کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

کودک یار

معرفی بهترین ها برای کودکان

مراقبت از بهداشت دهان و دندان کودکان

 در سن مدرسه پوسیدگی دندان ها بسیار شایع بوده و مربیان در پیشگیری از بروز آن نقش بسیار مهمی دارند، حفظ و مراقبت از دندان ها ضامن تغذیه مناسب و رشد طبیعی کودک خواهد بود . پوسیدگی دندانها فرایندی است که با سه عامل اصلی زیر در ارتباط می باشد:

الف – ضخامت مواد در تماس با دندان ها

ب – مواد قندی دریافتی در رژیم غذایی

ج – باکتری های اختصاصی دهانی

با از بین رفتن مینای دندان که در نتیجه فعالیت باکتری ها در اثر تخمیر مواد قندی رخ می دهد به تدریج لکه های سفید رنگی به وجود آمده که در نهایت به فقدان پیشرونده بافت دندان و ایجاد پوسیدگی در آن می انجامد 

بهداشت دهان ودندان کودکان

جهت پیشگیری از پوسیدگی و فساد دندان موارد زیر پیشنهاد می گردد:

شستشوی مرتب دهان پس از هر وعده غذا خوردن

استفاده از خمیردندان مناسب

مسواک زدن به روش صحیح پس از هر وعده غذا

استفاده از غذاهای دریایی

استفاده از آب لوله کشی بهداشتی

استفاده متناوب از آب های معدنی سالم

خودداری از مصرف غذاهای گرم و سرد به طور همزمان

اجتناب از نوشیدن مایعات سرد به دنبال مواد غذایی گرم

مراجعه به دندان پزشک هر ۶ ماه یک بار 

به اولیاء محترم توصیه می شود که به کودک خود در هنگام رفتن به مدرسه یک عدد میوه پوست نکنده بدهند

یک لیوان شیر در غذای کودک بگنجانند

قبل از رفتن به مدرسه به کودک صبحانه کامل بدهند

مواد غذایی از نظر بهداشتی با نظارت مسئولین استفاده شود

به کودکان بیاموزید قبل از صرف غذا دست های خود را با صابون و آب جاری بشویند

در مدرسه هر کودکی لیوان و قاشق مخصوص خود را همراه داشته باشد 

یکی از عواملی که در گسترش پوسیدگی دندان های کودکان موثر است باورهای غلط والدین نسبت به دندان های شیری و غفلت آنها از رویش دندان های دائمی است مخصوصا مورد اول دائمی که در سن شش سالگی حاصل می شود. با افزایش اطلاعات دندانپزشکی والدین در مورد دندان های شیری و دائمی از نظر تعداد، نحوه تشکیل، زمان تشکیل، زمان ظاهر شدن در دهان، اثرات و اهمیت دندان های شیری بر روی دندان های دائمی از نظر پوسیدگی و جفت گیری دندان های دائمی کمک زیادی در حفظ سلامت دندان ها می تواند داشته باشد. بسیاری از کودکانی که به مطب مراجعه می کنند چندین دندان شیری پوسیده در دهان آنها موجود است که والدین نسبت به درمان آنها اقدام نمی کنند و گمان آنها این است که دندان های شیری دندان های موقت می باشند و می پندارند برای دندان هایی که بعدا می افتد هزینه ترمیم، عصب کشی و روکش بیهوده است. ولی اگر برای والدین اهمیت دندان های شیری و عوارض زود از دست دادن دندان های شیری توضیح داده شود و بدانند که هفتاد درصد ناهنجاری های اکتسابی که نیاز به درمان ارتودنسی دارد ناشی از زود از دست دادن دندان های شیری است مسلما در حفظ و نگهداری دندان های شیری تلاش بیشتری می کنند.  

 

یکی از عوارض زود از دست دادن دندان های شیری از دست رفتن فضای لازم جهت رویش دندان های دائمی زیرین و نهفته شدن دندان دائمی است. اطلاع والدین از عوارض عدم رعایت بهداشت و عدم ترمیم دندان ها عامل بسیار مهمی در تشویق به استفاده از روش های پیشگیری و ترمیم دندان های شیری و دائمی پوسیده می باشد. این امر می تواند کمک زیادی در سلامت عمومی جامعه داشته باشد. دندان های شیری پوسیده سبب سرایت پوسیدگی به دندان های شیری و دائمی داخل دهان خواهند شد. از طرفی اگر عفونت دندان شیری به ناحیه ریشه و استخوان بین ریشه دندان های شیری برسد سبب پوسیدگی دندان های دائمی زیرینش خواهد شد.

هدف ما پیشگیری ودرمان بیماریهای دهان و دندان از دوران نوزادی و کودکی تا بلوغ است. 

ملاقات با دندانپزشک

اغلب بیماران در مراجعه به مطلب دندانپزشکی دچار اضطراب می شوند. در مورد کودکان علت ترس از مراجعه به دندانپزشک در دو عامل خلاصه می شود:

ناآشنا بودن به وسایل و محیط دندانپزشکی

گفتگوی والدین و اطرافیان:

گاهی نیز کودک سابقه بد قبلی از درمان دندانپزشکی دارد.

برای آشنا کردن کودکان با محیط و وسایل دندانپزشک می توان با کشیدن تصاویر، ساختن ماکت و یا استفاده از اصل وسایل، کودک را یا وسایلی نظیر آینه، سوند معاینه ( دندانپزشک کلمه دندان شمار را برای کودکان استفاده می کند)، توربین ( کلمه مسواک برقی برای کودکان استفاده می شود) و نیز کاربرد آنها آشنا کرد.

نقش پدر و مادر و سایر اطرافیان در برداشت روانی کودک از دندانپزشکی بسیار اهمیت دارد. ذهنیت منفی از طرق گوناگون ممکن است ایجاد گردد. یکی از این موارد گفتگوهای اطرافیان درباره تجربه های ناخوشایندی است که از دندانپزشکی دارند. تا حد امکان از بیان کارهای سخت دندان پزشکی در حضور کودکان باید خودداری کرد.

مورد دیگر پدر و مادری هستند که وقتی کودک کار ناشایستی انجام می دهد، او را تهدید به بردن نزد دکتر می نمایند، در واقع کودک تصور می کند رفتن به مطب پزشک یا دندانپزشک نوعی مجازات است.

آموزش به والدین در مورد نحوه رفتار صحیح هنگام مراجعه کودکان به دندانپزشکی، بسیار حائز اهمیت است. در مورد کودکی که در گذشته تجربه ناخوشایندی از دندانپزشک داشته است،‌می توان با همین شیوه های آموزشی و در صورت لزوم با تغییر دندانپزشک، خاطره آن تجربه را از ذهن وی پاک کرد. 

منبع:دندان پزشکی کودکان

اضطراب امتحان

 اضطراب امتحان

عموماً اضطراب و ترس در سال‌های اولیه زندگی رایج است اما اضطراب از مدرسه و خصوصاً امتحان، بین سنین 10 تا 11 سالگی شروع می شود و در 25% از دانش‌آموزان اضطراب امتحان آسیب‌زا بوده و با افزایش سن میزان آن افزایش می‌یابد و عملکرد تحصیلی دانش‌آموز را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

اصطلاح کلی اضطراب امتحان، به نوعی از اضطراب با هراس اجتماعی خاص اشاره دارد که فرد را درباره توانایی‌هایش دچار تردید می‌کند و نتیجه آن ناتوانی مقابله با موقعیت‌های دشوار مانند امتحان است. موقعیت‌هایی که فرد را در معرض ارزشیابی قرار داده و نیازمند حل مشکل هستند. بنابراین می‌توان گفت، فرد مضطرب، در امتحان، مواد درسی را می‌داند اما شدت اضطراب مانع از آن می‌شود که او معلومات خود را نشان دهد. به این ترتیب، اضطراب امتحان نوعی اشتغال ذهنی به خود است که به نگرانی یا تحقیر خود و ارزیابی شناختی منفی از خود (یادم نمی‌آید، باید بیشتر می‌خوندم، همیشه گیجم، چرا یادم نمیاد؟...)، عدم‌تمرکز حواس و واکنش‌های فیزیولوژیک نامطلوب مثل تپش قلب؛ پریدگی رنگ، خشکی دهان، عرق کردن کف‌دست، لرزش دست و صدا و .... منجر می‌شود.

 

اضطراب امتحان

انواع اضطراب امتحان 

الف) اضطراب تسهیل کننده یا تسریع کننده: (طبیعی(

به اضطراب کم و یا در حد معقول که موجب تلاش بیشتر برای کسب موفقیت می‌شود و نتیجه بهتری را عاید فرد می‌کند، اضطراب تسهیل یا تسریع کننده اطلاق می‌شود.

نشانه‌ها یا علایم اضطراب تسهیل یا تسریع کننده:

فرد به خاطر مرور کردن درس‌هایش دچار هیجان می‌شود.

خودش را در اتاقش حبس می‌کند و مشغول درس خواندن می‌شود و به کوچکترین مزاحمت اعتراض می‌کند.

به شیوه‌ی خاصی درس‌هایش را مرور می‌کند، مثلاً با صدای بلند درس می‌خواند در اتاق راه می‌رود و یا دراز می‌کشد.

به درخواست‌های اطرافیان توجه نمی‌کند یا در مقابل خواسته‌ها با اعتراض می‌گوید که درس دارد.

کم غذا یا نسبت به غذایی بی‌میل می‌شود.

ب) اضطراب ناتوان کننده (غیر طبیعی(

اضطراب ناتوان کننده دلهره و تشویق شدیدی است که یا خود فرد دارد و یا اطرافیان آن را در فرد تشدید می‌کنند. اضطراب شدید اثر منفی روی عملکرد فرد می‌گذارد، زیرا با متأثر و درگیر کردن ذهن، زمینه‌ فراموشی‌های زودگذر و خطاهای ادراکی را فراهم می‌کند.

نشانه‌های اضطراب ناتوان‌کننده:

فرد به خاطر مرور درس‌هایش دچار هیجان بیش از حد می‌شود.

دارای دلشوره و دل‌بهم خوردگی (احساس پروانه در شکم) است.

هنگام مرور درس‌هایش دستپاچه و عجول است.

از اینکه هر چه می‌خواند، چیزی نمی‌فهمد نالان است.

از گرفتن نمره‌ی کم‌ترس و وحشت دارد.

هنگام درس خواندن، ناخن‌هایش را می‌جود، پوست لب را می‌کند یا با موی سرش بازی می‌کند.

بی‌اشتهاست و نمی‌تواند غذا بخورد.

حالت تهوع دارد.

گریان است و بهانه‌گیری‌های بی‌دلیل دارد.

عوامل بوجود آورنده اضطراب امتحان

عوامل فردی

عوامل خانوادگی

عوامل مربوط به مدرسه

عوامل فردی:

انتظار بیش از حد از خود و ضعف اعتماد به نفس: گاهی انتظارات فرد از خود، بیش از توانایی‌های اوست. به عنوان مثال، یک دانش آموز متوسط، دائماً در پی کسب معدل 20 برای رقابت با دانش‌آموز ممتاز مدرسه است و چون به این هدف نمی‌رسد، دچار ضعف اعتماد به نفس و اضطراب می‌گردد.

عدم باور مثبت نسبت به موفقیت: گاهی دانش آموزان علیرغم تلاش برای خواندن و یاد گرفتن، مرتب با خود و دیگران مطرح می کنند که چه فایده، انقدر سخته که می دونم موفق نمی‌شم!

رقابت بیش از حد: زمانی است که دانش‌آموزان در مدرسه و یا فرزندان در خانه برای برتری یافتن بر یکدیگر و نه پیشرفت و موفقیت، به رقابت بپردازند.

عدم آمادگی و برنامه ریزی لازم : هنگامی که فرد به علت نداشتن برنامه‌ریزی درسی و مطالعه ی صحیح آمادگی لازم را برای امتحان کسب نکرده‌ باشد.

عدم تمرکز بر امتحان و درس خواندن: عدم دقت و تمرکز در انجام تکالیف یا درس خواندن در طول سال باعث می‌شود تا یادگیری سطحی باشد و در موقع امتحان یادآوری مطالب دشوار بوده و موجب اضطراب شود.

شخصیت مضطرب و کمال گرا: بخشی از این عامل ژنتیکی و بخشی از آن حاصل یادگیری در محیط خانواده و زندگی است، والدین مضطرب و کمال گرا، بطور غیر مستقیم، اضطراب و کمال‌گرایی را به فرزندان خود الگو می‌دهند.

کم بودن انگیزه و هوش متوسط : نداشتن انگیزه پیشرفت بالا بدلایل متعدد چون محیط خانوادگی، ضعف اعتماد به نفس و همچنین پاداش بیش از حد برای قبول شدن یا گرفتن نمره بالا (معمولاً بیست) از سوی والدین و اطرافیان..

عوامل خانوادگی:

سخت گیری بیش از اندازه: زمانی که والدین با نزدیک شدن زمان امتحان، فشار مضاعفی برای آماده شدن و گرفتن نمره (معمولاً بیست) در مورد فرزند خود به کار می‌برند و یا پی در پی درباره‌ی امتحان به او هشدار می‌دهند.

عدم حمایت و تشویق کودک: مواردی که والدین و خانواده، اهمیتی برای زمان امتحانات کودک و کنترل آرامش در خانه و پرهیز از سر و صدا و رفت و آمد قایل نمی شوند، دانش آموز احساس تنهایی و بی‌پشتوانگی نموده و مضطرب می‌گردد. در ضمن نباید به بهانه امتحان، کودک یا نوجوان درخانه تنها گذاشته شود.

والدین مضطرب وتوجه بیش از حد به مسایل تحصیلی فرزند: وجود اضطراب در والدین موجب انتقال آن به فرزند و تشدید اضطراب او می‌شود (مخصوصاً در ایام امتحان). برخی از والدین، هنگام امتحانات، بیش از فرزندانشان درگیر درس می‌شوند و حتی به مزاح می‌گویند که امتحان دارند!!! این امر به اضطراب بیشتر دانش آموز دامن می‌زند.

اختلافات خانوادگی: جو متشنج در خانواده، اختلافات والدین، تولد فرزند تازه در خانواده و ....

رقابت غیرمنطقی: وقتی ناتوانی‌ها ی دانش آموز با توانایی‌های دیگری سنجیده شود و این امر با سرزنش همراه باشد، اعتماد به نفس او کم و بر اضطراب او افزوده می‌شود. مثلا: پسر دوستم المپیاد ریاضی مدال آورده، اونوقت پسر من هنوز تقسیم سه رقمی رو بلد نیست!

تهدیدهای بی‌مورد: وقتی اطرافیان و مخصوصاً والدین، شرایط ویژه و سخت در ایام امتحان برقرار می‌کنند و فرزند خود را از گرفتن نمره کم یا عدم قبول شدن می‌ترسانند و تهدید می‌کنند.

الگوهای خشک فرزندپروری: برخی والدین: ارتباط مناسب و دوستانه ای با فرزند خود برقرار نمی کنند و از سیاست چوب تر! استفاده می‌کنند که این امر، فاصله آنها را از نظر عاطفی با فرزندشان بیشتر کرده و او را دچار مشکل می‌کند.

سرزنش و تنبیه: وقتی اطرافیان فردی را با القابی مانند بی‌استعداد، بی‌عرضه و ... مورد خطاب قرار می‌دهند، تصویر ذهنی ناتوانی یا تفکر منفی را در فرد بوجود می‌آورند. این امر اضطراب امتحان را در فرد تشدید می‌کند.

وضعیت اقتصادی پایین و عدم تشویق: در برخی خانواده ها، بدلیل شرایط اقتصادی پایین، والدین آنقدر درگیر مسائل اقتصادی و رتق و فتق امور می‌شوند که حتی نمی‌دانند فرزند آنها کلاس چندم است! تا تشویقی در کار باشد.

عوامل مربوط به مدرسه::

انتظارات غیرواقعی آموزگاران: علیرغم تلاش معلمان زحمتکش، برخی انتظارات غیر واقعی از دانش‌آموزان، آنها را در وضعیت بدی قرار می‌دهد. در حالی که توجه به تفاوت‌های فردی آنها از این انتظارات می‌کاهد.

محیط نامناسب امتحان و مقررات خشک: گاهی قوانین خشک، رسمی و انعطاف‌ناپذیری که بر مبنای عدم‌اعتماد به دانش‌آموز از سوی مدرسه و عوامل اجرایی امتحانات وضع گردیده، می‌تواند بر شدت اضطراب بیفزاید.

نوع پرسش‌های امتحان: گاه بر اساس توافق قبلی امتحان از بخشی از کتاب است و سر امتحان مشخص می‌شود که از جاهای دیگر هم سوال آمده است، این امر نیز اضطراب زیادی در دانش آموز ایجاد می‌کند.

ایجاد رقابت‌های ناسالم: بهتر است هر دانش آموز تنها با خودش مقایسه شود و مسیر پیشرفت او مشخص گردد.

عوامل مزاحم مثل سر و صدا و نور و تهویه نامناسب: نور کم یا خیلی زیاد، سروصدای بیرون از مدرسه و ...

بیش از حد مهم جلوه دادن برخی درس‌ها: وقتی معلم یا والدین بعضی از درس‌ها را به هر دلیلی خیلی مهم تلقی می‌کنند، در فرد ترس یا نگرش منفی نسبت به آن درس‌ها به وجود می‌آید.

نشانه ها و علایم اضطراب امتحان

ناراحتی‌های گوارشی، ‌آشفتگی معده، ‌سرگیجه، بی‌اشتهایی، حالت تهوع

تپش قلب، بی‌خوابی، تنگی و کوتاهی نفس

لرزش در صدا، ضعف، عرق کردن کف دست

لکنت زبان، ‌خشکی دهان

عدم تمرکز، آشفتگی ذهن، ارزیابی غلط از توانایی های خود، افت تحصیلی، بیزاری از مدرسه، خطاهای ادراکی، حواس پرتی، هیجانات افراطی، کاهش سیستم ایمنی بدن

نقش خانواده در کاهش اضطراب امتحان

ایجاد جو عاطفی دور از تنش و مشاجره در خانه

محدود نمودن میهمانی و رفت و آمدهای مکرر

توجه به خواب، استراحت و تفریح دانش‌آموز

کاهش یا حذف وظایف محوله خانگی به دانش‌آموز در زمان امتحانات

حمایت عاطفی و اطمینان بخشی در دوران امتحانات به دانش آموز

کاهش زمان تماشای تلویزیون تا حد امکان در زمان امتحانات

خودداری از ایجاد ترس ودلهره در دانش آموز

خودداری از فشار و توقع بیش از حد برای مطالعه از دانش آموز

خودداری از سرزنش دانش آموز به واسطه ی امتحان ناموفق

خودداری از حبس نمودن دانش آموز جهت مطالعه

پیش بینی تغذیه مناسب و قوی ویژه دانش آموز در ایام امتحانات و عدم مصرف مواد کافئین دار مانند: نوشابه، قهوه و غذاهای ادویه دار در برنامه غذایی

عدم بروز انتظار بالا و کمال گرایی از فرزندان از سوی خانواده نسبت به نمرات بالا

عدم مقایسه فرزندان با یکدیگر و با دیگران

عدم تأکید مکرر به درس خواندن

ایجاد انگیزه، تقویت روحیه با ارایه پاداش و تقویت های مطلوب

مرور برگه های امتحانی فرزندان به منظور شناسایی و رفع نقاط ضعف درسی آنان

توصیه هائی برای والدین:

توجه داشته باشیم که: فرد مضطرب از آینده می‌هراسد و این ترس بر فعالیت او تاثیر دارد و اغلب باعث‌ حمله‌های عصبی می‌شود. شخص مضطرب همیشه در شک و تردید به سر می‌برد و نمی‌تواند در هیچ موردی بسرعت تصمیم بگیرد؛ زیرا از اشتباه کردن می‌ترسد و عدم تصمیم را به تصمیم غلط ترجیح می‌دهد.

اجازه دهیم دانش‌آموزان بدانند که امتحان، ارزیابی از میزان پیشرفت تحصیلی آنان است. به وسیله امتحان مشخص می‌شود دانش‌آموز چه مطالبی را آموخته است و از ترکیب آموخته‌های خود چه مسائلی را می‌تواند حل کند یا به کشف چه مطالب تازه‌ای می‌تواند برسد.

پس از همان کلاس اول ابتدایی کودکان را تشویق به امتحان دادن بکنیم. آنان را ترغیب کنیم خود را بیازمایند تا بفهمند چقدر از مطالب جدید را آموخته‌اند. حتی می توانیم آنها را تشویق کنیم خودشان از خودشان امتحان بگیرند تا امتحان دادن برایشان عادی و به یک سرگرمی تبدیل شود.

آنچه می‌بایست بیشتر مورد توجه والدین قرار گیرد، میزان تلاش کودکان و نوجوانان است، نه صرف نتایج حاصل از انجام آزمون‌های مختلف. همواره شایسته است با درک صحیح از ماهیت تفاوت‌های فردی و شناخت درست از ویژگی‌های ذهنی، روانی و جسمی دانش‌آموزان، از مقایسه بی‌مورد کودکان با یکدیگر اجتناب ورزیم و رقابت‌های فردی و گروهی را صرفا در شرایط عادلانه و با در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی و فراهم ساختن محیطی صمیمی و دوست‌داشتنی ایجاد کرد.

برای کاهش اضطراب ناشی از امتحان، علاوه بر داشتن انتظارات معقول از کودکان و نوجوانان، تشویق نقاط مثبت و توانمندی‌های آنها، تقویت اعتماد به نفس ایشان و سرانجام فراهم کردن آرامش خاطر آنان، شایسته است بر تلاش هرچه بیشتر کودکان و نوجوانان در حد توانشان تاکید کنیم تا تسلط بیشتری بر موضوع مورد نظر داشته باشند. بدیهی است هرچه با تسلط بر موضوع درس، آمادگی ذهنی و روانی بیشتری برای آزمون داشته باشند، اضطرابشان کمتر خواهد بود. همچنین بد نیست پیش از امتحانات اصلی، از امتحانات فرضی و آزمایشی به منظور آشناسازی دانش‌آموزان با سوالات و نحوه امتحان استفاده شود.

دکتر جواد محمودی قرائی

فوق‌تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان

منبع: انجمن روانپزشکی کودک و نوجوان ایران

معرفی موسسه زنان و کودکان رهیاب

 کودکان

موسسه ای غیر انتفاعی – غیر دولتی و غیر سیاسی است که با هدف ارتقاء سطح فرهنگی و آگاهی زنان و کودکان تاسیس شده است و فعالیت خود را از 20 آبان ماه 1384 بر اساس فرهنگ شورایی و مدیریت مشارکتی آغاز کرد. مسئولیت هدایت و پیشبرد اهداف با شورای مدیریت و برنامه ریزی است که از مسئولین گروههای کاری تشکیل شده است .

موسسه زنان و کودکان رهیاب معتقد است زنان توانمند و آگاه به حقوق خود بهتر می توانند در عرصه خانواده و جامعه تاثیرگزار باشند,این زنان در نقشهای چندگانه خود :

شهروند : به عنوان انسانی توانمند و خودباور در ساختن جامعه ای سالم و بدور از هرگونه تبعیض سهیم باشند.

مادر : فرزندانی سالم و مسولیت پذیر تربیت کنند.

همسر : با رابطه ای آگاهانه و مسئولانه با حفظ حقوق انسانی خود زمینه های لازم را برای رشد و تکامل خانواده بر بستری از صلح و تفاهم و مشارکت پذیری فراهم آورد.

اهداف و حوزه فعالیت موسسه رهیاب بر دو محور زن و کودک است :

  • ترویج فرهنگ تفاهم
  • آشنایی زنان با حقوق مدنی خود
  • کمک به پیشگیری از کودک آزاری
  • همیاری با محصلین
  • برگزاری کلاسهای آموزشی برای زنان و کودکان و نوجوانان
  • اجرای برنامه های فرهنگی,تشکیل جلسات و گردهمایی و سخنرانیها در جهت اهداف بررسی و پژوهش پیرامون مسائل و مشکلات زنان و کودکان
  • پذیرش و انجام خدمات داوری در مسائل حقوقی و تلاش برای حفظ حقوق زنان آسیب دیده و یا در معرض آسیب

موسسه زنان و کودکان رهیاب تلاش میکند؛ بابرگزاری کارگاهها و ارائه آموزشهای لازم به زنان (مادران)کودکان و نوجوانان گامهای موثری در ایجاد ارتباط بین دونسل بردارد.

گروههای کاری عبارتنداز: آموزش,مشاوره حقوقی,مشاوره روانشناسی,مالی,گروه مطالعات زنان(تخصصی و مبتدی),جوانان و صلح,گروه فرهنگی,کتابخانه امانی,کتابخانه تخصصی,همیاری با محصلین,پیشگیری از کودک آزاری, پژوهش,تبلیغات و انتشارات,سایت

همچنین در چهارشنبه پایانی هر ماه با در نظر گرفتن موضوع روز جامعه سخنرانیهایی رابرگزار می کند .
منبع:رهیاب

پیشگیری از کودک آزاری

 

زندانی کردن، کودک آزاری است

خلاصه ای از سخنرانی خانم فاران حسامی (روانش شناس) با موضوع پیشگیری از کودک آزاری 

در این جلسه ابتدا حاضرین خود را  معرفی کردند. سپس حسامی سخنان خویش را این گونه آغاز کرد: اولین گام ما این است که تصویر واضح و روشنی از کودک آزاری داشته باشیم و بدانیم کودک آزاری چیست و چگونه تقسیم بندی می شود. سپس به راه کارهایی جهت پیشگیری می پردازیم. حسامی از حاضرین سؤال کرد که از نظر آن ها چه کارهایی کودک آزاری است و همگی کارهایی چون کتک زدن، توهین نمودن ، تحقیر، مقایسه کردن ، ترساندن، تهدید نمودن و ... را ذکر نمودند و هر کدام مثال هایی عینی از کودک  آزاری را که بطور روزمره صورت می گیرد ارائه نمودند الفاظی همچون ساکت شو،  حرف نزن ، خیلی نفهمی ، مگر کی هستی؟

 سپس حسامی کودک آزاری را به انواعی چون جسمانی، عاطفی ، جنسی و غفلت تقسیم بندی نمود  و   کودک آزاری را این گونه تعریف کرد : هر رفتاری که به جسم  و روان کودک آسیب بزند چه  عمدی و چه غیرعمدی باشد، کودک آزاری می باشد و با تأکید روی عمدی و غیرعمدی بودن این عمل تأکید کرد که در بسیاری از موارد پدر یا مادر نمی خواهند به کودک خود آسیبی برسانند ولی به هنگام عصبانیت و ... توی گوش بچه می زنند، او را هل می دهند، کتک می ز نند ، به او توهین می کنند و از این راه هم از نظر جسمی و هم روحی - روانی به کودک آسیب می زنند، هر چند این اعمال به قصد آزار و آسیب رساندن نباشد ، کودک آزاری است.

در تعریف غفلت چنین توضیح داد : غفلت زمانی صورت می گیرد که ما باید کاری را برای کودک انجام دهیم ولی در انجام آن کوتاهی می کنیم این هم نوعی کودک آزاری محسوب می شود. مانند:

-  بی توجهی به ویژگی های کودک

- هرگونه کوتاهی نسبت به آموزش و بهداشت کودکان

- کودک را تنها در خانه گذاشتن

- بی توجهی به شرایط سنی کودک

مثلاً زمانی که بچه ای را جایی می بریم و انتظار داشته باشیم یک ساعت یکجا بنشیند و حرکتی نکند ، این عمل نوعی بی توجهی به ویژگی و شرایط سنی کودک است. یک بچه 3-2 ساله نمی تواند یک ساعت یکجا بنشیند.

هم چنین داشتن انتظارات نامتناسب با سن کودک هم نوعی کودک آزاری می باشد به عنوان مثال از کودک 6 ساله انتظار داشته باشیم که از برادر یا خواهر کوچکتر خود مراقبت کند. در حالی که او بچه است و قرار نیست وظیفه بزرگتر ها را انجام دهد . حسامی در پاسخ به سؤال یکی از مادران که مطرح نمود : " اگر مسئولیتی را از بچه ها نخواهیم باعث می شود در بزرگی احساس مسئولیت نکنند" پاسخ داد : ما باید از کودک متناسب با سن او انتظار مسئولیت داشته باشیم، مثلاً وقتی به خرید می رویم و بچه می خواهد اسباب بازیش را همراه خودش بیاورد ما به او می گوییم : " اگرمی خواهی اسباب بازیت را بیاوری خودت مسئول مراقبت از آن هستی "و یا درمهدکودک از او می خواهیم ازوسایل شخصی اش مراقبت کند ، وظیفه ما مسئولیت دادن به کودکان متناسب با سن آن ها است نه این که از آن ها بخواهیم وظایف بزرگترها را انجام دهند.

مورد دیگر غفلت در مهمانی ها اتفاق می افتد و آن زمانی است که ما بزرگتر ها کنار یکدیگر نشسته و به گفتگو مشغولیم و کودکان را بحال خود رها می کنیم و ...

در بخش دیگر سخنان خود در مورد آزار جسمی کودکان مطرح نمودند بیشترین آزارهای جسمی زمانی اتفاق می افتد که پدر یا مادر عصبانی هستند و نمی تواند کنترلی بر عصبانیت خود داشته باشند .

حسامی از حاضرین سؤال کرد زمانی که عصبانی می شوید چه کارهایی می کنید؟ حاضرین پاسخ دادند: داد و بیداد می کنیم . در خود می ریزیم ، پرخاش می کنیم و ... زمانی  که با کودک طرف باشیم از موضع قدرت برخورد می کنیم مخصوصاٌ اگر بدون اجازه کاری را انجام دهد کار به کتک کاری هم می رسد و ...

حسامی عنوان کرد، مسئله ای که در پیشگیری خصوصاً درکودک آزاری جسمی مطرح می باشد این است که ما بتوانیم عصبانیت خود را کنترل کنیم و این امکان پذیر نیست مگر این که دائماً مراقب عصبانیت خود و شدت آن باشیم.

هر زمانی که در ارتباط با بچه احساس کردید خیلی عصبانی هستید و نمی توانید کارهایش را تحمل کنید این علامت خطر است، در اینجا عصبانیت شما از خط قرمز گذشته و دراین موقعیت حتماً باید از یک نفر کمک بخواهید (خواهر – برادر – بابا) که بچه را از شما دور کند ، چرا که در این شرایط هراقدامی انجام دهید به خشونت علیه کودک منجر می شود(می زنید ، توهین می کنید، می ترسانیدش و ...) وقتی احساس خستگی و بی حوصلگی می کنید یا گرفتاری هایی دارید حتماً کمک بخواهید ، اگر کسی برای کمک ندارید خودتان محل را برای لحظاتی ترک کنید تا از عصبانیت شما کاسته شود.  همیشه به یاد داشته باشیم که بچه ها غیرقابل پیش بینی و غیرقابل مذاکره هستند و هیچ حساب و کتابی روی بچه ها نمی توانیم باز کنیم ( این که قانع اش می کنیم ، منطق می فهمد و ...) پس باید قبل از عصبانی شدن با آن ها مذاکره کنید ، اگربچه ها بزرگتر باشند، 9 سال به بالا به آن ها اعلام کنید که عصبانی هستید و تا یک ساعت کار ی به شما نداشته باشند.

سپس حسامی در ادامه بحث بیان کرد: چگونه و از چه راهی می توان مانع رسیدن عصبانیت خود به خط قرمز شویم؟

الگوی عصبانیت خود را بنویسید، چیزهایی که شما را آرام می کند ، پیدا کنید و بگردید حساسیت های خود را بیابید، آیا ریخت و پاش شما را عصبانی می کند؟ ما در طی زمان و تمرین در موقع آرامش می توانیم کاری کنیم که بتوانیم در شرایط، عصبانیت خود را کنترل کنیم وگرنه در موقع عصبانیت همان کاری را می کنیم که تا به حال انجام نداده ایم. پس ضمن آگاهی در مورد حساسیت های خود راهکار های مؤثر بر عصبانیت را حتماً تمرین کنید.

حسامی در ادامه سخنان خود به کودک آزاری عاطفی اشاره نمود و جملاتی چون : "دیگه دوستت ندارم ، خدا دوستت نداره، می رم مامان یکی دیگه می شم و ... " نمونه هایی از آزار عاطفی هستند. ما با این کلمات به کودک چه پیامی می دهیم؟ به او می گوئیم اگرمی خواهی دوستت داشته باشیم آن طور باش که من می خواهم و من را ناراحت نکن وگرنه ... درحالی که ما باید به کودک بگوییم: " من تو را در هر حالتی دوست دارم." و تأکید کنیم تو مرا ناراحت نکردی و من از این که اتاق به هم ریخته است ناراحت هستم و سعی کنیم با بچه 6-5 سال مذاکره کنیم و با همدیگر راهی پیدا کنیم که هر دو راضی باشیم.

سپس در ادامه به کودک آزاری جنسی اشاره و هر عملی که بزرگسال به قصد لذت جنسی نسبت به بچه انجام دهد (بوسیدن ، لمس غیر معمول، تجاوز ، برهنه کردن، شوخی جنسی و ..) را کودک آزاری جنسی نامید.

جهت پیشگیری از کودک آزاری جنسی به چند قانون در این مورد اشاره نمود:

قانون اول: لازم است بچه بداند که هیچ کس حق ندارد بدون اجازه به او دست بزند و برای بوسیدن، بغل کردن باید اجازه بگیرند (3-2 سالگی )

قانون دوم: لمس قسمت های خصوصی برای همه ممنوع است و فقط دودسته اجازه دارند پزشکان و پدر و مادر

قانون سوم : باید به کودک آموزش داد که چشم ، گوش و اندام تناسلی سه قسمت مهم و حساس بدن هستند که با آن ها نه بازی می کنیم نه شوخی (زود آسیب می بینند و مریض می شویم)

قانون چهارم : به بچه ها هشدار دهیم که هیچ بازی نداریم که در آن لباس درآورده شود اگر کسی از شما خواست لباست را بیرون بیاوری این بازی نیست و در مورد پیشگیری برای نوجوانان 10 سال به بالا به آن ها بگوئیم هرگاه قرار است کاری انجام دهید از خود بپرسید:

1- از اینکاری که می خواهم انجام دهم چه حسی دارم؟ دوست دارم یا نه؟

2- این جایی که قرار است بروم یا کاری که می خواهم انجام دهم کسی خبر دارد یا نه؟

3- آیا من بعد از این کار راحت هستم به خانواده ام بگویم این کار را انجام داده ام ؟

و اگر حتی جواب یکی از این سؤال ها منفی بود یعنی این که این کار مشکل دارد و نباید انجام داد. 

 

منبع: موسسه زنان و کودکان رهیاب

نگاهی دیگر به کودک آزاری (2)

 

کودک آزاری

وقتی که نگهبانان بهشت، تبدیل به قصابان جهنم می شوند. 

  به نظر می رسد یکی از مسائلی که منجر به گستردگی این چنینی پدیده کودک آزاری می شود، همانا نداشتن آگاهی کافی از مصادیق آزار کودکان است. متاسفانه تنبیه جزو لاینفک نظام تربیتی ما است که البته چندان متعلق به ما هم نیست و در تمام جوامع بشری کم و بیش وجود داشته و میراثی است که از گذشته به جا مانده است.  

امروزه از دیدگاه روانشناسی و حقوقی، تنبیه بالاخص به شکل تنبیه بدنی به شدت رد می شود چرا که نه تنها کتک زدن اثرات مخرب و سوء جبران ناپذیری بر جسم و روان کودک باقی می گذارد و سبب جرح و مصدومیت او می شود بلکه از سوی دیگر نفس آزار دادن، باعث تدنی و سقوط اخلاقی و معنوی آزارگر نیز شده و او را نیز با اختلالات روانی و خلقی دیگر دست به گریبان می کند. از همه اینها گذشته ثبت شده است که ریشه تقریبا تمام آسیب ها و کجروی های اجتماعی نیز در همین سالهای کودکی و ناشی از بدرفتاری های بزرگسالان با کودکان است. افرادی که در دوران کودکی مورد بدرفتاری، تحقیر یا سوءاستفاده و بهره کشی واقع شده اند مصدر بزه ها و جرایمی هستند که در بزرگسالی گریبان جامعه را می گیرد. 

  

چه باید کرد؟ 

کودک آزاری نیز به مانند بسیاری از آسیب های اجتماعی دیگر تک بعدی نیست و وابسته به علل و عوامل گوناگونی است. از این رو کاهش یا از بین بردن آن نیز نیاز به اقدامات جدی در بسیاری از حوزه های حیات فردی و اجتماعی ما دارد. از آن جمله اند: 

 حوزه فردی: 

 شناخت مصادیق کودک آزاری

-از آن رو که بسیاری از کودک آزاران، والدین تنی یا ناتنی فرزندان هستند، لذا نیاز است والدین بیش از پیش از مصادیق کودک آزاری اطلاع و آگاهی به دست آورند. ممکن است بسیاری از مردم هنوز ندانند که بیشتر کارهایی که به عنوان تنبیه به کار می برند از مصادیق کودک آزاری هستند. گر چه پر واضح است که مواردی چون شلاق زدن، کتک زدن، داغ کردن، سوزاندن، ضرب و جرح و سایر موارد آشکارا کودک آزاری شناخته می شوند، اما بسیاری از تنبیهات به ظاهر خفیف تر نیز آزار کودک به حساب می آیند: از قبیل سیلی زدن، لگد زدن، نیشگون گرفتن، کشیدن مو، هل دادن، پرت کردن، پرتاب کردن شییء به طرف کودک، ضربه زدن و .... 

 - کودک آزاری تنها جنبه جسمی ندارد و آزارهای روحی و روانی نیز مصداق شکنجه سفید را دارند و آزار شمرده می شوند از جمله: دشنام دادن، فریاد زدن، زندانی کردن، رو به رو کردن طفل با چیزهایی که از ان می ترسد مثل تاریکی، حیوانات و ...، تحقیر کردن، گفتن جمله معروف"دوستت ندارم"، و ...  

 - بی توجهی و غفلت از فرزند نیز کودک آزاری است. تنها کافی نیست که کار بدی انجام شود تا آزار به حساب آید انجام ندادن به موقع کاری نیز آازر شمرده می شود از جمله: بی توجهی به فرزند، بی توجهی نسبت به سلامت و بهداشت کودک، تاخیر در درمان بیماری ها و استفاده از مراکز درمانی و پزشکی، طرد کردن کودک، جلوگیری از تحصیل و مدرسه رفتن، بی تفاوتی نسبت به نیازهای جسمی و روانی کودک، قرار دادن کودک در معرض خطر عوامل محیطی یا انسانی، و ... 

 - هر عملی که منجر به تاخیر در رشد و به خطر افتادن سلامت جسمی و روانی کودک شود: وادار کردن کودک به انجام کارهای سخت، وادار کردن کودک به گدایی، تن فروشی یا قاچاق، نگهداری کودک در محیط های پر خطر و بزهکار و ... 

 

بیان احساسات و مدیریت خشم به جای تنبیه  

یکی از مهم ترین عواملی که می تواند از بروز کودک آزاری جلوگیری کند فراهم کردن شرایط آموزشی و آگاهی رسانی به خانواده ها برای فراگیری روش های بیان و ابراز احساسات و هیجانات و مدیریت خشم است. 

بسیاری از والدینی که به نوعی کودک آزاری دست می زنند ذاتاً انسان های دیو صفت و بی عاطفه ای نیستند ولی گاه خشم فرو خورده و عصبانیت بیش از اندازه از سایر عوامل مانند محیط شغلی، اختلافات خانوادگی یا بحران های اقتصادی و سیاسی سبب ساز بروز حالات پرخاشگرانه در والدین می شود و به کوچکترین بهانه ای بر سر فرزندان خود خراب می شوند. 

از این رو به نظر می رسد باید راهکارهایی را از طریق رسانه ها ، یا کارگاه های اموزشی و مشاوران خانواده به مردم یاد داد تا بدانند و بتوانند در مورد ابراز احساسات و هیجانات خود صریح، صادق باشند و در عین حال  انفجار هیجانات خود را مهار کنند. 

تکنیک های مدیریت خشم باید به صورت انبوه در میان توده ها آموخته شود تا والدین عصبانی، خشم خود را به صورت بی خطر اظهار کنند و نه اینکه کودکانشان را زیر دست و پای خود له کنند. 

 

 این مطلب ادامه خواهد داشت...

نوشته: کودک یار

مشاوره و بهداشت حلقه مفقوده نظام آموزشی

بهداشت و مشاوره در مدارس 

 شایان مهدوی

جای تردید نیست که مبنای تحول اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی و صنعتی در هر جامعه از آموزش و پرورش آغاز می شود. در واقع آموزش و پرورش در ادبیات توسعه همه کشورهای دنیا وجود دارد. علی رغم تصور برخی برنامه ریزان، آموزش و پرورش، نهاد مصرفی نیست بلکه نهادی تولیدی است و جایگاه خطیری دارد. آموزش و پرورش مرکز تولید و تربیت اندیشه، نیرو، انگیزه و انسان است. انسان هایی که در آینده مسوولیت محوری ترین بخش توسعه را بر عهده خواهند گرفت. 


آموزش و پرورش برای آنکه مبنای توسعه و آغازگر تحولات مختلف باشد، باید از درون متحول شود که برای این کار لازم است ساختار، طرز تفکر، شیوه های آموزشی و نوع ارتباط آموزگار و دانش آموزان متحول شود. در این راستا باید شاخص های مناسب برای تحول تعیین شوند. 


آموزش و تربیت در هم تنیده شده اند و از یکدیگر جدا نیستند، بنابراین ما نمی توانیم جریان تربیتی را جدا از آموزش پیش بینی کنیم. جریانی که آموزش را طراحی می کند، تربیت را نیز پیش بینی خواهد کرد و بر عکس، جریانی که تربیت را طراحی و برنامه ریزی می کند، آموزش را نیز در متن خود دیده است. پس آموزش همان تربیت و تربیت همان آموزش است و برای توسعه آنها باید جریان تربیتی و آموزشی به صورت یکپارچه مورد توجه قرار گیرند. به طور کلی در مجموع روند آموزشی جهان، فرآیند یکپارچه سازی آموزش و پرورش تحمیل شده است، یعنی چند فعالیت را نمی توان در کنار هم داشت. به عنوان مثال شما نمی توانید مشاوره را در کنار بهداشت و آنها را در کنار مقوله دیگر ببینید زیرا آنها جریان یکپارچه هستند. 


بخش های مختلف آموزش و پرورش برای خود هویت صنفی مستقلی قایل هستند. این دیدگاه از یک زاویه قابل تقدیر است زیرا نشانه تعصب و تلاش هر بخشی برای انجام بهینه کارها است اما از دریچه دیگر موجب محدودیت فعالیت های هر بخش خواهد شد اگر بهداشت بیش از آنکه یک جریان فراگیر تلقی شود، یک جریان صنفی باشد، محدود خواهد شد و به تدریج نوع استقلال طلبی حادث می شود که از درون تجزیه طلبی نشات گرفته است. البته استقلال فنی در هر حوزه تخصصی و کاربردی ضروری است. 


اداره کل مشاوره و بهداشت مدارس نیز باید در راستای نهادینه کردن این جریان فراگیر تلاش کند. یکی از مهمترین اقدامات لازم در این خصوص وارد کردن فعالیت های مختلف در برنامه درسی آموزش و پرورش است. اگر برنامه ای وارد برنامه رسمی گردد ماندگار خواهد شد، پس در مرحله، اول باید یک برنامه بسیار فنی، دقیق، گسترده و کارشناسی شده تهیه و اجرا شود تا برنامه های بهداشت و مشاوره بتوانند در برنامه های رسمی آموزش و پرورش وارد شده و از حوزه فعالیت های فوق برنامه خارج شوند. در حال حاضر آموزش در کشور ما نهادینه شده و برنامه و سازمان دارد ولی تربیت در آموزش و پرورش چنین وضعیتی ندارد، البته باید متذکر شد که فعالیت ها و تلاش های فراوانی در زمینه تربیت صورت گرفته و حجم برنامه ها گسترش یافته است. یکی از دلایل انجام این فعالیت ها در سطح وسیع، جبران ضعف فوق برنامه و فعالیت های تربیتی و هم تراز کردن آنها با فعالیت های آموزشی است. اما ما معتقدیم که برای هم وزن شدن تربیت با آموزش باید فعالیت های تربیتی در برنامه های رسمی وارد شوند. هم اکنون برنامه های تربیتی از جمله بهداشت و مشاوره فوق برنامه محسوب می شوند. از این رو برخی افراد، فعالیت های تربیتی را به عنوان کار درجه دوم تلقی می کنند و تدریس را کار مهمتری می دانند که باید برای آن سختی کار را نیز در نظر گرفت. همان طور که برای جریان آموزش در کشور معاونت آموزشی، سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی، معاون و دبیران مختلف با تخصص های ویژه در نظر گرفته می شود، باید برای تربیت نیز چنین توجه مبذول گردد اما در حوزه بهداشت و مشاوره چنین نیست، یعنی یک مشاور به تنهایی انواع فعالیت های مربوط به شاخه های مختلف مشاوره از جمله مشاوره تحصیلی، سازشی، گروهی و.... را در مدرسه انجام می دهد. در سایر حوزه های تربیتی نیز چنین وضعیتی وجود دارد. مثلا تربیت هنری، اجتماعی، اخلاقی، ادبی، دینی و... هر کدام به تخصصی جداگانه نیازمند است. پس در درجه اول ما باید فعالیت های تربیتی را در برنامه های رسمی بگنجانیم و در مرحله بعد سازمانی مناسب برای آن طراحی شود. 


شرط بعدی تحول در جریان تعلیم و تربیت، دگرگونی در حوزه  مشاوره و بهداشت است. مشاوره و بهداشت باید در قلب هر جریان آموزشی وجود داشته باشد. ما در حال حاضر با حجم انبوه و متراکم کتاب های درسی مواجه هستیم، اما آیا به راستی این کتاب ها براساس نیازهای زمان طراحی شده اند؟ آیا فارغ التحصیلان رشته ها با انبوهی از آموخته ها قادرند به نیازهای اجتماعی پاسخ دهند؟ مشاوره باید گره های کور در این خصوص را باز کند و خود را به هدایت تحصیلی و آزمون استعدادها محدود نکند. 

 

منبع: مردم سالاری

نگاهی دیگر به کودک آزاری (1)

به تازگی موارد متعدد کودک آزاری به عرصه رسانه ها کشیده شده و وجدان جامعه و افکار عمومی را به درد آورده است. فارغ از مطالعات موردی و تحقیق بر روی تک تک این موارد به نظر می رسد حلقه ای گمشده در این داستان ها وجود دارد که  در چنین مدت کوتاهی چندین و چند مورد از آن به ثبت رسیده است. 

 به مسئله کودک آزاری از جهات مختلفی می توان نگاه کرد. هم از بعد فردی هم اجتماعی هم حقوقی و قانونی، همچنین از دیدگاه روانشناختی، جامعه شناختی و حتی جرم شناسی.  

 اما آنچه من می خواهم از منظرش به قضیه نگاه کنم کودک ازاری نه از نقطه نظر قربانی بلکه از جانب کودک آزار است. به راستی کودک آزارها چه کسانی هستند؟ چه سابقه فرهنگی، اجتماعی، روانی، مذهبی، یا اقتصادی دارند؟ آیا آزار دادن کودکشان مسئله ای موردی بوده که بغتتاً رخ داده یا مشکلی سابقه دار و درازمدت بوده است؟ آیا فرد کودک آزار، متوجه رفتار و عواقب کار خود بوده؟  ...  

کودک آزاری

 

بهتر است از چند منظر سوالاتمان را مطرح کنیم: 

از منظر فردی - روان شناختی: 

آیا فرد کودک آزار یک بیمار روانی بوده؟ آیا سابقه سایر اختلالات شخصیتی یا خلقی را داشته؟ آیا در کودکی خود مورد آزار و سوءاستفاده قرار گرفته؟ آیا دچار مشکلاتی از قبیل استرس، افسردگی، اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنی، دیگرآزاری (سادیسم) یا ... بوده؟ آیا دچار جنون آنی شده؟ آیا سابقه خشونت و پرخاشگری نسبت به سایرین را داشته؟ ایا همسرش را کتک می زده؟ آیا در محیط شغلی یا خانوادگی فرد خشن و پرخاشگری ارزیابی می شده؟ و ...

 از منظر اجتماعی:  

آیا فرد کودک آزار دچار مشکلات اقتصادی بوده است؟ آیا بیکار بوده؟ آیا صبغه خانوادگی و محیطی خشونت محوری داشته؟ ایا در محلاتی با اقشار کم درآمد یا در محیطی بزهکار زندگی می کرده؟ آیا دچار اعتیاد بوده؟ آیا قربانی بی عدالتی در محیط شغلی، اجتماعی یا سیاسی شده بوده؟ و ....

از منظر قضایی:

آیا فرد کودک ازار، تعمدا دست به عمل مجرمانه زده؟ آیا دچار جنون بوده؟ آیا سابقه اعمال خشونت آمیز و مجرمانه داشته است؟ آیا یک مجرم بالفطره است؟ آیا قادر به اعمال خشونت بر علیه دیگران در سایر محیط ها و موارد نیز هست؟ آیا از کرده خود پشیمان است؟ ایا اولیای دم را راضی کرده است؟ (گر چه در این مورد خودش ولی دم محسوب می شود). آیا باید مورد مجازات قرار بگیرد یا بخشیده شود؟ ایا کودک باید از او گرفته شود یا همچنان به عنوان ولی او باقی بماند؟و ....

از منظر اخلاقی:

آزار موجوداتی که از نظر قوای بدن یا ذهن یا جثه در مرتبه پایین تری قرار دارند در تمام فرهنگ ها و با هر معیار اخلاقی، ضد ارزش محسوب می شود. از این روست که آزار رساندن به حیوانات، گیاهان، کودکان، سالمندان و حتی زنان بی اخلاقی شناخته می شود. از همین منظر تبعیض و تعصب نسبت به اقلیت های نژادی، قومی، دینی و زبانی نیز در چنین جایگاهی قرار می گیرد و تقبیح می شود. هر صاحب قدرتی، به طبع قدرتش مسئولیت نیز دارد چنانچه هر حاکمی نسبت به مردمش مسئول است و هر والدی نسبت به فزرندش مسئولیت و تعهد دارد. متعهد است که امکانات لازم و کافی را برای رشد و ترقی، پیشرفت و سلامت او تامین کند و این مسئولیت یک طرفه است یعنی فرزند نسبت به والدینش تکلیف ندارد و تنها حق دارد. البته این از نظر حقوقی مطرح است گر چه اخلاق و تعالیم دینی این باور را القاء می کند که فرزندان نیز نسبت به والدنشان تکلیف دارند که همانا رعایت و روا داشتن احترام نسبت به والدینشان است و نه بیشتر.

از منظر دینی:

فرزندان، امانات خداوند تلقی می شوند که نگهداری و حفظو صیانت از انها بر دوش والدین قرار گرفته است. والدین وظیف دارند از این امانت الهی حفاظت و مراقبت کنند و او را با کمالات و فضائل انسانی ، اخلاقی و معنوی بیارایند تا قابل الطاف خداوند شود و برای نوع بشر مصدر خدمات باشد.

----

چه کسی مقصر است؟

آیا والد کودک آزار مقصر است؟ آیا او بابت رفتار خشن و پرخاشگرانه مقصر است؟ آیا بابت وارد کردن خسارات جببران ناپذیر به جسم فرزندش مقصر است؟ آیا بابت آزار روحی و روانی به فرزندش مقصر است؟ آیا بابت افشای کودک آزاری مقصر است؟ آیا بابت تاخیر در درمان مقصر است؟

آیا کودک مقصر است؟ آیا به خاطر نافرمانی مقصر است؟ آیا بابت شیطنت مقصر است؟ آیا بابت کودک بودنش مقصر است؟ آیا بابت ضعیف بودن مقصر است؟ آیا بابت ما یملک پدر و مادر بودن مقصر است؟

آیا جامعه مقصر است؟ آیا فرهنگ تنبیه نهادینه در اجتماع مقصر است؟ آیا سرپوش گذاشتن بر مشکلات خانوادگی و اشاعه چهاردیواری اختیاری بودن مقصر است؟ آیا فرهنگ ادب کردن فرزند به هر قیمت و هر وسیله ای مقصر است؟

آیا دولت مقصر است؟ آیا ضعف قانونی مقصر است؟ آیا قاضی و دادستان و وکیل مقصرند؟ آیا مجلس به خاطر قوانین ناعادلانه اش مقصر است؟ آیا مجازات های خفیف و ناکافی مقصر است؟

آیا فقر مقصر است؟ آیا بی سوادی؟ آیا بی فرهنگی؟ آیا رسانه ها ؟ آیا آموزش و پرورش؟ آیا دین مقصر است؟ آیا قوانین و جزای شرعی مقصرند؟ آیا بیکاری مقصر است؟ آیا اعتیاد مقصر است؟

آیا ...

آیا... 

چه باید کرد؟

آیا باید برای کودکان شماره تلفن مخصوص برای گزارش آزار در نظر گرفت (مثل خارجی ها) ؟

آیا باید پلیس ویژه و بخش قضایی ویژه برای کودک آزاری تشکیل داد؟

آیا باید مجازات ها را تشدید کرد؟

آیا باید کودک را از والدین بد سرپرست گرفت و به بهزیستی داد؟

آیا باید فقر را ریشه کن کرد و ریشه اعتیاد را خشکاند؟

آیا باید به خانواده ها آموزش داد؟

آیا ...

آیا...

این مطلب ادامه خواهد داشت... 

نوشته: کودک یار

احساسات بچه ها را انکار نکنیم

  

ابراز احساسات

به دو نمونه از برخورد دو مادر با فرزندشان توجه کنید:

علی! مادر من از مرتضی بدم می آید.

مادر! اشتباه می کنی. تو باید با او دوست باشی. چرا پسر عموت با او مشکلی نداره؟

همین جمله را وحید به مادرش می گوید. اما مادر وحید می گوید: پسرم درسته! درک میکنم که چرا از مرتضی بدت می آید، تو قبلا با او یکبار دعوا کردی، دیروز هم تو را مسخر می کرد.

نحوه برخورد های این دو مادر واقعا می تواند برای دو فرزند بسیار سرنوشت ساز باشد. مادر علی احساس فرزند خود را انکار میکند و سعی می کند او را نصیحت کرده و با مقایسه او با پسر عمویش به او بگوید که در احساس خود اشتباه میکند. این مسئله به طور ضمنی به علی این پیام را می دهد که او قادر نیست ارزیابی درستی از موقعیت خود داشته باشد و کسی هم با او همدلی نمی کند و تنهاست.

اما مادر وحید احساس او را قبول می کند و با او همدلی میکند و میگوید درک می کند که چرا از مرتضی بدش می آید. این برخورد به طور ضمنی این پیام را به وحید می هد که  احساس تو درست است من به تو احترام می گذارم و و حامی تو هستم و تو تنها نیستی و در آنچه که میگویی شک و تردید نداشته باش. 

چرا فرزندانمان گاهی بدون توجه و صادقانه احساسات خود را بیان می کنند؟

نباید فکر کنیم که آنها از ما راه حل می خواهند یا می خواهند نصیحت های ما را بشنوند بلکه آنها از ما گوش شنوا می خواهند تا ببینند آیا حامی دارند و آیا کسی با آنها همدردی می کند. آیا کسی را دارند که به آنها تکیه کنند. اگر از آنچه که می خواستند مطمئن شدند و حرف دل خودشان را خالی کردند آن وقت می توانند با مشکلات خود کنار آمده و سر فرصت آن را حل کنند.

انکار احساس آن را خاموش نمی کند بلکه احساس سرکوب شده و ممکن است شدت آن چند برابر شود و این مسئله موجب میشود تا مشکلات ناشی از آن از جایی دیگر خود را نشان دهد. همچنین نفی مکرر احساسات فرزندان موجب رفتار های غیر اصیل میشود و  رفتارهایی که در نهایت شخصیت های دروغین را شکل میدهند همان کسانی که برای خود زندگی نمیکنند بلکه برای رضایت دیگران تلاش میکنند و قادر نیستند احساسات خود را بروز دهند و با انواع سرکوب های درونی زندگی میکنند.

نکته مهم در رابطه با احساسات فرزندانمان این است که نباید تلاش کنیم با عقل و منطق با احساسات آنها برخورد کنیم و سعی کنیم که با استدلال احساس آنها را زیر سوال ببریم چون احساس و منطق دو چیز جداگانه است و با هم تلفیق نمی شوند .

ما احساس خوب و بد نداریم بلکه احساس خوشایند و ناخوشایند داریم. ممکن است ما احساس فرزندمان را تایید کنیم اما به این معنی نیست که با او موافق هستیم. لذا برخی موارد ضمن پذیرش احساسات آنها، جلو رفتارهای اشتباهشان را می گیریم.

به عنوان مثال، سمیرا به مادرش می گوید: مادر من خیلی دلم بستنی می خواهد برام بستنی بخر. مادر میگوید: سمیرا جان درسته دلت بستنی می خواهد، اما امروز از بستنی خبری نیست چون گلوت درد می کند تا خوب شدن آن باید صبر کنی.  

شما در مورد  این رفتار زهرا چه فکر می کنید؟

او یک نقاشی کشیده و خوب رنگ کرده حالا با ناراحتی به نقاشی خود نگاه می کند و می گوید خیلی زشته!

شما چگونه با او برخورد می کنید؟ آیا سعی می کنید تا به او بقبولانید که نه خیلی قشنگه یا... 

 

منبع: مدرسه- مقالات آموزشی و پرورشی