ او نشان‌ می‌ دهیم‌ که‌ رفتار پسندیده‌ای‌ نداشته‌ است.

۷ . چنانچه‌ فرزند ناکامی‌  و افسردگی‌ دارد، بهتر است‌ فرصتی‌ فراهم‌ کنیم‌ تا او موفقیت  ، شادی و نشاط را تجربه‌ کند. در چنین‌ مواردی‌ بایستی‌ به‌ درمان‌ حالات‌ افسرده ‌وار او بپردازیم. 

- علاوه‌ بر توجه‌ به‌ نکات‌ گفته‌ شده، والدین‌ می ‌توانند با استفاده‌ از روش‌ «یادگیری‌ وسیله ‌ای» ، در جهت‌ رفع‌ عادت‌ بدزبانی‌ در کودکان‌ برآیند. به‌ این‌ ترتیب‌ که‌ هر وقت‌ کودک‌ رفتار ناپسند از خود نشان‌ نداد، به‌ او جایزه‌ای‌ بدهند و به‌ طور مشخص‌ بگویند «این‌ پاداش‌ به‌ این‌ علت‌ بود که‌ امروز حرف های‌ زشت‌ بر زبان‌ نیاوردی‌ و بچه‌ مؤدبی‌ بودی…» با این‌ روش، او می‌فهمد که‌ رفتار ناپسند پاداش‌ نمی ‌گیرد، بلکه‌ موجب‌ اخم‌ و قهر والدین‌ است؛ برعکس‌ رفتار مؤدبانه‌ او تشویق‌ و تأیید می ‌شود. 

بد دهنی کودکان

این مسئله در بسیاری مواقع یکی از شکایات و معضلات والدین را در مقابل اطفال تشکیل داده و متأسفانه دربسیاری از مواقع خود پدر و مادرها در به وجود آوردن آن نقش داشته اند.
علائم اختلال:
برای شروع بحث ابتدا باید دانست که آیا طفل از لحاظ موقعیت درکی در موضعی قرار دارد که قادر به شناخت خوب و بد و زشت و زیبا بوده باشد و یا صرفاً از روی تقلید در سیر رشد کلامی این الفاظ را به کار می برد. کلاً شروع شکل گیری انضباط در اطفال از حوالی ۵/۱ سالگی آغاز می گردد و از آن زمان است که والدین نقش فعال خویش را در این زمینه ایفا خواهند نمود. رفتار و حرکات و سخن گفتن ناشیانه طفل در این زمان از هر لحاظ جالب نظر والدین و اطرافیان بوده و موجب مسرت و شادمانی آنان می گردد. در حوالی سنین ۵/۲ ۳ سالگی که طفل قادر به ادای ۲-۳ کلمه پشت سر هم می باشد بدترین زمان از لحاظ تقلید برخی کلمات ناهنجار می باشد که احیاناً در محیط اطراف طفل ادا می گردد در این زمان مشکل به دو صورت تکوین خواهد یافت:
 

اول: آن که ادای الفاظ رکیک و زشت در فرهنگ خانواده خاصی مرسوم بوده و از قبل مورد تقبیح واقع نگردیده باشد که در این صورت طفل با تقلید مستقیم بدین رفتار ناپسند گرایش یافته و آن را در خویش پرورش خواهد داد.
دوم: آن که برخی وابستگان خانواده مثلاً عمو، دایی و یا حتی خود پدر و مادر لحن کودکانه طفل را مستمسکی جهت تفریح قرار داده و تقلید الفاظ رکیک توسط وی آنان را به خنده و شادی وامی دارد و پرواضح است که بعدها رفع یک عادت کاملاً مستقر شده و ذهنی شده در طفل تا چه اندازه با صعوبت همراه خواهد بود. سپس در زمانی که حدوداً مصادف با ۵-۶ سالگی طفل می باشد پدر و مادر از اینکه کودک خردسال بدون هیچ گونه ابایی به فحاشی ناسزاگویی می پردازد ظاهراً دچار تعجب می گردند در حالی که توجه به زیربنای موضوع جای هیچ گونه شگفتی بجا نخواهد گذاشت. 


بددهنی به صورت علامتی از یک اختلال سلوک:
 اختلالات سلوک در اطفال گروهی از اختلال های رفتاری آنان را تشکیل می دهند. نمونه هایی از این اختلالات شامل دروغ گویی افراطی و آتش افروزی عمدی و فرار از مدرسه می گردد. چنین کودکانی ممکن است متخاصم، بددهن، گستاخ و بی اعتنا بوده و نسبت به بزرگترها رفتار منفی گرایانه نشان دهند.
 سایر موارد شامل:
 بددهنی در اختلالات شخصیت:
بالاخص در اختلال شخصیت ضد اجتماعی
بددهنی در پسیکوزهای اطفال:
 که به طور خلاصه دسته ای از بیماری های جدی روانی را تشکیل داده و بیمار در طی حملات تهاجمی بیماری ممکن است به بددهنی و توهین به سایر افراد بپردازد. 

بد دهنی در عقب افتادگی عقلانی:
 وجود رفتار نامتناسب اجتماعی و از جمله پرخاشگری در کودکان دچار عقب ماندگی ذهنی موجود و گاه موجب برانگیختن توجه منفی در مراقبین آنان می گردد. روش های پیش گیری از بیماری در بسیاری موارد آنچنان که ذکر گردید عدم رعایت برخی موازین اخلاقی در خانواده باعث الگوبرداری توسط طفل گردیده و مسلماً با ارشاد اعضای خانواده می توان از ایجاد این عادت زشت جلوگیری نمود. در همین جا باید به بزرگترها تذکر داد که هیچگاه ولو به شوخی به ذکر الفاظ رکیک و زشت نزد اطفال اقدام ننموده و اگر هم طفل این لغات و اصطلاحات را به کار برد به ابراز شادی و خنده نپردازند.

همچنین یکی از نکات شاخص آموزش و پرورش در محیط اجتماعی اطفال و من جمله مدارس تعلیم اصول عالیه اخلاقی است که مانع از تکوین بسیاری عادات زشت و من جمله هرزه گویی خواهد گردید. گنجاندن این گونه مفاهیم عالی در برنامه رسمی تعلیمات مدارس مسلماً مثمر ثمر خواهد بود. درمان های اولیه و در دسترس به هر حال هرگاه پدر و مادر مواجه با هرزه گویی در طفل خویش گردند بهترین توصیه آن است که با نشان دادن رفتاری حاکی از نارضایتی به طفل بفهمانند که رفتار وی مقبول نظر آنان نمی باشد. این طرز رفتار بسیار مؤثرتر از تنبیه جسمانی طفل بوده و در بسیاری موارد موجب ترک عادت مزبور می گردد. 


 در چه صورت باید به پزشک مراجعه نمود؟
با مرور موارد فوق که تعدادی از علل بددهنی در اطفال را شامل می گردد ملاحظه می نماییم که برخی موارد نظیر بیماری های جدی روانی اطفال نیاز به پیگیری و بررسی تحت نظر روانپزشک اطفال خواهند داشت ولی اکثریت موارد آن با رعایت برخی موازین ساده رفتاری و اخلاقی قابل کنترل و پیشگیری خواهند بود. 

 

منبع: سایت پزشکان بدون مرز

علل پرخاشگری، بد دهنی و عصبانیت در کودکان و راه های کنترل آن (۱)

 پرخاشگری در مدرسه

تعاریف پرخاشگری
روان شناسانی که اعتقادات نظری متفاوتی دارند در مورد چگونگی تعریف پرخاشگری اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را براساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم یا براساس مقاصد شخصی که آن را نشان می دهد.

گروهی پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) یا لفظی ( فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران ( چیزی را به زور گرفتن)، نقطه قوت این تعریف عینی بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق می شود. نقطه ضعف آن این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود.

پرخاشگری وسیله ای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ پرخاشگری خصمانه رفتاری است در جهت آسیب رساندن به دیگران ، بیشتر پرخاشگری های بین کودکان کوچک از نوع «وسیله ای» است.

این نوع پرخاشگری به خاطر متعلقات است. کودکان از یکدیگر اسباب بازی می قاپند، یکدیگر را هل می دهند تا به اسباب بازی که می خواهند بازی کنند دست یابند. به ندرت اتفاق می افتد که کودکان بخواهند به کسی آسیب برسانند یا از روی عصبانیت دست به پرخاشگری بزنند.

پرخاشگری را باید از جرئت ورزی متمایز دانست. جرئت ورزی، دفاع از حقوق یا متعلقات (مانند ممانعت کودک از این که کسی به اسباب بازی اش دست بزند) یا بیان امیال و آرزوها را بر می گیرد.مردم معمولاً شخص با جرئت را پرخاشگر می دانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع می کند با جرئت است نه پرخاشگر. 

تغییرات رشدی
کودکان در ۱۲ ماهگی وقتی با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسیله ای می کنند یعنی رفتار پرخاشگرانه آنان غالباً به خاطر اسباب بازی و متعلقات دیگر است و در ارتباط با همسالان ابراز می شود. کودکان گاهی اوقات به والدین و کودکان بزرگتر حمله ور می شوند، ولی این گونه پرخاشگری در مقایسه با پرخاشگری با همسالان، نسبتاً نادر است. کودکان همچنان که به سال های پیش از مدرسه و مدرسه نزدیک می شوند، کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه می زنند و در نوع پرخاشگری آنان هم تغییراتی ایجاد می شود. یعنی وقتی که پرخاشگری ابراز می شود غالباً خصمانه است و کمتر «وسیله ای» است. به این معنا که کودکان برای به دست آوردن هدف های وسیله ای کمتر مستقیماً از حربه های جسمانی استفاده می کنند؛ ولی وقتی که به کسی حمله لفظی یا بدنی می کنند بیشتر امکان دارد که با قصدی خصمانه این کار را کرده باشند.

پرخاشگری لفظی، دست کم در سال های قبل از مدرسه افزایش می یابد. 


ثبات پرخاشگری
هرچند که سطح پرخاشگری کودکان از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق می کند ولی کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. کودکانی که در سال های اولیه به شدت پرخاشگرند به احتمال زیاد در جوانی و بزرگسالی هم پرخاشگر خواهند بود و کودکانی که پرخاشگر نیستند به احتمال زیاد در بزرگسالی هم پرخاشگرنخواهند بود.

بعضی از مطالعات نشان می دهد که ثبات پرخاشگری دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست و چند تحقیق دیگر نشان داده است که دخترها و پسرها از این لحاظ تفاوتی ندارند. البته کودکان به هنگامی که با وقایع تنش زا مثل جدایی پدر و مادر یا به دنیا آمدن کودکی جدید رو به رو می شوند بیشتر پرخاشگر می شوند، ولی پرخاشگری شدید که بیش از چند ماه به طول انجامد غالباً حاکی از تداوم داشتن این الگوی رفتار است. پرخاشگری در حد معمول کمتر جای نگرانی دارد. به خصوص در سال های پیش از مدرسه شاید این اندازه پرخاشگری صرفاً نشان دهنده این باشد که کودک می خواهد انواع مختلف کنش متقابل اجتماعی را داشته باشد. 

ادراک مقاصد دیگران و رفتار پرخاشگرانه
کودکان در مورد پرخاشگری دیگران برحسب این که آن را عمدی یا تصادفی بدانند قضاوت های متفاوتی می کنند. تحقیقی که پسرهای بسیار پرخاشگر را با پسرهای غیر پرخاشگر مقایسه می کند نشان می دهد که پسرهای پرخاشگر احتمالاً از مقاصد دیگران، درکی متفاوت از پسرهای غیر پرخاشگر دارند. براساس درجه بندی معلمان و همسالان تعدادی از پسرها در کلاس های دوم، چهارم، ششم به عنوان بسیار پرخاشگر یا غیر پرخاشگر طبقه بندی شدند. سپس این عده در موقعیتی آزمایشی مشاهده شدند که به آنان برای جور کردن قطعات پازل جایزه ای تعلق می گرفت. قرار بر این شد که وقتی که قسمتی از پازل کامل شد پسر بچه دیگری ( که همدست آزمایشگر) بود آن را به هم بزند. در حالت اول، پسر بچه آن را عمداً به هم زد؛ در حالت دوم، طوری به هم زد که تصادفی جلوه کند و در حالت سوم انگیزه های پسر بچه مبهم بود. کودکان مورد آزمایش این امکان را داشتند که با خراب کردن پازل این کودک «تلافی» کنند. کودکان پرخاشگر و غیر پرخاشگر وقتی که احساس کردند که این کودک عمداً خرابکاری کرده تلافی کردند و وقتی که دیدند عملش غیرعمدی بوده تلافی نکردند، ولی واکنش آنان به انگیزه های مبهم این کودک بدین ترتیب بود که پسر بچه های پرخاشگر تلافی کردند و طوری واکنش نشان دادند که گویی این کودک عمداً این کار را کرده است. کودکان غیر پرخاشگر تلافی نکردند و طوری عمل کردند که گویی اعمال او غیرعمدی بوده است. 

تفاوت های جنسیتی
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. این تفاوت در غالب فرهنگ ها و تقریباً در همه سنین و نیز در غالب حیوانات دیده می شود. پسرهابیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند. از سال دوم زندگی این تفاوت ها آشکار می شود. براساس مطالعات مشاهده ای در مورد کودکان نوپای بین سنین ۱ تا ۲ سال تفاوت های جنسیتی از لحاظ تعداد پرخاشگری بعد از ۱۸ ماهگی ظاهر می شود و قبل از آن اثری از آن نیست. پسرها به خصوص وقتی که به آنان حمله می شود یا کسی مزاحم کارهایشان می شود تلافی می کنند. در یک مطالعه مشاهده ای در مورد کودکان پیش از مدرسه پسرها فقط اندکی بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولی دو برابر دخترها تلافی کردند. شاید این که پسربچه بالقوه پرخاشگر است یا می تواند آن را بیاموزد علتی فیزیولوژیک داشته باشد. برای مثال پسران ۱ تا ۳ ساله در کلاس های پیش از دبستان از طرف بزرگسالان و همسالان بیش از دخترها به خاطر پرخاشگری مورد توجه قرار گرفتند. این توجه گاهی مثبت بود ( لبخند زدن، ملحق شدن به بازی کودکان) و گاهی تا حدودی منفی ( متوقف کردن کودک یا سر کودک را با چیزی گرم کردن). توجه نشان دادن به رفتار کودک، به هر نحوی که باشد، بیش از بی توجهی به آن باعث تشویق رفتار می شود. 

الگوی خانواده و پرخاشگری
والدین کودکان به شدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معیارها خشونت دارند و پرخاشگرند. یکی از پیچیده ترین و جامع ترین روش هایی که برای درک پرخاشگری در خانواده به کار رفته تحقیق «جرالد پاترسون» و همکارانش در مرکز یادگیری اجتماعی «شهر اورگون» بوده است. آنان برای مطالعه الگوهای کنش متقابل خانوادگی در خانه و مدرسه و ارتباط آن با مشکلات رفتاری کودکان مشاهدات مستقیمی انجام داده اند. افراد مورد مطالعه از خانواده هایی بودند که به دلیل مشکلات رفتاری مثل پرخاشگری، دزدی و سایر رفتارهای ضداجتماعی فرزند یا فرزندانشان به درمانگاه رجوع کرده بودند.

وقتی که واکنش خشونت آمیزی بروز می کند سایر اعضای خانواده کاری می کنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه می شوند. برای مثال، برادری بر سر خواهرش فریاد می زند، خواهر بر سر او فریاد می زند و ناسزایی به او می گوید. در این موقع برادرش او را کتک می زند و این ماجرا ادامه می یابد. تمام این ها نشان می دهد که والدین می توانند در پاداش دادن و تنبیه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتی داشته باشند و با استفاده از راه های مؤثر بدون این که با تنبیه شدید همراه باشد پرخاشگری کودکان را کنترل کنند و بازآموزی کودکان در دورانی نسبتاً کوتاه میسراست.

در آخر باید گفت تلویزیون نیز منبع دیگری است که کودکان به خصوص پسرها از طریق آن رفتار پرخاشگرانه را می آموزند.به طور مثال: خشونت از ارزش های آمریکایی تلقی می شود، پرخاشگری به عنوان یکی از وسایل رسیدن به هدف تشویق می شود. در برنامه های تلویزیونی که یکی از وسایل انتقال چنین ارزش های اجتماعی به کودکان است، به طور متوسط در هر ساعت پنج یا شش بار خشونت بدنی نمایش داده می شود، رفتار پرخاشگرانه شخصیت های تلویزیونی غالباً تقویت می شود: قهرمان این برنامه ها به همان اندازه پرخاشگرند که ضد قهرمان ها. در مطالعه ای کودکان چهار ساله به هنگام بازی آزاد در مهدکودک به مدت سه هفته مورد مشاهده قرار گرفتند و از لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالای متوسط و زیر متوسط طبقه بندی شدند. سپس در طول چهار هفته بعد، کودکان به گروه هایی تقسیم شدند که در مهدکودک به مدت تقریباً نیم ساعت برنامه پرخاشگرانه مثل «بت من» و «سوپرمن» یا فیلم های معمولی و یا برنامه های جامعه پسند می دیدند. کودکانی که از اول از لحاظ پرخاشگری در حد بالای متوسط بودند در مدت بازی آزاد و بعد از دیدن برنامه پرخاشگرانه، از خود پرخاشگری بیشتری نشان دادند تا کودکان مشابهی که برنامه های معمولی را دیده بودند. دو گروه از کودکانی که از لحاظ پرخاشگری زیر متوسط بودند و هر کدام یکی از این برنامه ها را دیده بودند واکنششان با هم فرقی نداشت. این الگوهای رفتاری تا دو هفته بعد از پایان گرفتن تماشای این برنامه ها هم چنان ادامه داشت.

کودکانی که مستعد پرخاشگری هستند با دیدن خشونت از تلویزیون پرخاشگرتر می شوند. 

نحوه کنترل عصبانیت در کودکان

خواه چهار ساله یا چهل ساله ، همه ما بارها عصبانی شده ایم. اما فردی که در طول زندگی نیاموزد چگونه بر خشم خود مسلط شود ، روابط را خدشه دار و دوستان و اطرافیان را آزرده خاطر می سازد.

خصیصــــه های ذاتـــــــــی

مواقعی که فرد عصبانی می شود، میزان عصبانیت او را غالباً شخصیت او معین می کند. حالات فوق العاده حساس ، سرکش ، بی دقت، پرتحرک یا پرخاشگر بودن می تواند بخش رشد یافته ای از یک شخصیت سالم و یا در نهایت یک مبارزه جو باشد. نکته مهم این است که با پی بردن به ضعف رفتاری فرزندتان می توانید پرخاشگری ها را به نقاط قوت تبدیل کنید. وقتی که کودک عصبی در مورد چیزهایی عصبانی می شود که دوست صبور او اصلاً به آن موارد توجهی ندارد ، در این صورت شما نیازبه زمان بیشتری دارید تا جایگزین هایی را به جای عصبانیت به او بیاموزید

مــــراحل رشـــد

زمانی که کودک در مرحله رشد فیزیکی یا اجتماعی قرار دارد زمینه بیشتری برای پرخاشگری و عصبانیت در او ایجاد می شود. مراحل مختلف رشد ، عوامل خشم متفاوتی دارند. وقتی به کودک خود که به کاسه توت فرنگی دست درازی کرده، می گویید:” الان اجازه خوردن آنها را نداری”، عصبانی می شود. ولی فرزند بزرگتر شما تحمل جواب مشابه را دارد به دلیل این که او صبر و بردباری را در خود پرورانده است

جنسیــــت:

به طور کلی، پسرها خشم خود را راحت تر از دخترها ابراز می کنند و شاید یک توجیه فرهنگی برای آن وجود داشته باشد. به احتمال زیاد والدین و مربیان از پسرها فوران خشم را انتظار دارند و از آن چشم پوشی می کنند در صورتی که گریه رنجورانه یک دختر عصبانی مورد قبول آنهاست. اما کودکان در هر دو جنس نیاز به یادگیری کنترل خشم دارند

زندگــــــی خانوادگــــــی

به طور کلی ناراحتی یک کودک به دلیل جدایی والدین ، بیماری ، مرگ ، تولد خواهر یا برادر، تغییر منزل و یا دیگر اتفاق های مهم زندگی ، اغلب در او پنهان می ماند و با بروز عصبانیت و پرخاشگری به کودک آسیب می رساند. زیرا او احساس می کند مورد آزار و اذیت واقع شده و سعی می کند این احساس را منتقل کند. اگر کودک لطیفه ای برای مهار کردن موقعیت حاد روحی بگوید و یا کوله پشتی برادرش را پرت کند ، به هر حال این رفتارها به میزان زیادی به الگوی رفتاری خانواده اش بستگی دارد. مخصوصاً این رفتارها در خانواده هایی شایع است که خشم، داد و فریاد و پرخاشگری هایی مثل ” به هم زدن در” در آنها مشاهده می شود. در بیشتر خانواده هایی که در مقابل احساسات ، اتفاقات و هیجانات ناآرام و سرکوبگر هستند، الگوی دیگری وجود دارد. ” الگوی کودکان رفتارهایی است که آنها در اطرافشان می بینند.” 

با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم

امروزه‌ بسیاری‌ از خانواده‌ها از خشونت‌ و پرخاشگری‌ فرزندان‌ خود شکایت‌ دارند. آنها تمایل‌ دارند که‌ علت‌ این‌ رفتارها را بدانند و راه‌های‌ پیشگیری‌ و اصلاح‌ رفتار را در این‌ زمینه‌ به‌ کار گیرند. در این‌ نوشتار به‌ تعریف‌ رفتار پرخاشگرانه‌ پرداخته‌ می ‌شود، انواع‌ آن‌ بیان‌ می ‌گردد و راه‌های‌ مناسب‌ مقابله‌ با پرخاشگری‌ مورد بررسی‌ قرار می ‌گیرد

انواع پرخاشگری‌

پرخاشگری‌ یک‌ نوع‌ رفتاری‌ است‌ که‌ از خشم‌ و عصبانیت‌ نشأت‌ می ‌گیرد.این‌ رفتار را می ‌توان‌ به‌ دو گروه‌ تقسیم‌ بندی‌ کرد:

پرخاشگری‌ خصمانه:

 رفتاری‌ است‌ که‌ به‌ منظور صدمه‌ و آزار رساندن‌ به‌ دیگری‌ یا دیگران‌ ابراز می ‌شود؛ و هدف‌ در آن‌ صرفاً آزار رساندن‌ است. مثلاً کودکی‌ کودک‌ دیگر را می ‌زند و یا در مدارس‌ دیده‌ می‌ شود که‌ زنگ‌های‌ تفریح، کودکان‌ در حیاط‌ مدرسه‌ بعضاً به‌ کتک ‌کاری‌ می ‌پردازند

پرخاشگری‌ وسیله‌ ای:

 رفتاری‌ است‌ که‌ فرد به‌ وسیله‌ آن‌ خواستار به‌ دست ‌آوردن‌ هدفی‌ دیگر است‌ و ابداً قصد حمله‌ به‌ دیگران‌ یا اذیت‌ کردن‌ آنها را ندارد. البته‌ در این‌ میان‌ ممکن‌ است‌ لطمه‌ ای‌ نیز به‌ کسی‌ وارد شود. مثلاً کودکی‌ بزهکار کیف‌ خانمی‌ را می ‌رباید تا به‌ این‌ وسیله‌ مورد تشویق‌ و تأیید گروه‌ همسالان‌ قرار گیرد

ممکن‌ است‌ پرخاشگری‌ جنبه‌ انتقام‌ گیری‌ نیز داشته‌ باشد. یعنی‌ کودکی‌ که‌ مورد اذیت‌ و آزار قرار گرفته‌ و نتوانسته‌ خشم‌ خود را ابراز کند، اکنون‌ با پرخاشگری‌ به‌ کاهش‌ اضطراب‌ خود می ‌پردازد. در این‌ جا پرخاشگری‌ وسیله‌ ای‌ است‌ که‌ کودک‌ با توسل‌ به‌ آن‌ می ‌خواهد به‌ هدف‌ خود یعنی‌ کاهش‌ اضطراب‌ دست‌ یابد. 

جهت‌ پرخاشگری‌ ممکن‌ است‌ به‌ یکی‌ از این‌ دو صورت‌ باشد:

الف) پرخاشگری‌ درونی‌

ب) پرخاشگری‌ بیرونی‌

چنانچه‌ جهت‌ پرخاشگری‌ به‌ طرف‌ درون‌ باشد، کودک‌ خشم‌ را به‌ درون‌ خود می ‌افکند و دچار خشم‌ فرو خورده‌ می‌ شود. پیامد چنین‌ عملی‌ می‌ تواند افسردگی‌ نیز باشد. کودکان افسرده  در واقع‌ از دست‌ خودشان‌ عصبانی‌ هستند.

خشم‌ درونی‌ عصبانیت ‌ و نارضایتی‌ از خود را به‌ وجود می ‌آورد.

خشم‌ بیرونی؛ کودک‌ ممکن‌ است‌ خشم‌ خود را به‌ صورت‌ رفتارهایی‌ از قبیل‌ فریاد کشیدن، پا به‌ زمین‌ کوبیدن‌ یا پرتاب ‌کردن‌ اشیا بروز دهد. 

علل‌ خشونت‌ و پرخاشگری‌ در کودکان‌ :

 - الگوپذیری‌ کودکان‌ از والدین‌

یکی‌ از دلایل‌ بسیار مهم‌ پرخاشگری‌ در کودکان‌ یادگیری‌ است. یعنی‌ کودکانی‌ که‌ الگوهای‌ رفتاری‌ پرخاشگرانه‌ داشته‌ اند، همانند الگوهای‌ خود رفتار می ‌کنند. چنانچه‌ پدر یا مادری‌ خلق ‌و خویی‌ عصبانی‌ و پرخاشگر داشته‌ باشند، مسلماً فرزندشان‌ نیز پرخاشگر خواهد شد. این‌ رفتار توسط‌ کودک‌ یاد گرفته‌ می ‌شود. از آنجا که‌ کودکان‌ با والدین‌ همانند سازی‌ می ‌کنند، بنابراین‌ بسیاری‌ از رفتارهای‌ پدر و مادر ناخودآگاه‌ توسط‌ فرزندان‌ فرا گرفته‌ می ‌شود. توضیح‌ این‌ که‌ فرایند همانند سازی‌ کاملاً ناخودآگاه‌ صورت‌ می ‌پذیرد.

نکته‌ دیگر این‌ که‌ حتماً لازم‌ نیست‌ والدین‌ با خودِ کودک‌ پرخاشگری‌ کرده‌ باشند؛ چنانچه‌ او شاهد رفتارهای‌ خشونت ‌بار پدر و مادر با افراد دیگر نیز باشد، این‌ گونه‌ رفتار را فرامی‌ گیرد. بنابراین‌ کودکان‌ از طریق‌ مشاهده، رفتارهای‌ والدین‌ را می ‌آموزند.

بر این‌ نکته‌ می توان تأکید کرد‌ که‌ کودکان‌ با چشمان‌ خود می ‌آموزند؛ یعنی‌ آن‌ چه‌ را مشاهده‌ می ‌کنند، یاد می ‌گیرند؛ حتی‌ اگر آن‌ رفتار به‌ طور مستقیم‌ در مورد خود آنها صورت‌ نگیرد. 

- کودکان‌ ناکام‌ پرخاشگر می‌ شوند

ناکامی ‌ یکی‌ از مسائلی‌ است‌ که‌ به‌ پرخاشگری‌ می‌ انجامد. وقتی‌ کودک‌ به‌ هدف‌ خود دست‌ نیابد و ناکام‌ شود، یکی‌ از رفتارهایی‌ که‌ از او سر می‌ زند پرخاشگری‌ است. 

 -اضطراب‌ و پرخاشگری‌

کودکان‌ مضطرب‌ نمی ‌توانند کودکان‌ آرامی‌ باشند. آنها رفتارهایی‌ پرخاشگرانه‌ از خود بروز می ‌دهند؛ البته‌ بلافاصله‌ پشیمان‌ می ‌شوند و از والدین‌ خود عذرخواهی‌ می‌ کنند. اگر از کودک‌ مضطرب‌ بپرسیم‌ که‌ چرا پرخاش‌ می‌ کنی‌ و عصبانی‌ هستی؛ خواهد گفت‌ نمی‌ دانم.؛ یا خواهد گفت‌ دست‌ خودم‌ نیست. 

- پرخاشگری، نشانه‌ای‌ از تضادهای‌ درونی‌

گاهی‌ کودکان‌ در دوگانگی‌ و تضادهای‌ درونی‌ قرار می‌ گیرند. یا بهتر بگوییم، گاهی‌ بر سر دو راهی‌هایی‌ گیر می ‌کنند و نمی‌ دانند کدام‌ راه‌ را انتخاب‌ کنند؛ و این‌ حالت‌ آنها را دچار تعارض، اضطراب‌ و خشم‌ می ‌کند. مثلاً کودکی‌ که‌ دوست‌ دارد نزد مادرش‌ در منزل‌ بماند و از طرفی‌ وقتی‌ می ‌بیند تمام‌ کودکان‌ به‌ مدرسه‌ می‌ روند، همزمان‌ تمایل‌ به‌ مدرسه ‌رفتن‌ نیز دارد، دچار دوگانگی‌ می ‌شود. به‌ کودکان‌ خود کمک‌ کنیم‌ که‌ در دو راهی‌های‌ زندگی، مدتی‌ طولانی‌ قرار نگیرند. آنها بایستی‌ به ‌سرعت‌ و با دقت‌ درست ‌ترین‌ کار را انجام‌ دهند. 

- پرخاشگری‌ و افسردگی‌

پرخاشگری‌ و کج خلقی  در کودکان‌ چنانچه‌ با علامت‌های‌ دیگر همراه‌ باشد، می ‌تواند نشانه ‌ای‌ از افسردگی‌ باشد که‌ در این‌ صورت‌ لازم‌ است‌ شرایط‌ زندگی‌ کودک‌ تمام‌ و کمال‌ مورد بررسی‌ قرار گیرد.  

- پرخاشگری؛ بیماری‌ها؛ مصرف‌ دارو

بعضی‌ از بیماری‌ها به‌ مصرف‌ دارو نیاز دارد و ممکن‌ است‌ از عوارض‌ جانبی‌ داروها کج ‌خلقی‌ و رفتارهایی‌ باشد که‌ خشونت‌ را برمی‌ انگیزند.

 

- خشونت‌ و مدرسه‌

گاهی‌ کودکان‌ در مدرسه‌ قربانی‌ خشونت‌ می ‌شوند؛ و این‌ قربانی‌ شدن‌ باعث‌ می ‌شود که‌ خود آنها نیز عامل‌ خشونت‌ شوند.

عواملی‌ که‌ به‌ خشونت‌ در مدرسه‌ می ‌انجامند، عبارت اند از:

-وقتی‌ کودکی‌ توسط‌ دانش‌ آموزان‌ دیگر مورد تمسخر قرار گیرد

- وقتی‌ کودکی‌ توسط‌ دانش ‌آموزان‌ دیگر کتک‌ بخورد و قادر به‌ دفاع‌ از خود نباشد.

- وقتی‌ کودکی‌ همیشه‌ از مشاجرات‌ فرار می‌ کند و حتی‌ در مواقعی‌ به‌ گریه‌ متوسل‌ می ‌شود.

- وقتی‌ کودکی‌ مرتب‌ اشیا، وسایل‌ و پول‌ خود را گم‌ می ‌کند.

- وقتی‌ کودک‌ از لحاظ‌ ظاهری‌ (پارگی‌ لباس‌ و یا نامناسب ‌بودن‌ آن) مورد تمسخر قرار می‌ گیرد.

- خجالتی ‌بودن‌ و سکوت‌ مکرر در کلاس.

- افت‌ تحصیلی، افسردگی‌ و ناراحت ‌بودن.

این‌ عوامل‌ کودک‌ را قربانی‌ خشونت‌ دیگران‌ می ‌کند و خود کودک‌ نیز عامل‌ خشونت‌ می ‌شود و رفتارهای‌ پرخاشگرانه‌ از او سر خواهد زد. 

منبع: پزشکان بدون مرز